متن فارسی قرآن کریم با ترجمه و برگردان استاد شیرازی.
برای دانلود فایل pdf این مقاله روی لینک ذیل کلیک کنید:
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/emamat-dar5.pdf
فهرست مطالب
بشارت خداوند به بندگانی که بهترین راه را انتخاب میکنند
لزوم تحقیق در مذهب، در روایات:
أدله شیعه بر فرقه ناجیه بودن خود
خلافت حضرت علی (ع) از کتب اهل سنت
شورای 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند یا توسط شخص عمر
به دنبال برنامه های جذاب حضرت آیت الله قزوینی در شبکه ولایت در باره امامت، بینندگان عزیز این شبکه درخواست کردند که این مطالب به صورت خلاصه شده در سایت قرار گیرد تا آنان بتواند به راحتی از این مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده کنند.
بدین منظور بر آن شدیم که مقاله ذیل تقدیم شیعیان و دوست داران اهل بیت عصمت و طهارت شود.
در این مقاله مختصر به چند مطلب اساسی پرداخته میشود:
1. چرا مسلمان ها باید درخصوص مذهب خود تحقیق کنیم؛
2. ادله شیعه برای بر حق بودن خود، چیست؟
3. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق قرآن و تفاسیر اهل سنت چیست؟
4. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق سنت صحیح پیامبر (ص) چیست؟
5. ادله خلافت ابی بکر از دیدگاه اهل سنت چیست؟
آیا تحقیق در باره مذهب ضروری است؟ چرا باید مسلمانان در مذهب خود تحقیق کنند؟ مگر همه ما مسلمان نیستم و همه مسلمانان در صراط مستقیم الهی نیستند و به بهشت نخواهند رفت؟
در این بخش به این سؤال پاسخ داده خواهد شد.
در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که لزوم تحقیق و تفحص در عقیده را برای مسلمانان گوشزد میکند که ما به جهت اختصار به یک آیه اشاره میکنیم.
خداوند رحمن و رحیم در قرآن کریم میفرماید:
{فَبَشِّرْ عِبَادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 – 18
بنابراین بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
در روایات شیعه و سنی نیز بر این مطلب تأکید شده است که هر مسلمانی باید در عقیده خود تحقیق کرده و بهترین راه و مذهب را بیابند و بر اساس آن زندگی نمایند که ما به یک روایت بسنده میکنیم:
حدیث افتراق امت، از احادیث متواتری است که شیعه و سنی آن را در کتابهای خود با سندهای صحیح نقل کردهاند؛ از جمله ترمذی در سنن خود آورده است که پیامبر (ص) فرمودند:
وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً....
قَالَ أَبُو عِیسَى: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ مُفَسَّرٌ.
سنن الترمذی: ج4، ص134 ح 2778.
وصحّحه الحاکم المستدرک: ج 1 ص 6
امت من به هفتاد سه فرقه تقسیم خواهد شد.
ترمذی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل حدیث می نویسد: سند روایت حسن (معتبر) است و حاکم نیشابوری هم بر صحت روایت شهادت می دهد.
و یا در روایت دیگری میفرماید:
سنن الترمذی: ج 4 ص 135 ح 2779.
امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز یک فرقه.
از این رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحیح و فرقه ناجیه در کلام رسول الله صلی الله علیه واله وسلم بحث و تحقیق بکنیم تا بتوانیم بهترین فرقه را انتخاب کرده و از آن پیروی کنیم.
تمام مذاهب اسلامی، ادعا کردهاند که آنها فرقه ناجیه هستند و دیگران فرقه باطل. اما در این میان تنها مذهبی که برای اثبات ادعای خود از قرآن و سنت؛ حتی از کتابهای مخالفان خود دلیل و مدرک معتبر دارد، مذهب امامیه اثنی عشریه است. هر چند که این ادله بسیار گسترده است؛ اما به دلیل اختصار تنها به چند دلیل بسنده میکنیم:
در صحیح مسلم از کتابهای معتبر دست اول اهل سنت آمده که رسول خدا (ص) فرمود:
وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.
صحیح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686.
هرکس بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
واحمد بن حبنل در مسند خود مینویسد:
من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة.
مسند أحمد ج 4 96.
هرکس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.
تنها مذهبی که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله امام زمان خود را میشناسد و همواره بیعت یک امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثنی عشریه است؛ اما سایر مذاهب این چنین نیستند.
شیعه و سنی با سندهای صحیح و متواتر نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها تأکید کردهاند که جانشینان من تا قیامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحیح خود آورده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً.
صحیح مسلم، ج6، ص3، ح4598.
این امر (اسلام) منقضی نمیشود تا اینکه دوازده خلیفه در بین آنها بگذرد (حکومت کند).
طبق این روایت، خلفای واقعی رسول خدا صلی الله علیه وآله تا زمانی که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود.
به غیر از مذهب حقه اثنی عشریه، هیچ مذهب دیگری نتوانستهاند، این روایت را بر مذهب خود تطبیق دهند. تعدادی از علمای اهل سنت قاطعانه تصریح کردهاند که نتوانستهاند معنای این روایت را بفهمند و هیچ یک از علمای اهل سنت نیز معنای دقیق و قاطعی برای آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلانی به نقل از ابن جوزی مینویسد:
قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأیت أحدا وقع على المقصود به.
فتح الباری ج 13 ص 181.
در باره این روایت تحقیق زیادی کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از دیگران سؤال کردم؛ اما هیچ کسی را نیافتم که معنای قطعی این روایت را متوجه شده باشد.
تنها مذهب شیعه است که میتواند این روایت را بر باورهای خود تطبیق دهد.
پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام تنها مذهبی هستند که برای اثبات حقانیت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دلیل قطعی دارند که ما به اختصار به چند دلیل اشاره میکنیم:
آیات فروانی در قرآن کریم وجود دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم میتوان به آنها برای اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان علیه السلام استناد کرد؛ از جمله:
{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَ کِعُونَ}.
المائدة: 55.
سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پیامبر او و کسانى هستند که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند.
طبری در تفسیر خود به نقل از مجاهد نوشته است:
{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآیة. نزلت فی علی بن أبی طالب تصدق وهو راکع.
تفسیر الطبری ج 6 ص 390
این آیه در باره علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است.
همچنبن ابن أبی حاتم در تفسیر خود از عتبة بن أبی حکیم همین مطلب را نقل کرده است:
تفسیر ابن أبی حاتم ج 4 ص1162.
ابن تیمیه در باره تفسیر طبری و تفسیر ابن أبی حاتم گفته:
تفاسیرهم متضمّنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر.
منهاج السنة، ج7، ص179.
تفسیر طبری و ابن ابی حاتم از تفاسیری است که روایات نقل شده در آنها، در تفسیر قرآن قابل اعتماد هستند.
آلوسی در باره شأن نزول این آیه گفته است:
وغالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فیعلیکرّم اللّهوجهه.
روح المعانی، ج6، ص167.
اکثر صاحبان روایت، بر این باور هستند که این آیه در باره علی کرم الله وجهه نازل شده است.
و همچنین گفته است:
والآیة عند معظم المحدثین نزلت فی علی.
روح المعانی، ج6، ص186.
از دیدگاه بیشتر محدثین، این آیه در باره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.
{یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67.
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند.
ابن أبی حاتم در تفسیر خود از ابو سعید خدری نقل کرده است:
نزلت هذه الآیة... فی علی بن أبی طالب.
تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4 ص1172.
این آیه در باره علی بن ابی طالب نازل شده است.
آلوسی در تفسیر خود مینویسد:
روی ابن مردویه عن ابن مسعود قال کنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیّاً ولیُّ المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
روح المعانی، ج6، ص193
ابن مردویه از ابن مسعود نقل میکند که ما در زمان رسول الله صلی الله علیه واله وسلم این آیه را اینگونه میخواندیم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی ولی مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
و سیوطی این روایت را این چنین نقل کرده است:
بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیاً مَولَی المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدیر ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463.
آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی مولای مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
{أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاِْسْلاَمَ دِیناً}.
المائدة: 3
امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
خطیب بغدادی با سند معتبر نقل کرده است که این آیه بعد از معرفی امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم، نازل شده است:
وَهُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِیُّ ﴿ص﴾ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟ "، قَالُوا: بَلَى یا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَمَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ}.
تاریخ بغداد ج8 ص284
روز غدیر خم، زمانی که پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت، سپس فرمود: آیا من سرپرست مومنان نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبریک تبریک بر تو ای فرزند ابی طالب ؛ زیرا از این پس تو مولای من و مولای کل مسلمانان هستی، سپس این آیه نازل شد: امروز، دین شما را برایتان کامل کردم.
ابن کثیر نقل کرده است که عمر خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت:
البدایة والنهایة ج 7 ص350.
تو از این پس، سرپرست تمام موم--نان شدی.
علمای اهل سنت با سندهای صحیح نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
إنّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی.
به راستی علی از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است.
حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت گفته:
صحیح على شرط مسلم.
این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد.
المستدرک ج 3 ص 110.
شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک این روایت را «صحیح» دانسته است.
محمد ناصر الدین البانی نیز در باره این روایت گفته:
صحّحه الحاکم الذهبی وهو کما قالا.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کردهاند. این روایت، صحیح است همانگونه است که حاکم و ذهبی گفتهاند.
السلسلة الصحیحة، ج5، ص222.
برای فهم دقیق معنای کلمه «ولی» باید به سراغ کلمات خلفای اهل سنت در صدر اسلام برویم که آنها از این معنا چه فهمیده است. ابن کثیر در البدایه والنهایه گفته است:
قال ابوبکر: قد وُلِّیتُ أمرکم ولست بخیرکم. إسناد صحیح.
