متن کامل نامه امیرالمومنین علی (علیه السلام) به مالک اشتر


این فرمان را امام علی (علیه السلام) براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.
SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، متن زیر نامه حضرت علی (علیه السلام) است به مالک اشتر نخعی:

این فرمان راامام علیه السلام براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است.و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانى‏ترین و جامعترین‏فرمانهاى امام علیه السلام مى‏باشد [1]

بسم الله الرحمن الرحیم‏این دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به‏«مالک بن حارث اشتر»...

در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت که‏وى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا:مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.

و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریه‏هاى آن بپردازد.

(نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى‏دهد:به‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى‏بیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

و نیز او فرمان مى‏دهد که خواسته‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به‏هنگام وسوسه‏هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

اى مالک!بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى‏عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم بکارهاى تو همانگونه نظرمى‏کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى‏گفتى.بدان!افراد شایسته را با آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى‏سازد مى‏توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین‏ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت‏حلال نیست نسبت‏بخود بخل روا دار،زیرا بخل نسبت‏بخویشتن این است‏که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیش‏گیرى.قلب خویش‏را نسبت‏بملت‏خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان‏درنده‏اى نسبت‏بآنان مباش که خوردن آنان را نیمت‏شمارى!زیرا آنها دوگروه بیش نیستند:یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون توگاه از آنها لغزش و خطا سر مى‏زند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى‏شود(در این موارد)از عفوو گذشت‏خود آنمقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا تو مافوق آنها،و پیشوایت ما فوق تو و خداوند مافوق کسى است‏که ترا زمامدار قرارداده است!امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیله‏آنها تو را آزمایش نموده است.هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!

چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى‏نیاز نیستى.هرگز ازعفو و بخششى که نموده‏اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نموده‏اى به‏خود مبال.و نیز هرگز سبت‏بکارى که پیش مى‏آید و راه چاره دارد سرعت‏بخرج مده.مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى‏کنم و باید اطاعت‏شود که این موجب دخول فساد در قلب،و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحول‏در قدرت است.آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق‏تو است،نظر افکن!که این ترا از آن سر کشى پائین مى‏آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى‏دارد و آنچه از دستت رفته است‏یعنى نیروى عقل و اندیشه‏ات‏که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى‏گردد.از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش!و از تشبه باو در جبروتش خود را بر کنار دار!

چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.

نسبت‏بخداوند و نسبت‏بمردم از جانب خود،و از جانب افراد خاص‏خاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده!که‏اگر چنین نکنى ستم نموده‏اى!و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیش‏از بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مى‏سازدو با او بجنگ مى‏پردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.(و بدان!)هیچ جیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعترو زودرس‏تر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مى‏شنود و درکمین ستمگران است.

باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که و حق با عدالت موافقتر وبا رضایت توده مردم هماهنگ‏تر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودى‏خواص را بى‏اثر مى‏سازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلح‏و آسایش،بر والى سنگین‏تر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارى‏کمتر،و در اجراى انصاف ناراحت‏تر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارترو پس از عطا و بخشش کم سپاس‏تر،و بهنگام منع خواسته‏ها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامت‏تر،از«گروه خواص‏»نخواهند بودولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت‏»هستند!بنابر این باید گوشت‏به آنها و میلت‏با آنان باشد.

باید آنها که نسبت‏برعیت عیبجوترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبى‏دارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.در صدد مباش‏که عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت‏ظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ست‏خدا درباره آن حکم مى‏کندبنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.(با برخورد خوب) عقده‏آنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچه‏برایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین‏جلوه‏گر شوند خیانت مى‏کنند.

بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مى‏ترساند،و نیز با افراد ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیه‏ات را تضعیف مى‏نمایند. همچنین حریص را بمشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مى‏دهد.(همه آنچه درباره این‏افراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددى‏هستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.

بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بوده‏اند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت:از کسانى‏که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبوده‏اند.این افراد هزینه‏شان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.

بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!

سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبت‏بآنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى‏دارد،بتوکمتر کمک مى‏کند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه،باهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبت‏باعمال نادرستى که انجام نداده‏اى تمجید ننماید.زیرا مدح‏و ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مى‏سازد.

هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى‏شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبت‏شوند،و بدکاران در عمل‏بدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده!بدان که‏هیچ وسیله‏اى براى جلب اعتماد والى،بوفادارى رعیت، بهتر از احسان بآنهاو تخفیف هزینه‏ها بر آنان،و عدم اجبارشان بکارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنى‏که)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشت‏برمى‏دارد.

