دانلود مستند دکان های کاغذی


دانلود مستند دکان های کاغذی

(بسم الله الرحمن الرحیم)
در این مجموعه مستند بخش هایی از سخنان چندین زن و مرد که خدایی، پیامبری و یا امام زمان هستند پخش و با فریب خوردگان و مریدان این مدعیان دروغین نیز گفت وگو می شود. پخش تصاویری از اعترافات این افراد درباره فریب دادن مردم و دادگاه های مربوط به محاکمه آنها و همچنین آسیب دیدگانی که فریب این مدعیان دروغین را خورده اند از بخش های مستند 5 قسمتی "دکان های کاغذی " است.
همه تصاویر این مستند که درگروه مستند شبکه یک تهیه شده، واقعی است و با هدف هشدار به جوانان بویژه افراد تحصیل کرده ساخته شده است تا فریب عرفان های کاذب و دین های دروغین را نخورند.
مدیرگروه مستند شبکه اول سیما همچنین گفت: برای ساخت مستنددکان های کاغذی حدود 4 سال زمان صرف و تصاویر آن با همکاری وزارت اطلاعات تهیه شده است.
به گفته ناصری دکان های کاغذی پخش سخنان مقام معظم رهبری درباره عرفان های کاذب و آیت ا... ری شهری درباره مدعیان دروغین مقدس نما از بخش های مهم این مستند است.
عوامل دست اندرکارمجموعه دکان های کاغذی عبارتند از : تهیه کننده و کارگردان: جهانگربنارش، تصویر بردار و تدوینگر:مهدی بنارش ، محقق : فاطمه طالبی ، تدارکات: صادق طایفی، دستیار تهیه : محمد بنارش ، تیتراژ مسعود منتظری و همچنین همکاری وزارت اطلاعات ، دادگاه ویژه روحانیت

دانلود مستند دکان های کاغذی

 


عنوان زمان
دانلود دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت سوم 26:03
دانلود دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت دوم 26:38
دانلود دانلود مستند دکان های کاغذی (مدعیان دروغین) - قسمت اول 25:27

دانلود فول آلبوم علی فانی به صورت فایل وینرار(یکجا)+دانلود تک تک آهنگ ها


دانلود فول آلبوم علی فانی به صورت فایل وینرار(یکجا)+دانلود تک تک آهنگ ها

! لینک اصلاح شد و لینک پرشین‌گیگ اضافه شد!

http://upload.ghashang.com/images/pknepn71kmti69ya0wv8.jpg 

!برای دانلود فول آلبوم علی فانی از پیکوفایل روی عکس زیر کلیک کنید!

http://icons.iconarchive.com/icons/gakuseisean/ivista-2/48/Network-Download-icon.png 

 

!برای دانلود فول آلبوم علی فانی از پرشین‌گیگ روی عکس زیر کلیک کنید!

http://icons.iconarchive.com/icons/gakuseisean/ivista-2/48/Network-Download-icon.png 

 

حجم:93Mb

 
 
 

مجموعه آهنگ های علی فانی یکی از بهترین خواننده های آهنگ هایی در مورد اهل بیت(ع) در این وبسایت قرار گرفت.
امید است که مورد رضایت امام عصر(ع) و شما بازدید کنندگان محترم و گرامی قرار گیرد.

 1.دانلود آهنگ علمدار

2.دانلود آهنگ باغ آیینه

3.دانلود آهنگ بارون می‌باره

4. دانلود آهنگ بشتاب

5.دانلود آهنگ چشم امید1

6.دانلود آهنگ چشم امید2

7.دانلود آهنگ دوشنبه

8.دانلود آهنگ ای سرور و سالار ما

9.دانلود آهنگ ای طبیب ما

10.دانلود آهنگ غدیریه

11.دانلود آهنگ غفلت از یار

12.دانلود آهنگ گلبرگ کبود

13.دانلود آهنگ جان خواهرت

14.دانلود آهنگ کوی تو

15.دانلود آهنگ میون اشک زینب

16.دانلود آهنگ نشد که آینه باشم

17.دانلود آهنگ جان عالم بر لب آمد

18.دانلود آهنگ زهرای 3 ساله

19.دانلود آهنگ شرف پابوسی(این آهنگ در فایل فشرده‌ی کل آهنگ‌ها موجود نیست)

20.دانلود آهنگ امام رئوف

21.دانلود آهنگ اللهم انی اسئلک صبرا جمیلا

22.دانلود آهنگ تمام امید

23.دانلود آهنگ مولای ما(این آهنگ در فایل فشرده‌ی کل آهنگ‌ها موجود نیست)

24.دانلود آهنگ غریبونه

25.دانلود آهنگ لحظه‌های شیدایی(این آهنگ در فایل فشرده‌ی کل آهنگ‌ها موجود نیست)

26.دانلود آهنگ سختی عشق

27.دانلود آهنگ یاد تو

 


کپی برداری با ذکر صلوات جهت گسترش فرهنگ شیعی مانعی ندارد.(اگه دوست داشتید منبع هم ذکر کنید.)


دانلود کلیپ نون و قلم نبی‌ست+متن کامل شعر(شامل قسمت‌های خوانده نشده)

 

.برای دانلود کلیپ اینجا کلیک کنید.

.برای دانلود صوت اینجا کلیک کنید.