البدایة والنهایة ج 6 ص 333.
ابوبکر (در نخستین سخنرانی خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نیستم.
مسلم در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت:
مسلم ج5 ص 152 ح 4468.
زمانی که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم.
روشن است که نمیتوان معنای کلمه «ولی» را در این روایات به معنای «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها میتوان به معنای حاکم، خلیفه، سرپرست گرفت؛ زیرا اگر به معنای دوست باشد، این معنا استفاده میشود که ابوبکر و عمر گفتهاند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبودیم و الآن دوست شدهایم.
ابن أبی عاصم در کتاب السنۀ مینویسد که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
وأنت خلیفتی فی کلّ مؤمن من بعدی
تو پس از من، جانشین من در میان همه مؤمنان هستی
البانی در باره سند این روایت گفته:
إسناده حسن.
سند این روایت «حسن» است
کتاب السنة لابن أبی عاصم، ص551.
حاکم نیشابوری این روایت را این چنین نقل کرد است که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
إِنَّهُ لا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی.
شایسته نیست که من از میان مردم بروم؛ مگر این که شما جانشین من باشی.
المستدرک ج3 ص133.
البانی وهابی در باره سند این روایت میگوید:
صحّحه الحاکم والذهبی وهو کما قالا.
السلسلة الصحیحة ج 5 ص222.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده است و این روایت صحیح است، همانگونه حاکم و ذهبی گفتهاند.
ابونعیم اصفهانی با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
انْتَهَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِیمِ».
معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587،
هنگامی که در شب معراج به سدرة المنتهی رسیدم، خداوند به من در باره علی (ع) سه چیز وحی کرد:
به راستی که او پیشوای پرهیزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفیدان به سوی بهشت سرشار از نعمت خداوند است.
این روایت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نیشابوری گفته است:
صحیح الاسناد.
المستدرک ج3 ص138.
سند این روایت صحیح است.
اثبات ولایت امیرمؤمنان علیه السلام از کتابهای اهل سنت، هدف اصلی ما بود؛ اما این کار زمانی کامل میشود که بطلان خلافت خلفای سه گانه نیز از کتابهای اهل سنت ثابت شود. در این بخش به این مهم خواهیم پرداخت.
با قاطعیت تحدی میکنیم که هیچ دلیلی از قرآن و سنت صحیح رسول خدا صلی الله علیه وآله؛ حتی از کتابهای اهل سنت برای مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت:
صحیح البخاری، ج8، ص126، ح 7218.
اگر جانشین انتخاب کنم کاری کرده ام که کسی که از من بهتر بود یعنی ابو بکر انجام داده است. واگر ترک کنم به درستی کاری کردم که کسی که بهتر از من بود یعنی رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ترک کرده نموده است.
تفتازانی از بزرگترین دانشمندان علم کلام اهل سنت تصریح کرده است:
والنص منتف فی حق أبی بکر.
شرح المقاصد، ج5، ص255.
هیچ نصی (دلیل قرآنی و روائی) در باره خلافت ابوبکر وجود ندارد.
علمای اهل سنت وقتی دیدهاند که نصی برای اثبات خلافت ابوبکر نیست، به اجماع پناه بردهاند و ادعا نمودهاند که صحابه با اجماع او را انتخاب کردهاند؛ در حالی این که ادعا نیز با صحیحترین روایات اهل سنت سازگار نیست؛ چنانچه بخاری در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب سخنرانی کرد و گفت:
کَانَتْ بَیْعَةُ أَبِی بَکْرٍ فَلْتَةً... وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا.
وَلَیْسَ فیکم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إلیه مِثْلُ أبی بَکْرٍ من بَایَعَ رَجُلًا من غَیْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِینَ فلا یتابع هو ولا الذی تابعه تَغِرَّةً أَنْ یُقْتَلَا.
صحیح البخارى، ج 8، ص26، ح6830.
مبادا کسی در میان شما باشد که همانند ابوبکر که کسانی به سوی او تمایل پیدا کنند؛ اگر با کسی بدون مشورت با مسلمانان بیعت شود، از او پیروی نمیشود؛ زیرا هم کسی که با او بیعت شده و هم کسی که بیعت کردهاند، خود را در معرض کشتن قرار میدهند.
قرطبی از بزرگترین مفسران اهل سنت تصریح کرده است که عمر به تنهایی ابوبکر را انتخاب کرد و هیچ اجماعی در کار نبوده است:
فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت... ودلیلنا: أنّ عمر – رض - عقد البیعة لأبی بکر ولم ینکر أحد من الصحابة ذلک.
تفسیر القرطبی ج 1 ص 269.
اگر خلافت توسط یکی از اهل حلّ و عقد شکل گرفت خلافت ثابت میگردد.... دلیل ما برای این مدعا این است که: عمر به تنهایی برای ابوبکر بیعت گرفت و هیچکدام از صحابه منکر نشدند.
همچنین بخاری در صحیح خود از زبان عمر بن خطاب نقل کرده است که تمام انصار و نیز علی بن أبی طالب علیه السلام، زبیر بن عوام و تمام طرفداران آنها با خلافت ابوبکر مخالف بودند:
صحیح البخارى ج 8 ص 26 ح 6830
تمامی انصار با ما مخالفت کردند و در سقیفه بنی ساعده جمع شدند، و نیز علی (علیه السلام) و زبیر و کسانی که همراه آنها بودند، با ما مخالفت کردند.
و ابن تیمیه، در منهاج السنۀ مینویسد:
منهاج السنة ج 7 ص 47.
بیشتر بنی عبد مناف ـ از بنی امیه و بنی هاشم و سایر قبایل ـ علاقه فراوانی داشتند که خلافت علی بن ابی طالب را بپذرند.
و طبری و ابن أثیر در تاریخ شان نقل کردهاند که تمام انصار و یا بعضی از آنها گفتند که ما تنها با علی بن أبی طالب علیه السلام بیعت میکنیم:
فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبایع إلاّ علیّاً.
الکامل ج 2، ص 325 وتاریخ الطبری ج 2 ص 443.
و در بخاری به نقل از عائشه آمده است که حضرت زهرا و امیرمؤمنان علیهما السلام تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند:
عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِیِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ یَکُنْ علی یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ.
صحیح البخارى ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241
(حضرت زهرا سلام الله علیها) بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علی در این مدت هرگز با او (ابوبکر) بیعت نکرد.
و ابن حزم اندلسی در باره اجماعی که علی بن أبی طالب علیه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است:
ولعنة اللّه على کلّ إجماع یخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة.
المحلى ج 9 ص 345.
لعنت خداوند بر هر اجماعی که علی بن ابی طالب علیه السلام و اصحابی که در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند.
بخاری در صحیح خود به نقل از عائشه مینویسد که عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبکر مردم را میترساند و در میان مردم نفاق وجود داشت:
خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا.
صحیح بخاری، ج4، ص195، ح 3669.
و طبری در تاریخ خود مینویسد که عمر بن خطاب پس به خلافت رسیدن ابوبکر میگفت:
ما هو إلاّ أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر.
تاریخ الطبری ج 2 ص 458.
هنگامی که قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.
قبیله اسلم همان قبیله چماق به دست می باشد که از مردم به زور برای خلیفه بیعت می گرفت.
علمای اهل سنت وقتی دیدهاند که دست شان از دلیل و نص خالی است، به قضیه نماز خواندن ابوبکر در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله استناد کردهاند و میگویند که اگر او شایستگی خلافت دنیوی را نداشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروی است نمیگماشت؛ در حالی که طبق روایت صحیح بخاری هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله فهمید که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، برای این که برای او طرفدارانش دستاویزی برای آینده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناری ایستاد و تنها مکبر بود و با صدای بلند تکبیر میگفت:
وَأَبُو بَکْر یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ.
صحیح البخاری ج 1 ص 174 ح 712.
ابوبکر صداى تکبیر را به مردم مى رساند.
همچنین در کتابهای اهل سنت آمده است که تعدادی از صحابه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بودهاند. ابی داود در سنن خود مینویسد:
اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَکْتُومٍ یَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى.
سنن أبی داود ج 1 ص 143 ح 595.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ابن امّ مکتوم را که شخصی نابینا بود به امامت مردم در نماز برگزیدند.
حتی علمای اهل سنت تصریح کردهاند که خود رسول خدا صلی الله علیه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است:
النبی (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ.
مصنف ابن أبی شیبة ج 2 ص 119 ح 7170.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند.
پس اگر نماز گذاردن کسی به جای پیامبر (ص) دلیل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و یا عبد الرحمن بن عوف جانشین پیامبر (ص) نشدند؟
از این گذشته، علمای اهل سنت نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
من أصل الدین الصلاة خلف کل بر وفاجر.
سنن الدارقطنی ج 2 ص 44 ح 1747.
جواز نماز خواندن پشت سر هر نیک و بدکاری، از اصل دین است.
پیش از این خواندیم که علمای اهل سنت برای اثبات مشروعیت خلافت ابوبکر، به اجماع استدلال کردهاند، حال سؤال این است که اگر مبنای خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبکر نصب شد، چرا برای انتخاب او نیز شورا تشکیل نشد؟
ابن أثیر در اسد الغابه مینویسد که ابوبکر گفت:
إنی استخلفت علیکم بعدی عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطیعوا
أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت
ابوبکر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشین قرار دادم، حرف شنو و مطیع او باشید.
و ابن حبان در کتاب الثقات مینویسد که ابوبکر در هنگام انتخاب عمر گفت:
اللهم ولیته بغیر أمر نبیک.
