نرم افزار الرحمن (نسخه 3) شامل ترتیل کل قرآن کریم با امکان تکرار آیات تا 10 بار همراه با آموزش حفظ
(محصولی از نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)
دانلود فایل ها : (حجم 680 مگابایت)
این نرم افزار شامل:
- ترتیل کامل قرآن با صدای استاد منشاوی و پرهیزگار و تحقیق کامل قرآن با صدای استاد عبدالباسط، همراه با نمایش متن و ترجمه با امکان قرائت آیات تا 10 بار
- متن کامل تفسیر نمونه و المیزان با امکان جستجو و چاپ
- 92 پرسش و پاسخ قرآنی با امکان جستجو و چاپ
- ترجمه گویای قرآن به زبان انگلیسی همراه با نمایش همزمان ترجمه متن قرآن به 2 زبان فارسی و انگلیسی
- امکانات منحصر به فرد برای حافظان قرآن
--خواندن آیات به صورت زوج یا فرد
--خواندن از آخر سوره به ابتدا و یا خواندن صفحه از پایین به بالا
--برگزاری آزمون تستس در 2 سطح
- 41 قطعه تلاوت مجلسی از اساتید مشهور مصری
- معجم کامل قرآن کریم همراه با متن کامل کتاب واژههای نور با امکان جستجو و چاپ
- 3 قطعه فیلم از استاد شحات انور، احمد نعینع و غلوش
- قابلیت پخش خودکار قرآن در ساعتهای معین با انتخاب قاری، سوره و یا جزء دلخواه
راهنمای استفاده:
- بعد از دانلود کامل فایل ها، قسمت اول را اجرا و برنامه را از حالت فشرده خارج کنید. (رمز فایل : www.yasinmedia.com )
- جهت اجرای برنامه در کامپیوتر نرم افزار [Virtual CloneDrive- با حجم 1 مگابایت] را نصب کنید
- بعد از نصب این برنامه یک درایو مجازی در ویندوز شما ساخته خواهد شد به نام Virtual CloneDrive (که از قسمت My Computer ویندوز قابل دسترسی میباشد)
- حالا بر روی این درایو مجازی ساخته شده کلیک راست کرده و از قسمت Virtual CloneDrive / Mount فایلی را که از حال فشرده خارج کرده اید را باز کنید
- جهت رایت برنامه بر روی سی دی میتوانید از برنامه Power Iso یا برنامه های مشابه استفاده نمایید استفاده نمایید.
اینجا شیعه بودن جرم است!
در مدرسه اگر کلاس کم بود، کلاسها را در حسینیه برگزار میکردند. یک وقت میدیدی که در یک حسینیه بزرگ چهارتا کلاس تشکیل شده. در ایوان هم دوتا کلاس دیگر تشکیل میدهند. برخلاف عکسها و تصویرها، بچهها خیلی تر و تمیز هستند. اصلا باورتان نمیشود که بچههای اینجا باشند.
به گزارش البرز، سهیل کریمی بعد از شهید آوینی دومین هنرمند ایرانیای بود که پایش را روی خاک پرتلاطم «پاراچنار» گذاشت و همسفره شیعیانی شد که مظلومیت را تا درس آخرخواندهاند. سهیل کریمی بیش از دو هفته این منطقه را با چشمهایش دیده، دردهایشان را لمس کرده و ناگفتههای زیادی را برای ما از این سفر و منطقه تعریف کرده است.
آغاز یک ایده
منطقه پاراچنار محاصره شده بود و هیچ خبری به بیرون درز نمیکرد که سرنخی پیدا کنم. اتفاقی در نمایشگاه رسانههای دیجیتال، یکی از دوستان، فردی را معرفی کرد و گفت ایشان از اهالی پاراچنار پاکستان است. با این بنده خدا نشستیم و یک سری اطلاعات رد و بدل کردیم و این امید در من جرقه زد که میشود یک کار مستند ساخت. جلسات متعدد گذاشتیم تا بتوانیم مقدمات سفر را فراهم کنیم و من هم در همین حین طرحم را در جایی به تصویب برسانم. آن زمان خیلیها نمیدانستند پاراچنار کجاست و خیلیها هم میگفتند که این خیلی موضوع مهمی نیست، مانور دادن روی آن ارزش ندارد. بحث تیره شدن روابط ایران و پاکستان هم مطرح بود و کلی حرفهای دیگر. شکر خدا در مرکز سینما مستند طرحم تصویب شد. بعد از آن شش ماهی دنبال کار روادید و باقی قضایا بودم که خودش داستان متفاوتی داشت چراکه دولت پاکستان به هیچ عنوان اجازه نمیدهد کسی راهی این منطقه شود.
گفتم میروم و دیگر برنمیگردم
در طول این مدت شروع کردم به جمعآوری اطلاعات و رایزنی با کسانی که احتمال داشت اطلاعات به دردبخوری داشته باشند و بتوانند کمک کنند. این طرف همه گفته بودند نرو؛ خصوصا دوستانی که در کشورهای دیگر کار امنیتی میکردند. به یک بنده خدایی زنگ زدم که به منطقه آشنایی داشت. گفتم حاج آقا من فلانی هستم و دارم میروم پاراچنار. فقط زنگ زدم بگویم که اگر سر من را بریدند، شما حداقل سرم را برگردانید. ایشان جواب داد شما برو خیالت راحت، من به شما قول میدهم که شما بروی یک تار مویت هم برنمیگردد! خیلی تاکید کردند که به هیچ عنوان نروید. اما این حرفها به کتم نرفت. به خود شهید عارف حسینی متوسل شدم. موقع رفتن از یکی از علما استخاره گرفتم و اصلا نگفتم که برای رفتن است. به من گفت که یک جایی میخواهی بروی که بسیار مقدس است و برای این کار انتخاب شدهای. این برایم مهم بود. البته موقع رفتن به عراق هم استخاره گرفته بودم و گفته بودند که تو برای این کار ساخته شدهای (همان سفری که توسط آمریکاییها دستگیر شدیم!) اینجا به شوخی گفتم یا اباالفضل! آن موقع که ساخته شده بودیم آن طوری شد، حالا که دیگر انتخاب شدیم! برای یکی از دوستانم هم گرفتم که بد آمد و گفتند صبر ندارد و من هم به آن بنده خدا گفتم و ایشان را نبردم. از همان اول با آیهالکرسی و «و جعلنا...» خواندن رفتیم جلو. من خودم احتمال اینکه برنگردم را میدادم. به همسرم هم گفته بودم که دارم میروم و برنمیگردم. گفتم اگر کشته هم نشوم، گرفتار میشوم حتما. (شکرخدا که اتفاقی نیفتاد!)