 

قسمت  های قرمز توسط حاج محمود خوانده شده:
امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است
امشب که از نسیم حضوری لبالب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور و شگفتی است و شبی عشق مشرب است
شامی که روشنایی روز است امشب است
امشب شب ملیکه دادار زینب است



این جلوه جلوه‌های شبی بیکرانه است
این جذبه جذبه حرمی بی‌نشانه است
این سجده سجده بر قدمی جاودانه است
این شعله شعله نگهی عاشقانه است
از هر لبی که می‌شنوی این ترانه است
عالم محیط و نقطه پرگار زینب است



سری رسید و معنی ام‌الکتاب شد
نوری دمید و قبله هر آفتاب شد
چشمی گشود و چشم شقایق بخواب شد
زیباترین دعای علی (ع) مستجاب شد
زهراست این که در دل گهواره قاب شد
امشب تمام گرمی بازار زینب است



بر عرش سبز دست نبی تا که جا گرفت
نورش زمین و کل زمان را فرا گرفت
حتی بهشت سرمه از آن خاک پا گرفت
از عطر دامنش همه جا روشنا گرفت
آئینه‌ای مقابل رویش خدا گرفت
تصویر جلوه‌های خداوار زینب است



این کیست این که سجده کند عشق در برش
این کیست این که سینه درند در برابرش
این کیست این که از جلوات مطهرش
عالم نبود غیر غباری ز محضرش
فرموده است از برکاتش برادرش
آئینه‌دار حیدر کرار زینب است



تا کوچه‌اش قبیله لیلا ادامه داشت
تا خانه‌اش گدایی عیسی ادامه داشت
در چشم او تلاطم دریا ادامه داشت
بر قامتش قیامت مولا ادامه داشت
زینب نبود حضرت زهرا(س) ادامه داشت
خاتون خانه‌دار دو دلدار زینب است



سرچشمه‌های پرطپش کوهسار از اوست
دریا از اوست جذبه هر آبشار از اوست
تیغ کلام فاطمی‌اش آب دار از اوست
تفسیر آیه‌های غم و انتظار از اوست
آری تمام هیمنه ذوالفقار از اوست
از کربلا بپرس علمدار زینب است



سوگند بر شکوه دل مرتضایی‌اش
بر جلوه‌های حیدری‌اش مجتبایی‌اش
سوگند بر تقدس کرب و بلایی‌اش
بر ریشه‌های چادر سبز خدایی‌اش
سوگند بر نماز شب کبریایی‌اش
تا روز حشر کعبه ایثار زینب است



شمس حجاب گنبد دوار زینب است
بدر سپهر عصمت و ایثار زینب است
محبوبه حبیه دادار زینب است
مسطوره سلاله اطهار زینب است
اذن دخول در حرم یار زینب است
منصوره نرفته سر دار زینب است



نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت است هم الغالبون حسین
در این قیام نقطه پرگار زینب است


سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
تنها امیر فاتح میدان عشق کیست؟
عشق است حسین و گوش به فرمان عشق کیست؟
روح دمیده در تن بی‌جان عشق کیست؟
علامه مفسر قرآن عشق کیست؟
تفسیر آیه‌ها همه اسرار زینب است



ققنوس و هم از پی او در توهم است
فانوس وصف در صفت وصف او گم است
قاموس اقتدار و وقار و تلاطم است
پابوس او تمامی افلاک و انجم است
کابوس شام و دولت نامرد مردم است
بر فرق ظلم تیغ شرربار زینب است



پیداترین ستاره دیبای خلقت است
زیباترین سروده لب‌های خلقت است
زهراترین زهره زهرای خلقت است
لیلاترین لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سئوال معمای خلقت است
گنجینه جزیره اسرار زینب است



ذرات و کائنات همه مرده یا خموش
در احتجاج بود زنی یک علم به دوش
قلب جهان به عمق زمین غرق جنب و جوش
آتشفشان قهر خداوند در خروش
هوهوی ذوالفقار علی می‌رسد به گوش
این رعد و برق نیست که انگار زینب است



خورشید روی قله نی آشکار شد
کوچکترین ستاره سر شیرخوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد
هشتاد و چهار خسته به هم هم‌قطار شد
زیباترین ستاره دنباله‌دار شد
در این مسیر نور جلودار زینب است



چشم ستاره در به در جستجوی ماه
بر روی نیزه دیده زینب گرفت راه
مبهوت می‌نمود به سرنیزه‌ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه
کای جان پناه زینب و اطفال بی‌پناه
راحت بخواب چونکه پرستار زینب است



پشتش شکست بس که بر او آسمان گریست
حتی به حال و روز دلش کاروان گریست
از خنده‌های حرمله و ساربان گریست
بر گیسوان شعله ور کودکان گریست
از ضربه‌های دم به دم خیزران گریست
بر خیل اشک قافله سالار زینب است



آن شانه صبور صبوری زما ربود
آن قامت غیور قیامت بپا نمود
آن شیرزن حماسه عباس را سرود
با دست خویش بیرق کرببلا گشود
بر بال‌های زخمی‌اش ای وای جا نبود
غم را بگو بیا که خریدار زینب است



زینب اگر نبود اثر کربلا نبود
شیرازه‌ای برای کتاب خدا نبود
زینب اگر نبود علم حق بپا نبود
این خیمه‌ها و پرچم و رخت عزا نبود
یک یا حسین بر لب ما و شما نبود
در کار عشق گرمی بازار زینب است



با این که قد خمیده‌ام و داغ دیده‌ام
فتح الفتوح کرده‌ام هرجا رسیده‌ام
گر نیش کعب نی به وجودم خریده‌ام
گر طعم تازیانه چو مادر چشیده‌ام
چون کوه ایستاده‌ام ای سر بریده‌ام
در اوج اقتدار جهاندار زینب است