الثقات ج 2 ص 193
خدایا من عمر را بدون اجازه پیامبرت، ولی امر مسلمانها قرار دادم
هنگامی که ابوبکر، عمر بن خطاب را انتخاب کرد، صحابه به شدت اعتراض کردند؛ چنانچه ابن أبی شیبه مینویسد:
أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلى عمر یستخلفه فقال الناس: تستخلف علینا فظاً غلیظاً، ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ، فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر.
المصنف ج 8 ص 574.
وقتی ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند، مردم گفتند: کسی را بر ما مسلط میکنی که خشن و بد اخلاق است، اگر او حکومت را به دست گیرد، سختگیرتر و خشنتر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهی داد که عمر را بر ما مسلط میکنی؟
سند این روایت صحیح و تمام روات آن ثقه هستند:
وکیع بن الجراح: ثقة.
تقریب التهذیب ج 2 ص 283.
إسماعیل بن أبی خالد: ثقة.
تقریب التهذیب ج 1 ص 93.
زُبید بن الحارث: ثقة، ثقة.
تهذیب التهذیب ج 3 ص 268.
همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه مینویسد که علی بن أبی طالب علیه السلام و طلحه نیز اعتراض کردند:
لما حضرت أبا بکر المتوفی استخلف عمر فدخل علیه علی وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربک قال بالله تعرفانی لأنا أعلم بالله وبعمر منکما.
الطبقات الکبری ج 3 ص 196.
وقتی زمان مرگ ابو بکر فرا رسید، عمر را به جانشینی خویش انتخاب کرد ؛ پس علی و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسی را انتخاب کرده ای؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با این کار، پاسخ پروردگارت را چه خواهی داد؟ ابوبکر گفت: خدا را به من میشناسانید؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم.
الضحاک بن مخلد. وثقه ابن معین والعجلی.
تهذیب التهذیب ج 4 ص 397.
عبید الله بن أبی زیاد: وثقه العجلی. والحاکم.
تهذیب التهذیب ج 7 ص 14.
یوسف بن ماهک: وثقه ابن معین والنسائی.
تهذیب التهذیب ج 11 ص371.
حتی ابن تیمیه حرانی نیز اعتراف کرده است که صحابه معترض بودهاند:
وقد تکلّموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا؟ فقال: أبالله تخوفونی!.
منهاج السنّة ج 6 ص 155.
صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت (اعتراض) کردند و گفتند: چرا یک فرد خشن و تند را بر خلافت برگزیده ای؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد؟ ابوبکر گفت: من را از خدا میترسانید؟!
در کتابهای اهل سنت روایات وجود دارد که ثابت میکند خلیفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصریح میکرد که اگر اشخاصی زنده بودند، آنها را خودش انتخاب میکرد نه این که انتخاب را به شورا واگذار کند؛ از جمله عبارات ذیل از او نقل شده است:
لو کان سالم حیا ما جعلتها شوری
الاستیعاب ج 2 ص 568، بتحقیق: علی محمد البجاوی، 2، نشر: دار الجیل- بیروت.
لو کان سالم حیا ما تخالجنی الشک فی تولیته علیکم أو فی تأمیره.
تأویل مختلف الحدیث ص 115؛ المحصول للرازی ج 4 ص 322؛
اگر سالم زنده بود شک وتردیدی راجع به سر پرست (خلیفه) قرار دادن او بر شما در من پیدا نمیشد.
لو أدرکت أبا عبیدة بن الجراح لولیته... ولو أدرکت معاذ بن جبل ثم ولیته... ولو أدرکت خالد بن الولید ثم ولیته.
اگر ابا عبیده جراح زنده بود او را سرپرست (خلیفه) شما قرار میدادم.... اگر معاذ بن جبل و یا خالد بن ولید زنده بود او را سرپرست (خلیفه) شما قرار میدادم.
عمر بن شبة النمیری البصری، تاریخ المدینة المنورة، ج2، ص61، ح1496
تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که این شش نفر با همدیگر مشورت کنند و اگر کسی از آنها بر خلاف دیگران نظر داد، گردن او را بزنید:
وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتمونی فی حفرتی فاجمع هؤلاء الرهط فی بیت حتى یختاروا رجلا منهم وقال لصهیب صل بالناس ثلاثة أیام وأدخل علیا وعثمان والزبیر وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شیء له من الأمر وقم على رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسیف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضی ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحکموا عبد الله بن عمر فأی الفریقین حکم له فلیختاروا رجلا منهم فإن لم یرضوا بحکم عبد الله بن عمر فکونوا مع الذین فیهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقین إن رغبوا عما اجتمع علیه الناس
تاریخ المدینة، ج 2 ص 82، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
تاریخ الطبری ج 2 ص 581، نشر: دار الکتب العلمیة – بیروت
الکامل فی التاریخ ج 2 ص 461، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتی مرا داخل قبر گذاشتید، این 6 نفر را در یک خانهای جمع کنید تا اینها یک نفر را از میان خودشان برای خلافت انتخاب کنند. به صُهیب هم گفت: تو 3 روز برای مردم نماز بخوان و علی و عثمان و زبیر و سعد بن أبی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع کنید و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأی ندارد) و با شمشیر، بالای سر این 6 نفر بایست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و یک نفر را برای خلافت انتخاب کردند و نفر ششم با آنان مخالفت کرد، سر او را با شمشیر بشکافت (یا سرش را با شمشیر بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت کردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روی یک نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر دیگر روی یک نفر دیگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَکَم است و نظر هر کدام را قبول داشت، حُکْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نکردند، نظر آن گروهی مورد قبول است که عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقیه مخالفت کردند، آنها را بکشید.
طبق این روایت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهایی است و اگر افراد شورا به نتیجه نرسیدند، او داوری خواهد کرد. حال سؤال این است که عبد الله عمر که صلاحیت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوری اساسی ترین مسائل جامعه اسلامی را عهده دار می شود؟!
ابن سعد متوفای 230هـ در کتاب الطبقات مینویسد:
عن إبراهیم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ کَانَ أَبُو عُبَیْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ فَأَیْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَکَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَیْسَ یُحْسِنُ یُطَلقُ امْرَأَتَهُ.
الطبقات الکبرى، ج3، ص343، نشر: دار صادر بیروت
جامع الأحادیث للسیوطی ج 13 ص 382،
تاریخ الخلفاء للسیوطی ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر
از ابراهیم نقل شده است که عمر گفت: من چه کسی را خلیفه کنم؟ اگر أبو عبیدة بن جراح بود، او را خلیفه میکردم. مردی به او گفت: ای امیر المومنین! چرا پسرت عبد الله را خلیفه نمیکنی؟ عمر گفت: خداوند تو را بکشد! (این چه حرفی است که میزنی؟!) به خدا قسم! خداوند را با این سخنت در نظر نگرفتهای. آیا مردی را خلیفه کنم که نمیتواند همسرش را طلاق بدهد؟!
نتیجه آن که:
امیرمؤمنان علیه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی شده است ؛ اما از آن طرف هیچ دلیلی برای اثبات مشروعیت خلافت خلفای سه گانه حتی در کتابهای اهل سنت وجود ندارد.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایۀ علی بن أبی طالب علیه السلام.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
پیشوایان معصوم(بهدلیل جایگاهی که ازسوی خداوند) عهدهدار آناند، داناترین و عالمترین افراد به حقایق دینیاند؛ ازاینرو، علم آنان، ویژگی اساسی و منحصربهفردی تلقی میشود. بهدلیل وجود برخی پرسشها درباب بیکرانگیِ علم امام و برخورداری ایشان از علم غیب و شناخت مرزها و همچنین علل استفاده یا عدماستفاده از آن، نویسنده در این نوشتار نکاتی را در پاسخ به این سوالات به نگارش در آورده است.
ضعفهای اخلاقی و آلودگیهای روحی، مانند بیماری در جسم است که اگر مداوا نشود، بیمار را نابود می سازد. سختترین بیماریها هم بالاخره درمانی دارد. مهم آن است که مبتلای درد و بیماری، ناامید نشود و برای بهبود بکوشد و راههای معالجه را بشناسد و به دستور طبیب حاذق گوش بسپارد و عمل کند.
آنچه در بحثهای اخلاقی بهعنوان «رذایل» مطرح است، هر کدام غدهای است که باید با نیشترِ «اصلاح» از پیکرۀ روح درآید و نسخۀ سالکان و مربیان روح و استادان اخلاق، مورد عمل قرار گیرد.
نویسنده در این نوشته، بهبیان برخی راههای درمانِ بعضی از رذایل اخلاقی براساس روایات و منابع اخلاقی پرداخته است.
تربیت دینى فرزندان، دغدغۀ اصلى و مهم خانوادههاى مسلمان و پدران و مادران مکتبى است.
این، تنها معلّمان و مربّیان نیستند که وظیفه دارند نوجوانان و کودکان شما را با شخصیت و دیندار و پاک بار آورند واستعدادهاى فکرى و هنرى و اجتماعى آنان را بارور سازند؛ بلکه خود والدین هم در ایجاد روحیۀ خودباورى و خداباورى و اعتمادبهنفس و تقوا و عفاف و صدق و نوعدوستى و ایثار، مسئولاند.
نویسنده در این نوشتار، نکاتى را پیرامون تربیت دینى فرزندان، براساس رهنمودهاى پیشوایان معصوم مطرح کرده است. باشد که گامى در مسیر پدیدآوردن نسلى مؤمن، بهکار و بهشمار آید.
از
دیدگاه شیعه، آیندة سیاست (دولت)، بسیار روشن و خوشبینانه است و تاریخ
براى رسیدن به آن جامعة مطلوب و آرمانى در حرکت است. این مدینة فاضله در
زمین بهدستحقپرستان و به رهبرى مصلح موعود و با یارى امدادهاى الهى
بهوجود آمده است و او ادارة آن را بهدست خواهد گرفت. این جامعه، پایان
حرکت تاریخ و آغاز حیاتى متکامل و بدون نقص است. سیاست در این جامعه،
«فاضله» و «الهى» است و دولت اخلاقى
بر اساس نظام امامت شکل مىگیرد. نویسنده در این کتابچه دورنمایی از این آرمانشهر را ترسیم کرده است.
آستان،ایِوان،بسَت،خادم،بقُعه،رَوضه،رِواق،صحن و ده هااصطلاح دیگرازجمله واژه هایی است که زائردرحرم رضوی باآن مواجه است که دربسیاری ازمواقع معنای آنرانمی داند.
این نوشتاربرآن است که ضمن تعریف لفظی واصطلاحی این واژگان،نظری به فلسفۀنامگذاری آنهاداشته باشد.
از لابهلای رفتارهای روزانه، چگونه میتوان در صراط مستقیم قدم زد و رشد کرد و سعادتمند شد؟ فراتر از واقعیتهای روزمرة زندگی، چه احساسها و کششهایی بین دو همسر جاری است؟رهنمودهای اصلی برای تقسیم کارِ بهینه بین زن و شوهر چیست؟چه میزان مهریه مناسب و شایستة شخصیت همسر است؟در مشکلات و تنگناهای زندگی زناشویی چه تدبیرهایی بهکار بندیم؟و...
این سوالات از جمله مسائلی است که رهبر فرزانة انقلاب پس از خواندن خطبههای عقد برای زوجهای جوان بیان کردهاند و نویسنده آنها را به رشته تحریر درآورده است.
برای پاسخدهی به پرسشهای مهم فوق، فرازهایی را از کتاب زندگیسازمطلع عشق انتخاب کردیم. این کتاب حاوی پندها و تجربههای ارزشمندی است که رهبر فرزانة انقلاب پس از خواندن خطبههای عقد برای زوجهای جوان بیان کردند.
آیا ما واقعا اختیار داریم؟ مگر نه این است که خداوند، همة امور عالم را پیش از انجام آنها میداند؟ پس اگر خداوند میداند من چهکار خواهم کرد، امکان ندارد غیر از آن کار را انجام دهم. اگر خداوند همهچیز را از قبل میداند و هیچچیز از ارادة خدا خارج نیست و امکان ندارد کاری خلاف علم خداوند انجام شود، چه جایی برای اختیار انسان باقی میماند؟ اگر قضا و قدر الهی بر جهان حکمفرماست و سرنوشت هر موجودی از قبل مقدر شده است چگونه میتوان سخن از اختیار بهمیان آورد؟ و...
نویسنده در این کتابچه ضمن بررسی سه حوزة جهانشناسی، خداشناسی،انسانشناسی به سوالات این پاسخ گفته است.
استفادة بهینه از اوقات فراغت دغدغة تربیتی جدّی در خانوادههاست؛ بهحدی که امروزه، بخشی از شخصیت فرد را با چگونگیِ استفادة او از اوقات فراغتش ارزیابی میکنند. ازآنجاکه تربیت کودکان و نوجوانان را جزو مهمترین شاخصههای رشد فرهنگ و اجتماع تلقی میکنند، برنامهریزیِ بهینه برای اوقات فراغت این عزیزان توسط اولیا و مربیان، امری اجتنابناپذیر و ضروری است.
نویسنده در این کتابچه علاوه بر بیان اهمیت موضوع تربیت و جایگاه اوقات فراغت در آن، نکاتی مهم و آموزنده دراینباب ارائه کرده است.
جوانی که در سنّ ازدواج است، سه پرسش (قفل) اصلی پیشِ روی خود میبیند:
قفل۱: چرا ازدواج کنم؟ (فلسفة ازدواج چیست؟ ازدواج چه فایدهها و آثاری دارد؟)
قفل۲: با چه کسی ازدواج کنم؟ (در انتخاب همسر، چه معیارهاو خصوصیاتی را درنظر بگیرم؟)
قفل۳: پس از ازدواج، چگونه زندگیمان را بهخوبی بهپیش ببریم؟ (چه تلاشی برای استمرارِ زندگیِ خوب با همسر باید انجام داد؟)
هرکس کلیدهای بازکردنِ این سه قفل را داشته باشد، میتواند در شکلدهیِ یک زندگی مشترک و صفابخشی به آن، موفق شود. این نوشتار برآن است تا سه کلید برای این سه قفل ارائه دهد.
هر امر مهم و خطیرى، به نسبت اهمیتى که دارد، در معرض خطرها و آسیبهایى است. مقولة مهدویت نیز با تمام آثار مثبت و حیاتبخش و بهجتزایى که دارد، از این قاعده مستثنا نیست؛ ازاینرو، باید مراقب بود تا این آسیبها مؤثر نیفتد. هدف این نوشتار تبیین اجمالىِ برخى از این آسیبها و ارائة راه اصلاح آنهاست.
نویسنده در این کتابچه به یازده عامل مهم در امر آسیبپذیریِ این فرهنگ پرداخته و دراینمیان خواننده را به چگونگی پاسداشت این اصل و جلوگیری از عوامل انحرافی فراخوانده است.
هرکس شیوهای برای زندگیِ خود انتخاب میکند. او با آن سبکِ زیستن دمساز است و روزگار میگذراند و در لاک خود است و جز حریم زندگی خود، دغدغهای ندارد؛ اما وقتی زندگی را با شاخصی الهی بسنجیم، سبک زندگی تغییر میکند و گسترة وسیعی مییابد: دیگران بخشی از زندگیِ انسان میشوند و توجه به مردم و رعایت حق آنان، بخش جداییناپذیرِ افکار و اَعمال آدمی میشود.
نویسنده در پرتوِ سخن و سیرة امامرضا(ع)، هفت گام زندگی با دیگران را بهرشتة تحریر درآورده و پرسشهایی را دراینخصوص، پاسخ گفته است.
در ارزیابیِ کارویژه و میزان کارآمدیِ هر نهاد سیاسیاجتماعی، مقایسه و بررسی تطبیقی، روشی معمول و مفید است. البته، نباید از این روش برای چشمپوشی از کاستیها و قانعشدن بهوضعِ موجود استفاده کرد؛ زیرا از نگاه توحیدی و در نظام اسلامی، جامعة اسلامی همواره باید روبهپیش داشته باشد. اگرچه سایر جوامع یا نظامهای سیاسی، دچار کاستیها و اشکالات فاحشی باشند، از کاستیها و اشکالاتِ اندک جامعة اسلامی و حاکمیت آن نباید غفلت کرد یا با توجیهاتِ ناموجّه، از آنها چشم پوشید. اما، بههرحال، برای کسانیکه به اصل ساختار نظام و درستیِ آن تردید دارند و گمان میکنند سایر نظامها کارآمدی بیشتری دارند، روش مقایسه با واقعبینی و انصاف، حقیقت امر را روشن میسازد.
درباب کارآمدیِ عنصر «ولایتفقیه» در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، میتوان از این روش استفاده کرد و این پرسش را پاسخ داد که در سی سالِ گذشته، اگر چنین عنصری وجود نمیداشت، چه بر سر کشور و ملت ایران میآمد؟
پاسخ به سه دغدغة رایج، نویسنده را برآن داشت که این کتابچه را به مجموعة رهنما بیفزاید: اول اینکه در تاریخ اجتماعیِ بشر، وضعیت حجاب و بیحجابی چگونه بوده است؟ پس از این بررسی کوتاه، نوبت به این پرسش میرسد که کیفیت حجاب همسران و دختران پیامبر(ص) و ائمة اطهار(علیهمالسلام) چگونه بود و آیا آنان از چادر استفاده مىکردند؟ پایانبخش مطالب این نوشتار، پاسخ به این دغدغه است که برفرض لزوم حجاب وچادر، چرا از چادرِ مشکى استفاده مىشود، نه رنگهاى دیگر؟
بهرة انسانها از حضرت مهدی(عج)، در زمان غیبت چگونه ممکن است؟ این پرسشی است که هرگاه سخن از غیبت امام عصر بهمیان میآید، در ذهن انسانِ فکور خلجان مییابد. بهراستی، در این زمان طولانی، انسانها و بلکه تمام موجودات جهان هستی، چگونه از حجت خدا بهرهمند میشوند؟
دوستی نیاز طبیعی انسان و مقتضای زندگی اجتماعی بشر است و همواره، در جوامع گوناگون، بروز و ظهور داشته است. دین بهنحوشایستهای این نهاد را برای تقویت بنیادهای جامعه، جهتدهی کرده و از اولویتهای اساسی دانسته است.
اسلام، بهخوبی، اهمیت و تأثیر شگرف فرصتهای دوستی را درنظر دارد. این دین در آموزشها و سنّتهای خود و همچنین، در سیرة عملیِ اهلبیت(علیهمالسلام)، فرهنگ کاملی از مسائل مربوط به پدیدة دوستی ارائه کرده و کوشیده است تا با ارائة آموزههای علمی و عملیِ کارکردهای دوستی در جامعة دینی، به مناسبسازی روابط ایمانی در جامعة اسلامی و رشد همهجانبة اخلاق و تربیت در افراد دست یابد.
نویسنده در این نوشتار به سؤالاتی در بارة آثار شگرف دوستی در شخصیت آدمی، اصول گزینش دوستان، روشهای امتحان دوست، دوستیهای ممنوع، شیوة برخورد با خطاهای دوست، حقوق متقابل دوستان و... پاسخ گفته است.