ورود ممنوع است؛ نیست
بعد از صادر شدن ویزا باید راهی بیدردسر پیدا میشد تا بدون هیچ سر و صدایی بروم پاراچنار. هر اطلاعات کوچکی اگر به دست دولت پاکستان یا وهابیها میافتاد، کار نصفه کاره میماند و احتمالا از خودم هم چیزی نمیماند! دوستان به من میگفتند که رد شما را میگیرند و یک گرا میدهند و میآیند شما را میبرند. آنجا هم خودشان را در مقابل ایران خراب نمیکنند که علنا بکشند. مثل دیپلماتهای ایرانی دیگر، اول میربایند و بعدش هم ترور میکنند و سر میبرند تا صدایش درنیاید. به ذهنم رسید که از کشور ثالث استفاده کنم. رفتم قطر و از دوحه مستقیم رفتم پیشاور. ما یا باید پاراچنار را دور میزدیم و از خاک افغانستان دوباره وارد خاک پاکستان میشدیم که از مناطق کمخطرتر بگذریم یا باید از مسیر اصلی پیشاور به پاراچنار میرفتیم. مسیری که همین هفته گذشته حدود 40 نفر از بچههایی که داشتند برای مردم منطقه آذوقه و دارو میبردند، سرشان بریده شد. 18 تا از کامیونها را هم آتش زده بودند و 19 کامیون را غارت کردند. از 40 و خردهای نفر دیگر هم خبر ندارند که احتمالا آنها هم کشته شدهاند. همین سه روز پیش یک جوان 20 ساله ربوده شد و بعدش تن و سر و دستهایش را جدا پیدا کردند. یک دانشجوی دیگر از بچههای پاراچنار هم در اسلام آباد ربوده شد و جسم بدون سرش را در مسیر پیشاور ـ پاراچنار پیدا کردند. این اتفاقات هفتهای چند بار در آنجا میافتد. این مسیر کاملا وحشتناک بود و منتفی شد. یک سری از ژنرالهای پاکستانی هواپیماهای خصوصی آموزشی داشتند که میتوانستیم مبلغی بدهیم و با آنها برویم. الحمدلله همین هم شد. نفری 150 دلار به یک ژنرال دادیم و بدون اینکه ما را بگردند و از تجهیزات ما بپرسند، رفتیم. با دلهره و وحشت «و جعلنا...» میخواندیم. لباس محلی شبهقاره هند تنمان بود و کلاه چترالی تا کسی نشناسدمان.
شهری با خانههای کاهگلی
اگر بخواهم شهر را برایتان توصیف کنم ، چیزی در مایههای زمان قاجاریه خودمان بود! جز بعضی از موارد، همه چیز در همان حد بود. مثلا یک سری از وسایل نقلیهشان تویوتاهایی بود که از افغانستان میآوردند. از تکنولوژی هم یک نیمچه برقی بود که 12- 11 ساعت بیشتر در روز نبود و فقط سیمهای لامپهای تنگستن با آن قرمز میشد و نوری در کار نبود! سیمکارت موبایلهایشان هم افغانی بود و فقط از این برق استفاده میکردند تا گوشیهایشان را شارژ کنند. دولت پاکستان هیچگونه امکاناتی به آنها نمیدهد. در محاصره کامل بودند و سوخت و سوزشان هم چوب درختانی بود که قطع میکردند. نفت نداشتند. یک پادگان ارتش هم در شهر بود که نه آنها با مردم کار داشتند و نه مردم با آنها. فقط به خاطر این پادگان دوتا پمپ بنزین ساخته بودند که مردم هم از آن استفاده میکردند. در کل، سوختشان با فضولات حیوانات بود و چوب درخت.
خانههای شهر پاراچنار کاملا کاهگلی است. کاملا حالت روستایی دارند. فقط بناهای عمومیشان مثل مدرسه جعفریه کمی مدرن بود و شبیه حوزه علمیه خودمان. در پیشاور تک و توک ساختمان جدید پیدا میشد. بازار قصهخوانی پیشاور که میگویند قدیمیترین بازار جهان است، دقیقا مثل همان 3 هزار سال پیش است و هیچ فرقی نکرده!
جرم؛ خون شیعه در رگها
در دو، سه هفتهای که آنجا بودم، هر لحظهاش خاطرهای داشت. مثلا یکی از اسرای سلفی تعریف میکرد در یک روستایی بعد از کشتن همه، فقط یک بچه شیرخواره در گهواره مانده بود. من به رفیقم گفتم که این را ببریم بدهیم شیعیان یا بدهیم به کسی بزرگش کند. رفیقم گفت این خون شیعه در رگهایش هست و همانجا سرنیزه را کرد توی گلوی بچه. این وهابیها در تجمعها انتحاری میآیند و خودشان را منفجر میکنند تا شیعیان را بکشند. تک و توک آدم پیدا میکنید که مشکلی نداشته باشد؛ یا دست ندارند یا پا. شما خانوادهای پیدا نمیکنید که شهید نداشته باشد. در روستاها در هر کوچهای دو سهتا شهید خاک کردهاند. بالای سر کوچهها پرچم یا حسین و حتی پرچم ایران را زدهاند. با همه این حرفها خیلی محکم ایستادهاند و اصلا کوتاه نمیآیند. همچنان طرفدار ایران و اکثرا مقلدان آیتالله خامنهای هستند. یک شیعه دوازده امامی به تمام معنا.