زینب کجا و خنده اشرار یا حسین
زینب کجا و کوچه و بازار یا حسین
زینب کجا و مجلس اغیار یا حسین
زینب کجا و این همه آزار یا حسین
زینب کجا و طشت و سر یار یا حسین
در پنجه‌های بغض گرفتار زینب است



از نای من به ناله چو افتاد نای نی
عالم شنید از پس آن های‌های نی
تو بر فراز نیزه و من در قفای نی
آنقدر سنگ خورده‌ام از لابه‌لای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی
هجران توست آتش و نیزار زینب است



قرآن بخوان که حفظ شود آبروی تو
رنگین شده است ساقه نی از گلوی تو
در حسرتم که نیزه کند شانه موی تو
ای منتهای آرزویم گفت‌وگوی تو
ای نازنین بناز خریدار زینب است

تصاویر نقوی برای وبلاگ

تصاویر نقوی برای وبلاگ


با سلام
همانطور که دوستان اطلاع دارند جدیدا وبلاگ های زیادی در سرویس هایی همچون وردپرس و بلاگر جهت توهین به امام علی نقی ( ع ) ایجاد شده است حال از تمامی وبلاگ نویسان شیعه علی ( ع ) می خواهیم با قراردادن این تصاویر در وبلاگ هایشان از امام نقی ( ع ) حمایت کنند.

برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگتر روی هر تصویر کلیک کنید

[تصویر:  12.jpg]

[تصویر:  3272830651784.jpg]

 

[تصویر:  13920224_0122551.jpg]

 

[تصویر:  849a5f13c51a2.jpg]

 

[تصویر:  135.jpg]

 

[تصویر:  imam_hadi_2.jpg]

 

[تصویر:  imam_naqi_martyrdom_00002.jpg]

 

[تصویر:  emam_hadi_shiagraphic_20121121_1774126783.jpg]

 

[تصویر:  mohandes_13154910.jpg]

 

[تصویر:  naghi_0013.jpg]

 

[تصویر:  naghi_aftab10_blogfa_com_1.jpg]

 

[تصویر:  puriaRb_13133240.jpg]

 

[تصویر:  naghi_aftab10_blogfa_com2.jpg]

 

[تصویر:  naghi_aftab10_blogfa_com3.jpg]

 

[تصویر:  13.jpg]

 

[تصویر:  23211229484822512412718892745058425.jpg]

 

[تصویر:  cfea8380d2162.jpg]

 



  دوستان عزیز از خاصیت title و alt برای تصاویر استفاده کنند تا تصاویر سریع تر در گوگل ایندس شود.

همچنین اطلاع دقیق داریم این توهین ها از طرف یک عده بهائی در فضای مجازی در حال انجام است از تمامی دوستان خواهشمندیم برای حمایت از این امام بزرگوار تعدادی پست با عنوان هایی مانند " امام نقی " ، " امام نقی ( ع ) " در وبلاگ هاشون ارسال کنند.

آمدم نابودی تشیع را سوغات ببرم امام رضا (ع) دلم را برد

آمدم نابودی تشیع را سوغات ببرم امام رضا (ع) دلم را برد

آمده بود که بِبَرد ولی بُردنش (!). عازم مشهد شده بود که برای نابودی تشیع، توشه‎ای با خود به عربستان سعودی ببرد ولی غافل از اینکه صدای نقاره‎های حرم علی بن موسی‏‌الرضا (ع) دلش را خواهد بُرد.

 

 

 قرار ملاقاتمان در مدرسه علوی آیت‌الله گلپایگانی واقع در خیابان امام خمینی (ره) قم بود. در چوبی اتاق مدیر را زدم و وارد شدم. جوانی ساده‌پوش و لاغراندام که در صندلی انتهایی اتاق نشسته بود، توجهم را جلب کرد. نامش «ابوحسن حلّی» بود.
صدای نسبتا زیری داشت و ته‌لهجه عربی‎ به بیان شیرین خاطراتش کمک شایانی می‎کرد. تا سوالی نمی‎پرسیدم، لب به سخن نمی‎گشود. برخلاف ظاهر آرامش حرف‎های جنجالی بسیاری برای گفتن داشت.

در تمام دو ساعت زمان مصاحبه، با افتاده‎حالی سخن می‎گفت. تواضع بیش از حد و به کاربردن کلمات فوق‌العاده محترمانه، اجازه هر گونه گزافه گویی و شیطنت‎های خبرنگارانه را از من می‏‌گرفت.

سُنی به دنیا آمد، تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفت، سپس شیعه شد ...

اصلا باورم نمی‎شد ابوحسنی که مقابلم نشسته، روزهای نه‌چندان دور به خاطر کینه‎ای که از شیعه داشته، می‎خواسته خود را در میان پیروان اهل‎بیت (ع) منفجر کند. تا به حال معنای عاقبت به خیری را به این وضوح درک نکرده بودم.

از آرزوهایش حرف زد، انتظار شنیدن خواسته‏‌های ماورایی را داشتم که با همان ته‌لهجه عربی گفت: از اهل‎بیت (ع) می‏‌خواهم حالا که مرا خریدند، به راحتی آزادم نکنند. اجازه دهند لذت نوکری کردن برایم مادام‌العمر باشد.

