سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمیگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خلیفه دوم.
اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟
در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعهشناسی تاریخی" بررسی میکنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه شوند.
در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:
1. پاسخ های نادرست و افسانهای.
2. پاسخ صحیح و منطقی.
در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانهای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه خواهیم کرد.
1. پاسخهای نادرست و افسانهای:
1 ـ 1. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.
نقد این پاسخ:
اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.
ثانیاً: لازمهی صحت این داستان آن است که ایرانیان میبایست به خود سلسله ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که ایرانیان اجازه دادهاند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط "آسیابانی ایرانی" در "مرو" کشته شد.
ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری میدهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقهمند نشدند؟
2 ـ 1. ایرانیان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بودهاند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد، ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شدهایم و الا کشته میشدند یا باید جریمه میپرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول میکردند اما در واقع همان عقاید زرتشتیگری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است.
نقد این پاسخ:
اولاً: این نظریه زمانی میتواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.
ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عربها بودند.
ثالثاً: نظریه فوق وقتی میتواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر مسلمانان تفاوت میداشت و میبایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمیگردد و عقل به مستقلات عقلیه باز میگردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه است.
رابعاً: نظریه فوق وقتی میتوانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دورهها غالباً غیر شیعه بوده و به اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکتهای است که شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران میآورد.
خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از ایران زندگی میکردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که حوزههای علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزههای مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله نمیتواند تعیین کننده باشد.
برخی آموزههای فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از عادات و داستانها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراثهای خود را حفظ کردهاند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانستهاند. بلکه یکسری از این مسائل مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن دست کشیدهاند و اسلام را مقدم دانستهاند.
3 ـ 1. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنیها را قتل عام نمود.
نقد پاسخ فوق:
اولاً: شاه اسماعیل یک جوان 14 ساله بود و نمیتوان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنیها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشتهاند که صفویه به اتکای آنان توانستهاند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت حکومت تشکیل دهند.
ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع میشدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانیها قرار میگرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.
2. پاسخ صحیح و منطقی:
نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر میرسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود 10 قرن به طول انجامیده باشد.
اتفاقاتی که طی 10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال میتوان آنها را اینگونه مرور کرد:
1 ـ 2. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.
2 ـ 2. در دوره خلیفه دوم، وی تبعیضهایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.
3 ـ 2. پس از شهادت حسین بن علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلمها و اعمال تبعیضها نمیتوانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمکها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.
4 ـ 2. در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت میکردند.
5 ـ 2. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» میخواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عربهایی بود که از برادرش «امین» حمایت میکردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.
6 ـ 2. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.
7 ـ 2. در عصر سلاطین شیعهی آلبویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.
8 ـ 2. در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاشهای «خواجه نصیر الدین طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.
9 ـ 2. حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.
............................
پایان خبر/ 107 ـ 101
عناوین مرتبط :
شیعه شناسی / 1. ایرانیان چگونه شیعه شدند؟
چرا شیعه شدم؟
![]() |
زوج رهیافته آلمانی: شیعه شدیم ؛ چون در مذهب اهل سنت خبری از اهل بیت(ع) نبود خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
«الکساندر لُو» و «تنیا گایتس» یک زوج آلمانی خوشبخت هستند که از ماجرای
اسلام آوردن و سپس شیعه شدن خود گفته اند. خواندن این گفتگو را به همه
توصیه میکنیم.
1392/05/27 16:46 |
![]() |
جوان مستبصر میانماری: شیعه شدم ؛ چون مطالعه کردم خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
«محمد علی» جوان شیعه میانماری است که پدرش از برادران اهل سنت و مادرش نیز
شیعه است؛ او پس از مطالعه فراوان به حقانیت مکتب اهلبیت پی برده و در
آرزوی دیدار مردی که خود او را شخصیت بزرگ جهان مینامد ...
1392/05/06 13:51 |
![]() |
مستبصر شهید مصری: شیعه شدم ؛ وقتی که پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را دیدم رسانههای مصر او را بحثانگیزترین و جنجالیترینِ مشایخ
مصر توصیف کردهاند. شهید شیخ حسن شحاته، مشهورترین خطیب جمعه در مساجد
این کشور بود که برخی سخنرانیهای او فیالمجلس باعث شیعهشدن 90درصد حضار
میشد.
1392/04/05 23:28 |
![]() |
بانوی مستبصر آمریکایی: کاتولیک بودم ؛ و اینک شیعه حسین(ع) هستم «دیانا»ی دیروز و «هاجر» امروز به عنوان یک مسیحی که شیعه امام حسین(ع) شده است درباره احساسش به سید الشهدا میگوید.
1392/03/22 12:32 |
![]() |
مستبصر الجزائری: شیعه شدم؛ چون در تشیع افکار منطقی و قانعکننده یافتم خبرگزاری اهل بیت(ع) / سرویس صفحات فرهنگی:
حقیقت در دلهای بیدار روشن است و آن را به جستجوی اعماق جان آدمی میبرد
تا آوای آن زینتبخش وجدان باشد. این همان چیزی است که مسلمان را به فکر
درباره «پایههای عقیدتیاش که از اسلام ریشه میگیرد» و «آنچه طاغوتیان
جاهلی بعد از پیامبر بپاداشتند» و «پرستش در دل بیابانهای بیآب و علف»
بهدور از معارف رحمت و محل نزول وحی و نیز دور از ریسمان محکمی که بیشک
اهل بیت(ع) و مکتب محمدی و حسینی آنان است وا میدارد. انفاس عطرآگین این
مسیر زمین را در بر میگیرد و قلب هرکس که را خواهان حقیقت باشد آزاد
میکند.
مستبصر الجزائری «خانم دکتر فضیلة قسام» پس از جستجو و تحقیق بسیار در
کتابها و منابع اصلی عقاید اصیل خود را شناخت و چشم بر حقیقت گشود.
او یک علوی الاصل است که در فرانسه زندگی میکند که از 24 سال پیش تشیع خود
را اعلام کرده است. وی پیش از آن به پیروی از آبا و اجدادش یک سنی مالکی
بود. این مذهب از گذشتههای دور در الجزائر رواج دارد.
این گفتگو هنگامی انجام شد که وی به زیارت کربلای معلی مشرف شده بود.
1392/02/30 15:10 |
![]() |
سفری از عالم بودا تا مذهب ناب تشیع دکتر ژاپنی با نام فاطمه شیعه شد زن 29 ساله ژاپنی ساکن شهر تویوناگاشی که به شغل
داروسازی مشغول است، نزد امام جمعه لاهیجان به دین مبین اسلام و تشیع مشرف
شد و نام فاطمه را برای خود برگزید.
1392/01/28 13:03 |
![]() |
یک دختر آلمانی: شیعه شدم؛ چون درباره امام حسین(ع) مطالعه کردم یک بانوی تحصیلکرده آلمانی که پس از مطالعه کتابی درباره
سیدالشهداء(ع)، شیفته مذهب تشیع شده بود، با حضور در محضر آیت الله العظمی
روحانی شهادتین را بر زبان جاری ساخت و به دین اسلام علوی پیوست.
1392/01/25 23:59 |
![]() |
اخبار درگذشت آیتالله موسوی لاری ـ 22 «پروفسور حامد الگار» چرا شیعه شد؟ حامد الگار از روشنفکران غربی در نامهای به آیتالله
موسویلاری مینویسد: «من چند بار ترجمه کتاب شما را خواندم و هر بار که
آن را خواندم، به مذهب شیعه نزدیکتر و از ماه رمضان تغییر مذهب داده و
شیعه شدهام».