دستهای خالیشان
نکته اصلی ماجرا اینجاست که مردم این شهر شیعه هستند و در وضعیتی ناگوار از چهار طرف بین وهابیها و طالبانیها گیر افتادهاند که ریختن خون شیعیان را مباح میدانند. محاصرهای همه جانبه که هیچ کس تلاشی برای شکستن آن نمیکند. کل کوروم ایجنسی اندازه یک سوم استان تهران ماست. خود کوروم ایجنسی یک میلیون جمعیت دارد که 600 هزار نفر آنها شیعه هستند. الان مردم شیعه کاملا جدای از وهابیها زندگی میکنند. آنقدر این وهابیها شیعیان را اذیت کردند که از هم جدا شدند. شیعیان صبح از در خانه میآمدند بیرون و بسمالله نگفته میرفتند روی مین. همسایه خانه همسایه را با خمپاره میزد. منطقه قبلا کاملا شیعهنشین بوده ولی این اواخر طوری شده بود که شیعهها یا مجبور بودند با آنها بجنگند یا آنها را کاملا بیرون کنند. این سلفیها به اسم مهاجر افغانی وارد منطقه شده بودند و کمکم آنقدر زیاد شدند که دست به اسلحه بردند برای کشتن شیعیان.
اگر فکر کردهاید که با یک منطقه کاملا جنگزده طرفید، سخت در اشتباهید. اگر فکر کردهاید که اینجا همه چیز در سکون است، اشتباه کردهاید؛ اهالی پاراچنار، با همه سختیها، نشاطشان را حفظ کردهاند، با همه مشکلات، سربلند ایستادهاند. اینها که اینجا میخوانید، روایت حال و روزشان است در اوج جنگ هر روزه.
مقام علمدار
شما وقتی وارد روستاها میشوید، یک دیرک خیلی بلند است که پرچمی روی آن نصب شده و به مقام علمدار معروف است. روی پرچم اسم حضرت عباس(ع) نوشته شده. هر کس وارد روستا میشود مثل مراسم حج که همه به حجرالاسود دست میکشند و میروند، اینجا هم دستی میکشند و میروند. این مقام در همه روستاها هست. جالب این است که مقامها هر روستایی را که اشغال میکنند، اولین کاری که میکنند این است که این مقام را قطع میکنند و آتش میزنند. نشان حب اهل بیت(ع) را این جوری از بین میبرند. خیلی بیشتر از ما شیعهاند؛ من این را به یقین دیدم. بحث انتظار ظهور و اعتقاد به اهل بیت(ع) را خیلی پررنگتر از خودمان دیدم. برخلاف ما که خیلی جاها شعاری شیعه هستیم، خیلی عملیاتیتر از ما شیعهاند. آنجا امامزاده نیست. من به شوخی به آنها میگفتم ما امامزاده زیاد داریم و باید چندتایی برای شما صادر کنیم. هر کدامشان یک عشقی دارد. یکی خواب جایی را میبیند و اسمش را میگذارد مقام امام علی(ع). برای خودشان امامزاده بدون ضریح درست میکنند تا به عشق اهل بیت(ع) یک جایی جمع شوند.
شهیدی که ماندگار شد
زمانی که شهید آوینی به پاکستان رفت، شهر پاراچنار همین وضعیت لرزان و امنیتی را داشت ولی محاصره نبود. شهید آوینی به مناسبت اولین سالگرد شهادت عارف حسینی، از طریق شهر پیشاور به این منطقه سفر کرد. سفر یک ایرانی پرشور که تاثیر زیادی هم بر روحیه مردم شهر داشت. بعضی از خانههایی که میرفتم، عکس شهید آوینی را روی دیوارشان میدیدم؛ او را میشناختند و از شهادتش خبر داشتند. فکرش را بکنید؛ یک ایرانی این همه سال قبل رفته آنجا و چنان تاثیری داشته که هنوز برخی اهالی وی را به یاد دارند و عکسش را نگه داشتهاند. ببینید چقدر به ایرانیها نگاه ایدهآلی دارند.
خودشان هوای خودشان را دارند!