ما را از وهابیت‌پروری در مشهد باخبر کرد و از برگزاری نمازجمعه وهابیون در شهر امام هشتم خبر داد. بزرگ‌ترین ضعف برخی از اهل سنت را عدم مطالعه تطبیقی میان کتب شیعه و سنی بیان کرد و این قیاس را راهی برای نجات از ظلمت می‎دانست.

توصیف‎ها و تمجیدهایی که از «آیت‎الله جزایری» نماینده ولی فقیه در خوزستان می‏‌کرد، بسیار شنیدنی بود و از وی به عنوان اسطوره مبارزه با وهابیت در این استان نام می‌برد.

فرصت را غنیمت شمرد و از برخی افراطی‏‌گری‌ها نیز گلایه کرد: هر کجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند. دیگر نیازی به توضیحات نیست. خودش شیعه مورد نظر را به فجیع‌ترین شکل ممکن از بین خواهد برد (!).

توقع زیادی نداشت. با بغضی که سعی در پنهان کردنش از من داشت و در گلو می‎پروراند گفت: می‎توانی کاری کنی تا با مراجع دیدار کنم؟!

القصه که جای سیاهه بسیار است و وقت اندک؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آنچه در پی می‎آید ماجرای شیعه شدن یک وهابی متعصب است:

اهل کجایید؟
خوزستان.

تفکرتان در مورد شیعه چگونه بود؟
کینه عجیبی از شیعیان به دل داشتیم.

عجیب است، اهل سنت که چنین عقیده‎ای نسبت به شیعیان ندارند!

مدتی تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفته بودم.

چگونه جذب وهابیت شدید؟
از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای و شب‎نامه‌هایی که وهابیون به منازل می‎انداختند.

شب‎نامه پخش می‌کردند و کسی جلودارشان نبود؟
نیمه‌های شب به این کار می‎پرداختند، البته گاهی توسط سپاه، شناسایی و دستگیر می‎شدند. صبح که بیدار می‎شدیم، جزوه‎ای در حیاط منزل افتاده و در آن نوشته بود «ید الله فوق ایدیهم» پس خدا دست دارد؛ «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره» پس خدا صورت دارد.

چیزی از کافر بودن ما شیعیان نوشته نشده بود؟!

آش که بدون کشک نمی‎شود، می‎شود؟! (با خنده). اصلا همه رفتار و اعمال وهابیت برای سرکوب و ملحد معرفی کردن شیعیان است.

شبکه‌های وهابیت چگونه افکار را علیه مذهب تشیع ملتهب می‌کردند؟
مهم‌ترین اقدامات آنان، کافر جلوه دادن شیعیان است و شبهاتی که مطرح می‎کنند، در تحقق همین هدف شوم آنهاست. اخیرا در حال جوسازی علیه علما و مراجع شیعی هستند. می‎گویند مراجع شیعیان همگی حرام‌خوارند چون از مردم خمس می‎گیرند و این موضوع در هیچ جای قرآن نیامده است (!).

تا چه حد نسبت به شیعیان کینه داشتید؟
به حدی که آماده شده بودیم تا به عنوان انتحاری، خود را در تجمعات شیعی منفجر و آنان را تکه‌تکه کنیم. چون وهابیون معتقدند با کشتن هفت شیعه به بهشت می‎روند و شام را با پیامبر (ص) می‎خورند، به ما نیز می‎گفتند حتما با خود یک قاشق ببرید!!! این موضوع در کشورهایی که وهابیت عملیات انتحاری انجام می‎دهد کاملا مشهود است و پس از انفجارها، قاشق‎هایی همراه با جسد وهابیون پیدا می‎کنند.

غالب اهل سنت ایران، انسان‎های معتدلی هستند. خانواده‎تان در مقابل افکار تند شما موضع نمی‏‌گرفتند؟
خانواده‎ام تحصیلات عالیه نداشتند و انسان‎های ساده‎ای بودند، من مرجع آنها بودم چرا که بسیار تحقیق و مطالعه می‎کردم و به هر چیزی که می‎رسیدم، خانواده نیز تبعیت می‎کردند. هر سوال شرعی که داشتند از من می‎پرسیدند. ضمنا آنها از گرایش جدید من خبر نداشتند.

جرقه گرایش به تشیع کجا زده شد؟
من اصلا قصد شیعه شدن نداشتم، می‎خواستم شیعه را نابود کنم.

نابود؟
پنج سال پیش بود (در سن 19 سالگی). خبری به گوشم رسید که یکی از وهابیون قصد دارد از میان جوانان اهل سنت خوزستانی، تعداد محدودی از آنها که اهل علم و تحقیق هستند را به عربستان ببرد تا در شبکه‌های ماهواره‏‌ای علیه شیعیان صحبت کنند. از نظر رفاهی نیز تمام زمینه‌ها را فراهم خواهد کرد؛ از بهترین خودرو و حقوق گرفته تا فراهم کردن زیباروترین زن‎ها برای ازدواج. تصمیم خود را گرفتم تا با رفتن به عربستان، به تمام آمال و آرزوهای خود برسم. گفتم بمانم در ایران چه کنم؟! خودم را منفجر کنم؟! به عربستان می‎روم تا از لحاظ علمی، حق بودن مکتب وهابیت را اثبات کنم. این خدمت فراتر از انتحاری شدن است و در نتیجه بهتر می‎توان داغ بر دل‎های شیعیان گذاشت. کمی تفکر کردم. گفتم بروم مقابل دوربین و بگویم من شنیدم که شیعیان فلان کردند و بهمان؟! عقلانی نیست. باید بروم با چشمان خودم ببینم تا اگر کسی اشکال وارد کرد، بگویم من دیدم که شیعیان آهن می‎بوسیدند و به غیر خدا توسل می‏‌کردند؛ مشاهده موارد شرک شیعیان، توشه راه خوبی می‎تواند باشد. گفتم به کجا بروم که از دیدگاه شیعیان هم بسیار مقدس و هم مستند باشد؟! گفتم حرم امام رضا (ع). آنچه نیاز بود برداشتم و روانه مشهد شدم. وارد حرم شدم، از خدام پرسیدم ضریح کدام طرف است که نشانم دادند. در چند متری ضریح به جایی رسیدم که حلقه‌های معرفت مدرسه پریزاد در سمت راست و دارالقرآن در سمت چپ قرار داشت. چند قدمی رد شدم که عبارت «حلقه‌های معرفت» در ذهنم سوالی ایجاد کرد. عزم بازگشت کردم که همزمان با رسیدن من مقابل حلقه‎های معرفت، روحانی با هیبتی که وقار خاصی داشت بر صندلی نشست. حدودا 60 نفر از زائرین دورش را گرفته بودند. گفت هر کسی سوالی دارد بپرسد. این جمله مرا در فکر فرو برد.