1391/12/21 13:12 |
![]() |
خدمتگزاری مستبصر معروف در حرم امام حسین (ع) + عکس «دکتر سید محمد تیجانی سماوی» مستبصر معروف تونسی توفیق خدمت در حرم امام حسین(ع) را پیدا کرد.
1391/10/27 15:38 |
![]() |
مستبصر دانمارکی: شیعه شدم ؛ چون حسین(ع) را شناختم یک جوان دانمارکی در صحن امام حسین(ع) به اسلام گروید و
اعلام کرد همه ادیان آسمانی را مطالعه کرده و اسلام بهترین دینهای آسمانی
است که انسان را به ساحل آرامش و امنیت میرساند.
1391/04/31 16:09 |
![]() |
مفتی اهل تسنن فرانسوی: شیعه شدم ؛ چون کربلا را شناختم برای خودم متاسفم که تا اکنون که 68 ساله هستم شیعه را
نمی شناختم و بسیار خوشحالم. من قبل از این در سفر به مدینه تا این حد که
در عراق با شیعه و اهلبیت پیامبر(ص) آشنا شدم، آنجا به چنین شناختی
نرسیدم. در مدینه اهلبیت پیامبر را از ما مخفی کرده بودند اما امروز آنان
را کشف کردم.
1391/04/30 22:56 |
![]() |
مستبصر یمنی الاصل: کتاب خواندم شیعه را نابود کنم، شیعه شدم! «عصام العماد» درباره ماجرای شیعه شدنش گفت: کتابی از
شیخ مفید درباره اهل بیت(ع) را به من سپردند و خواستند که نقد و تحلیل
محکمی را برای این کتاب و مضامین آن بنویسم و معتقد بودند با نوشتن نقد بر
این کتاب شیعه نابود خواهد شد، ولی من پس از مطالعه آن شیعه شدم.
1391/04/26 18:09 |
![]() |
مشاور ملک فهد چگونه شیعه شد؟ 30درصد درآمد نفتی عربستان صرف تبلیغ "وهابیت" میشود «علی الشعیبی» مشاور ملک فهد پادشاه پیشین عربستان و از
وهابیهای تندرویی بود که پس از تحقیقات بسیار به تشیّع گروید. او میگوید:
30 درصد از درآمد نفتی کشور عربستان صرف تبلیغ وهابیت میشود!
1391/04/17 22:16 |
![]() |
ملی پوش آرسنال شیعه شد + عکس «فیلیپ سندروس» عضو تیم ملی سوییس که تحصیلات خود را در
در رشته ادیان به پایان رسانده و مطالعات بسیاری در زمینه مذاهب مختلف
داشته است سرانجام با مطالعه بر روی کتب اسلامی در نهایت به دین مبین اسلام
و مذهب تشیع گروید.
1391/04/08 14:46 |
![]() |
«حسن نیکولائوس» نوشیعه یونانی: شیعه شدم ؛ چون مبارزات امام خمینی(ره) را دیدم... خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
«حسن نیکولائوس»اندیشمند جوان یونانی است که با وجود تولد در یک خانواده
مسیحی، پس از آشنایی با آموزههای اسلام، شیعه شد.
وی که از علاقهمندان به انقلاب اسلامی و دیدگاههای امام خمینی (ره) است
در گفتگویی از دلایل مسلمان شدن خود و علاقهاش به انقلاب اسلامی میگوید:
1390/11/30 4:44 |
![]() |
«شان استون» فیلمساز آمریکایی: شیعه شدم و شخصیت علی(ع) مرا جذب کرد... + تصاویر وضو گرفتن استون خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
«شان کریستوفر استون» فیلمساز آمریکایی و پسر کارگردان مشهور «الیور استون»
، بهمنماه 1390 با حضور در ایران به دین اسلام روی آورد، مذهب تشیع را
برگزید و نام «علی» را بر خود نهاد. وی که در زمینه فیلمسازی فعالیت
میکند، مدتی پیش برای حضور در همایشی با موضوع بررسی فیلمهای هالیوودی به
ایران آمده و با تعدادی از دستاندرکاران سینمای ارزشی نیز دیدار و گفتگو
کرده بود.
آنچه در پی میآید چکیده دو گفتگوی وی با "خبرگزاری فارس" و "انجمن اسلامی
شهید ادواردو آنیلی" است که در آن درباره انگیزه مسلمان شدنش سخن گفته است.
1390/11/30 2:16 |
![]() |
تشرف بانوی اندونزیایی به تشیع در یونان ؛ ابوالفضل العباس(ع) شیعهام کرد کرامت و عنایت حضرت قمربنی هاشم(ع) موجب تشرف یک بانوی
اندونزیایی به مذهب حقه شیعه جعفری اثنی عشری در آتن شد. / محمدرضا
پاکروان با اشاره به انگیزه تشیع خانم ینی خطاب به وی گفت: خداوند منان به
شما بواسطه باب الحوائج حضرت قمر بنی هاشم(ع) و در این ایام ملکوتی و
نورانی عنایت ویژه ای در این کشور اروپائی نمود و امیدوارم خوشبخت
وسعادتمند باشید...
1390/09/14 1:6 |
![]() |
مستبصر روسی: شیعه شدم ؛ چون قرآن را مطالعه کردم یک مستبصر روسی که مذهب شیعه را پذیرفته است، گفت: اگر
امام مهدی(عج) را روزی ببینم میگویم که حاضرم همه وجودم را فدای ایشان کنم
و هرچه ایشان امر فرماید انجام میدهم.
1390/03/22 21:35 |
![]() |
طلبه اهلسنت زاهدانی: روضه امام حسین(ع) شیعهام کرد حجت الاسلام والمسلمین شریف زاهدی طلبه نوشیعه زاهدانی
که بیش از ده سال است به تشیع گرویده در دانشکده علوم قرآنی قم جریان شیعه
شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود...
1390/02/16 2:10 |
![]() |
لورن بوث، خواهرزن تونی بلر: در اسلام سعادت مطلق را دیدم «لورن بوث» مجری و روزنامهنگار 43 ساله انگلیسی، بعد از زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه (س) در قم، دین مبین اسلام را برگزید.
1389/08/02 12:41 |
گروه گزارش ویژه مشرق - هرچند به تعبیر یکی از اندیشمندان مصری «علمای وهابی» در حد واندازههای «طلبههای الازهر» هم سواد ندارند، به همین خاطر اساساً شاید پرداختن به چنین شخصیتهای چیزی جز اتلاف وقت نباشد، اما از آنجا که برخی از همین به اصطلاح علماء سلفی – بهتر است بگوییم علمای تکفیری وهابی- در جهت آتشافروزی میان مسلمانان و دامن زدن به تفرقه و جنگ شیعه و سنی و اعلام جهاد علیه مقاومت در راستای نقشههای شوم دشمنان امت اسلامی گام برمیدارند، لازم است که برای آگاه نمودن اذهان به صورت اجمالی با سابقه، تحصیلات، مواضع و رفتارهای یکی از همین شیوخ به نام «محمد العریفی» آشنا شویم.
محمد عریفی کیست؟
«محمد بن عبدالرحمن العریفی» مبلغ و عالم جوان سعودی است که در 15 جولای 1970 در شهر دمام واقع در استان شرقی عربستان به دنیا آمد.