سزاوار است‏بآنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفته‏اند خوشبین تر باشى‏و بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شده‏اند.بدبین‏تر.

هرگز سنت پسندیده‏اى را که پیشوایان این امت‏بآن عمل کرده‏اند،و ملت‏اسلام بآن انس و الفت گرفته و امور رعیت‏بوسیله آن اصلاح مى‏گردد،نقض‏مکن!و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مى‏سازد احداث منماکه اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو که‏آنها را نقض نموده‏اى،«با دانشمندان زیاد بگفتگو بنشین‏»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحث‏بپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورى‏باشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مى‏کند و آنچه موجب قوام کار مردم‏پیش از تو بوده.

(اى مالک)بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافته‏اند که‏هر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمى‏شوند،و هیچ‏کدام از دیگرى‏بى‏نیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:

«لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى‏»،«قضات عالى‏و دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى‏»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات‏»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران‏»و بالاخره‏«قشر پائین‏»یعنى نیازمندان و مستمندان،براى هر کدام از این‏گروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏که بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.

اما«سپاهیان‏»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینت‏زمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جزبوسیله اینان ممکن نیست از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیات‏اسلامى)امکان‏پذیر نمى‏باشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمن‏تقویت مى‏شوند، و براى اصلاح خود بآن تکیه مى‏نمایند.و با آن رفع‏نیازمندیهاى خویش را مى‏کنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیات‏دهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمى‏پذیرند و آنها عبارتند از:

«قضات‏»و«کارگزاران دولت‏»و منشى‏ها زیرا آنها قرار دادها و معاملات‏را استحکام مى‏بخشند.و مالیاتها را جمع آورى مى‏کنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.و این گروهها بدون‏«تجار»و«پیشه‏وران‏»و«صنعتگران‏»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مى‏کنند.و در بازارها عرضه مى‏نمایند.و وسائل و ابزارى را بادست‏خود مى‏سازند که در امکان دیگران نیست.

سپس‏«قشر پائین‏»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید بآنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم بآن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمت‏حق و شکیبائى‏و استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبت‏بخدا و پیامبر و امام تو خیر-خواه‏تر از همه و پاک دل‏تر و عاقل‏تر باشد از کسانى که دیر خشم مى‏گیرند و عذر پذیرترند،نسبت‏به ضعفا رئوف‏و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت،از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمى‏برد،و ضعف همراهان آنها،را بزانو در نمى‏آورد سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز!

و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانون‏کرم و مراکز نیکى هستند.آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مى‏کنند.و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها رانیرو مى‏بخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضع‏آنها مى‏نمائى هر چند اندک باشد،خرد و حقیر بشمارى،زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبت‏بتو مى‏کند. هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرک ایشان،چشم‏مپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آن‏بهره‏بردارى مى‏کنند و کارهاى بزرک نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بى‏نیازنمى‏دانند.

فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه‏مواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر بآنان کمک نمایند،بحدى که هم‏نفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.بطورى‏که همه آنها تنها بیک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبت‏به آنان قلبهایشان را بتو متوجه مى‏سازد(بدان)برترین چیزى که موجب‏روشنائى چشم زمامداران مى‏شود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبت‏بآنها است.اما مودت و محبت آنان جز با پاکى‏دلهایشان نسبت‏به والیان آشکار نمى‏گردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشان‏سنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد،میدان‏امید سران سپاهت را توسعه بخش و پى‏درپى آنها را تشویق کن!و کارهاى‏مهمى که انجام داده‏اند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان‏را بحرکت‏بیشتر،وادار مى‏کند.و آنان که در کار کندى مى‏ورزند بکار تشویق‏مى‏شوند انشاء الله.

سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقت‏بدانى.و هرگز زحمت‏و تلاش کسى از آنان را بدیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه‏هست‏بحساب نیاورى،و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرک بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجب‏نگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.مشکلاتى که در احکام‏برایت پیش مى‏آید،و امورى که بر تو مشتبه مى‏شود بخدا و پیامبرش ارجاع ده‏چرا که خداوند بزرگ بگروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:

«اى کسانیکه ایمان آورده‏اید اطاعت‏خداوند کنید و اطاعت پیامبرش‏و اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سوره‏نساء(4)،آیه‏59).

باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعى‏و مورد اتفاق آن حضرت است.

سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزین‏از کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفان‏با یکدیگر او را بخشم و کج‏خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند.

و باز گشت‏بحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.

طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همه‏مصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاى‏بسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.

آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنانکه نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى بمردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد.

(و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند)در آنچه گفتم با قت‏بنگر!چرا که‏این دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.

سپس در کارهاى کارمندانت‏بنگر!و آنها را با آزمایش و امتحان بکاروادار!و از روى میل و استبداد آنها را بکارى و اندار،زیرا استبداد و تسلیم‏تمایل شدن،کانونى از شعبه‏هاى جور و خیانت است.و از میان آنها افرادى‏که با تجربه‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.

سپس حقوق کافى بآنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت‏مى‏کند،و از خیانت در اموالیکه زیر دست آنها است‏بى‏نیاز میسازد.

بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانت‏خیانت ورزند، سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مى‏شود که آنهابامانت دارى و مداراکردن بزیردستان ترغیب شوند!اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دست‏بخیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وى‏را در مقام خوارى و مذلت‏بنشان!و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننک‏و تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)«خراج‏»و«مالیات‏»را دقیقا زیر نظر بگیر!بگونه‏اى که صلاح مالیات‏دهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیات‏دهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران بصلاح و آسایش‏نمى‏رسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى بسر برند،چرا که‏مردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.باید کوشش تو در آبادى‏زمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانى‏بدست نمى‏آید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبه‏کند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مى‏سازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدن‏آفات،یا خشک شدن آب چشمه‏ها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آن‏بتو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف ده‏و هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینه‏اى است که‏آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مى‏بندند و موجب عمران‏سرزمینهاى تو و ینت‏حکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو بخوبى ستایش‏مى‏کنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مى‏گویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود. بعلاوه تو مى‏توانى با تقویت آنها ازطریق ذخیره‏اى که بر ایشان نهاده‏اى اعتماد کنى.و نیز مى‏توانى با این عمل که‏آنها را بعدالت و مهربانى عادت داده‏اى،به آنان مطمئن باشى،چرا که گاهى‏براى تو گرفتاریهائى بیش مى‏آید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد و اماویرانى زمین تنها باین علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مى‏شوند.

و بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبت‏به بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشته‏عبرت نمیگیرند.

سپس در وضع منشیان و کارمندانت دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامه‏هاى سرى و نقشه‏ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذارکه داراى اساسى‏ترین اصول اخلاقى باشد!از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبت‏بتو مخالفت‏و گستاخى کنند،و در اثر غفلت در رساندن نامه‏هاى کارمندانت،بتو و گرفتن‏جوابهاى صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت میدارند و یا از سوى تو میبخشند،باید قراردادهائى که براى تو تنظیم‏میکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حل‏عاجز نمانند.و نسبت‏به ارزش و منزلت‏خویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند که‏شخص نا آگاه از منزلت‏خویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.

سپس در انتخاب این منشیان هرگز.به فراست و خوشبینى و خوش گمانى‏خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامداران‏را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏دانند،در حالیکه در ماوراءاین ظاهر جالب هیچگونه امانت‏دارى و خیرخواهى وجود ندارد.بلکه آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشته‏اند بیازماى،بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقه‏تر و در امانت دارى‏معروفند،و این خود دلیل آنست که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستى‏خیر خواه مى‏باشى،باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!رئیسى‏که کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشان‏و خسته نکند،و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافت‏شود که تو از آن‏بیخبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود!به تجار و صاحبان صنایع توصیه کن!و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانه‏اند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروى‏جسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار! چرا که آنها منابع اصلى‏منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار میروند،آنها هستند که از سرزمینهاى‏دور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها،و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى‏ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشه‏وران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست،آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى،ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیل‏آنهم به صورت قبیح و زشت آن،میباشند.که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند!و این موجب زیان توده مردم‏و عیب و ننگ بر زمامداران است.از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخهائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار!و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست‏بزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.

خدا را!خدا را!در مورد طبقه پائین!آنها که راه چاره ندارند یعنى‏مستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دست‏سؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود،بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان بتو دستور داده عمل نما!قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات خالصه‏جات اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى،بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارى‏تو را بخود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى)چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مى‏دهى از انجام نشدن کارهاى کوچک‏معذور نیستى!نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم بدیده تحقیر،بآنها مى‏نگرند بررسى‏کن،و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزین‏تا وضع آنان را بتو گزارش دهد،سپس با آن گروه بطورى رفتار کن که به‏هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا این‏گروه از همه به احقاق حق محتاجترند.و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاه‏خداوند عذر و دلیل داشته باشى،درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ‏راه چاره‏اى ندارند و نمى‏توانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همه‏اش سنگین است!