عصمت موضوعی حساس و مناقشهبرانگیز در تاریخ تفکر دینی است و در تاریخ تکوین مفهوم آن، حدود معنایش دستخوش تغییراتی بوده است. پرسشهایی درباب عصمت وجود دارد که نویسنده در این نوشتار قصد پاسخگویی به آنها را دارد. برای مثال، اگر عصمت امرى اِعطایى است، آیا مصونیت پیامبران و امامان از گناه، جبرى نخواهد بود و دراینصورت، دلیل برترى آنان بر سایر انسانها چیست؟
آشکار است که هیچ انسانى خالى از امیال و شهوات نفسانى نیست؛ بنابراین، چگونه میتوان امکان معصومبودنِ انسانى را پذیرفت؟ اساساً، شیعیان براساس چه دلایلى امامان خود را معصوم مىدانند؟
پس از روشنشدن پاسخِ این دغدغههای نظری، نویسنده با رویکردی عملی به عصمت نگریسته است و در پِی اثبات این است که اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان، تأثیرى منفى بر زندگى فردى و اجتماعى شیعیان نمىگذارد.
آیتاللّه سیدهادى میلانى، در پاسخ به نامهای، به پرسشهایی دربارة خلافت پس از پیامبر، اوقات نماز، حمد و سورة معیّن، مُهر و سجده و...، پاسخ گفتهاند. محتوای این اثر مىتواند حاویِ پاسخ به پرسشهاى پیدا و پنهان شما نیز باشد.
شخصیت، نهضتومکتبحسینبنعلی(ع) هموارهجذابوپُرمخاطببودهاستوایناقبالِ وصفناشدنی، شکلگیریوتولیدآثارمتنوعومتعددیرابههمراهداشتهاست.دراینمیان نوعنگاهعلامةشهید، مرتضیمطهری، درترویجفرهنگعاشوراوتبیینصحیحشخصیتورفتار امامحسین(ع)،ممتازوویژهاست.چهارپرسشوپاسخی که با ویرایشی بسیار جزئی، تقدیمِ شماخوانندة محترمشده است، نمونهایازتلاشمبارکوماندگارِآنیگانة دوراناست.
خرافات در دین اسلام امری مردود است و یکی از اقدامات مهم پیشوایان دینی، در دوران رسالت و امامتشان، مبارزه با جهالت، خرافه و انحراف بوده است. جدال با تفسیرهای ناسازگار از دین، همچنان سرلوحة همّتِ هادیان امّت است و در نظام جمهوری اسلامی ایران، ولیفقیه بهعنوان رکن رکین قانون اساسی، در صف اول پیکار با جهالت و نادانی قرار دارد. این نوشتار، مروری بر بیانات رهبری دربارة خرافهگرایی است.
پاسخگویی به پرسشهای نسل سوم انقلاب، نیازمند نیمنگاهی به وضعیت ایرانِ قبل و بعد از انقلاب است. شاید این پرسش، همان نگاه کلانی باشد که هر جوان را در فضایی بزرگ، بهبزرگی این انقلاب، قرار میدهد که درخورِ شأن جوان فهیم ایرانی باشد و آن این است: «ایران در قبل از انقلاب، در جغرافیای سیاسی و معادلات بینالمللی و در بین اذهان عمومی جهان، در چه جایگاهی قرار داشت؟» این نوشتار درصدد پاسخگویی به این پرسش است.
پیچیدگی تبادلات مالی مستلزم آشنایی با احکام اموری است که بهلحاظ مالی با آنها درگیر هستیم. برای مثال، در بحث بانکداری اسلامی باید دانست که آیا گرفتن خسارت دیرکردِ تسهیلات توسط بانکها، جنبة شرعى دارد؟ یا مثلاً، برای کسى که قرض مىگیرد، چنانچه سود آنرا با رضایت کامل بدهد، آیا این کار باز هم حرام است؟ همچنین، گرفتن درصدِ بسیارکم، مانند یکدرصد، بهعنوان کارمزد، توسط صندوقهاى قرضالحسنه، بهمنظور تأمین مخارج صندوق، چه حکمى دارد؟
احکامی ازایندست و مسائلی نظیر خرید و فروش چک، خرید و فروش ارز و... مسائلی است که نویسنده به پاسخگویی آن پرداخته است.
دین مبین اسلام برای پرسش و پاسخ، اهمیت و جایگاه ویژهای قائل است؛ بهطوریکه در آیات و روایات متعدد، در مناسبتهای مختلفی، ترویج آن مدنظر رهبران دین بوده است. نویسنده در این نوشتار ضمن بیان اهمیت پرسشگری از نظر اسلام به سؤالاتی دربارة سؤال، پاسخ گفته است: پرسش چه تعریفی دارد و تفاوت آن با شبهه چیست؟ انواع پرسشها و ویژگیهای آنها کدام است؟ وظایف پرسشگر و پاسخگو چیست؟
نویسنده ضمن بیان مطالبی دربارة خمس، ۷۳پرسشوپاسخِ کاربردی و رایج دربارة خمس را بهصورت منظم و موضوعبندیشده، پاسخ گفته است. پرسشهای زیر از آنجمله است: خمس چه جایگاهی در میان احکام اسلام دارد؟ فلسفة آن چیست و چرا باید آنرا پرداخت کرد؟ مصادیق و نیز مصارف خمس کداماند؟ تعریف مَئونه چیست؟ مبدأ سال خمسی را چگونه باید مشخص کرد؟ پایان این نوشتار به پاسخهای مراجع بزرگوار دربارة پرسشهای رایجی اختصاص دارد که درباب چندوچونِ پرداخت خمس مطرح است.
بهراستی، در پسِ تأکیدهای فراوان به زیارت مزار پیشوایان دین، چه حکمتهایی نهفته است؟ برای زائران مکانهای مقدس، جالب است بدانند که حضور در زیارتگاهها و انجامدادنِ آداب و احکام توصیهشده، چه آثار عملیِ مثبتی بر زائر میگذارد؟ نیز، بر تمام مدافعان و مخالفانِ این رفتار دینی شرط است که بدانند مخالفان توسل و زیارت و عتبهبوسی چه مبنایی دارند و بهترین پاسخ به آنان چیست؟
اینها و مباحثی نظیر این، محتوای این عنوان از مجموعة رهنما است.
همة شما با فرد یا افرادی روبهرو شدهاید که فکر، کار، احساس یا حرکت مکرّری انجام میدهند و تصور میکنند نوعی اجبار و ناچاریِ ذهنی برای آنان وجود دارد. این اختلال زیانمند وسواس نام دارد. فرد وسواسی خود را ناچار میبیند که رفتاری برخلاف مِیلش انجام دهد.
در متون دینی، آموزههای فراوانی از معصومان(علیهمالسلام) وجود دارد که با بهکاربستن آنها، افراد از ابتلا به این بیماری مصون میمانند. همچنین، آموزههای درمانیِ فراوانی برای کسانی که مبتلا شدهاند، در کتب روایی ثبت است. این نوشتار را با موضوع وسواس و رویکرد دینی در درمانِ آن نگاشته شده است.
پس از پایان زیارت، جاذبههای حرم که بهسبب وجود حضرت، رنگوبوی معنوی گرفتهاند، توجه آدمی را بهخود جلب میکند و پرسشهایی در ذهن پدید میآورد. این نوشته برآن است به برخی از این پرسشها درخصوص حرمشناسی پاسخ گوید.
اولین صحن، اولین گلدسته، اولین قُبّه، اولین صندوق مزار، اولین سنگ قبر، اولین ضریح، اولین گنبد،اولین نقاره زنی، اولین موقوفههای حرم مطهر، اولین حوزه علمیه، قدیمیترین سقّاخانه، قدیمیترین ساعت، قدیمیترین کاشیهای حرم و...، نکاتی است که نویسنده در این نوشتار آنها را بیان کرده است.
یکی از باورهای شیعیان، اعتقاد به رجعت و حیات مجدّدِ افراد و گروههایی خاص، پس از ظهور حضرت مهدی(عج) است. این نوشتار، بر آن است که به برخی پرسشها دراینباره بهطورمختصر پاسخ گوید:
منظور از رجعت چیست؟ رجعت واجد چه هدف و فلسفهای است؟ چه دلیلی بر وقوع رجعت وجود دارد؟ رجعت در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟ اعتقاد به رجعت چه آثاری در پِی دارد؟ آیا رجعت امری همگانی است یا خاصّ برخی افراد؟
«اگر یک نفر به امامجماعت اقتدا کند، هر رکعت از نماز آن ثواب صدوپنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند، هر رکعتی ثواب ششصد نماز دارد و هرچه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر میشود تا به ده نفر برسند. عدة آنان که از ده گذشت، اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و جنّ و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمیتوانند ثواب یک رکعت آنرا بنویسند.» ازاینرو، فقها گفتهاند که حاضرنشدن به نماز جماعت از روی بیاعتنایی، جایز نیست و سزاوار نیست که انسان، بدونعذر نماز جماعت را تَرک کند.
نویسنده در این کتابچه پس از ذکر اهمیت و فوائد نماز جماعت، به بیان برخی از مهمترین احکام این موضوع، به ویژه مسائلی که ممکن است زائران آستان قدس رضوی با آن مواجه شوند، پرداخته است.
تاکنون، نام بسیاری از شخصیتها بهعنوان الگو به جامعه معرفی شده است؛ اما جایگاه هیچکدام بهممتازیِ جایگاه انبیای الهی و پیشوایان پاکِ خاندان نبیّ مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی نبوده است. این سلالة مطهر، با داشتن مدال افتخارِ پاکی و طهارت ازسوی پروردگار، بهترین الگوی بشریت بوده و خواهند بود. ازجملة این پاکان، دخت پیامبر بزرگ اسلام است که زندگی زاهدانه و عارفانهاش بزرگترین درس زندگی برای مسلمانان است.