وی
لیسانس خود را در سال 1991 در رشته اصول دین از دانشگاه امام محمد بن سعود
در ریاض و فوق لیسانس خود را در سال 1996 در اصول دین با گرایش عقیده و
مذاهب معاصر از همین دانشگاه اخذ کرد. عنوان پایان نامه وی پژوهش و بررسی
«الکافیة الشافیة فی الانتصار الفرقه الناجیة ابن قیم» بود که با رتبه
ممتاز دفاع کرد. عریفی تحصیلات خود را ادامه داد و توانست در سال 2001
دکترای خود را در اصول دین با گرایش عقیده و مذاهب معاصر از همان دانشگاه
محمد بن سعود به پایان برساند. عنوان تز دکتری وی نیز «نظریات شیخ الاسلام
بن تیمیة درباره صوفیه» میباشد.
عریفی
عضو هیات امنای کمیته عالی رسانههای اسلامی وابسته به «رابطة العالم
الاسلامی» و عضو تعدادی از دفاتر تبلیغی و انجمنهای اسلامی و مشاور در
تعدادی از مراکز اسلامی و استاد مدعو تعدادی از دانشگاهها در عربستان و
خارج از آن است.
علاوه بر این عریفی عضو وزارت امور
اسلامی است و با بخشهای عقیدتی و دینی امنیت کشور، دفاع ملی، وزارت دفاع،
دانشکده هوایی ملک فیصل و گارد ملی و وزارت آموزش و پرورش همکاری میکند.
عریفی که خطیب مسجد جامع «بواردی» در جنوب ریاض است، تفسیر و فقه را نزد
شیخ بن باز، فقه و توحید را نزد شیخ عبدالله بن جبرین و توحید را نزد شیخ
عبدالله بن قعود و فقه را نزد شیخ عبدالرحمن بن ناصر براک گذرانده است. وی
در زمینه تلاوت و قرائت قرآن و حدیث از استادادن مصری و عربستانی
اجازهنامه شرعی دارد. او همچنین در زمینه فقه، اصول، تفسیر و سیره نبوی
مشغول به تدریس میباشد. عریفی در کنفرانسهای متعددی در داخل و خارج
عربستان شرکت کرده است و تاکنون بیش از بیست عنوان کتاب و کتابچه با
موضوعات دینی به رشته تحریر در آورده است.
عریفی همچنین بالغ بر 120 خطبه و بیش از پنجاه سخنرانی ضبط شده در اینترنت دارد. وی مقالات متنوعی در روزنامهها و مجلات عربی به چاپ رسانده و در کشورهای امارات، قطر و عمان و کویت بویژه در ماه رمضان برنامههای تلویزیونی دارد. وی هم اکنون عضو هیات علمی بخش مطالعات اسلامی دانشکده معلمین در ریاض و امام و خطیب مسجد دانشکده امنیتی ملک فهد میباشد.
عریفی
که حضور فعالی نیز در تویتر دارد و روز به روز بر طرفدارانش افزوده
میشود، در میان ساکنان کشورهای حاشیه خلیج فارس با 5 میلیون و ششصد هزار
طرفدار جایگاه اول را به خود اختصاص داده است. پس از وی نیز سلمان العوده
با 3 میلیون طرفدار قرار دارد.
عریفی عاشق فیسبوک و تویتر است.
عریفی متاهل بوده و پنج دختر و سه پسر و یک نوه دختری از دختر بزرگش دارد. عریفی در فتواهای خود بر لزوم داشتن فرزندان زیاد و عدم جلوگیری از بارداری زنان تاکید میورزد.
عریفی همچنین به همراه برخی از شیوخ عربستانی از جمله سلمان العوده، عائض القرنی، محسن العوجی که ذیل جریان موسوم به «الصحوة» تعریف میشوند، به اتحادیه جهانی علمای مسلمانان به ریاست یوسف قرضاوی پیوستهاند. این اتحادیه ویترین رسانهای سازمان بین المللی اخوان است. جریان الصحوة جریان فکری سعودی است که در اوایل دهه هشتاد قرن گذشته ایجاد شد و به دنبال سازش میان تفکر وهابی و تفکر اخوانی بود، به گونهای که تفکر وهابی را در زمینه اعتقادی و تفکر اخوانی را در زمینه سیاسی پذیرفت.
از دهه نود قرن گذشته، علمای الصحوه که خود را تحت سلطه علمای سنتی وابسته به نهاد دینی وهابیت میدیدند، علیه آنان به پا خاستند. شیوخ الصحوة درون منظومه آموزشی سعودی تربیت یافته و از دانشکدههای دینی وابسته به دانشگاههای سعودی فوق لیسانس و دکترای خود را گرفتهاند. این روند نقش بازیگران مذهبی را درون عرصه دینی سعودی به آنان بخشیده و آنان توانستهاند خود را بر عرصه دینی تحمیل نمایند. علمای الصحوه در دانشکدههای دینی وابسته به دانشگاههای سعودی به تدریس پرداخته و در نظام آموزشی تاثیرگذار بوده و برخی پستهای متوسط درون نهادهای دینی مختلف نظیر هیتهای امر به معروف و نهی از منکر را در اختیار گرفتهاند. اما با این وجود، کانون عرصه دینی دور از دسترس اینان باقی مانده و همین مسأله نارضایتی علمای صحوه را برانگیخته است؛ چرا که ریاست تمامی نهادهای مهم اسلامی نظیر شورای عالی قضایی، هیات علمای بزرگ و مجمع پژوهشهای علمی و افتاء و دعوت و ارشاد بدون استنثاء همچنان در انحصار علمای سنتی وهابیون قرار دارد.
صالح فوزان از علمای سنتی وهابیت و عریفی: شیوخ جوان الصحوة تلاش میکنند تا جایگزین علمای سنتی شوند.
علمای سنتی از تمامی امتیازات و تشریفات برخودار هستند، اما شیوخ الصحوه در پروتکل دینی در جایگاه ثانویه قرار دارند. علمای الصحوه میخواهند که رسیدن به قله عرصههای دینی برای همگان فراهم باشد، نه اینکه صرفاً علمای سنتی وهابیت شایسته چنین امتیازی باشند.
از این رو
افرادی نظیر العریفی و العوده تلاش میکنند تا چهرهای جوان از خود به
نمایش بگذارند، با جوانان نشست و برخاست کنند، برای جذب مخاطبان حضور
گستردهای در فضای مجازی و نیز کانالهای ماهوارهای و تلویزیونی داشته
باشند تا بدین ترتیب زمینه افزایش طرفداران خود را فراهم نموده و جایگاه
بالاتری را در نهادهای دینی سعودی بدست آورند.
فتواهای عجیب/ از جهاد نکاح تا جعل سوره سیب و توهین به پیامبر (ص)
عریفی
تاکنون چندین فتوای عجیب و غریب صادر کرده است که جنجالیترین فتوای وی
همان است که در آن به شورشیان سوری، اجازه میدهد تا با زنان ازدواج کوتاه و
چندساعته داشته باشند. شیخ عریفی در این فتوا گفته است که بهترین جهادها،
جهاد نکاح است و ازدواج بین این مجاهدین و زنان میتواند تمایلات شهوانی
این جنگجویان را برآورده کرده و عزم آنها را برای جنگ با دولت بشار اسد
افزایش دهد.
فتوای جنجالی عریفی درباره جهاد نکاح در سوریه که با واکنشهای شدیدی روبه رو شد.