و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى‏سازد،اقوامى که طالب عاقبت‏نیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده‏هاى‏خداوند اطمینان دارند.

براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که بنیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!

مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آنرا بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت‏سخنان‏خود را با تو بگوید،زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک‏و پاکیزه نمى‏شود و روى سعادت نمى‏بیند»سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد دادو موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.آنچه میبخشى بگونه‏اى ببخش‏که گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).و خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرت‏خواهى توام کن!بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:پاسخ دادن به کارگزاران‏دولت میباشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخ‏آنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند. (بهوش باش!)کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.باید بهترین اوقات‏و بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى!هر چند اگر نیت‏خالص‏داشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.

از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض است‏که ویژه ذات پاک او است.بنابر این از بدنت‏شب و روز در اختیار فرمان خدابگذار!و آنچه موجب تقرب تو بخداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجام‏رسان!اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که بنماز جماعت‏براى مردم مى‏ایستى باید نمازت نه نفرت‏آور و نه تضییع‏کننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)چرا که در بین مردمى که با تو بنماز ایستاده‏اند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادى‏که کارهاى فوتى دارند،من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى‏«یمن‏»فرستاد پرسیدم:چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوان‏همچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبت‏به مؤمنان رحیم و مهربان‏باش!»

هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار!چرا که دور بودن‏زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت‏به‏امور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.چرا که زمامداربهر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشه‏علامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد از این گذشته تواز دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حق‏ساخته‏اى؟بنابر این نسبت‏بحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگهمیدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگ‏نظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجت‏خواستن‏صرفنظر میکنند!!بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.سپس بدان‏براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند،ریشه ستم آنان‏را با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینى‏از اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینه‏هاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براى‏آنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.

حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایت‏کن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند اینکار،موجب فشار بر یاران نزدیکت‏شود،و سنگینى اینراه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن،و هرگاه رعایا نسبت‏به تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحت‏بدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکه‏اینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفت‏براى رعیت‏است و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.

هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آن‏است رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودت‏آرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.اما زنهار!زنهار!سخت‏از دشمنت پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنت‏بسته شد،و یا تعهد پناه دادن‏را باو دادى،جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترم‏بشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچیک از فرائض الهى‏نیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبت‏بآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند حتى مشرکان زمان جاهلیت،علاوه‏بر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده‏بودند.بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمت‏خود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا بآن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود بجوار او متمسک میشوند. بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات‏آن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سست‏و قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى پیمانها،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق‏اقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسى‏همان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نه‏در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.

زنهار!از ریختن خون بناحق بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفرانتقام،بزرک ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن به‏زمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاه‏قیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شده‏دادرسى خواهد کرد.بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویت‏مکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا به‏دیگران منتقل مینماید.و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفته‏نیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستت‏بناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن است‏با یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتول‏را بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.

خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبت‏به نقاط قوت خویش خود بین‏مباش.مبادا تملق را.دوست‏بدارى زیرا که آن مطمئن‏ترین فرصت‏براى شیطان است،تا نیکوکارى نیکان‏را محو و نابود سازد.از منت‏بر رعیت‏بهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچه‏انجام داده‏اى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلف‏کنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرک شمردن خدمت‏نور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است،خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سوره‏صف(61)،آیه‏3.

از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى که‏امکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن است‏بر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویش‏و هر کارى را بموقع خود انجام ده.

از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز،واز تغافل از آنچه مربوط بتواست و براى همه روشن است‏برحذر باش،چرا که‏بهر حال نسبت‏بآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایت‏بر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت‏و قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از این‏کار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر بکار بستن قدرت تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشت‏بسوى پروردگار باشى!

بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى،همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده،ویا فریضه‏اى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار،بخطوطى از حکومت که‏در روش من مشاهده کرده‏اى اقتداء کن و براى پیروى از این عهد >

و سلام و درود،بر پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله)و دودمان پاکش باد،سلامى فراوان و بسیارو السلام.

منبع: نهج البلاغه سایت غدیر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد