شیخ «حسن شحاته» رهبر شیعیان مصر کیست؟


شیخ «حسن شحاته» که به دست تکفیری افراطی به طرز فجیعی کشته شد ، فردی شناخته شده در این کشور است که همواره به دلیل گفتن سخن حق و حقیقت مردم بسیاری را پای منبر خطابه‌های خود می‌کشید.

"عماریون"- گروهی از شیعیان مصر که به مناسبت نیمه شعبان در منزل یکی از شیعیان این کشور در روستای «ابو مسلم» در استان «الجیزه» گردهم آمده بودند، توسط شماری از سلفی‌های تندرو هدف حمله قرار گرفته و در جریان ضرب و شتم این شیعیان چهار نفر از آنها از جمله شیخ «حسن شحاته» (55 ساله) از رهبران شیعیان مصر و برادرش «محمد شحاته» (35 ساله) به شکلی فجیع کشته می‌شوند.

این درحالی است که مهاجمان تنها به کشتن شیخ شحاته و برادرش و دو همراهش اکتفا نمی‌کنند، بلکه اسباب و اثاثیه منزل را تخریب و خانه را هم به آتش می‌کشند.

اما شیخ حسن شحاته کیست؟

شیخ حسن شحاته در سال 1946 در خانواده‌ای «حنفی» مذهب در استان «الشرقیه» مصر به دنیا آمد و در سال 1996 در سن 30 سالگی به مذهب تشییع درآمد.

شحاته فارغ التحصیل مرکز «القراءات» بود و مدرک کارشناسی ارشد خود در رشته «علوم قرآنی» را از این مرکز دریافت کرد.

اولین خطبه نماز جمعه خود را در حالی‌که بیش از 13 سال نداشت، در مسجد روستایش خواند و خواندن خطبه‌های نماز را هنگام ادای خدمت سربازی در نیروهای مسلح مصر نیز ادامه داد و مسئول توجیه و بالا بردن روحیه نیروهای یگان مهندسی ارتش مصر در سال 1973 و گوینده رادیو و تلویزیون بود. به این ترتیب شیخ شحاته در خانواده‌ای دوستدار اهل بیت علیهم السلام رشد یافت.

آنگونه که خود شحاته می‌گفت، پدرش درباره شخصیت «امیر المؤمنین على بن ابى‌طالب علیه السلام» برای وی بسیار سخن می‌گفت و به شیخ حسن می‌گفت: فرزندم، امیر المومنین علیه السلام مهمترین حامى اسلام بود. هنگامی‌که حضرت علی(ع) در کنار پیامبر(ص) بود، هیچ‌گاه کسی جرات نمی‌کرد، به آن حضرت آزاری برساند.

شحاته خود می‌گوید: بیست را با اهل تصوف سپری کرده و تنها نتیجه‌ای که از آنها گرفته این بوده که آنها در میان خود به شاخه‌های متعددی تقسیم شدند که وهابی‌ها یکی از آنها هستند که چهره اسلام را تحریف کرده و مبانی اعتقادی خود را براین اندیشه باطل بنا کردند که هیچ یک از ائمه را به رسمیت نمی‌شناسند و تنها فرد مورد قبول نزد آنها «ابن تیمیه» است که حتی بیش از پیامبر(ص) او را گرامی می‌دارند.

شیخ حسن شحاته طی سال‌های 1994 تا 1996 به  مذهب تشییع گروید، با این حال در این مدت نیز همواره مدافع اهل تسنن بود، اگرچه دشمنانش وی را متهم به ناسزا گفتن به صحابه و عایشه می‌کردند.

وی در دوره حکومت سه دهه‌ای «حسنی مبارک»، رئیس جمهوری مخلوع مصر سه سال در زندان به سرمی‌برد و از سفر به خارج از مصر منع شده بود.

مطبوعات و رسانه‌های مصر وی را از بزرگ‌ترین شیوخ این کشور و بحث برانگیزترین آنها در مصر می‌دانستند و او را «علامه شیخ حسن احمد شحاته» می‌نامیدند که از شیوخ و علمای الازهر و امام جماعت یکی از بزرگ‌ترین مساجد قاهره و برگزار کننده مجموعه برنامه‌های «العلم» در رادیو و تلویزیون و مساجد مصر بود.

مردم مصر او را به عنوان امام جماعت مسجدی می‌شناختند که در نزدیکی سفارت اسرائیل در قاهره قرار داشت و روزهای جمعه برای شنیدن خطبه‌های نماز جمعه و سخنرانی‌هایش به این مسجد هجوم می‌آوردند تا سخنان وی درباره برحق بودن اهل بیت و وفاداریش به ولایت آنها را بشنوند و شیخ را همواره منادی حق و حقیقت می‌دانستند و از آنجا که وی همواره رسوا کننده رژیم صهیونیستی بود و علیه آنها سخن می‌گفت، نماز جمعه وی همواره با اتخاذ تدابیر شدید همراه بود.

دانش آموزان بسیاری توسط شیخ شحادته در الازهر پرورش یافتند که از جمله آنها می‌توان به «شیخ طنطاوی» اشاره کرد.