این ازدواجها که وی آن را ازدواجهای مناکحه یا موقتی مینامد، شامل زنان و دختران 14 سال به بالا، مطلقهها و بیوهها میشود. او همچنین در این فتوا، بهشت را به آن دسته از زنانی که به این نوع ازدواج با شبه نظامیان رضایت میدهند، وعده داده است.
پس
از این فتوا موج عظیمی از خشم جهان اسلام را فراگرفت و حتی بسیاری از
علمای حتی اهل سنت علیه این فتوا موضع گرفتند و آن را نوعی زنا و ترویج
فساد و فحشا دانستند تا اینکه عریفی تحت فشارهای اسلامی و عربی ناگزیر شد
فتوای خود را پس گرفته و اعلام کند که این فتوا از وی صادر نشده است. اما
این انکار عریفی مانع از آن نشد که شورشیان سوری آن را تحریم کنند بلکه
همچنان بسیاری از آنها به این فتوا عمل میکنند.
این فتوا منجر به گسترش فساد و فحشا در میان شورشیان سوری گردید و بسیاری از آنان پدران سوری را مجبور میکنند تا دخترانشان را در اختیار آنان قرار دهند وگرنه دشمن خدا بوده و مستحق مرگ هستند. این فتوا تنها به نکاح موسوم به جهاد خلاصه نشد بلکه منجر به ظهور پدیدهی لواط و همجنسبازی در میان گردانهای شورشی نیز گردید. اخیرا تصاویری منشتر شده است که نشان از گسترش این پدیده شوم در میان شورشیان سوری دارد.
از سوی دیگر، العریفی مدتی پیش در برنامه ای تحت عنوان «پایان جهان» ادعاهایی تعجب برانگیز مطرح کرد و گفت: حدیثی در مورد آخرالزمان و حوادث پایان جهان از «أبو هریره» وجود دارد که در آن نام افرادی همچون "جمال عبدالناصر" و "انور سادات" رؤسای جمهور سابق مصر و نیز "صدام حسین" دیکتاتور سابق عراق آمده است.
عریفی همچنین در اقدامی جنجالی که واکنش مفتیهای افراطی سعودی نظیر صالح فوزان را برانگیخت، قرآن را به تمسخر گرفته و سورهای به نام «تفاح» (سوره سیب) جعل نمود و آن را با لحن و آهنگ قرآنی، قرائت نمود. وی در این سوره جعلی به زبان عربی میگوید: «ذهب احمد إلى السوق ، واشترى تفاحة ، ثم رکب الأتوبیس، ثم رجع إلى شقته وضیع المفتاح، ثم دخل إلى بیت جیرانهم ودخل إلى بیته و ارتاح» «احمد به بازار رفت، یک سیب خرید، سپس سوار اتوبوس شد، سپس به آپارلمان خود بازگشت و کلیدش را گم کرد، سپس به خانه همسایگانش رفت و وارد منزل خود شد و به استراحت پرداخت».
فیلم تحریف قرآن از سوی عریفی (لینک دانلود)
وی
به تمسخر قرآن اکتفا نکرده و در اظهاراتی توهین آمیز در یک شبکه تلویزیونی
اماراتی، مدعی شد قبل از تحریم شراب افرادی به پیامبر شراب هدیه می دادند،
پیامبر اسلام نیز این شراب را می فروخته و یا هدیه می داد. این مفتی وهابی
همچنین مدعی شد شراب نجس نیست زیرا پس از تحریم شراب مردم بطری های شراب
را در معابر و کوچهها خالی میکردند، به همین دلیل پای صحابه هنگام رفتن
به مسجد برای نماز به شراب آغشته می شد، ولی با همین لباس آلوده به شراب به
مسجد رفته و نماز می خواندند؛ این امر بیانگر آن است که شراب نجس نیست!.
در اثر واکنشهای شدید به این اظهارات، محمد عریفی سرانجام در بیانیه ای با اعتراف به اینکه در اظهارات خود به پیامبر اسلام (ص) توهین کرده است، به خاطر این اشتباه عذرخواهی کرده و گفت: «پس از تأمل دریافتم که در اظهارات خود دچار اشتباه شدم، و به درگاه خداوند به خاطر این اظهارات توبه می کنم .. تأکید دارم که سنی ها به مقام پیامبر (ص) احترام می گذارند و قدر ایشان را می دانند».
همچنین شیخ محمد عریفی در اقدامی کمسابقه و عجیب در میان علمای سعودی، از طریق تویتر احلام خواننده زن مشهور عرب را به ترک خوانندگی و پیوستن به راه دعوت فرا خواند. شیخ به احلام گفته بود: آیا این روز را به عنوان نقطه تحولی در زندگیات قرار نمیدهی؟ تا رمضان این سال به جای احلام خواننده، احلام دعوتگر داشته باشیم؟ احلام نیز در پاسخ از خداوند برای وی درخواست پاداش کرد.
وی در فتوای عجیب دیگری در پاسخ به سوالی درباره آزار و اذیت دختر از سوی پدرش گفت دختر نباید به تنهایی با پدرش بنشیند مگر آنکه مادر یا برادرانش نیز حضور داشته باشند. وی گفت: «هیچ دختری نباید در برابر پدرش لباس نامناسب بپوشد، چرا که برخی دختران دارای اندام زیبایی هستند ... لباس تنگ میپوشند و با همین لباس در مقابل پدرشان ظاهر میشوند و آنها را در معرض گناه قرار میدهند». آنچه شگفتیآور است بقیه سخنان وی است که میگوید: «پدر ممکن است جوان باشد و هنگامی که به دخترش سلام میدهد یا او را میبوسد یا در بغل میگیرد شاید شیطان او را به گناه بیاندازد». عریفی در نهایت خطاب به دختر میگوید: «دختر نباید با پدرش خلوت کند و به تنهایی با او بنشیند بلکه باید مادر یا برادران وی حضور داشته باشند»
کینه شدید عریفی نسبت به سوریه و حزب الله/ ملائکه در کنار شورشیان سوری میجنگند!
عریفی
که روابط نزدیکی با بندر بن سلطان دارد، تنها به صدور فتوا علیه سوریه
اکتفا نکرده و در دو سال گذشته به امر سازماندهی جمعآوری کمک از سوی
وهابیها برای حمایت مالی از گروههای شورشی در سوریه مشغول بوده است. این
مبلغ وهابی سعودی از حامیان سرسخت شورشیهای سوریه است و درباره سوریه و
نظامیان بشار اسد در اظهاراتی جنجالی مدعی شد که جنیان در کنار او هستند و
با تروریستها مبارزه میکنند و با مبارزه جنیان، فرشتههای وهابی از ترس
مبارزه با نظام سوریه پا به فرار گذاشتهاند! این مفتی وهابی سعودی مدعی شد
که جنیان سوار بر اسب سفید به کمک ارتش سوریه می آیند تا افراد مسلح را
شکست دهند.
این اظهارات باز با واکنش علمای وهابی همراه شد. عادل
الکلبانی و صالح فوزان دو تن از علمای برجسته وهابی داستان روایت شده از
سوی محمد العریفی درباره نزول فرشتگان و جنگ آنها در کنار کسانی که آنها را
«انقلابیون» سوریه نامید، محکوم کردند. کلبانی در واکنش به سخنان عریفی
تأکید کرد: ای مردم فقط اندکی مغز خود را به کار بیندازید .. آیا ارتش
سوریه تا آن حد قوی است که فرشتگان نیز در برابر آن ناتوانند.!!
کاریکاتور: فرشته ایهود باراک و فرشته نتانیاهو در کنار شورشیان سوری علیه سوریه میجنگند
العریفی
حتی مدعی شده است؛ نقشی که دبیرکل حزب الله برای ایران ایفا می کرد، پایان
یافته است، تاثیرگذاری عربی وی از بین رفته است، بعید نمی دانم ایران سید
حسن نصرالله را ترور کند تا وی با اسرارش بمیرد! این شیخ وهابی با توهین بی
شرمانه به سید حسن نصرالله ادعا کرده، او معتقد به کافر بودن ما و مباح
دانستن خون ما است، امروز شام (در اشاره به سوریه) او را رسوا کرده است،
کودکان را می کشد و نوامیس را هتک حرمت می کند و با این کارها به
مجوس(اشاره به ایران) تقرب می جوید.
افترائات عریفی نسبت به تشیع/ از توهین به آیت الله سیستانی تا رفتن به نبرد با حوثیها برای گرفتن عکس یادگاری
عریفی دیدگاهی منفی نسبت به شیعیان دارد و تاکنون چندین بار با الفاظ اهانتآمیز شیعیان و مراجع شیعی را خطاب قرار داده است. وی هنگامی که دولت یمن به شیعیان حوثی حمله برد، ضمن محکوم نمودن مقاومت حوثیهای یمن در برابر حملات دولت آن کشور که با حمایت و دخالت مستقیم دولت عربستان صورت پذیرفت، اساس مذهب شیعه را مجوس نامید و آیت الله العظمی سیستانی را در جملاتی اهانتآمیز این گونه توصیف نمود: «شَیخٌ کَبیرٌ زِندِیقٌ وَ فَاسِقٌ فِی طَرَفٍ مِن أطرَافِ العِرَاقِ؛ پیر مرد کافر، فاسق و زندیقی که در گوشهای از کشور عراق به سر می برد»
عریفی
در تاریخ 14/1/1431هـ از سربازان عربستان واقع در مرزهای جنوب کشور که در
حال نبرد با حوثیها بودند، دیدن کرد. بسیاری گفتند که هدف وی از این
دیدار، گرفتن عکس یادگاری با سربازان و نشان دادن خود به عنوان یک فرد
مبارز بوده است.
شیخ
در این دیدار از این قهرمانان! تشکر کرد و گفت که از صمیم قلب دوست داشت
که یکی از این سربازان باشد. شیخ عریفی در این سفر اصرار کرد که لباس نظامی
بر تن کرده و سلاح به دست بگیرد و با سربازان و نیروهای ارتش عکس یادگاری
بگیرد.
وی مانند اظهارات بیپایه دیگر خود، اساس مذهب تشیع را آیین «زردتشت» میدانست و مدعی شد این آیین قبل از اسلام در سرزمین ایران جاری بود. وی پیروان تشیع را «اهل بدعت» دانست که امامان خود را تا مرتبه نبوت و بلکه الوهیت بالا میبرند. وی در اظهاراتی سخیف مدعی شد شیعه در طول تاریخ علیه اسلام توطئه کرده است و برای این کار مثلا با مغولها علیه خلافت عباسی متحد شده است. وی درباره شیعیان سعودی نیز مدعی شد «اگر هوشیاری دستگاه امنیتی نبود این افراد چه کارهای عجیبی که نمیکردند» بسیاری از شخصیتهای اسلامی سنی و شیعی به این اظهارات عریفی واکنش نشان دادند و حتی شیعیان خلیج فارس از دولتهای خود خواستند تا مانع از ورود عریفی به کشورشان جهت ایراد سخنرانی شود. وی بار دیگر تحت فشارهای عربی و اسلامی مانند گذشته مجبور به عدول از سخنان خود شد و در اظهاراتی متفاوت گفت: «آیت الله سیستانی بر مدار فرمایشات الهی گام برمیدارد و به همین دلیل است که ایشان را بر بسیاری از علمای اهلسنت ترجیح میدهم». وی با چرخشی آشکار نسبت به مواضع خود تاکید کرده که شخصیت عالمان شیعه را نسبت به علمای اهلسنت، به هدایت رسول الله و فرمایشات ایشان در زهد، نزدیکتر میداند. گفته میشود وی به دلیل ترس از واکنش شیعیان کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترس از دست دادن تریبونها و برنامههای تلویزیونی خود در این کشورها از اظهارات پیشین خود عدول کرده است.
عریفی؛ اولین شیخی که درخواست سفر به سرزمینهای اشغالی کرد
عریفی را اولین مبلغ دینی سعودی میدانند که اعلام کرد قصد دارد از بیت المقدس دیدن کند. وی چندی پیش در سخنانی گفت: برای تاکید بر این مطلب که بیت المقدس حق مسلمانان است، قصد دارم از این مکان مقدس دیدن کنم.
این اظهارات با استقبال گرم وزرات خارجه رژیم صهیونیستی و رسانههای این رژیم همراه شد. روزنامه «اورشلیم پست» اسرائیل به نقل از مقامات اسرائیلی گفت: «قدس متعلق به اسرائیل است و تمامی افراد از ادیان مختلف میتوانند به اینجا بیایند و از آن لذت ببرند» وزارت خارجه اسرائیل نیز از این درخواست عریفی استقبال کرد.
این
اظهارات عریفی بار دیگر با واکنش شدید، انتقادات و حملات تندی مواجه شد.
شیخ حامد بیتاوی رئیس انجمن علمای فلسطین و خطیب مسجد الاقصی در این باره
گفت: «این ملاقات که در چارچوب عادیسازی روابط با اشغالگران صورت میگیرد،
بدون هماهنگی با اشغالگران مهیا نیست و باعث میشود که سایر علما و مشایخ
دینی به شیخ عریفی اقتدا نمایند. چنین دیداری زمینه را برای پذیرش حاکمیت
رژیم صهیونیستی بر قدس اشغالی فراهم نموده و سنت سیئةای را بنیان
میگذارد». وی خطاب به شیخ عریفی تاکید کرد: «ای شیخ ما اجتهاد کردی اما
اجتهادت اشتباه بود»
عریفی همچنین در فتوایی بیان کرد که هک سایتها و
پایگاههای صهیونیستی شرعاً جایز نیست و از اهل سنت و جماعت خواست که در
این باره از ایرانیان و مجوسیهای کافر تقلید نکنند.
عالم بی عمل/ حمله به عریفی در لندن/ عریفی عامل شکاف میان اهل سنت و شیعیان در انگلیس
چندی پیش برخی رسانههای عربی خبر دادند که محمد عریفی هنگام خروج از رستوان مک دونالدز ( که یک رستوران اسرائیلی است) در لندن مورد حمله شدید از سوی دو تن از جوانان شیعه عراقی قرار گرفت. کاربران شبکه اجتماعی توئیتر نیز تصویری از او در بیمارستان منتشر کردند که بعداً مشخص شد آن عکس مربوط به چند سال قبل است. این سایتها با اشاره به تناقض موجود در فراخوان العریفی برای جهاد در سوریه و سفر وی به لندن، او را "عالم بی عمل" توصیف کردند. خبرهای منتشر شده در رسانه های سعودی حاکی از آن بود که شیخ "محمد العریفی" برای گذراندن تعطیلات تابستانی خود، به لندن سفر کرده است. در پی انتشار خبر سفر العریفی به لندن، هزاران تن از کاربران اینترنتی با انتشار مطالبی در این باره در صفحات شخصی خود در سایتهای اجتماعی، او و دیگر مفتیهای وهابی را به باد تمسخر گرفتند.