نکته شگفت‌انگیزی در جمله «هرکس سوالی دارد بپرسد» وجود داشت؟
بله، برای من بسیار عجیب بود. پیروان وهابیت حق ندارند کتب شیعیان را مطالعه کنند. در مکتب‌خانه‌ها، کسی حق پرسیدن سوال از استاد را ندارد. می‏‌گویند به کتب شیعی مراجعه نکنید، آنها پر از سحر و جادو هستند و موجبات خیانت شما به صحابه پیامبر (ص) را فراهم می‎سازد. همین‎ها باعث عدم شناخت حق از باطل می‎شود. آقای تیجانی نقل کرده‎اند روزی پدرم به من گفت که شیعیان مشرک و کافرند. دلیلش را پرسیدم که گفت شیعیان به مدینه می‎روند تا بر قبور پیامبر (ص) و خلفا مدفوع کنند. پرسیدم پدر، شما دیدی؟ گفت همه مردم می‎دانند و برای یکدیگر نقل می‎کنند. مدتی گذشت تا در مکتب‌خانه بودم و استاد نیز همین موضوع را نقل کرد. دستم را به نشانه سوال بالا بردم که با صدای بلند فریاد زد "اُسکُت"! زیر لب گفتم ای بابا سوال هم نمی‌توان پرسید؟! گذشت و گذشت تا خودم به مدینه مشرف شدم. گفتم به مزار خلفا بروم تا آنچه شنیده‎ام را با چشمانم ببینم. دیوارهای بلندی را دیدم که قبر خلفا را به شعاع چندین متری محاصره کرده بودند، درهای ورودی نیز قفل‎هایی به اندازه یک کتاب خورده بود. نزدیک دیوار که شدم، شرطه‌ها مانع از حرکتم شدند. به خودم گفتم چه تهمت‎ها که به شیعه نمی‎زنند. من سنی نمی‌توانم به این دیوار حفاظتی نزدیک شوم، لابد شیعیان زمین را سوراخ کرده و به داخل راه پیدا می‎کنند!

حال، شما تصور نید با چنین فضایی که من در آن قرار داشتم، بشنوم یک روحانی شیعه به هم‎کیشان خود می‎گوید هر که سوالی دارد بپرسد... .

حلقه‎های معرفت چه شد؟
مقابل حلقه معرفت که ایستاده بودم، به ذهنم خطور کرد که به آن روحانی پیشنهاد مناظره بدهم، قطعا او نمی‎پذیرد و من توشه راه خود به عربستان را تکمیل خواهم کرد. توجه داشته باشید که وهابیت خود را تنها مذهب بر حق می‎داند. به خودم گفتم فکر بسیار خوبی است، بعد هم به عربستان می‎روم و در شبکه‎های ماهواره‎ای جار می‎زنم که شیعیان ضعیفند، من به حرم امام رضا (ع) قلب تشیع ایران رفتم و عالم آن مکان حاضر به مناظره با من نشد. به حالاتم دقت کنید. پیش از حتی پیشنهاد مناظره به روحانی شیعه، تمام وجودم را حس پیروزی فراگرفته بود. به یکی از خدام گفتم من سنی هستم، به آن روحانی که روی صندلی نشسته بگویید حاضر به مناظره با من هست؟ گفت بله! شوکه شدم ولی به خودم روحیه دادم و گفتم می‎خواهد تظاهر کند. خادم نزد او رفت و به گونه‌ای که زائران نشنوند به سخن پرداخت. گفتم نکند این روحانی مرا با دست نشان دهد و فریاد بزند که فلانی سنی است بگیرید و تکه‌تکه‏‌اش کنید! چند قدم به عقب‎تر رفتم و پشت پله‎ها ایستادم تا فرصت فرار داشته باشم. «... سلام علیکم، برادر سنی بفرمایید». این صدایی بود که من از پشت دیوار شنیدم. با تعجب و قدم‎های فوق‌العاده آهسته، خود را نمایان کردم. نگاهم به جمعیت کثیری افتاد که دور او نشسته بودند و با جمله‎ای که گفت، تمام سرها به سوی من چرخیده بود. باز به فکر رفتم، گفتم شاید می‎خواهد با این سخنان مرا به جمع خود بکشاند و سپس کارم را یکسره کند... .