پاراچناریها الگوی خودشان را ایرانیها میدانند؛ این موضوع در کوچه و بازارشان هم پیداست. من این چند روز در روستای پیوار مستقر بودم. یکی از دوستان خانه مجردیاش را در اختیار ما قرار داده بود. یک جورهایی پاتوق شده بود. با اینکه از پاراچنار 20 کیلومتری فاصله بود اما شبها بچهها میآمدند آنجا. ایرانی که میدیدند ذوق میکردند. از ایران و شهدا و چیزهای دیگر کلی صحبت میکردند و سوال میپرسیدند. رهبر خودشان را آقای خامنهای میدانند. در همه کوچهها و بازارهایشان عکس امام(ع) و رهبری هست. شاید در کل شهر پاراچنار 15 ـ 10 تا مغازه بتوانی پیدا کنی که این عکسها را نداشته باشد. بزرگترین افتخار برای پاکستانیها این است که ویزا بگیرند و بروند عربستان کار کنند. ولی برای اینها عار است که چنین کاری بکنند. بزرگترین افتخار برای پاراچناریها این است که بیایند ایران و کار کنند و پول حلال دربیاورند. شاید فکر کنید که با وجود این جنگ، آنها هیچ فعالیتی نمیکنند و چشم امیدشان به دولتشان است تا برای آنها کاری کند. اما اصلا همچین خبرهایی نیست و آنها روی پای خودشان ایستادهاند؛ خیلی جالب است که فوقالعاده زندگی با برکتی دارند. خودشان میکارند و خودشان هم میخورند. از لحاظ اقلیمی شما میبینی که در شمال ما برنج هست و گندم نیست. در مناطق ما، گندم هست و برنج نیست اما آنجا پتهای هست که یک طرف گندم میکارند و طرف دیگرش برنج. یک سری از افراد بازاری هستند و در شهر پاراچنار مغازه دارند، بقیه هم دامدار و کشاورز هستند. یک عده هم رانندهاند. آنجا کسی ماشین سواری شخصی ندارد. ماشین که داشته باشی باید مسافرکشی کنی. تویوتای استیشن از افغانستان قاچاقی میآورند. توی ماشینها چهار نفر جلو مینشینند و پنج نفر هم صندلی عقب. سه نفر هم چون استیشن است، پشت مینشینند.
مهماننوازند وسط جنگ
پاراچناریها همه این سختیها را تحمل میکنند ولی مهماننوازی را از یاد نمیبرند؛ آنجا کار نیست و در زمین کشاورزی خودشان زندگی میکنند. الحمدلله به اندازهای که میخورند درمیآورند. اگر شما مهمان باشید به هیچ عنوان کم نمیآورند. من را روزی 15 ـ 10 جا به اسم چایی دعوت میکردند. مثل تخمه برای ما مرغ سوخاری میآوردند. یک جایی دعوت بودم، سر سفره گفتند جنگ شده. پا شدند اسلحه دستشان گرفتند و رفتند پشت خانه جنگیدند. گفتم خب ما هم با آنها برویم بجنگیم یا حداقل فیلم بگیریم. گفتند نه، شما مهمان هستید، بنشینید غذایتان را بخورید. بعد رفتند جنگیدند و آمدند کلی از ما عذرخواهی کردند. گفتند ببخشید پای سفره؛ بیشرفها ملاحظه نکردند که مهمان داریم! به خاطر اینکه جبران کنند به ما دوتا مرغ زنده دادند تا شب ببریم و بخوریم!
خودشان میسازند
خیلی از شیعیانی که در دانشگاههای شهرهای دیگر بودهاند، آمدهاند پاراچنار دانشگاه و مدرسه غیرانتفاعی زدهاند و به مردم خودشان خدمت میکنند. فوقالعاده آدمهای با فرهنگی هستند. از بچه دبستانی تا پیرمردشان انگلیسی فول صحبت میکنند. با توجه به شرایطی که دارند خیلی بهروز هستند. از خیلی از اتفاقات خبر دارند. بهوفور مدرسه دارند. روستای پیوار با دههزارنفر جمعیت، 16تا مدرسه داشت. برای من عجیب بود. در مدرسه اگر کلاس کم بود، کلاسها را در حسینیه برگزار میکردند. یک وقت میدیدی که در یک حسینیه بزرگ چهارتا کلاس تشکیل شده. در ایوان هم دوتا کلاس دیگر تشکیل میدهند. برخلاف عکسها و تصویرها، بچهها خیلی تر و تمیز هستند. اصلا باورتان نمیشود که بچههای اینجا باشند.
زخمی که خوب نمیشود
آنها خیلی آدمهای مظلومی هستند ولی اصلا از ما توقع ندارند. من دو ماه است آمدهام و هر جا رفتم داد زدم ولی هنوز کسی باورش نمیشود که آنجا جنگ است. این دست بریدن و سر قطع کردن برای هر روز است. این هنوز ادامه دارد. ریگی نیست که هر چند وقت یکبار بیاید و یک جنایت کند و برود. هر روز با چنین قضایایی درگیر هستند. هیچچی هم ندارند که بتوانند خودشان را معالجه کنند. برای یک پروتز پا باید بروند افغانستان و در مجامع جهانی خودشان را افغانی معرفی کنند و با هزار زحمت و دردسر یکی بگیرند و تا آخر عمر با همان یکدانه سر کنند. به من میگفتند اجازه بدهید ما بیاییم نوکری شما ایرانیها را بکنیم. با همه اینها ما برایشان تره هم خرد نمیکنیم. وقتی بحث میشود میگویند که روابطمان با پاکستان تیره میشود. پایههای انقلاب ما دفاع از مظلومینی مثل فلسطینیها و پاراچناریهاست. زمانی که امام علی(ع) میگوید شنیدهام در حدود اسلامی خلخال از پای زن یهودی کندهاند و اگر مرد مسلمانی بشنود و بمیرد جایز است؛ برای همین موقعهاست. اینها حتی اگر یهودی هم باشند مظلومند. من ایرانی، اعتقاد عینی آن شیعهای هستم که آنجا نشسته. وقتی یک ایرانی میرود آنجا مثل پروانه دور او میچرخند. وقتی من حرف میزدم گریه میکردند. میگفتند حرم امام رضا(ع) رفتید یاد ما هم باشید. همه اینها درد است. شب آخر چنان گریه میکردند که من در مسیر برگشت توی ماشین ترکیدم و همین طوری اشک ریختم. کاش این حرفها غیر از مجلهتان برخی مسوولان را به فکر بیندازد تا برای این بچههای مظلوم کاری کنند.
سخنان برادر اهل سنت پیرامون شیعه و پاسخ آن
کلام برادر اهل سنت:
پس بگذار من عقایدم را درباره ی شیعه بگویم تا بدانید؟
دو شیعه داریم
یکی شیعه علی یا همان حزب علی (شیعه=حزب) که مسلمانانی مخلص و منتقدان سرسخت بنی امیه بودند بودند و با سقوط بنی امیه تا حدودی به اهداف خود رسیدند
شیعه دیگر (شمایان) جریانی ایرانی یهودی بر خلاف امت عربی اسلامی که توسط جریانی یهودی بوسیله عمال ایرانی هدایت می شد و تحرکاتشان از زمان سقوط بنی امیه آغاز شد و هیچ قدرتی نداشتند تا اینکه حکومت صفویه در ایران روی کار آمد و یهودیانی از شمال بیت المقدس (جنوب لبنان) بعنوان علمای شیعه به ایران آمده و وارد دربار صفویه شدند و مذهبی بنام شیعه اختراع کردند و آنرا به همان جریان قدیمی شیعه ی علی (رض) نسبت دادند
اینها حاصل تحقیقات خودم است و نه پدرم ونه مولوی محلمان به من یاد نداده اند
زیرا خوشبختانه تسنن مذهب تعلیم و تحقیق است نه تقلید و تحمیق
اینم عقاید من در مورد شیعه تحقیق کنید اگر اشتباهه بگید اشتباهه
پاسخ بنده:
در ابتدا بنده یک سوال از این برادر اهل سنت؟
اجازه هست سخنان شما را با عقاید اهل سنت بررسی کنم؟
جنابعالی در فرضیه اول چنین گفتید:
((یکی شیعه علی یا همان حزب علی (شیعه=حزب) که مسلمانانی مخلص و منتقدان سرسخت بنی امیه بودند بودند و با سقوط بنی امیه تا حدودی به اهداف خود رسیدند))
طبق این تعریف شما برای علی بن ابیطالب و یارانش که در برابر امویان ایستادگی کردند. مقامی قائل هستید. الحمدلله
یعنی کار علی بن ابیطالب و یارانش رو تایید می کنید. درسته؟
حال یک سوال برادر من؟
نظر شما در مورد معاویه بن ابوسفیان چیست؟
معاویه کسی است که جنگ صفین را به راه انداخت. درسته؟
خب نظر شما پیرامون معاویه چیست؟
آیا برای او شانیتی قائل هستید؟
اگر قائل باشید با کلام شما در تعارض هست. زیرا معاویه کسی است که به جنگ علی رفت و امکان ندارد. هر دو طرف یک جنگ در بهشت باشند.
نکته جالب تر اینکه معاویه کسی است که علی بن ابیطالب را سب و لعن می کرد و این در حالی است که پیامبر کسی که علی را سب و لعن کند کافر معرفی کرده اند.
درسته؟
خب پس لطفا واضح بفرمایید نظرتون پیرامون جناب معاویه و سایر امویان چیست؟
اما پیرامون مطلب و نظریه دوم شما
برادر گرامی یک سوال؟
میشه گوشه ایی از این تحقیقات را برای ما ارائه کنید. که چگونه به این نتیجه رسیدید؟
میدونید جالبی متن شما کجاست؟
اینکه شما کشکولی از اتهامات را درست کردید
در ابتدا بحث یهودی بودن رو بیان کردید که تهمت ((عبدالله بن سبا)) می باشد. که پاسخ آن را بارها و بارها بیان کرده ایم.
در ادامه بحث شیعه صفوی را بیان کردید. که می گویند شیعه از زمان صفویه به وجود آمد.
البته چاشنی این کشکول هم تهمت هایی دیگر می باشد.
برای مطالعه بیشتر پیرامون تهمت هایی از قبیل:
عبدالله بن سبا
شیعه صفوی
می توانید به ادرس ذیل مراجعه کنید:
www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1313
دوست عزیز اهل سنت در انتها چنین نوشتند:
اینها حاصل تحقیقات خودم است و نه پدرم ونه مولوی محلمان به من یاد نداده اند
زیرا خوشبختانه تسنن مذهب تعلیم و تحقیق است نه تقلید و تحمیق
برادر عزیزم چند لحظه با من باشید؟
این برادر عزیز خویش را منتقد و محقق معرفی کردند. یک سوال: تا به حال این حرفهایی که میزنم را مطالعه کردید؟
فرار کردن خلفای اهل سنت (ابوبکر- عمر- عثمان) در غزوات
بدعتهای خلفا در دین از قبیل: منع متعتین- اتمام نماز در سفر و...
غصب خلافت
قتل فاطمه الزهرا
توهین به علی بن ابیطالب
شراب خوری برخی از صحابه و خلفا
زنای صحابه رسول الله
کشتار مسلمین به دست صحابی
این مطالب رو مطالعه کردید تا به حالا؟ یا نه؟ اگر مطالعه نکردید.
حال یک سوال دیگر از شما برادر اهل سنت
آیا محبت علی بن ابیطالب واجب هست یا نیست؟
الف: علی بهترین بشر هست و هر کسی نپذیرد کافر هست
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 372
قال رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) علی خیر البشر من أبى فقد کفر
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 372
الموضوعات - ابن الجوزی - ج 1 - ص 348
الکشف الحثیث - سبط ابن العجمی - ص 243
ب: علی بهترین انسان هست
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 - ص 471
قال رسول الله صلى الله علیه وآله : علی خیر البریة .
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 379
کتاب المجروحین - ابن حبان - ج 1 - ص 140
الکامل - عبد الله بن عدی - ج 1 - ص 170
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 371
الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 379
فتح القدیر - الشوکانی - ج 5 - ص 477
المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 112
ج: مبعوث شدن انبیاء برای ولایت علی بن ابیطالب
در روایات علمای شیعه و سنی آمده است که زمانی که رسول الله عروج کردند. بسیاری از انبیاء را ملاقات کردند. حضرت از آنها پرسیدند: برای چه مبعوث شدید؟ فرمودند: بر ولایت تو و علی بن ابیطالب مبعوث شده ایم.
البته در برخی روایات امده است: بر نبوت تو و ولایت علی بن ابیطالب مبعوث شدیم.
برخی از اسناد اهل سنت:
ینابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج 1 - ص 243- دار الأسوة
تفسیر الثعلبی - الثعلبی - ج 8 - ص 338- دار إحیاء التراث العربی
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 - ص 223- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة
شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 2 - ص 225- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 241- دار الفکر
المناقب - الموفق الخوارزمی - ص 312- مؤسسة النشر الإسلامی
پس روشن شد محبت علی بن ابیطالب واجب هست. حالا یک سوال؟
اگر کسی به علی بن ابیطالب بی احترامی کند حکمش چیست؟
البته چون شما محقق هستید و منتقد خواهید گفت:
مگر در تاریخ نمونه ایی دارد .
چون دوست دارم با تحقیق و مستند حرف بزنم برایتان. نمونه هایی از توهین های صحابه به علی بن ابیطالب را ارائه میکنم
الف: انما هو ثعاله
زمانی که علی بن ابیطالب و همسرش فاطمه بنت محمد خطاب در غصب فدک اعتراض کردند جناب ابوبکر پس از کشمکشی به بالای منبر رفت و چنین برای مردم خطبه خواند.
شرح نهج البلاغة - ابن أبی الحدید - ج 16 - ص 214 – 215- دار إحیاء الکتب العربیة
خلاصه ترجمه:
((جزاین نیست که علی روباهی می باشد که شاهداو فاطمه دم او باشد؛ماجرا جو و بر پا کننده فتنه می باشدو فتنه های بزرگ را کوچک نشان می دهد و مردم را به فتنه و فساد ترغیب وترهیب می نماید،کمک از ضعفا و یاری از زنها می طلبد مانند ام طحال (زنبدکاره زمان جاهلیت) که دوست می داشت با نزدیکان خود گناه و فساد داشتهباشد.))
السقیفة وفدک - الجوهری - ص 104- شرکه الکتبی
ب: معاویه و سب کردن علی بن ابیطالب
معاویه به سعد دستور داد تا به علی ناسزا بگوید ...
صحیح مسلم ، ج7 ، ص120 ، کتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه – دارالفکر
ینابیع المودة لذوی القربى ، القندوزی ، ج 2 ، ص 119- دارالاسوه
البدایة والنهایة - ابن کثیر - ج 7 - ص 376- داراحیاء التراث العربی
المصنف ، ابن أبی شیبه ، ج7 ، ص496- باب فضائل علی بن ابیطالب رضی الله- دارالفکر
سنن ابن ماجه ، ج1 ، ص45 .باب فضل علی بن ابیطالب- دارالفکر
ج: معاویه امر به سب علی می کند
معاویه ، وقتی که در سال 41 هـ مغیرة بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت : یک مطلب را فراموش مکن و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیه السلام) است و در مقابل از عثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیه السلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن .
تاریخ طبری ، ج4 ، ص188 باب سنه احدی و خمسین- موسسه العلمی للمطبوعات
خوارزمی ، مورخ مشهور اهل سنت در مقتل الحسین علیه السلام مینویسد :
در جلسهای که در حضور معاویة و امام حسن علیه السلام ، برگذار شده بود ، طرفداران بنی امیه ، یکی یکی برخواستند و هر چه از دهانشان خارج شد ، نثار امام علیه السلام کردند تا این که مغیرة بن شعبة لعنة الله علیه برخواست و این چنین سخن گفت :
إن علیاً ناصب رسول الله صلی الله علیه وسلم فی حیاته ، وأجلب علیه قبل موته وأراد قتله ، فعلم ذلک من أمره رسول الله ، ثم کره أن یبایع أبا بکر حتی أتی به قوداً ، ثم نازع عمر حتی همّ أن یضرب عنقه ، ثم طعن علی عثمان حتی قتله ، و قد جعل الله سلطاناً لولی المقتول فی کتابه المنزل ، فمعاویة ولی المقتول بغیر حق ، فلو قتلناک وأخاک کان من الحق ، فو الله ما دم ولد علی عندنا بخیر من دم عثمان ، و ما کان الله لیجمع فیکم الملک مع النبوة .
مقتل الحسین ، ج1 ، ص170 .
علی (علیه السلام) در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) با وی دشمنی ورزید [نعوذ بالله] و قبل از مرگش اراده کشتن پیامبر را داشت ، و رسول خدا از این قضیه آگاه شد . پس از رحلت پیامبر ، با ابوبکر بیعت نکرد تا او را به اجبار آوردند ، با عمر از درِ ستیز وارد شد که نزدیک بود عمر گردنش را بزند ، از عثمان بدگویی کرد تا او را به قتل رسانید ؛ ولی خدا در قرآن برای هر کشتهای ولی و خونخواهی قرار داده است ، و معاویه ولی عثمان بود ؛ پس اگر تو و برادرت را بکشیم سزاوار خواهد بود ، به خدا سوگند خون فرزندان علی نزد ما از خون عثمان بهتر نیست ، خداوند پادشاهی و نبوت را در شما قرار نداده است .
و ابن خلدون در تاریخش مینویسد :
کان المغیرة بن شعبة أیام امارته على الکوفة کثیرا ما یتعرض لعلى فی مجالسه وخطبه ویترحم على عثمان ویدعو له .
تاریخ ابن خلدون ، ص603 .
مغیرة بن شعبه در زمان حکومتش در کوفه در خطبهها و مجالسش از علی بدگویی میکرد و برای عثمان تقاضای مغفرت می نمود.
و ذهبی در سیر اعلام النبلاء مینویسد :
کان المغیرة ینال فی خطبته من علی ، وأقام خطباء ینالون منه .
سر اعلام النبلاء ، ج3 ، ص31 .
مغیره در خطبههایش از علی (علیه السلام) بدگویی میکرد ، و خطیبانی را میگماشت که از آن حضرت بدگویی کنند .
طبق نقل جمهور علمای اهل سنت مغیره بن شعبه تا لحظه ایی از در قید حیات بود والی کوفه باقی ماند. ((پس یعنی سب و لعن علی میکرد))
تاریخ طبری ، ج4 ، ص188 باب سنه احدی و خمسین- موسسه العلمی للمطبوعات
تهذیب الکمال ج18ص308- دارالمعرفه
البته یه نکته باید اشاره کنم و اون هم اینکه که رسول الله کسی را که علی بن ابیطالب را سب نماید. کافر خواندند. شاید حرف بنده رو قبول نداشته باشید. چون دوست دارم همیشه مستدل حرف بزنم. این برخی از اسناد:
حضرت رسول الله فرموده اند: هر کس علی را سب کند مانند این هست که مرا سب کند.
کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 573
ولا تسبوا علیا فإنه من سب علیا فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله
(( سب نکنید علی را هر که او را سب کند مرا سب کرده و هر که مرا سب کند خدا را سب کرده است))
کنز العمال - المتقی الهندی - ج 11 - ص 602
من سب علیا فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله
فیض القدیر شرح الجامع الصغیر - المناوی - ج 6 - ص 190
( من سب علیا ) بن أبی طالب ( فقد سبنی فقد سب الله ) ومن سب الله فهو أعظم الأشقیاء
(( هر کس علی بن ابیطالب را سب کند مرا سب کرده کسی که مرا سب کند خدا را سب کرده و کسی که خدا را سب کند بزرگترین اشقیاء هست))
فهرست منتجب الدین - منتجب الدین بن بابویه - ص 352
سب علیا فقد سبنى ، ومن سبنى فقد سب الله ، ومن سب الله فقد کفر
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 14 - ص 132
من سب علیا فقد سبنی ومن سبنی فقد سب الله ومن سب الله عذبه الله
تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 42 - ص 266
من سب علیا فقد سبنی
قبل از اینکه کلامم به پایان برسد اجازه هست. یک سوال کنم؟
مذهب امروزه اهل تسنن از چه کسانی به دست شما رسیده است؟
راویانی که برخی از آنان بخاطر روایات جعلی که ارائه میکردند. معروف بودند. نمونه آن جناب ابوهریره می باشد.
عمر ، ابوهریره را تهدید به تبعید میکند :
روایتهای عجیب و غریب ابوهریره از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به حدی رسید که صدای عمر بن خطاب را نیز درآورد ؛ تا جایی که او را تهدید کرد که اگر از این کارش دست نکشد ، او را تبعید خواهد کرد .
ذهبی ، عالم مشهور اهل سنت در ترجمه ابوهریره مینویسد :
سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره می گفت : یا نقل حدیث از پیامبر را ترک کن و گر نه تو را به سرزمین دوس ( محل تولد ابوهریره) تبعید می کنم .
عن السائب بن یزید : سمع عمر یقول لأبی هریرة : لتترکن الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم ، أو لألحقنک بأرض دوس ! .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج 2 ، ص 600 – 601 – موسسه الرساله
کنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 10 ، ص 291- موسسه الرساله
الاصابه، ابن حجر، ج1ص69- دارالکتب العلمیه
تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر ج50 ص172- دارالفکر
نکته بعدی
طبق نقل علمای شیعه و سنی خلفای اهل سنت از نقل روایات پیامبر منع میکردند. نمونه های آن برخورد ابوبکر و عمر با روایات و روایان می باشد. نمونه ایی از این مخالفتها
الف: روایات و جناب ابوبکر
تذکرة الحفاظ - الذهبی - ج 1 - ص 5
قالت عائشة جمع أبی الحدیث عن رسول الله صلى الله علیه وسلم وکانت خمسمائة حدیث فبات لیلته یتقلب کثیرا قالت فغمنی فقلت أتتقلب لشکوى أو لشئ بلغک ؟ فلما أصبح قال أی بنیة هلمی الأحادیث التی عندک فجئته بها فدعا بنار فحرقها
ترجمه: جناب عایشه نقل کرده است که: پدرم پانصد از رسول الله جمع نمود. شبی تا صبح فکر کرد با آنها چه کند. صبح که شد به من گفت. دخترم! حدیثی نزد توست بیاور و آن گاه آتشی خواست و آنها را سوزاند
ب: روایات و جناب عمر بن خطاب
طبقات الکبری ج5ص188- دارصادر
إن الأحادیث کثرت على عهد عمر بن الخطاب فأنشد الناس أن یأتوه بها فلما أتوه بها أمر بتحریقها
ترجمه: در زمان عمر بن خطاب احادیث پیامبر زیاده شده بود او مردم را خواست و گفت هر چه از رسول الله نزد انها حدیث هست بیاورند. بعد از آنکه نزد او حاضر شد همه احادیث را به آتش کشاند.
حال یک سوال
بر فرض اینکه بخواد. مذهبی پس از رسول الله مورد تحریف قرار بگیرد. کدام مذهب هست؟
مذهبی که در آن ذکر و بیان روایات رسول الله ممنوع بوده است؟
یا مذهبی که روایات رسول الله در آن بیان می شده است از کلام امامان آن
در انتها:
جناب محقق در انتها میخوام یه چیزی بگم خوشحال میشم نظرتون رو بهم بگید؟
اگر در سنت نبوی مبغضین علی بن ابیطالب هیچ جا و مقامی نداشتند و همیشه پیامبر امر به محبت علی بن ابیطالب میکرده است. اهل تسنن امروزه آیا واقعا تابع سنت نبوی هستند؟
چگونه می شود. در دلی محبت علی بن ابیطالب جا بگیرد و در همان دل محبت معاویه بن ابوسفیان که علی بن ابیطالب را سب میکرده است جای بگیرد؟
مثل این هست که شما در یک نقطه هم سیاهی رو جمع کنید هم سفیدی را
به قول علمای اهل منطق
این تناقض هست
و جمع متناقضین هم محال می باشد.
این محال عقلی هست. درست میگم؟
اصلا بر فرض محالی که شیعه امروزه اشتباه باشد. اهل تسنن امروزه که روسای مذهبشان مبغضین علی بن ابیطالب بوده اند. حکمشان چیست؟
نمی توانید بگویید تابع سنت نبوی بوده اند. زیرا تهمتی بزرگ هست به سنت نبوی
خب حالا زمانی که استوانه های مذهب اهل سنت چنین برخوردهایی داشتند که پیامبر از آن منع کرده است. پس در واقع مذهب آنها تابع سنت نبوی نیست. درست میگم؟
برادر گرامی بنده اصلا دوست ندارم چیزی رو به اجبار برای شما روشن کنم. از همین رو تمام سخنانی که بیان کردم به طور مستدل و از سخنان علمای خودتان می باشد. این سخنان بنده را به عنوان توهین ندانید. زیرا تنها خواستم کمی روشنگری کنم. و بس
امیدوارم جوابی دریافت کنم از شما
ویژه نامه شهادت امام رضا (ع) ————————
طرح خوشنویسی (وکتور) با موضوع امام رضا (ع)
چهل نکته خواندنی درباره حرم امام رضا(ع)
نعمت وجود حرم امام رضا (ع) در ایران
توصیهای از آیة الله محمد تقی بهجت ( ره ) در باب زیارت امام رضا علیه السلام
یک والپیپر اختصاصی با موضوع علی بن موسی الرضا(ع)
احیای امر دین از دیدگاه امام رضا(علیه السلام)
علّت و چگونگى شهادت امام رضا (ع)
صفحه ویژه پاراچنار در شیعه نیوز/ تصویر + ارشیو خبری
http://www.shia-news.com/fa/pages/?cid=20073
دور تازه حملات طالبان علیه شیعیان مظلوم پاراچنار
شهادت سه تن از سادات پاراچنار بر اثر برخورد با مین وهابیون
انفجار بسیار مهیب در بیمارستان هنگو و شهادت شیعیان
شهادت دو تن از شیعیان پاراچنار به دست وهابیون
گلوله باران پاراچنار در روز عید قربان
امتناع شیعیان پاراچنار از مصالحه با تروریستهای طالبان
شهادت هفت شیعه در کراچی طی دو روز گذشته
قتل عام 17 تن از شیعیان پاراچنار توسط طالبان
شهادت دو شیعه پاراچناری با انفجار مین
شهادت 16 تن از شیعیان مظلوم پاراچنار
شهادت 12 شیعه پاراچناری در افغانستان
شهادت شش تن از شیعیان در پاراچنار پاکستان
انفجار پاراچنار منجر به شهادت 14 نفر از شیعیان شد.
احتمال از سرگیری جنگ در پاراچنار
توقف 5 ساعته یک کاروان شیعه در پاراچنار توسط وهابیها
شهادت یک شیعه و دو فرزندش توسط طالبان در پاراچنار
آیا گلگت، پاراچنار دیگری خواهد شد؟
400 هزار تن از شیعیان در محاصره وهابیون طالبان !
نابود کردن محموله کمکی به شیعیان از سوی نظامیان پاکستانی
2 برادر شیعه در شمال غرب پاکستان ترور شدند
نیروهای دولتی پاکستان و تروریستهای طالبان ، شیعیان پاراچنار را قتل عام کردند
در اعتراض به گشتار شیعیان، نقوی و زرداری ملاقات کردند
ادامه حملات وحشیانه طالبان به شیعیان پاراچنار
یک پایگاه مهم تروریست ها به دست شیعیان گشوده شد/ 13 شهید شیعه در 9 روز
تهاجم شدید طالبان به شیعیان مظلوم پاراچنار
"کریکت" تحفه دیروز، کشتار شیعیان ارمغان امروز !
سوءقصد به جان فرماندار پاراچنار توسط طالبان
مظلومیت شیعیان پاراچنار از ضیاء الحق تا زرداری 2 و پایانی
یک پلیس شیعه شهید و یک روحانی شیعه ربوده شد
دریافت جزیه از بخشی از شیعیان پاکستان!
حمله مجدد وهابی ها به شیعیان پاراچنار
دیدار جمعی از طلاب پاراچنار با ایت الله نوری همدانی
برگزاری همایش "هولوکاست شیعی در پاراچنار"
حمله وحشیانه سعودی هابه زنان شیعه وسکوت صدا و سیما و وزارت خارجه
انتقاد شدید آیت الله مکارم شیرازی از وزارت امور خارجه و رسانه ملی
رنج نامه ای از یکی از اهالی منطقه پاراچنار پاکستان
سخنانی از نمایندگان مجلس در رابطه با فاجعه انسانی در پاراچنار
فاجعه انسانی علیه شیعیان در پاراچنار پاکستان
شیعه نیوز،صهیونیست هم شد!! پاسخ به اتهام یک خبرنامه
بی توجهی صداوسیما به شیعه کشی در پاکستان
تعداد شهدای حمله انتحاری علیه شیعیان پاکستان به 36 نفر رسید
ذبح یک روحانی شیعه پاراچناری در خیبر ایجنسی
شهادت شیعیان پاراچنار ؛ این بار در پیشاور !!
شکسته شدن حصر یک ساله پاراچنار
دانلود ها | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||