یکی از جالب ترین مطالب نوشته شده در این باره این است که می گوید: «جوانان برای جهاد به سوریه می روند و العریفی برای "جهاد نکاح" به لندن می رود! اکنون این چند پرسش مطرح می شود که آیا خود این مفتی ها برای جهاد به سوریه می روند؟! آیا اگر جهاد در سوریه واجب است، خودشان به این واجب و وظیفه عمل می کنند؟! چرا این مفتی ها مانند محمد العریفی که جوان هم هستند و توانایی جنگیدن هم دارند، به سوریه نمی روند؟! چرا جوانان مردم را برای کشته شدن در سوریه دعوت می کنند اما خودشان برای خوش گذرانی به لندن می روند؟» این خبر در حالی مطرح شد که تعدادی از سایتهای خبری دیگر از قول شیخ تکفیری سعودی نوشتند که مورد حمله هیچ کس قرار نگرفته است.
در
همین راستا پس از سفر عریفی به لندن، روزنامه انگلیسی "ایندیپندنت" با
انتشار گزارشی به موضوع شکاف میان شیعه و سنی در لندن پرداخت و "محمد
العریفی" مفتی سرشناس وهابیت در عربستان را عامل دامن زدن به اختلاف و
تفرقه میان اهل سنت و شیعیان آنجا معرفی کرد. در این گزارش مفصل، به
اظهارنظرها، افکار، فتواها و اقدامات افراطگرایانه عریفی این شیخ افراطی
اشاره شده است. از جمله عوامل اصلی که در این گزارش به آن اشاره شده،
فتواهای جهادی العریفی است. این گزارش در بخشی دیگر نیز به درگیری های رخ
داده میان شیعیان و اهل سنت در لندن و دیگر شهرهای انگلیس اشاره کرده و علت
اصلی هر کدام را بیان کرده است. در بیشتر این حوادث، اظهارنظر مستقیم و
گاهی غیر مستقیم افرادی مانند محمد العریفی موجب رخ دادن درگیری میان شیعه و
سنی شده است.
منتقدان درباره عریفی چه میگویند؟ شیفته حضور در شبکههای ماهوارهای، خود بزرگبین، علامه دهر!، سارق آثار ادبی
مخالفان عریفی معتقدند که وی برای حضور در برنامههای مختلف ماهوارهای و تلویزیونی علاقه زیادی دارد و این به خاطر کسب درآمد است. دکتر آل زلفه عضو هیات علمی دانشگاه ملک سعود میگوید: «از عریفی بپرسید در طول عمرش به جایی رفته است که خبری از پول نبوده باشد»
در عین حال بسیاری عریفی را به خود بزرگبینی و توهین به دیگران متهم میکنند. در همین رابطه عمار بوقیس نویسنده سعودی از عریفی انتقاد کرد و گفت: «متاسفانه عریفی از اینکه با من در تلویزیون ظاهر شود، اجتناب ورزید، به این بهانه که ظاهر من برای حضور در تلویزیون نامناسب است، من این توهین وی را تحمل و تلاش کردم تا با وی وارد درگیری نشوم» وی افزود: «فکر کردم موضوع تمام شده است تا اینکه دیدم وی به صراحت میگوید اشتباه نکرده است و من از این رفتار وی شگفتزده شدم چرا که وی مثلا مبلغ است در حالی که با این روش زشت با من برخورد میکند».
منتقدان عریفی را کسی میدانند که ادعا میکند علامه دهر است و همه چیز را میداند و به تمامی علوم احاطه دارد. خود را هم فقیه، هم شاعر، محدث، واعظ، اندیشمند سیاسی، کارشناس اقتصادی، جامعه شناس و عالمی که در جهت یاری رساندن به ملتها تلاش میکند و در کنار آنان میایستد، میپندارد. عریفی دچار بیماری خودبزرگ بینی و غرور است. یک جا ادعا میکند که افرادی را در کمتر از پنج دقیقه به راه راست هدایت کرده، جای دیگر با لباسهای نظامی در کوههای جنوب عربستان برای مبارزه با حوثیها ظاهر میشود و هدف وی نیز همان عکسی است که میگیرد و آن را در پایگاههای اینترنتی پخش میکند و میخواهد به مردم بگوید من تنها مرد حرف نیستم بلکه مردم عملم. وی فتواهای عجیب و غریبی میدهد که توهین به اخلاق و ارزشهای جامعه است.
با روی کار آمدن اخوان المسلمین مصر، عریفی فرصت را برای نشر افکار و ایدههای مخرب وهابی خود و تبلیغ علیه ایران و تشیع در مصر مناسب دید و با ایراد چندین خطبه درباره فضایل مصر جای پای خود را در این کشور مستحکم نمود. وی به بسیج سلفیها علیه شیعیان پرداخت و با تلاشهای خود چندین کنفرانس ضد شیعی و ضد ایرانی و ضد سوری برگزار نمود.
اکنون
عریفی به یک چهره شناخته شده در میان مصریها تبدیل شده است و این پس از
آن بود که در دسامبر گذشته وی در مسجد بورادی خطبه ای درباره فضایل مصر
ایراد کرد و این خطبه به سرعت برق در پایگاههای ارتباط جمعی پخش شد و مورد
استقبال مصریها قرار گرفت. وی در اوایل ژانویه گذشته برای ایراد چندین
خطبه به مصر رفت. البته گفته میشود وی متن این خطبه را از فرد دیگری به
سرقت برده است.
منتقدان عریفی را فردی میدانند که
آثار و افکار دیگران را به سرقت برده و به نام خودش منتشر میکند. وی
تاکنون چندین بار افکار و متون شعری و پژوهشها و مقالاتی را از دیگران
ربوده و به مخاطبان خود گفته است که از ابداعات خودم است. حتی خطبه وی با
عنوان «فضائل مصر» نیز از مقالات پژوهشگر سعودی دکتر محمد موسی شریف ربوده
شده است که در مجله سعودی «جامعه» تحت عنوان «فضائل مصر و مزایای مردمان
آن» منتشر میشده است.
یکی
از همین کنفرانسهای ضد ایرانی در 10 ژانویه 2013 با عنوان "یاری مردم عرب
اهواز"! در یکی از هتل های بزرگ مصر برگزار شد. العریفی، از سخنرانان اصلی
این کنفرانس بود که بیش از هر سخنران دیگری حرف های تند بر ضد عملکرد دولت
ایران در داخل این کشور بر زبان آورد. او گفت: «فشار و موارد اعدام در
ایران بالاتر از آن است که ما در فلسطین شاهد هستیم و آنچه یهودیها در حق
برادران فلسطینی ما انجام می دهند، یا در بسیاری دیگر از کشورها که
مسلمانان در آن رنج می برند».
وی همچنین در نشست علمای اسلامی در قاهره خواستار جهاد با مال و جان و سلاح علیه نظام بشار اسد و حزب الله لبنان شد.
متاسفانه
در کشوری مانند مصر که دانشگاه ریشه دار «الازهر» در آن قرار دارد و نیازی
به علما و مبلغان سلفی و وهابی کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس ندارد،
میبینیم که شیوخ وهابی در این نهاد میانهرو هم نفوذ کرده و جولان
میدهند. به ویژه که شیوخ وهابی نظیر العریفی بر این باورند که به علت کاهش
نقش نهادهای دینی مصر، این کشور فضای مناسبی برای انتشار افکار اندیشه های
وهابیت و سلفیگری است.