با احتیاط خاصی قدم برمی‎داشتم. دل به دریا زدم و به سمتشان رفتم. بر خلاف انتظارم، زائران برایم کوچه باز کردند تا رفتم و کنار آن روحانی شیعه نشستم. جمعیت نزدیک‌تر آمد و زائران در کنارم نشستند. حاج شیخ خیلی مرا تحویل گرفت و طوری احوالپرسی می‎کرد که انگار چند سال رفیق بوده‎ایم. پرسیدم مناظره می‎کنی؟ گفت بله. اینکه چنین با سرعت و بدون هیچ هماهنگی جوابم را داد، جا خوردم. گفتم شرطی دارم؛ اولا تمامی استدلال‎هایت باید بر مبنای کتب معتبر اهل سنت باشد، ثانیا اگر حق با تو بود که من شیعه می‎شوم ولی اگر حق با من بود، تو و تمام این جمع می‎بایست سنی شوید. قبول کرد!

پیش خودم گفتم علمای ما بدون هماهنگی به هیچ عنوان مناظره نمی‎کنند، اگر هم هماهنگی شود آنقدر شرط و شروط می‎گذارند تا عرصه بر طرف مقابل تنگ گردد. ضمنا اینکه اگر تمام بزرگان مذهب ما در مناظره شکست بخورند، احتمال اینکه زیر همه چیز بزنند زیاد است؛ دیگر چه برسد به اینکه مسئولیت تغییر مذهب مردمی را هم به عهده بگیرند! مهم‎تر از همه اینکه علمای ما به هیچ عنوان حاضر به مناظره در میان خیل مردم نیستند.

بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگر آغاز کردید؟
بله (با خنده). از ساعت حدودا 7 شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.

مناظره چطور بود؟
تمام اندیشه‌هایم درمورد بی‌سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز می‎دانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه‌های شهر فرار کرده و به هر جا می‎رود با بن‌بست مواجه می‌شود.

فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.

من هر چه اشکال وارد می‎کردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ می‎داد و او هر چه می‌پرسید، من از این شاخه به آن شاخه می‎پریدم. بیشتر من سوال می‎کردم، از هر ترفندی استفاده می‌کردم ولی بی‌جواب می‌ماند. می‎فهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش می‏‌کردم.

یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.

در مورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی (ع) بسیار بحث کردیم. هر چه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر (ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی (ع) سپرده است، زیر بار نمی‎رفتم و خلط مبحث می‎کردم. در آخر هم گفتم پیامبر (ص) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت پیامبر (ص) انسان آینده‌نگری بودند یا خیر؟ گفتم بله. گفت ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم از این دست اتفاقات بسیار است. گفت پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرموده‎اند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب شود. پیامبری که 1400 سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل‌های موشکافانه‌ای ارائه می‌دهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران (ص) است، مردم را به حال خود رها کرده است؟ واقعا این عقلانی است؟
بین دو راهی سرگردان بودید.

گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح می‎کردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ می‎داد. خواستم به بهانه‎ای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر (ص) را که قبول دارم. اگر پیامبر (ص) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟ بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟
پس سرانجام قانع شدید؟
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ایستادم و اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله را بر زبان جاری ساختم. الحمدلله که نجات یافتم.

واکنش زائران نظاره‎گر این مناظره چگونه بود؟
به گرمی از من استقبال می‎کردند. همگی برای تبریک به سویم می‏‌آمدند و برخی می‎گریستند. به یکی گفتم من کسی نیستم، چرا انقدر مرا مورد احترام قرار می‎دهید؟ گفت تو راه‌یافته اهل‎بیت (ع) هستی. احساس می‎کنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.

11 سال پیش (در سن 13 سالگی)، وقتی از مدرسه برمی‎گشتم، یکی از معلمان در جمع دانش‌آموزان گفت در فلان مسجد برنامه‎های فرهنگی داریم که هم قرآن یاد می‎گیرید و هم فوتبال بازی می‎کنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد می‎رفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم. یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم می‎خواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان. روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم می‎نگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟ بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان غبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود. چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم (در سن 24 سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا (ع) رساندی تا شیعه شوم؟ ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی‌ام افتادم، آن گریه روز اول محرم. جرقه‎اش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه‌های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه‌ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین (ع) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.

شیعه شدن خود را چگونه با خانواده در میان گذاشتید؟
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی می‎کردم با مطالعه کتبی همچون شب‎های پیشاور، آنگاه که هدایت شدم، شیعه پاسخ می‎دهد و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده‌ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.

چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال‌های عربی را مشاهده می‎کردند، خواهر کوچکم کارتون می‎دید و برادرم نیز به تماشای فوتبال می‎پرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه‌های وهابیت را دنبال می‎کردم و دیگر اعضای خانواده هیچوقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامه‎ها نمی‎نشستند. یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکه‎ای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین می‎رفتند را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران می‎داد. پدرم سریعا سر برگرداند و پرسید این چه شبکه‎ای است؟ گفتم شبکه اهل سنت. گفت این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟ گفتم بله متاسفانه. سپس قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا (ع(، ولایت حضرت علی (ع) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آنها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.

از آن پس مشاهده آن شبکه‌ها در منزل قدغن شد؟
به چه شدتی (باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد شبکه را عوض کن، نمی‎خواهیم چهره این ملعون‏‌ها را ببینیم. وانمود کردم که نمی‎شنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!

چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
با فعالیت در این عرصه می‎خواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از چهار سال است که لیاقت سربازی امام زمان (عج) را پیدا کرده‎ام.

کجا طلبه شدید؟
مشهد
چند سال آنجا بودید؟
یک سال. بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.

یک سالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار می‎کنند.

نمونه‎ای از اقدامات ضد شیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.

حدودا ساعت 1 بامداد یکی از شب‎های ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا (ع) شدم. نمی‎دانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمی‎کرد. گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک‌شده یک بمب دستی، وارد حرم می‎شوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور می‎کنند، در محلی به هم می‎رسند و اجزای تفکیک‌شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار می‎دهند. سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجیب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بمب عمل نکرد و روی زمین آرام گرفت. در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیری‎اش را فراهم کرد اما تا وقتی که خدام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملا از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت با آل علی هرکه در افتاد، ور افتاد ...

در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چند سال با دیدن شما در شبکه‎های ماهواره‎ای، از موقعیت مکانی‎تان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید گفتید که تا به حال یک سال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی می‏‌کردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی می‎کنم، انگار همینطور است که شما گفتید. پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان می‎آورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمی‎زنند.

چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری می‎کند؟
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارت‎ها هستند.

کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین (ع) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک می‎افتد. اینکه متحول نمی‎شود، کمی شک‌برانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه‌افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف می‎کنند.

مثلا چگونه شهادت امام حسین (ع) را توجیه می‎کنند؟
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت می‎رسانند اعلام می‎دارند رفتن امام حسین (ع) به کربلا اشتباه بود و می‎خواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین (ع) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمی‏‌خواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین (ع) به شام می‎رسید، مردم بیشتری کشته می‎شدند. اینها هجویاتی است که وهابیون به خورد اهل سنت می‎دهند.

جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.

الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه می‎بینید؟
واقعا مضحک است.

خودشان این موضوع را احساس نمی‎کنند؟
به یقین عرض می‎کنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است. حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه‌ای با نام وهابیت را به وجود می‎آورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک - مثل حرام بودن فوتبال، حرام بودن رانندگی و ... - افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش کند و درنتیجه اسلام‌هراسی را ترویج دهد.

اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
آقای جزایری.

چطور؟
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدلله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علنا فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آن هم به صورت مخفیانه به تبلیغ می‎پردازند. آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژه‎ای دارند و اکنون به گونه‌ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم می‎شود.

بزرگ‌ترین ضعف برخی از اهل سنت را در چه می‎بینید؟
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یک‌طرفه قضاوت می‎کنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و با هم مقایسه کنیم.

شبهاتی که زمانی خودتان مطرح می‎کردید را می‎خواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعه‎اید و باید رفع شبهه کنید.

بفرمایید.

شیعیان مشرک هستند و می‎بایست کشته شوند.

فرض را بر این می‏‌گذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم می‎دانیم که مشرکان از سگ نجس‌تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه می‎شوند دستور به قتل آنان نمی‎دهند؟ اینطور که اگر شیعیان نجس (!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس می‎کنند. وقتی با خود به عربستان ارز وارد می‎کنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج می‎شوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟ حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده می‎شود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد، نه دینی.

شیعیان 12 خدا دارند.

اینکه شیعیان 12 خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی (ع)، خدای دوم امام حسن (ع)، خدای سوم امام حسین (ع) و الی آخر. اولا اگر شیعیان یکتاپرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف می‎کنند؟ بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمی‎کنند؟ ثانیا امام علی (ع) که وهابیون می‎گویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف. مگر خدا نیز خدا دارد؟ از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را می‎پرستد. پس اصلا عقلانی نیست.

علمای شیعه از مردم خمس می‎گیرند در حالی که هیچ کجای قرآن نیامده است، پس حرام‌خوارند.

سوره انفال، آیه 41 می‎فرماید «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی وَ الْیَتَامَی وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ؛ بدانید هر گونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، برای پیامبر، برای ذی‌القربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (با ایمان و بی ‏ایمان) (روز جنگ بدر) نازل کردیم، ایمان آورده‏‌اید و خداوند بر هر چیزی تواناست».

افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکه‎هایی در فضای ماهواره‎ای فعالیت می‎کنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع می‌زنند.

بله، دقیقا به یاد دارم که شبکه‌های وهابی از اهانت‎های شبکه‎های شیعه‎نما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری می‎کردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.

زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسم‎های جشن مرگ خلیفه دوم به شما می‎رسید؟
بله، شبکه وهابی وصال به صورت مداوم این کلیپ‌ها را پخش می‎کرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان، کینه‌توز کند.

در این امر موفق هم بودند؟
صد در صد. نمونه بارز تاثیرپذیری، خود بنده هستم که به خاطر همین کینه‎ای که از شیعیان داشتم، می‎خواستم در شبکه‎های ماهواره‎ای علیه شیعیان صحبت کنم. به عبارت دیگر، هر کجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه مورد نظر را به فجیع‌ترین شکل ممکن از بین خواهد برد (!).