گفته شده که وی پیامبر(ص) را در خواب دیده که از وی خواستار ولایت حضرت علی(ع) و دفاع از اهل بیت علیهم السلام برپای منابر و در تمام رسانه‌ها شده و به همین دلیل گفته می‌شود، چون سخن وی از دل برمی‌آمده لاجرم بر دل هم می‌نشسته و بسیاری را پای منبر خطابه‌هایش می‌کشیده است.

شیخ حسن شحاته در مصر از جمله مهمترین دشمنان وهابیت به شمار می‌آمد که در هرجا منبر سخنرانی داشت، غیر ممکن بود، ماهیت واقعی وهابی‌ها و وهابیت را برملا نکند، به همین دلیل در سال 1996 توسط دستگاه‌های امنیتی مصر و در واقع به شکایت گروه‌های وهابی مصری دستگیر و تنها به اتهام اعلام ولایت علی ابن ابیطالب و ترویج تشییع در مصر راهی زندان شد تا قدر و ارزش شیخ بیش از پیش نزد مردم مصر افزایش یابد. شیخ پس از خروج از زندان از هرگونه سخن گفتن و اظهار نظر در رسانه‌های جمعی منع شد. این موجب شد تا وی از منبر برای برملا کردن ماهیت واقعی نظام مبارک و آنچه در زندان بر وی گذشته استفاده کند.

درباره زندگی خانوادگی خود شیخ حسن شحاته می‌گویند که پدرش دارای سه همسر بوده و مادرش آخرین همسر پدرش بوده و او دومین پسر در میان شش برادرش بوده و در همان دوران کودکی درحالی که بیش از 5 سال نداشت، قرآن را از حفظ کرده تا پس از آن راهی الازهر شود.

خود شیخ حسن شحاته دوبار ازدواج داشته، از همسر اولش دارای سه فرزند و از همسر دومش دارای یک فرزند بوده است.

مولفات شیخ حسن شحاته آنگونه که خود می‌گوید، کتاب «إحیاء علوم الدین» بوده و اشعار و رساله‌هایی نیز به رشته تحریر درآورده که باید از میان آنها به رساله «سراج الأمة فی خصائص السادة الأئمه» اشاره کرد.

درباره فعالیت‌های مذهبی خود، شحاته که به خاطر ساختار مذهبی خانواده‌اش خیلی زود و در نوجوانی وارد فعالیت‌های دینی و مذهبی شد و همین موجب شد تا وی برای اولین بار هنگامی‌که هنوز به سن 15 سالگی نرسیده بود، پای منبر برود و به گفته‌اش خود با دست خود خطبه نماز را بنویسد. شحاته 5 سال خطیب مسجد «الأشراف» روستای خود بود.

در واقع اگر بخواهیم مهمترین مراحل زندگی شیخ شحاته را ذکر کنیم می‌توانیم آن را در موارد زیر خلاصه کرد:

1 – مرحله ارتش که طی آن در جنگ ماه رمضان مشارکت داشت.

2 – مرحله «الدورامون» که نام یکی از شهرهای استان «الشرقیه» است که هم دژ اخوانی‌ها و هم وهابیت به شمار می‌آمد و طی آن شیخ شحاده توانست بیش از 90% دانش‌آموزان خود را به آیین تشییع درآورد.

3 – مرحله قاهره که از سال 1984 آغاز و تا سال 1996 ادامه می‌یابد که اوج فعالیت‌های مذهبی شیخ را تشکیل می‌داده و در این دوره بود که نماز جمعه را در منطقه «کوبری» ادا می‌کرد که مصادف با دستگیری وی از سوی رژیم سابق شد.

شیخ شحاته یک‌بار دیگر نیز در سال 2009 میلادی از سوی رژیم حسنی مبارک بازداشت شد. این بار وی به همراه 306 شیعی مصری و عربی به بهانه کشف یک گروه وابسته به «حزب الله» در مصر بازداشت شد، اما در همان سال دادگاه جنایی مصر حکم آزادی وی به همراه دیگر متهمان این پرونده را صادر کرد.

شیخ حسن شحاته در جریان انقلاب 25 ژانویه 2011 فعالیت بسیار داشت و پس از انقلاب موضوع تاسیس حسینیه‌هایی برای شیعیان در مصر به ویژه در روستای «هربیط»‌ زادگاه شحاته در ژوئن 2012 برای وی بسیار مشکل ساز شد.

بانک نرم افزار


بانک نرم افزار
953K تقویم شیعه ـ نسخه همراه (موبایل) ü calender.jar
2M تصویر پس زمینه (Background) ـ نسخه همراه (موبایل) ü background.rar
14,189M پوسته گوشی نوکیا (Them) ـ نسخه همراه (موبایل) ü them_nokia.rar
41,517M پوسته گوشی سونی اریکسون (Them) ـ نسخه همراه (موبایل) ü them_sony_ericsson.rar
25,187M فیلم مولودی ـ نسخه همراه (موبایل) ü moloody.rar
39M فیلم سینه زنی ـ نسخه همراه (موبایل) ü karimi.rar
41,372M صوت صدای ادعیه ـ نسخه همراه (موبایل) ü adeyeh.rar
15,239M صوت صدای اذان ـ نسخه همراه (موبایل) ü azan.rar
21,749M صوت صدای صوت قرآن ـ نسخه همراه (موبایل) ü sout.rar
22K زیارت عاشورا ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-ashoura.jar
343K دعاهاى هفته ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-doayhafteh.jar
106K امام زمان (عج) ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-emamzaman.jar
26K دعاى کمیل ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-komeil.jar
415K مناسک حج ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-manasek.jar
3,481M مشکات ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-meshkat.jar
3,271M نهج البلاغه ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-nahj.jar
3,788M نسیم حیات ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-nasimehayat.jar
322K قرآن کریم ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-quran.jar
871K رمضان ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-ramazan.jar
2,728M رساله توضیح المسائل ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-resaleh.jar
1,296M صحیفه سجادیه ـ نسخه همراه (موبایل) ü hamrah-sahifeh.jar
260K فونت Tahoma جهت نمایش صفحات وب فارسى   Farsi Fonts
376K انواع فونتهاى فارسى جهت تایپ و چاپ   Farsi Fonts for WORD
797K برنامه هاى تولید کتاب بصورت Html راشدى   Clear, Indexing, Splitter
4.5MB دیکشنرى انگلیسى، فارسى زاهدى   Zahedi Dictionary 1.2

رؤیایی صادقه باعث شیعه‌ شدنم شد/ مصری‌ها محبّ اهل بیت هستند اما وهابیت مانع است


تنها گفتگوی تفصیلی با شهید شحاته؛
رسانه‌های مصر او را بحث‌انگیزترین و جنجالی‌ترینِ مشایخ مصر توصیف کرده‌اند. شهید شیخ حسن شحاته، رهبر مستبصر شیعیان مصر و مشهورترین خطیب جمعه در مساجد این کشور بود که برخی سخنرانی‌های او فی‌المجلس باعث شیعه‌شدن 90درصد حضار می‌شد.
گروه بین‌الملل مشرق - دو هفته پیش بود که در مصر، همایشی بین‌المللی با حضور علمایی از سراسر جهان اسلام تشکیل شد که بزرگان تکفیری هم در آن حاضر بودند. در این کنفرانس، فتوای "جهاد" علیه حکومت سوریه و حزب‌الله صادر شد و با دستور شخص محمد مرسی، رئیس‌جمهور این کشور، رابطه قاهره با دمشق، به حال تعلیق درآمد. این ماجرا، در ادامه سلسله عربده‌های تکفیرهایی بود که از چند سال پیش علیه شیعیان به گوش می‌رسید و درگیری‌های داخلی سوریه هم بستری شده بود تا سرویس‌های جاسوسی جهانی با حداکثر قوا و با استفاده از رسانه‌های پرتعداد و کارکشته، به شعله‌ورتر‌کرن آن بپردازند. درخت زشت این فتنه‌انگیزی‌ها، دیروز و در آستانه ولادت امام مهدی(عج) این بار در مصر میوه‌ای تلخ داد: شیخ حسن شحاتة از علما و رهبران اصلی شیعیان مصر به همراه سه نفر از یارانش به طرز فجیعی به شهادت رسید.

از همان حدود دو هفته پیش، در روستای «ابومسلم» در منطقه «ابوالنمرس» در استان «الجیزة» در حدود 30 کیلومتری جنوب قاهره، تبلیغات گسترده علیه شیعیان شدت گرفت چنان که با کافر و نجس خواندن آنان، اهالی روستا به کشتن آنان ترغیب می‌شدند. تا آنکه شیخ حسن شحاتة در منزل یکی از اهالی روستا حاضر شده و به همراه جمعی دیگر از شیعیان روستا مشغول جشن و شادمانی میلاد امام عصر(عج) شدند. یکی از شاهدان عینی به نام یاسر یحیی می‌گوید: «وقتی اهالی روستا از حضور شیخ حسن شحاتة در روستا مطلع شدند، از صاحب منزل خواستند که او را به آنها تحویل دهد ولی صاحب منزل نپذیرفت و آنها هم شروع کردند به حمله به منزل.» در این حمله از کوکتل مولوتف استفاده شده و تلاش برای آتش زدن منزل در جریان بوده است.

یاسر یحیی ادامه می‌دهد: «اهالی پتک و کلنگ‌های بزرگی آوردند و بخشی از دیوار منزل را خراب کردند و شیعیان حاضر در منزل را خارج کردند و شروع به کتک‌زدن آنها در میدان روستا کردند و آنقدر آنها را زدند تا کشته شدند.» بعد از کشته‌شدن هم پیکرهای شهدا بر روی زمین کشیدند.

یکی دیگر از شاهدان هم می‌گوید: «تلاش کردم نجات‌شان دهم ولی اهالی مصمم بودند که آنها را بکشند.»

به گزارش شبکه تلویزیونی المنار لبنان، اهالی روستا حین زدن و شکنجه این شیعیان، شعارهای «شیعیان کافرند» و «کافر! کافر!» سر می دادند.

در این حادثه دردآور، شیخ حسن شحاتة (66 ساله) برادرش محمد شحاتة (35 ساله) و شحاتة شحاتة (55 ساله) و عبدالقادر حسنین عمر (45 ساله) به شهادت رسیده‌اند و تعداد نامشخصی از شیعیان هم زخمی شده‌اند.

اما شیخ "حسن شحاته" مستبصر (شیعه‌شدهٔ) معروف، رهبر شیعیان مصر، استاد دانشگاه "الازهر"، امام‌جماعت سابق یکی از بزرگترین مساجد قاهره، مرشد مذهبی و معنوی ارتش مصر و برگزارکننده مجموعه برنامه‌های "العلم" در رادیو و تلویزیون و مساجد این کشور بود که در نهایت، روز نیمه شعبان امسال در سن 66 سالگی، در حمله چماقداران سلفی و وهابی مصر، به فیض شهادت رسید.