البته سفرهای العریفی به مصر و سخنرانی جنجالی و جوسازی وی علیه ایران با انتقادات زیادی از سوی محافل مصری و برخی منتقدین در عربستان روبرو شده است. یکی از مصریها در این باره میگوید: «العریفی بعد از اتمام خطبه خود سوار بر اتومبیل آخرین مدل خود شده و به سوی قصرش حرکت کرد در حالی که از مسلمانان فقیر و عموم مردم خواست تا خود را برای جهاد آماده کنند».
عریفی در مصر تلاش میکند تا بر تنش میان مسلمانان اهل تسنن و شیعیان بیفزاید.
جمعبندی
العریفی مبلغ تندروی وهابی اخوانی وابسته به جریان الصحوة عربستان است که تلاش میکند با صدور برخی فتاوای جنجالی نظیر فتوای جهاد نکاح و برخی اظهارات عجیب و غریب نظیر جعل سوره سیب، توهین به پیامبر اکرم (ص) و ... توجهات را به سوی خود معطوف ساخته و بدین ترتیب جایگاه بالاتری را در میان علمای وهابی سعودی برای خود دست و پا نماید.
منتقدان عریفی را فردی خود بزرگ بین میدانند که ادعا میکند به همه علوم تسلط دارد حال آنکه وی بسیاری از آثار خود را از دیگران به سرقت برده است. وی ادعا میکند در راستای دفاع از حقوق ملتها گام بر میدارد حال آنکه با اظهارات و فتواهایش در جهت شعلهور نمودن آتش اختلاف میان اهل سنت و شیعیان حرکت میکند. یکی از ویژگیهای عریفی آن است که وی بارها به انکار حرفهای خود و پسگرفتن فتواهایش اقدام کرده است که این نشان از بیاساس بودن بسیاری از اظهاراتش است. عریفی همچنین در جهت انتشار افکار فرقه گرایانه «وهابیت» در میان سایر کشورهای اسلامی نظیر مصر و تونس فعالیت میکند، حال آنکه این تفکرات سلفی افراطی خطر ویرانگری برای مردم این کشورها به شمار میآیند.
منابع:
[1] http://www.arefe.com/
[1] http://www.rasid.com/?act=artc&id=595
[1] http://www.rasid.com/?act=artc&id=631
[1] http://www.rasid.com/?act=artc&id=646
[1] http://www.vetogate.com/345872
[1] http://arabi-press.com/?page=article&id=58450
[1] http://www.sharmlifeblog.com/2011/04/blog-post_210.html#axzz2XIp4awNC
[1] http://www.assakher.com/news-action-show-id-390.htm
[1] http://www.zahran.org/vb/zahran69133.html
[1] http://www.al-shia.org/html/far/14news/melal/113.htm
[1] http://arabic.cnn.com/2010/world/4/6/Wpress.Ap6/
[1] http://www.aawsat.com/details.asp?issueno=11700&article=564199
[1] http://www.shia-online.ir/article.asp?id=29300&cat=1
[1] http://www.al-madina.com/node/414157
[1] http://www.alriyadh.com/2013/01/16/article801958.html
[1] http://www.masrawy.com/ketabat/ArticlesDetails.aspx?AID=193436
[1] http://www.alriyadh.com/2013/01/16/article801958.html
[1] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911027000764
[1] http://www.shia-online.ir/article.asp?id=29172
برای دانلود فایل pdf این مقاله روی لینک ذیل کلیک کنید:
http://www.valiasr-aj.com/image_user/vasaeq/emamat-dar5.pdf
فهرست مطالب
بشارت خداوند به بندگانی که بهترین راه را انتخاب میکنند
لزوم تحقیق در مذهب، در روایات:
أدله شیعه بر فرقه ناجیه بودن خود
خلافت حضرت علی (ع) از کتب اهل سنت
شورای 6 نفره خلافت عثمان توسط مردم انتخاب شدند یا توسط شخص عمر
به دنبال برنامه های جذاب حضرت آیت الله قزوینی در شبکه ولایت در باره امامت، بینندگان عزیز این شبکه درخواست کردند که این مطالب به صورت خلاصه شده در سایت قرار گیرد تا آنان بتواند به راحتی از این مطالب در مناظرات و مباحثات با مخالفان استفاده کنند.
بدین منظور بر آن شدیم که مقاله ذیل تقدیم شیعیان و دوست داران اهل بیت عصمت و طهارت شود.
در این مقاله مختصر به چند مطلب اساسی پرداخته میشود:
1. چرا مسلمان ها باید درخصوص مذهب خود تحقیق کنیم؛
2. ادله شیعه برای بر حق بودن خود، چیست؟
3. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق قرآن و تفاسیر اهل سنت چیست؟
4. ادله شیعه بر خلافت بلافصل امیرالمومنین طبق سنت صحیح پیامبر (ص) چیست؟
5. ادله خلافت ابی بکر از دیدگاه اهل سنت چیست؟
آیا تحقیق در باره مذهب ضروری است؟ چرا باید مسلمانان در مذهب خود تحقیق کنند؟ مگر همه ما مسلمان نیستم و همه مسلمانان در صراط مستقیم الهی نیستند و به بهشت نخواهند رفت؟
در این بخش به این سؤال پاسخ داده خواهد شد.
در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که لزوم تحقیق و تفحص در عقیده را برای مسلمانان گوشزد میکند که ما به جهت اختصار به یک آیه اشاره میکنیم.
خداوند رحمن و رحیم در قرآن کریم میفرماید:
{فَبَشِّرْ عِبَادِی الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الاَلْبَابِ}. الزمر: 17 – 18
بنابراین بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند، آنها کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
در روایات شیعه و سنی نیز بر این مطلب تأکید شده است که هر مسلمانی باید در عقیده خود تحقیق کرده و بهترین راه و مذهب را بیابند و بر اساس آن زندگی نمایند که ما به یک روایت بسنده میکنیم:
حدیث افتراق امت، از احادیث متواتری است که شیعه و سنی آن را در کتابهای خود با سندهای صحیح نقل کردهاند؛ از جمله ترمذی در سنن خود آورده است که پیامبر (ص) فرمودند:
وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِی عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِینَ فِرْقَةً....
قَالَ أَبُو عِیسَى: هَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ غَرِیبٌ مُفَسَّرٌ.
سنن الترمذی: ج4، ص134 ح 2778.
وصحّحه الحاکم المستدرک: ج 1 ص 6
امت من به هفتاد سه فرقه تقسیم خواهد شد.
ترمذی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل حدیث می نویسد: سند روایت حسن (معتبر) است و حاکم نیشابوری هم بر صحت روایت شهادت می دهد.
و یا در روایت دیگری میفرماید:
سنن الترمذی: ج 4 ص 135 ح 2779.
امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد که تمام آنها اهل آتش جهنم هستند بجز یک فرقه.
از این رو، بر ما لازم است راجع به مذهب صحیح و فرقه ناجیه در کلام رسول الله صلی الله علیه واله وسلم بحث و تحقیق بکنیم تا بتوانیم بهترین فرقه را انتخاب کرده و از آن پیروی کنیم.
تمام مذاهب اسلامی، ادعا کردهاند که آنها فرقه ناجیه هستند و دیگران فرقه باطل. اما در این میان تنها مذهبی که برای اثبات ادعای خود از قرآن و سنت؛ حتی از کتابهای مخالفان خود دلیل و مدرک معتبر دارد، مذهب امامیه اثنی عشریه است. هر چند که این ادله بسیار گسترده است؛ اما به دلیل اختصار تنها به چند دلیل بسنده میکنیم:
در صحیح مسلم از کتابهای معتبر دست اول اهل سنت آمده که رسول خدا (ص) فرمود:
وَمَنْ مَاتَ وَلَیْسَ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً.