گویا مسلمانان وهابی(!) شبهه‎ای درمورد نماز شیعیان نیز وارد کرده‎اند؟
بله. با یکی از وهابیون مناظره‎ای داشتم که گفت شما شیعیان پس از هر نماز سه مرتبه می‏‌گویید خان الامین. دلیل را جویا شدم که گفت، شما جبرئیل را خائن می‎دانید چون وحی را به علی (ع) نداد و به پیامبر (ص) داد! گفتم بیا نماز بخوانم ببین خان الامین می‎گویم؟ گفت خیر، در کتاب‎هایتان نوشته شده است. گفتم کدام کتاب؟ گفت در کتب سری‎تان! گفتم شما نیز پس از هر نمازتان سه مرتبه الشیطان ربّی و ربّ آبائی را زمزمه می‎کنید. خود را به در و دیوار می‎زد که کذب محض است و اینها ساخته دست دشمنان ماست، بیا نماز بخوانم تا به یقین برسی. گفتم می‎خواهی تظاهر کنی چون در کتاب‎هایتان این مطلب وجود دارد. گفت سریعا آدرس بده، در کدام کتاب؟ گفتم در کتب سری‎تان ...!

تا به حال واسطه شیعه شدن کسی شده‎اید؟ البته به غیر از خانواده.

من با بسیاری از اهل سنت و وهابیون به مناظره نشسته‎ام. به یقین عرض می‎کنم که همه شبهاتشان را پاسخ دادم ولی حرفی برای گفتن در مقابل سوالاتی که از کتب خودشان مطرح می‏‌کردم نداشتند. با این حال به جای اینکه به دنبال حق باشند و راه حقیقت را پیش بگیرند، بر تعصبات خود پافشاری می‎کنند. به همین دلیل فقط توانستم یک بار واسطه خیر شوم و یکی از آنها که انسان منطقی بود را به مذهب تشیع سوق دهم.

بی‎صبرانه مشتاق شنیدن این ماجرا هستیم.

سال گذشته برای حفظ قرآن کریم به شیراز سفر کرده بودم. در ترمینال بودم که برای اقامه نماز به نمازخانه رفتم. متوجه نماز خواندن یکی از افراد شدم که بدون مهر اقامه کرده بود. فهمیدم که سنی است. برای چگونگی شروع بحث به فکر فرو رفتم که خداوند عنایت کردند و از وی پرسیدم برایتان مهر بیاورم؟ گفت نه متشکرم. پرسیدم تعارف می‎کنید؟ گفت نه عزیزم نیازی نیست. گفتم واضح است که تعارف می‎کنید چون بدون مهر که نمی‎توان به نماز ایستاد. گفت مذهب من با شما متفاوت است، من سنی هستم. گفتم سنی چیست؟ با مذهب ما شیعیان متفاوت است؟ با این مقدمه وارد بحث شدیم. تمام کتاب‌هایم را باز کردم. از قرآن و معتبرترین کتب اهل سنت برایش دلیل و مدرک آوردم. انسان بسیار منطقی بود. کم و بیش قانع می‎شد. در آخر، روضه حضرت زهرا (س) و چگونگی شهادت این بهانه خلقت را تعریف کردم. در نهایت، با علم و یقین به حقانیت شیعه پی برد و شهادتین را بر لب جاری کرد. پیش از خداحافظی نیز نحوه وضو ساختن از منظر شیعه و چگونگی اقامه نماز را به او تعلیم دادم و رفت.

واسطه عاقبت به خیر شدن یکی از مخلوقات خداوند، چه احساسی دارد؟
هرگز قابل توصیف نیست.

بزرگ‎ترین خواسته‎ای که از اهل‎بیت (ع) دارید چیست؟
به آدمیت برسم.

حرف دل؟
به حرم هر کدام از ائمه معصومین (ع) که مشرف می‎شوم عرض می‎کنم "حالا که مرا خریدید، به راحتی آزادم نکنید. اجازه دهید لذت نوکری کردن شما برایم مادام‌العمر باشد". شکر خدا تا کنون هرچه طلب کردم، مرحمت فرمودند. از امام رضا (ع) کربلا خواستم، برات این سفر را امضا کردند و اربعین گذشته رهسپار سرزمین عشق شدم. در کربلا هم از اربابم حسین بن علی (ع) خواستم عقیده‎ام را نسبت به مذهب غنی تشیع افزایش دهد و یاری‌ام دهد تا این ندای حق را به گوش همگان برسانم

 

 حوزه‌نیوز

کتـابخـانـه جـامـع احکـام


کتـابخـانـه جـامـع احکـام


سازنده : غلامرضا زهره منش

فرمت : جاوا و آندروید
ساخته شده با : نرم افزار کاتب




کتابخانه جامع احکام حاوی 70 جلد کتاب با موضوع احکام می باشد که از کتابخانه سایت قائمیه اصفهان کپی برداری شده است و در کتابخانه همراه شهید غلامرضا زهره منش در دو فرمت جاوا و آندروید طراحی و تولید گردیده است .

برای مشاهده لیست کتابهای موجود در این کتابخانه بر روی لینک زیر کلیک نمایید. . .


لیست کتابهای موجود در کتابخانه







( بهای دریافت کتاب سه صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) و اهداء یک فاتحه به روح شهید غلامرضا زهره منش و نوه نوزادش محمد امین زهره منش می بـاشـد . )


- در صورتی که کتاب مورد نظر از لینک بالا دریافت نمی شود می توانید برای دریافت این کتاب به بخش " لینک های دانلود " رفته و آن را از لینک های سایت های دیگر دریافت نمائید.


 
با همکاری
سایت هم کتاب
سایت گفتمان قرآنی
مـوسسه فـرهنـگی یـاس نبی (ص)
پـایگـاه مقـاومـت شهـداء شهـر رستمـکلا
( شادی روح امام و شهداء و سلامتی آقا امام زمان صلوات )