سال‌های سال، هزاران هزار نفر در مسجد شیخ شحاته واقع در مقابل سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره گرد هم می‌آمدند تا نماز خود را به امامت وی بخوانند و به خطبه‌ها و سخنرانی‌هایش گوش فرا دهند که همواره در آنها از حق و ولایت اهل بیت نبوت (علیهم السلام) سخن می‌گفت و ستمگران و منافقان و گروه‌های منحرف و ضاله را رسوا می‌کرد و صهیونیست‌ها را در برابر سفارت‌شان به فضاحت می‌کشاند و همین موجب می‌شد تا همواره نیروهای امنیتی مصر، از ترس، تدابیر امنیتی شدیدی در مقابل محل سخنرانی‌های شیخ اتخاذ کنند.

شیخ شحاته نه‌تنها از شیوخ و علمای الازهر به شمار می‌آمد بلکه استاد بسیاری از علما و روحانیونی بود که زمانی شاگردی وی را می‌کردند و دست‌پرورده او به شمار می‌آمدند. شیوخ بزرگ الازهر مانند "شیخ طنطاوی" که دوست نزدیک شیخ از زمان کودکی بود، وی را به‌خوبی و  از نزدیک می‌شناختند و از وفاداری و ارادت شیخ شحاته به "امیرالمؤمنین(ع)" به‌خوبی آگاه بودند اگرچه در آن زمان شیخ حسن شحاته نه "شیعی" که یک پیرو "اهل سنت" بود. با این حال همواره به دانش آموزان و اساتید خود می‌گفت "هرچه دل‌تان می‌خواهد بگویید، اما بدانید که پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین علی و فاطمهٔ زهرا و حسنین (علیهم‌السلام) شجره واحدی هستند که شاخه‌ها و میوه‌های آن یکی است."

به تشییع‌گرویدن شیخ شحاته آسان نبود بلکه حدود 50 سال طول کشید. شیخ حسن در رؤیای صادقه، پیامبر(ص) را دید و همین او را به پذیرش عقیده ایمان و ابراز وفاداری به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و ابراز برائت از دشمنانش در منابر و رسانه‌ها رهنمون کرد. این تصمیم او مانند بمب در مصر صدا کرد و هزاران مصری را به دنبال شیخ کشاند. برای مردم پاک‌طینت مصر تنها کافی بود تا صدای حقی را بشنوند تا حقیقت و عشق و علاقه فطری خود به اهل‌بیت وحی و عصمت و طهارت را نزد شیخ و سخنرانی‌های او بیابند.


پیکر خون‌آلود شهید شحاته که سلفی‌ها پس از به‌شهادت‌رساندن وی، آن را روی خاک کشیدند
فعالیت‌های شیخ شحاته، موجی فراگیر در سراسر مصر پدید آورد و خطبه‌ها و سخنرانی‌های شیخ در میان مردم دهان به دهان چرخید و خطابه‌هایش دژهای وهابیت و گروهک‌های ضاله و فرقه‌های منحرف را به لرزه درآورد؛ به همین دلیل، این گروهک‌ها و فرقه‌های ضاله، جنگ خود را علیه شیخ آغاز کردند تا سرانجام این حملات، منجر به بازداشت وی در سال 1996 میلادی از سوی دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی رژیم وابسته و مخلوع حسنی مبارک و به زندان افتادن وی تنها به اتهام "اعلام ولایت و وفادارای به امام علی علیه‌السلام و ترویج دوستداری و وفاداری به آن حضرت شد" اتهامی که شیخ شحاته همواره از خدا می‌خواست متهم به آن باقی بماند؛ البته او دیگر نمی‌توانست برای سخنرانی به خارج از کشور برود زیرا از سوی رژیم مبارک، ممنوع‌الخروج نیز شده بود.

درست است که اعلام این ولایت مقدس برای شیخ، هزینه زیادی در برداشت و همه چیز از جمله ابقایش به عنوان امام جماعت و ادای وظیفه دینی و مذهبی و در نهایت جانش را از او گرفت اما با این حال، شکوه و محبوبیت وی همچنان با همان قوت در اذهان مردم مصر باقی ماند تا آنها همچنان وی را از علمای بزرگ این کشور و تنها صدای حق و حقیقت و نماد مقاومت در برابر باطل و اهل گمراهی و ضلالت به شمار آورند.

از زمانی که شیخ از زندان آزاد شد از هرگونه مصاحبه و گفت‌وگو با رسانه‌های دیداری و شنیداری و نوشتاری منع شد و این در حالی بود که همه این رسانه‌ها از جمله تلویزیون رسمی مصر، پیش از شیعه‌شدن شیخ، برای گرفتن وقت مصاحبه و گفت‌وگو از شیخ حسن، از یکدیگر سبقت می‌گرفتند.

البته شیخ به علت استقبال گسترده مردمی، همچنان ویژه‌برنامه‌ای در تلویزیون مصر داشت که در نخستین برنامه پس از آزادی از زندان، به افشای غافلگیرانه شکنجه‌هایش در زندان‌های رژیم مبارک پرداخت و از ماجرای زندگی خود و عواملی که موجب توسل و تمسک وی به ثقلین یعنی کتاب خدا و عترت پیامبرش شد، سخن راند و این مصادف با ایام حزن‌انگیز محرم‌الحرام بود.


آنچه در پی می‌آید تنها گفت‌وگوی تفصیلی موجود با شهید شیخ "حسن شحاته" است که نشریه "المنبر" آن را منتشر کرده و ترجمه آن برای نخستین بار از سوی مشرق منتشر می‌شود:


* لطفاً خود را معرفی و درباره زندگی و سوابق خود برای‌مان بفرمایید.
 
بسم‌الله الرحمن الرحیم. این بنده، از خدای متعال و پیامبر والامقام و ائمه اطهارش اجازه می‌گیرد و تأکید می‌کند که به فضل پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) بود که پس از سختی‌هایی که برای من 50 سال به درازا کشید، اینجانب موفق به سوارشدن بر کشتی نجات اهل بیت(ع) شدم و با لطف و فضل الهی، به ولایت علی بن ابی‌طالب و دیگر ائمه اطهار(ع) گردن نهادم که این برای من، افتخاری غیر قابل وصف و بیان است.

بنده "حسن بن محمد بن شحاتة بن موسى العنانی" هستم و در روز دوشنبه سیزدهم ذی‌الحجة سال 1365 هجری قمری برابر با دهم نوامبر 1964 میلادی در روستای "هربیط" ار توابع "ابو کبیر" در استان "الشرقیه" مصر در خانواده‌ای متوسط و از پدری که دارای سه همسر بود، به دنیا آمدم. مادر من، آخرین همسر پدرم بود و من دومین برادر از شش برادر هستم.

دوبار ازدواج کرده‌ام و از همسر اولم صاحب سه فرزند هستم، سپس وی را طلاق دادم و اکنون از همسر دومم، صاحب یک فرزند دخترم. پدرم آموزش قرآن را از هنگامی که در شکم مادرم بودم، آغاز کرد که این موضوع را خودش به من گفته بود. پس از پایان دوره شیرخوارگی و گرفتن از شیر یعنی در سن دو سالگی، مرا به مکتب‌خانه بردند تا قرآن را به دست "شیخ عبدالله العویل" فرا بگیرم، در حالی که در آن زمان، پنج سال و شش ماه داشتم و این تاریخ را از آنچه پدرم در گوشه قرآن نوشته است، دریافته‌ام.

پس از آن، وارد دومین دوره مکتب‌خانه شدم و به دست "شیخ محمد موسى شنب" آموزش دیدم و پس از او هم "شیخ عبدالحلیم عبدالنبی اسماعیل" آموزش مرا برعهده گرفت. پس از پایان دوره تحصیلات مقدماتی که در آن، رتبه اول را به دست آوردم هم راهی الازهر شدم.

درباره تألیفاتم باید بگویم که کتاب "إحیاء علوم‌الدین" را درحالی تصحیح و منتشر کردم که هنوز به سن 15 سالگی نرسیده بودم به همین دلیل آن را از هرگونه اکاذیب و دروغ‌پردازی ویرایش کردم. همچنین دارای قصاید و اشعار و رساله‌هایی همچون رساله "سراج الأمة، فی خصائص السادة الأئمه" و غیره هستم.

فعالیت مذهبی را خیلی زود آغاز کردم؛ چون پدرم همه فرزندان خود را با عشق و وفاداری به اهل بیت(ع) تربیت کرده بود و برای ما از شخصیت امیرالمؤمنین (صلوات الله علیه) بسیار سخن گفته بود. او به من می‌گفت: "پسرم! امیرالمؤمنین بزرگترین حامی و یاور اسلام بود؛ وقتی ایشان در کنار پیامبر(ص) راه می‌رفتند، هیچ کس جرأت آزار و اذیت پیامبر را نداشت".

نخستین بار برای خواندن خطبه‌های نماز جمعه در حالی به منبر رفتم که هنوز به سن 15 سالگی نرسیده بودم. خطبه نماز جمعه را هم خودم به دست خودم نوشته بودم اما هنگامی که از منبر بالا رفتم، نوشته‌ها را به کناری نهادم و با کمک‌خواستن از اهل بیت و به لطف برکات و عنایت‌های آنها خطبه را به پایان رساندم.

پنج سال در مسجد "الأشراف" روستای خودمان خطبه می‌خواندم و پس از آن به عنوان امام جماعت راهی مسجد "الأحراز" در روستای مجاور شدم که از برخی فتنه‌انگیزی‌ها تأثیر پذیرفته بود. دو سال امام جماعت آن مسجد بودم و در آن مدت، تمام همّ و غمّ من مقابله با دشمنان اهل‌بیت(ع) یعنی وهابی های خبیث چه در مسجد و میان مردم عامی و چه در میان اساتید دانشگاه ها و دیگر شیوخ مصر بود.

پس از آن در سال 1968 میلادی به خدمت نظام وظیفه اعزام شدم و عهده‌دار هدایت و ارشاد معنوی نیروهای مسلح مصر در یگان مهندسی ارتش و ایراد خطبه برای آنها شدم. در این دوره قصیده خود به نام "الدرة البهیة فی مدح العترة النورانیة" را سرودم و پژوهشی درباره "فاتحة الکتاب" نوشتم. همچنین در این دوره موفق شدم، شماری از مسیحیان را به اسلام بیاورم.