نویسنده در این نوشتار، تلاش کرده، با ارائة ده تابلوی زیبا، تصاویری از زوایای اخلاقی زندگی حضرت فاطمه (س) را ارائه کند
سفر و حضر دو بخش از زندگی انسانهاست که برای خود، احکام و مسائلی جداگانه دارند. هیچ مسلمانی در هیچ مرحلهای از زندگی خود، رهاشده و بیتکلیف نیست و از این قاعده، سفر را نیز نمیتوان استثنا دانست. مسافرت را نمیتوان بهانة گریختن از احکام خداوندی قرار داد؛ زیرا آنچه بر انسان واجب است، جز به انجامدادن تکلیف، ساقط نمیشود. پیشوایان دینی ما آنچنان به اجرای فرایض و اهتمام به احکام الهی، چه در سفر و چه در حضر، سفارش بلیغ کردهاند که راه را بر هرگونه فرار و بهانهجویی میبندد.نویسنده در این کتابچه به بیان برخی احکام برای سفر پرداخته است.
فراوانیِ ابتلای تمامی اقشار جامعه، بهخصوص جوانان، به علم فقه و نیز پیچیدگی و دشوارنویسیِ کتابهای فارسی موجود در این زمینه، تدوین متنهایی همهفهم و خالی از اصطلاحات پیچیدة علمی را ضروری ساخته است.
با توجه به جذابیت ویژهای که «داستان»در بین جوانان و نوجوانان دارد، جای خالی این علم پُرارزش در لباسی داستانگونه و زبانی بیتکلف کاملاً مشهود است. از این رو نویسنده در این نوشتار برخی از احکام نماز را، با بهره گیری از قالب «داستانک»، به نگارش درآورده است.
مرحلة آغازین ازدواج، دوران تأثیرگذار و سرنوشتسازِ عقد و نامزدی است. این دوران چهبسا شیرینترین و بهیادماندنیترین و حساسترین روزهای تمام عمر مشترکِ هر زوجی است؛ ازاینرو، اگر آنان این دوران را ماهرانه و باظرافت بگذرانند و به وظایف ویژة آن عمل کنند، میتواند در بالندگی و پُرباری و استحکام دورانهای بعدی زندگیِ زناشویی تأثیری عمیقی برجای گذارند.
نویسنده در این نوشتار پس از طرح برخی از مهمترین سوالات و دغدغههای مطرح در این خصوص، میکوشدبه صورت کاربردی به این مسایل پاسخ گوید.
امروزه در سطح جهان، برخی تلاش میکنند خود را در ملغمهای از ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی همراه با جذابیتهای جدید به ذهن و زبان جوانان تحمیل کنند، از سویی و از سوی دیگر گرایشهای خودکامهستیز برخی جوانان در سطح دنیا و گریز آنان از دین، گرایش به این معنویتهای مجازی را افزون کرده است. در این میانه، ناآگاهی خانوادهها و نهادهای رسمیِ تربیتی و گاهی حتی دولتی، زمینه را برای سوپرمارکتهای معنوی که پُر هستند از کالاهای درجهچندمِ معنایی، مهیا میسازد.
نویسنده در این نوشتار بر آن است تا در حد شناخت اولیهی برخی از این انحرافات، به یکی از رایجترین آنها، یعنی شیطانپرستی، بپردازد تا با شناخت برنامههای دشمن و نقد آن، آگاهی عمومی به این قبیل انحرافات دینی، در جامعه بیشتر شود.
«فقه» برنامه عملی تمام زندگی است و برای همه مراحل آن؛ در حضر و سفر، تنهایی یا گروهی، برای اعمال فردی یا اجتماعی، قانون عملی دارد، از اینرو نویسنده در این نوشتار، پس از ذکر برخی از آداب سفر، به بیان مهمترین احکام مربوط به سفر ومسائلی که ممکن است زائران حرم رضوی با آن مواجه باشند همچون نماز مسافر، قصد ده روز، ایستادن مسافر در صف اول جماعت، قطع اتصال صفوف جماعت، اقتدای مسافر به حاضر، ورود جُنُب و حائض به حرم و بُردن مهر و قرآن حرم میپردازد.
زندگی مشترک طولانیمدت بین دو انسانی که تربیت متفاوت و خصوصیات و سلیقههای مختلف دارند، چگونه ممکن است؟ اگر آن جاذبهی معجزهآسا نبود، چهبسا نظام اَحسن جهان، دچار ازهمگسیختگی میشد و ایثار و عشق برای بشر که فرزند خاک است و از افلاک بیخبر، واژهای کاملاً ناشناخته بود و گرمی از زندگی، رخت برمیبست. خَلق این کشش، یکی از هنرهای خالق حکیم است.
در گذر تاریخ، همواره شاهد رفتارها و واکنشهایی یکسویه، همراه با افراط از طرفی و تفریط از جانب دیگر، در مواجهه با مسئله «رابطهی بین دختر و پسر» بودهایم. بعضی با عینکی کاملاً سیاهبین و گروهی دیگر با دیدگاهی صددرصد موافق، به رابطهی این موضوع نگریستهاند. نویسنده در این نوشتار، از دو زاویه و نگاه دینی و بروندینی به این مسئله پرداخته است.
خانواده با پیمان ازدواج پایهگذاری میشود. این ازدواج ستون اصلی و حیاتیترین نهاد اجتماعی، یعنی خانواده، را تشکیل میدهد. هرقدر روابط میان همسران بهتر و سالمتر و پُرجاذبهتر باشد، زندگی شیرینتر و باصفاتر میشود و فرزندانِ بانشاط و موفقی تربیت میشوند.
متأسفانه بخشی از زنان و مردان، در برقراریِ رابطهی سالم، هنر زنبودن و مردبودن را نمیدانند؛ یعنی مهارت ادارهی خانواده را یاد نگرفتهاند. امروزه، میانگین زمان برقراری ارتباط کلامی بین همسران بسیار ناچیز است و همین امر، سبب سردی فضای خانوادهها شده است. نویسنده این نوشتار راهکارهای مؤثر برقراری روابط سالم و سازنده در خانواده را بررسی میکند.
این کتابچه برآن است که با بیان چگونگیِ پیدایش این فرقه، به برخی از عقاید آن، بهطورمختصر، اشاره کند.
دعوت به تجسیم، کاستن از مقام انبیای الهی، بیاحترامی به خاندان رسالت و... از جمله دستاوردهای این مکتب میباشد.
نویسنده در پایان این نوشتار ضمن تحلیل شخصیت محمدبن عبد الوهاب، مخاطب را به عبرتهایی سوق می دهد.
در این کتابچه، بهاختصار، ده روشِ کارساز در برخورد مناسب و صمیمانه با همسر و فرزندان آمده است. بصیرت و تیزبینیِ شهیدباهنر را در ارائة این ده اصل طلایی و کارآمد میتوان شاهد بود. وجود صمیمیت بین پدر و مادر، برخورد منطقی با خطاهای فرزندان، ایجاد محیط همکاری و تقسیم مسئولیت،ایجاد محیطی صمیمانه برای بحث و گفتگو، رعایت عدالت، ایجاد جهان بینی مشترک بین افراد خانواده و... از جمله اصول است.
در این کتابچه، نویسنده برآن است که بهطور غیرمستقیم به پرسشهایی پاسخ دهد که مبتلابهِ اکثر قریببهاتفاق دختران نوجوان است: موضوعاتی نظیر حجاب، پوشش، دوستی، مشورت، بهرهمندی از فرصتها، چگونگی رفتار با والدین، ازدواج، مطالعه و... ازایندست پرسشهای رایج هستند.
اگر میخواهید بهاختصار ریشة بروز گناه و راحتترین راهحلهای جلوگیری از گناهکردن را بیاموزید، چند دقیقهای این کتابچه را ورق بزنید. نویسنده ابتدا به اصل مطلب اشاره کرده و سپس، راهحل را در پِی آن بیان میکند.
مقام معظم رهبری میفرمایند: «اگر در جملهای کوتاه، از من بپرسند که شما از جوان چه میخواهید، خواهم گفت: تحصیل، تهذیب، ورزش.» نویسندة این کتابچه از مجموعة رهنـما، با دستمایهقراردادنِ این فرمایش رهبری، برآن است که این سه اصل طلایی را با استفاده از آیات و روایات ائمة معصوم(علیهمالسلام) تبیین و تشریح کند.
فلسفه خلقت شیطان و آفرینش شیطان، پرسشی است که نویسنده با کمکگرفتن از آیات و روایات، در هفت دلیل به آن پاسخ گفته است. این کتابچهعملکرد و علت وجودی شیطان را پیشِ روی خوانندگان قرار میدهد.
تربیت کودکان بهنوعی مهمترین هدف و برنامة زندگی امروزه است. در اهمیت این موضوع همان بس که فرزند صالح، از دیدگاه اسلام، یاد پدر و مادر را چه در زمان حیات و چه در زمان فوت، زنده نگه میدارد و زمینة افتخار دنیوی و اخرویِ ایشان را فراهم میکند. نویسنده در این کتابچه به کلیدیترین و زیباترین نکات تربیتیِ فرزندان اشارة مختصری کرده است. این نکات بهعلت ترتیب نوشتاری و نیز زیبایی و روانی کلام، در یاد و ذهن هر پدر و مادری میماند.
همنشینی با انسانهای بزرگ موجب بزرگی انسان میشود. این همنشینی میتواند هم حضوری باشد و هم معنوی و روحی. بهراستی، اگر در همسایگی شما شخص بزرگواری حضور داشته باشد، شما تا چه میزان از وجود مبارکِ وی بهرهمند میشوید.
در این شهر مقدس کسانی بودهاند که در زمان حیاتشان، همنشین روحی و معنوی امام و ولینعمتشان، حضرت علیبنموسیالرضا(علیه آلاف تحیّه و الثناء)، بودهاند و در آخرت نیز از فیض وجودی ایشان بهرهمند خواهند بود. برخی از این بزرگان لیاقت اینرا یافتهاند که در جوار حرم مطهر مولایشان بیارامند. اگر مایل به شناختن این چهرههای آسمانی هستید، نویسنده در این کتابچه شما را با آنان آشنا میکند.
در زندگانی پُربرکت امامان معصوم(علیهمالسلام) هریک از آنان با توجه به میزان و چگونگی درک مردمان زمان خویش، بر اهمیت روز عید غدیرخم تأکید ورزیدهاند. در این کتابچه، هفت حدیث نورانی از امام هشتم(علیهالسلام) مطالعه میکنید که نویسنده بعد از بیان حدیث، به تبیین پیامهای آن میپردازد. در این میان، سعی برآن است که علاوه بر نشاندادن اهمیت حدیث و روشنکردن زوایای آن، ذهن خواننده به تعمق و تدبر بیشتری هدایت شود.
نویسنده در این کتابچه ضمن تأکید بر استفاده از عقل و تدبر در امور مذهبی، شبهات فکری و عقیدتی اهل تسنن و بهخصوص فرقة گمراه وهابیت را به بوتة نقد کشیده و در این مسیر، بهزبان ساده و بیان مختصر، چهل دلیل عقلی را درجهت ردّ عقاید این فرقة انحرافی بیان کرده است. خواندن این اثر میتواند باب فهمی جدید را از تفکرات مغرضانة این گروه علیه شیعیان، بر روی خوانندگان بگشاید.
زبان و قلم از بیان فضائل و کرامات ائمة اطهار، خصوصاً امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام)، قاصراست. بااینحال، بر همة مؤمنان و شیعیان واجب است که در حدّ مقدور، گوشهای از صفات ائمة اطهار(علیهمالسلام) را بدانند و به دیگران نیز بیاموزند؛ چراکه فراگیریِ این فضائل، از طرفی، نوعی کمال بشری را در وجود آدمیان محقق کرده و تشنگان حقیقت را با سرچشمههای آن، آشنا خواهد کرد. از طرفی دیگر، دست بدخواهانِ این سلالة طهارت را از هرگونه شُبههافکنی و ایجاد غفلت دربارة ایشان کوتاه خواهد کرد.
نویسنده در این کتابچه، به بیان ده فضیلت از فضائل بیشمار حضرت علی(علیهالسلام) از زبان ابنعباس بهروایت از رسول خدا(صلیا...علیهوآله) پرداخته و به شرحی مختصر از آن ده فضیلت اکتفا کرده است. منظور از عبارت «جان پیامبر» را در خلال مباحث، از میان این ده فضیلت، درک خواهید کرد.
از شبهات بزرگی که امروزه فرقة وهابیت در دین اسلام ایجاد کرده است، مسئلة توسل و شفاعت است. وهابیان اَعمال و مناسکی همانند زیارت و شفاعتخواستن از ائمة اطهار را که از آداب اصلی شیعیان میباشد، هدف حملة غیرمنصفانة خود قرار دادهاند؛ بهطوریکه هرساله درگیریها و تنشهای عمدهای از جانب این فرقه علیه جامعة شیعی و مخصوصاً زائران حرمین شریفین، در مدینة منوره و مکة مکرمه، رخ میدهد.
نگارنده در این کتابچه سعی بر آن داشته که با توجه به مستندات فقهی و تاریخیِ درجشده در اسناد مذهبیِ مقبول نزد برادران اهل تسنّن، در قالب مناظره بین دو نفر از ایشان، حقایق بازگونشده در کتب معتبر دینی ایشان را درباب توسل به انبیا و اولیای الهی بیان کند و با دلایل منطقی، حقیقت این مسئلة مهم را تاحدّامکان اثبات سازد.
زیارت اهلقبور و در بین آنان، زیارت قبر ائمة اطهار(علیهم السلام) نیز از دیگر شبهات واردشدة فرقة وهابیت به مذهب تشیّع است. نویسندة این کتابچه، اینبار در قالب همان سبک مناظره، البته بین شخصی شیعه بهنام صادق و شخصی وهابی بهنام خالد، مسئلة زیارت اهلقبور را با توجه به مستندات فقهیِ کتب معتبر اهل تسنّن، به عرصة قضاوت خوانندگان کشانده و دلایل اثبات این مسئله را ارائه کرده است.
«مَنْ مَاتَ و لَم یَعرِف إمامَ زمانِه مَات میتَة الجاهلیة.» شاید بارهاوبارها این حدیث گُهربار را از زبان راویانِ منسوب به رسول خدا(صلی ا.. علیه وآله) شنیدهاید. وجود مقدس و نورانی امامعصر(عج ا.. تعالی فرجه) و علت غیبت و چگونگی ظهور ایشان جزو پرسشهای مبتلابهِ جوانان عزیز بوده و فکر ایشان را بهخود مشغول کرده است. از طرفی، این دغدغة مهم دستآویز دشمنانِ این دین بزرگ است و آنان در تلاشاند این حقیقت را زیر سؤال ببرند؛ لذا آگاهی از وجوه این مسئلة حیاتی، طبق حدیث شریف مذکور وظیفة هر مؤمنی است.
نویسندة این کتابچه، با بیانی شیوا، شما را با مختصری از این حقیقت و اصل الهی آشنا کرده است؛ به امید آنکه زمینة آگاهی و تحقیقات بیشترِ خوانندگان را فراهم آورده باشد.
تدبر در آیات قرآن و تحقیق در گفتارهای بزرگان و ائمة معصوم در امر تفسیر قرآن، راه را بر هرگونه ظاهراندیشی و کجاندیشی دربارة این آیات نورانی بسته است. خداوند(عز) برای آسانسازی فهم قدرت و حاکمیت خود در هر دو جهان، در آیاتی خود را بهترین بیننده یا شنونده میداند و در آیهای دیگر، دست خود را ورای هر دست و قدرتی میداند. بر هر صاحب اندیشهای واضح است که نزول این آیات در کنار آیات شریف دیگری که دال بر جسمانینبودن خداوند(عز) هستند، این قضیه را اثبات میکند که آیات مذکور برای تشبیه و استعاره در قرآن آورده شدهاند تا مسلمانان، وضع خود را در قبال قدرت خداوند(عز) بهتر درک کنند.
نویسنده در این کتابچه، گوشهای دیگر از عقاید انحرافی فرقة وهابیت را به بوته نقد میکشد و انحرافات شدید فکریِ این گروه را که مایة گمراهی و جهل عمیق ایشان شده است، با توجه به آیات و روایاتی متعدد، نفی میکند.
از زمانیکه وهابیت در حجاز زاده شد، بذر تفرقه و نفاق نیز بهبار نشست و مسلمانان در سدة اخیر، بهناچار و از سرِ اجبار، گرفتار محصول تلخ و کُشندة آن شدند. آنچه وجدان مسلمانان را رنج میدهد، نوع کنش و واکنش این فکر انحرافی است که خود را نمایندة حقیقیِ اسلام میشمارد و در داخل و خارج سرزمین حجاز، بدترین و خشنترین رفتارها را از خود بهجای میگذارد. این رویکرد بیشک تهدیدی برای روح و حقیقت میراث پیامبر(صلی ا.. علیه وآله) است.
نویسنده با بررسیِ برخی افکار وهابیت، به این نتیجه میرسد که وهابیت تابلوی وارونهای از اسلام است و باید از میان برداشته شود.
بنابه نظری، تمامی کسانیکه پیامبر را درک کردهاند، صحابه هستند و همگی عادلاند. نویسندة این عنوان از مجموعة رهنما، با ارائة نص صریح قرآن و دلایل منطقی، این ادعای وهابیان و برخی فِرق اهل تسنّن را کاملاً مردود اعلام کرده است. نویسنده با بیان چند مثال از برخی صحابه که در دوران پیامبر(صلی ا... علیه وآله) و بعد از آن مرتکب فسق آشکار شدهاند، خواننده را به تحقیق و تأمل بیشتر در اینگونه مسائل دعوت میکند.
در مذهب تشیع، سلام و صلواتفرستادن بر ائمة اطهار(علیهم السلام) و بزرگان دین و بهموازات آن، لعنفرستادن بر دشمان ایشان، ریشه در آیات قرآن دارد؛ اما ممکن است دلیل آن در اذهان برخی جوانان نامشخص باشد. پرسشی که اینجا مطرح است این است که آیا لعنفرستاندن بر برخی قاصبان حق اهلبیت(علیهم السلام) موجب تفرقه بین فِرق اسلامی نمیشود؟ چیستی و چرایی لعن و سلام را در این کتابچه میتوانید مطالعه کنید.
در زمانهای قرار داریم که ویژگیهایش برای اعصار گذشته در حدّ خواب و خیال بود و هزاران جلوة رنگارنگ، روزبهروز به ظواهر آن افزوده میشود. سرعت گردش اطلاعات برابر با سرعت نور است و خبری از یکسوی دنیا در آنِ واحد، به آنسوی دیگرش مخابره میشود.
پیامبر گرامی اسلام(صلی ا.. علیه و آله) از این دوران بهکرّات نام برده و حفظ دینداری در این زمانه را بسیار مشکل دانستهاند. ایشان از دیندارانِ این دوران با عنوان بهترین دینداران یاد کرده و مژدة بزرگ ظهور مهدی موعود(عجا.. تعالی فرجه) را در بحبوحة این زمانه، بهدفعات اعلام کردهاند.
بهراستی، وظیفه و اساس دینداریِ ما در این زمان چیست؟ وجود نورانی حضرتش کِی ظهور میکنند؟ ما چگونه میتوانیم در خدمت و رکاب ایشان باشیم؟ در پاسخ به برخی پرسشها در این زمینه، نویسنده با استفاده از مطالب موجود در سایت پرسمان، مجموعة مدوّن و پسندیدهای مهیّا کرده است.