* می‌توانید مهم‌ترین مراحل زندگی خود را خلاصه کنید؟


1– مرحله ارتش که طی آن در جنگ ماه رمضان علیه رژیم صهیونیستی مشارکت داشتم.

2 – مرحله «الدورامون» که نام یکی از شهرهای استان «الشرقیه» است که هم دژ مستحکم إخوان‌المسلمین و هم قلعه وهابیت به شمار می‌آمد. در آنجا بود که توانستم بیش از 90 درصد دانش‌آموزان را به آیین تشییع درآورم.

3 – مرحله قاهره که از سال 1984 آغاز و تا سال 1996 میلادی ادامه یافت که اوج فعالیت‌های مذهبی‌ام را تشکیل می‌دهد و در این دوره بود که نماز جمعه را در منطقه «کوبری» ادا می‌کردم تا زمانی که از سوی نیروهای امنیتی رژیم سابق دستگیر شدم. درحالی که در آن زمان، برنامه‌هایی در رادیو قرآن کریم و رادیو مردم و همچنین همایش‌هایی در مناطق مختلف قاهره و دیگر استان‌های مصر داشتم. سپس برنامه تلویزیون هفتگی به نام "أسماء الله الحسنى" را ضبط کردم که از شبکه یک تلویزیون مصر پخش می‌شد.


* وفاداری خود به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(ع) را کی اعلام کردید؟

هنگامی که سینه‌ام به تنگ آمد و مشکلاتم افزایش یافتند، ولایت خود به أمیر المؤمنین (علیه السلام) را بر منابر و در تلویزیون و مطبوعات و برائتم از دشمنان اهل‌بیت(ع) را اعلام و در همه رسانه‌ها دشمنان خاندان پیامبر(ص) را لعن کردم؛ به همین دلیل در ماه ربیع‌الثانی سال 1416 هجری قمری برابر با سپتامبر 1996 میلادی بازداشت شدم. تنها اتهام من "اعلام ولایت به علی بن ابی‌طالب و ترویج و تبلیغ عشق و علاقه به ایشان" بود.

 
* لطفاً در این ارتباط بیشتر توضیح دهید؟

من از همان کودکی با عشق به خاندان اهل بیت(ع) و وفاداری به آنها بزرگ شدم اما پس از سال‌های طولانی، حق و حقیقت برای من آشکار شد که این امر طی سال 1994 تا 1996 میلادی و به دنبال دیدن رؤیایی صادقه حاصل شد. پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که امیرالمؤمنین(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را می‌فهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر امیرالمؤمنین(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارک‌شان، تنها گردن ایشان را می‌دیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوه‌ها سرازیر می‌شدم و هرگاه که می‌خواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارک‌شان مانع از افتادن من بر زمین می‌شدند. از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در ورای امیرالمؤمنین حرکت کنم و فهمیدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند.

از آن زمان، به رغم همه مشکلات، به ریسمان سخت و محکم خداوند و صراط مستقیم چنگ زدم و ولایت و وفاداری خود به اهل بیت(ع) را اعلام کردم و دشمنان اهل بیت را در همه جا رسوا کردم. اگرچه این امر برای من بهای سنگینی به دنبال داشت، اما این کمترین چیزی است که می‌توانم آن را به مولا و سرورم أمیر المؤمنین(ع) تقدیم کنم و امیدوارم آن حضرت این اندک ناچیز را از من بپذیرند.
 

* پس از آن بازداشت شدید؟

بله سه ماه بازداشت شدم و سپس مرا آزاد کردند.


* آیا درست است که درباره برگزاری مجالس ذکر امام حسین(ع) می‌گفتند که این اقدام شما شبیه زمینه‌سازی برای تدارک یک انقلاب علیه رژیم است؟

بنی امیه که لعنت خداوند بر آنها باد روز عاشورا را به عنوان روز عید در کشور ما مرسوم کردند و دروغ‌هایی مانند دعوت به دید و بازدید و پوشیدن لباس‌های نو و غسل و گرفتن روزه در روز عاشورا را به پیامبر(ص) بستند و به دروغ القا کردند که عاشورا روز خوشبختی بشری است.

من تمام این یاوه‌سرایی‌ها را می‌دیدم و قلبم از همه اینها به درد می‌آمد. از اینکه می‌دیدم عامه مردم این روز را جشن می‌گیرند و در آن شیرینی مخصوصی به نام "شیرینی عاشورا" پخش می‌کردند، زجر می‌کشیدم. نتوانستم جلوی خود را بگیرم. فریاد زیادم: "مردم! چگونه می‌توانید در چنین روزی جشن بگیرید و خوشحال باشید در حالی که در چنین روزی، فرزند پیامبر(ص) و نور دیدگانش را به قتل رساندند؟" و خود شروع به برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین(ع) کردم. من به همراه دوستانم، روزهای محرم مراسمی به یاد آن امام بزرگ برگزار و ذکر مصبیت گرفتیم و تمام طول شب گریه می‌کردیم و لباس‌های سیاه می‌پوشیدیم و چون در کنار مقام و بارگاه مطهر آن حضرت یعنی "مسجد الإمام الحسین"(ع) بودیم رژیم ترسید که ملت مصر علیه آنها بشورد و این شد که آن مصائب و بلاها را بر سر من آوردند.


* آیا آنها واقعاً تا این اندازه از ذکر امام حسین(ع) می‌ترسیدند؟


آیا به نظر شما یاد ایشان در طول تاریخ ظالمان و طاغوت‌ها را به لرزه در نیاورده است؟


* کلاً نظر شما درباره شعائر حسینی چیست؟
 
شعائر حسینی نیز مانند دیگر عبادات و آداب و رسوم دینی و مذهبی است و گریه خالصانه و از روی معرفت و شناخت، در واقع سپر امان از عذاب جهنم در روز قیامت است. به همین دلیل باید یاد ائمه و روزهای ولادت و شهادت ایشان را گرامی داشت. به نظر شما آیا فرد عاقلی می‌تواند بدون ذکر نام و یاد محبوبش به زندگی خود ادامه دهد؟

من از اقدامات برخی رژیم‌ها برای فراموش‌سازی ذکر اهل بیت(ع) تعجب می‌کنم درحالی که می‌بینیم مسیحیان یاد و خاطره و آثار برجای مانده از حضرت مسیح(ع) را گرامی می‌دارند و کلیساهایی برای ایشان برپا می‌کنند یا اینکه یهود کنار دیوار بُراق می‌ایستند و برای معبد هیکل می‌گریند و هیچ کس به آنها اعتراض نمی‌کند اما اگر ما برای امام خود بگرییم به ما متعرض می‌شوند در حالی که در رثای امام حسین(ع) همه خلقت و همه موجودات گریستند.


* جایگاه اهل بیت(ع) در شریعت چیست؟

جایگاه آنها را باید جایگاه بزرگ "امامت" به شمار آورد؛ آنها اصل و ماهیت هستی و ستارگان هدایت هستند و پس از اطاعت از خداوند و پیامبرش، اطاعت از آنها بر همه واجب و ضروری است.


* برخی از فرقه‌های اهل سنت می‌گویند که برخی از همسران پیامبر(ص) هم جزء اهل‌بیت(ع) پیامبر به شمار می‌آیند، نظر شما در این باره چیست؟

اهل بیت(ع)، اهل کساء و 9 نفر از ائمه، از سلاله حضرت حسین(ع) هستند و هیچ یک از صحابه و همسران پیامبر(ص) به این افتخار مشرف نشده‌اند و حدیث موجود در این ارتباط، بیانگر همه موضوع است.


* آیا می‌توان در میان اهل بیت(ع) فردی را بر فرد دیگر مقدم یا برتر شمرد؟

بالطبع خیر. تمام ملائکه نزدیک به بشر و همه موجودات جهان در آسمان و زمین مدح و ثنای پیامبر(ص) و آل بیت او را می‌گویند و در این بین از آل بیت(ع)، هیچ کس بر دیگری ارجحیت و اولویت ندارند.


* درباره کسانی که پیامبران(ع) را برتر از اهل بیت(ع) می‌دانند، چه نظری دارید؟

آل البیت(ع) بهترین خلق خدا پس از رسول خدا(ص) هستند و بالطبع از تمام پیامبران و فرستادگان و ملائکه برتر هستند. بنابراین از حیث مقام و مرتبه تنها پیامبر خداست که بالاتر از اهل بیت قرار دارد.


* به اعتقاد شما وظیفه امت اسلامی در برابر اهل بیت(ع) چیست؟

وظیفه سنگینی بر دوش این امت نهاده شده است. امت اسلامی باید به این امر اعتقاد کامل داشته باشند که عصمت تام و مطلق، از آنِ اهل بیت است و برای رسیدن به این باور پیش از هر چیز باید از دشمنان آنها برائت جست.


* می‌بینیم وقتی از دشمنان اهل بیت یاد می‌کنید، لحن صدای شما بسیار تند و شدید می‌شود؛ چرا؟

آنها سزاوار فراتر از اینها هستند. چون پیامبر ما بیش از تمام پیامبران الهی آزار و اذیت دیدند. پس از آن نوبت به برادر ایشان، امیرالمؤمنین(ع) رسید که در طول حیات مبارک‌شان ظلم بسیار دیدند. پس از آن بر حضرت فاطمه زهرا(ع) و نور دیدگان پیامبر(ص) شوریدند و حق ایشان را غصب کرده و با شکستن پهلو و آتش‌زدن خانه آن بزرگوار، موجب سقط جنین آن حضرت و شهادتش شدند.


خطابه‌های پرشور شهید شحاته، مردم مصر را با آموزه‌های اهل بیت(ع) آشنا کرد

* گفته می‌شود شیعیان نباید خلفا را مورد نقد قرار دهند، تا حساسیت امت اسلامی را موجب نشوند، نظر شما در این باره چیست؟

در یکی از سفرهایم به آمریکا برای سخنرانی در همایشی درباره سید و سرورم امام حسن(ع) یکی از علمای شیعه که از انگلیس به آمریکا آمده بود، از من خواست که به خاطر حفظ رابطه‌مان با اهل‌سنت از سبّ خلفا جلوگیری کنم، من به او گفتم که من هرگز به هیچ یک از خلفا ناسزا نخواهم گفت چون خلفای مشروع و بر حق کسانی جز ائمه معصومین صلوات الله علیهم نیستند و من جز آنها کسی را به عنوان خلیفه نمی‌شناسم که بخواهم اجازه سبّ او را بدهم یا ندهم.


* درباره صحابه کدام دیدگاه متعادلی هست که مسلمانان باید از آن برخوردار باشند؟

"صحابه" کلمه‌ای جعلی و اصطلاحی ابداع‌شده است که در قرآن و احادیث پیامبر(ص) ذکری از آن نیامده است. این "صحابه" چه کسانی هستند؟ آیا آنهایی هستند که در سختی‌ها و شداید به امیرالمؤمنین پناه می‌بردند؟ من حاضرم در خصوص صحابه با کسانی که از صحابه دم می‌زنند در رسانه ها مناظره کنم.


* درباره حقیقت محمدیه چه نظری دارید و دیدگاه‌تان چیست؟

بله ما به حقیقت محمدیه ایمان و باور داریم و آن را یکی از اسرار دنیوی و اخروی هستی می‌دانیم. حقیقت محمدیه بالاترین حقیقت جهان است و ما به آن ایمان داریم.


* نظرتان درباره شیعه امامیه چیست؟

 
شیعه امامیه اهل ایمان و اهل اصلاح و بهترین و برترین بشر روی زمین هستند و از خداوند متعال می خواهیم که ما را جزء آنها قرار دهد. تشیع، مدرسه عالی فقه اسلامی و آزادی و جوانمردی و مردانگی است. شیعیان، دست‌پروردگان امیر‌المؤمنین(ع) و سربازان ابی‌عبدالله الحسین(ع) سرور آزادگان جهان و رهروان بنیانگذار تشیع در میان بشریت، سرورمان امام جعفر بن محمد صادق(ع) و وارثان ائمه معصومین هستند اما از علمای شیعه گله‌مندم.


* چه گله‌ای؟


رکود و عدم تبلیغ آیین و دین صحیح و درست در میان مسلمانان جهان و بی‌توجهی به حملات سختی که افراد جاهل و نادان بر دوستداران اهل بیت(ع) می‌کنند و علمای ما از تمام آنها بی‌تفاوت می‌گذرند و آنها هم ما را به دلیل گریستن بر سیدالشهداء(ع) و برترین انسان‌های روی زمین سرزنش می‌کنند.


* آیا امامتِ مفضول را می‌پذیرید؟

بالطبع خیر، چون وقتی آب وجود دارد، تیمم باطل است.


* نظر شما درباره کسانی که آباء و اجداد پیامبر(ص) را (نعوذ بالله) کافر و مشرک می‌دانند، چیست؟
 
آباء و اجداد پیامبر(ص) از حضرت آدم، همه یکتاپرست بودند و به این موضوع در قرآن به‌صراحت اشاره شده است.


* نظرتان درباره تشیع در مصر چیست؟


ملت مصر طبیعتاً مردمی دوستدار اهل بیت(ع) هستند اما عناصری از وهابیت بر این باورند که زیارت امام حسین(ع) موجب ورود افراد به جهنم است. باید بگویم آنچه مردم مصر کم دارند، معرفت و آگاهی است؛ بدون تردید آنها اگر به راستی آل بیت(ع) را بشناسند، آنها را خواهند پذیرفت و اگر حقیقتاً دشمنان خود را بشناسند از آنها اعلام برائت می‌کنند.


پیکر آغشته به خون شهید شیخ حسن شحاته در روز نیمه شعبان

* در گذشته الازهر با مذهب امامیه محافظه‌کارانه برخورد می‌کرد اما هم‌اکنون روی به تندروی گذاشته. حتی یکی از آنها در گفت‌وگو با مجله سعودی "المجله" شیعیان را دارای ریشه‌های یهودی خوانده است. نظر شما در این باره چیست؟

در میان علمای قدیم الازهر، افرادی مانند شیخ "عبدالله الشبراوی" و شیخ "محمد عبده" و شیخ "سلیم البشری" و شیخ شلتوت وجود داشتند، اما هم‌اکنون چنین مردانی در الازهر مشاهده نمی‌شود. به همین دلیل برخی از آنها سخنانی بر زبان می‌آورند که یا جاهل هستند و نمی‌دانند و یا می‌دانند و به عمد می‌گویند.


* درباره سفرهای خود به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بگویید.


سفرهای بسیاری داشته‌ام که شرح و توضیح آن از حوصله این مقال خارج است. سفرهای داخل‌ام، تمام استان‌های مصر را دربر می‌گیرد. اما در خارج، شش سال تمام، ماه رمضان را در ابوظبی سپری کردم و درس‌هایی در مسجد بلال آنجا می‌دادم که از تلویزیون هم پخش می‌شد. همچنین مناقشه‌ها و مناظره‌هایی هم با شیوخ وهابی در "مسجدالحرام" و "منا" داشته‌ام. به آلمان و انگلیس و کانادا و آمریکا نیز سفر کرده و در همایش‌ها و کنفرانس‌هایی که در این کشورها برگزار می‌شد، شرکت داشته‌ام.


* چه پیامی برای مسلمانان جهان دارید؟

 
از مسلمانان جهان می‌خواهم به ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه اطهار متوسل شوند و از دشمنان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دوری کنند و همواره در اعمال خویش تعقل و تدبر کنند.