نویسنده در ابتدای این کتابچه، ضمن مقایسة زندگانی دو طبقه از انسانها بهصورت انسانهای بداحوال و خوشاحوال، از لحاظ مادی و معنوی، پرسشی را مطرح میکند که ممکن است در ذهن اکثر جوانان ایجاد شده باشد: آیا این فاصله بین انسانها در طول عمرشان، دلیل بیعدالتیِ حاکم بر نظام جهان نیست؟
نویسنده در پاسخ به این پرسش، ضمن توجه به موضوع ابتلا (آزمون) و ابعاد گوناگون آن، به این نتیجه میرسد که خدوند(عز) آزمون الهی را بهعنوان سنّتی حکیمانه، بر جهان جاری ساخته و دنیا را با آرامش و اضطراب، راحتی و سختی و نیز خوشی و ناراحتی، درهم آمیخته است تا انسانهای وارسته را محک زند و مؤمنان را در طیکردن راه مستقیم و تداوم آن، یاری بخشد.
همانطور که از عنوان این کتابچه برمیآید، هدف از این نوشتار بررسی چگونگی شکلگیری مذهب شیعه، شیعه از لحاظ مفهوم کلامی و نیز فضائل و مرتبت این شاخة گهربار اسلام و... است.
نگارنده ضمن بررسی تاریخچة تشیّع، به این نکته اشاره میکند که مذهب شیعه از دوران اسلام در عصر نبوی بهوجود آمد و شخص پیامبر اعظم(ص) این لقب را برای پیروان علیبنابیطالب(ع) قرار دادند.
فلسفة حرمت بازی شطرنج یا پاسور چیست؟ طبق نظر برخی فقها این کار جایز است؛ پس چگونه چیزی که حرام بوده، اینک حلال شده است؟ مگر احکام دین ثابت نیست؟!
این نوشتار، ابتدا به بیان چند نکتة فلسفی و وجودی از احکام شرعی (چرایی) میپردازد و سپس، وجوه احکام و مقتضیات ماهوی (چیستی) آنان را بررسی میکند؛ آنگاه به بیان اصل معنی قمار و آلات قمار میپردازد و پس از آن نظر برخی از علما را مبنی بر بازی شطرنج و پاسور بیان میکند. قبح عمل قمار و مضرّات متعدد آن و نیز آیات و روایات مربوط به قمار از دیگر مباحث این نوشتار است.
حضور در مکانهای مقدس، بالاخص مساجد و مکانهای زیارتی، آداب و شروط خاصی میطلبد که از آنجمله، طهارت ظاهری است. ازآنجاکه حضورِ بعضی از معذوران، بهخصوص بانوان، در حرم مطهر امامهشتم(علیه السلام) پرسشهای متعددی را در ذهن این عزیزان ایجاد کرده است، این کتابچه میتواند جوابگوی برخی از سؤالات فقهی آنان در این زمینه باشد. در این کتابچه، ابتدا انواع احکام مخصوص بانوان بیان شده و سپس احکام شرعیِ مربوط به حضور این عزیزان در مکانهای مذهبی آمده است.
کودکان هر آنچه از رفتار شخص محبوبشان ببینند، آینهوار تقلید میکنند. تشریح این اصل، محتوای نوشتة حاضر است. در این کتابچه، اهمیت الگو برای کودکان و منفعتها و آسیبهای پیشِ روی آنان، با توجه به خصوصیات سنّی، آمده است. استاد قائمی، در پایان، نکاتی مختصر را در زمینة ارائة الگو از جانب والدین مطرح کرده است.
رویداد مهم و تاریخیِ پذیرش ولایتعهدی مأمون، توسط امامرضا(علیه السلام) موجبات طرح پرسشهای متعددی را چه در زمان حیات و چه در زمانة پس از شهادت امام، فراهم کرده است.
در این نوشته، استادمطهری ضمن ردّ ادعای افرادی که پذیرش ولایتعهدی ازسوی امامرضا(ع) را نوعی سازش با خلیفة ناحق تلقی کردهاند، دلایل پذیرش این امر ازسوی ایشان را بهتشریح بیان کرده است.
تاریخ تشیّع ستارگان پرفروغی را در آسمان خویش جای داده است که گذر ایام، گَرد فراموشی و نسیان را بر تارک وجودشان ننهاده است و هماکنون قبرشان زیارتگه رندان جهان است. شیخبهایی را بدوناغراق میتوان جزو بزرگانِ انگشتشماری دانست که سهم بزرگی در پایداری و دوام مذهب تشیّع در ایرانزمین دارد. این کتابچه، به تاریخچة زندگیِ شیخبهایی و کارهای عجیب و آثار کمنظیرِ وی در معماری اشاره میکند.
در این کتابچه، خاطرهای خواندنی از نوجوانیِ مرحوم استادمحمدجواد شریعت میخوانیم. ایشان بههمراه ب رخی دوستانشان، سعی بر خواندن نماز به فارسی کرده بودند و فشار اطرافیان نیز نتوانسته بود ایشان را از این کار منع کند... تا اینکه به محضر فقیه وارسته و دانشمند مهذب، آیتالله حاجآقارحیم ارباب مشرف شدند... .
تاریخ شکلگیری معماری حرم مطهر، شامل روضة منوره(سنگ قبر، گنبد طلا، صندوق و ضریح مطهر و...) و صحنها (انقلاب اسلامی، آزادی، جمهوری و ... ) و رواقها و مساجد موجود در جوار حرم مطهر امامرضا(علیه السلام) موضوعی است که نویسندة این کتابچه بهاختصار به قلم کشیده است.
بسیاری از شما در پِی ساختن زندگی مشترکی همراه با همدلی و همفکری هستید تا در سایة تفاهم، از لحظههایی لذت ببرید که با همسرنوشت خود سپری خواهید کرد. این کتابچه، به چهل نکته برای زوجهای جوان بهمنظور ارائة راهکارهای زندگیِ هرچه بهتر اشاره میکند.
ماه مبارک رمضان ماه ضیافت رحمان از بندگان خود مىباشد و خوان رحمت الهى در سراسر لحظههای آن گسترده است.این کتابچه با نگاهی گذرا به سیرة معصومان(علیهمالسلام) در بُعد فردی (رابطة خود و خدا(عز)) و بُعد اجتماعی (رابطة خود و مردم)، بر آن است که رفتارهای فردی و اجتماعیِ ائمه را بهترین سرمشق سلوک مؤمنان معرفی کند.
کتاب اصولالکافی یکی از مهمترین و معتبرترین کتب حدیثی شیعه اثر ثقةالاسلام کلینی است. یکی از کتبی که هر شیعه ای باید بخواند کتاب اصول کافی است. این کتاب به تشریح اصول دین میپردازد. این کتاب از معتبرترین و مورد استنادترین کتب شیعیان است و احادیث آن بنابر اعتقاد و اعتراف بزرگان شیعه؛ در زمانهای مختلف، بزرگترین و بهترین مرجع احادیث اهل بیت(ع) است.
شیخ کلینی خود میگوید: «در کافی تمام آنچه متعلم در فنون علم دین، به آن نیاز دارد و قصد عمل به اخبار درست و سنن صحیح دارد، جمع گشته است».
***
نظر برخی بزرگان تشیع من باب کتاب اصولالکافی:
شیخ
مفید که از معاصران کلینی بهشمار میرود، درباره کتاب کافی مینویسد:
«کتاب کافی از برترین کتابهای شیعه و پرفایدهترین آنهاست.»
شهید اول، محمّد بن مکّی، در اجازه خود به ابن خازن، مینویسد: «همانند کتاب کافی، در حدیث شیعه نوشته نشدهاست.»
علامه محمدتقی مجلسی میگوید: «همانند کافی در میان مسلمانان نگاشته نشدهاست.»
علامه محمدباقر مجلسی در کتاب مرآة العقول، مینویسد: «کتاب کافی از تمام
کتب اصول، مضبوطتر و جامعتر است و بهترین و بزرگترین تألیف فرقه ناجیه
(شیعه امامیه) است.»
آیتالله خویی در کتاب معجم رجال حدیث، از قول استادش مرحوم آیتالله
نائینی، مناقشه در اسناد روایات کافی را حرفه و ترفند عاجزان وناتوانان
خواندهاست.
شهید ثانی در اجازه خود به شیخ ابراهیم میسی، کافی را به همراه سه کتاب:
من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار، از پایههای ایمان و ستونهای
اسلام میشمارد.
جلد نخست جلد دوم جلد سوم جلد چهارم
کتاب ارزشمند صحیفه سجادیه، مجموعهای از دعاها و مناجات انسانساز با مضامین بلند معنوی از پیشوای چهارم شیعیان، امام سجاد(ع) است.
از این کتاب با فرنامهایی چون «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» و «خواهر قرآن» یاد کردهاند. این کتاب اگرچه ظاهرا در پیوستگی با دعا و نیایش است، ولی در آن از حقایق علوم و معارف اسلامی و عرفانی، و قوانین و احکام شرعی و مسائل حساس سیاسی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی نیز میتوان بهره جست.
افزون بر اندیشمندان شیعه، بسیاری از علمای اهل سنت نیز در ستایش این کتاب جستارهایی نوشتهاند و این کتاب انسانساز را آفرین گفتهاند.
داستان فروخته شدن یوسف توسط برادرانش و عاشق شدن زن حاکم مصر به یوسف
داستان موسی و بنی اسرائیل و فرعون و هامان
داستان زکریا و یحیا و مریم و عیسی
داستان نوح و طوفان نوح
داستان ویران شدن شهر لوط توسط فرشتگان
داستان آفرینش انسان و رانده شدن شیطان از آسمان
داستان اصحاب کهف
داستان ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج
داستان موسی و بنده صالح خدا و کارهای شگفت انگیزش
داستان سلیمان و ملکه سبا و چند داستان دیگر