صحیح مسلم: ج 6 ص 22 ح 4686.
هرکس بمیرد و بر گردن او بیعتی نباشد به مرگ جاهلی مرده است.
واحمد بن حبنل در مسند خود مینویسد:
من مات بغیر إمام مات میتة جاهلیة.
مسند أحمد ج 4 96.
هرکس بدون امام بمیرد به مرگ جاهلی مرده است.
تنها مذهبی که بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله امام زمان خود را میشناسد و همواره بیعت یک امام مشخص را بر گردن داشته، مذهب اثنی عشریه است؛ اما سایر مذاهب این چنین نیستند.
شیعه و سنی با سندهای صحیح و متواتر نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله بارها تأکید کردهاند که جانشینان من تا قیامت تنها دوازده نفر خواهند بود؛ چنانچه مسلم در صحیح خود آورده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
إِنَّ هَذَا الأَمْرَ لاَ یَنْقَضِی حَتَّى یَمْضِیَ فِیهِمُ اثْنَا عَشَرَ خَلِیفَةً.
صحیح مسلم، ج6، ص3، ح4598.
این امر (اسلام) منقضی نمیشود تا اینکه دوازده خلیفه در بین آنها بگذرد (حکومت کند).
طبق این روایت، خلفای واقعی رسول خدا صلی الله علیه وآله تا زمانی که اسلام هست، تنها دوازده نفر خواهند بود.
به غیر از مذهب حقه اثنی عشریه، هیچ مذهب دیگری نتوانستهاند، این روایت را بر مذهب خود تطبیق دهند. تعدادی از علمای اهل سنت قاطعانه تصریح کردهاند که نتوانستهاند معنای این روایت را بفهمند و هیچ یک از علمای اهل سنت نیز معنای دقیق و قاطعی برای آن ذکر نکرده است؛ از جمله ابن حجر عسقلانی به نقل از ابن جوزی مینویسد:
قد أطلت البحث عنه، وتطلّبت مظانّه، وسألت عنه، فما رأیت أحدا وقع على المقصود به.
فتح الباری ج 13 ص 181.
در باره این روایت تحقیق زیادی کردم و تمام احتمالات را ملاحظه کرده و از دیگران سؤال کردم؛ اما هیچ کسی را نیافتم که معنای قطعی این روایت را متوجه شده باشد.
تنها مذهب شیعه است که میتواند این روایت را بر باورهای خود تطبیق دهد.
پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام تنها مذهبی هستند که برای اثبات حقانیت مذهب خود، از قرآن، سنت، عقل و اجماع دلیل قطعی دارند که ما به اختصار به چند دلیل اشاره میکنیم:
آیات فروانی در قرآن کریم وجود دارد که به صورت مستقیم و غیر مستقیم میتوان به آنها برای اثبات ولایت و امامت امیرمؤمنان علیه السلام استناد کرد؛ از جمله:
{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَهُمْ رَ کِعُونَ}.
المائدة: 55.
سرپرست و صاحب امر شما، تنها خدا، پیامبر او و کسانى هستند که ایمان آورده اند؛ همانها که نماز را بر پا مىدارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند.
طبری در تفسیر خود به نقل از مجاهد نوشته است:
{إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ} الآیة. نزلت فی علی بن أبی طالب تصدق وهو راکع.
تفسیر الطبری ج 6 ص 390
این آیه در باره علی بن أبی طالب علیه السلام نازل شده است و او در حال رکوع صدقه داده است.
همچنبن ابن أبی حاتم در تفسیر خود از عتبة بن أبی حکیم همین مطلب را نقل کرده است:
تفسیر ابن أبی حاتم ج 4 ص1162.
ابن تیمیه در باره تفسیر طبری و تفسیر ابن أبی حاتم گفته:
تفاسیرهم متضمّنة للمنقولات التی یعتمد علیها فی التفسیر.
منهاج السنة، ج7، ص179.
تفسیر طبری و ابن ابی حاتم از تفاسیری است که روایات نقل شده در آنها، در تفسیر قرآن قابل اعتماد هستند.
آلوسی در باره شأن نزول این آیه گفته است:
وغالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فیعلیکرّم اللّهوجهه.
روح المعانی، ج6، ص167.
اکثر صاحبان روایت، بر این باور هستند که این آیه در باره علی کرم الله وجهه نازل شده است.
و همچنین گفته است:
والآیة عند معظم المحدثین نزلت فی علی.
روح المعانی، ج6، ص186.
از دیدگاه بیشتر محدثین، این آیه در باره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.
{یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ} المائدة: 67.
اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است، به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن؛ و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، حفظ مى کند.
ابن أبی حاتم در تفسیر خود از ابو سعید خدری نقل کرده است:
نزلت هذه الآیة... فی علی بن أبی طالب.
تفسیر ابن أبی حاتم، ج 4 ص1172.
این آیه در باره علی بن ابی طالب نازل شده است.
آلوسی در تفسیر خود مینویسد:
روی ابن مردویه عن ابن مسعود قال کنا نقرأ على عهد رسول الله (ص): بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیّاً ولیُّ المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
روح المعانی، ج6، ص193
ابن مردویه از ابن مسعود نقل میکند که ما در زمان رسول الله صلی الله علیه واله وسلم این آیه را اینگونه میخواندیم: آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی ولی مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
و سیوطی این روایت را این چنین نقل کرده است:
بَلِّغْ مَا اُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ إنّ علیاً مَولَی المؤمنین وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ.
الدر المنثور ج2ص298 و فتح القدیر ج 2 ص60 والمنار: ج 6ص463.
آنچه از طرف پروردگارت برتو نازل شده است که «علی مولای مومنین است» را به طور کامل (به مردم) ابلاغ کن، و اگر چنین نکنى، رسالت او را انجام نداده اى.
{أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمْ الاِْسْلاَمَ دِیناً}.
المائدة: 3
امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
خطیب بغدادی با سند معتبر نقل کرده است که این آیه بعد از معرفی امیرمؤمنان علیه السلام در غدیر خم، نازل شده است:
وَهُوَ یَوْمُ غَدِیرِ خُمٍّ لَمَّا أَخَذَ النَّبِیُّ ﴿ص﴾ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: " أَلَسْتُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ؟ "، قَالُوا: بَلَى یا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: " مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ "، فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ: بَخٍ بَخٍ لَکَ یَابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلایَ وَمَوْلَى کُلِّ مُسْلِمٍ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ: {الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ}.
تاریخ بغداد ج8 ص284
روز غدیر خم، زمانی که پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت، سپس فرمود: آیا من سرپرست مومنان نیستم؟ گفتند: بله ای رسول خدا! فرمود: هرکس که من مولای او هستم پس علی مولای اوست. پس از آن، عمر بن خطاب گفت: تبریک تبریک بر تو ای فرزند ابی طالب ؛ زیرا از این پس تو مولای من و مولای کل مسلمانان هستی، سپس این آیه نازل شد: امروز، دین شما را برایتان کامل کردم.
ابن کثیر نقل کرده است که عمر خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام گفت:
البدایة والنهایة ج 7 ص350.
تو از این پس، سرپرست تمام موم--نان شدی.
علمای اهل سنت با سندهای صحیح نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
إنّ علیّا منّی وأنا منه وهو ولیّ کلّ مؤمن بعدی.
به راستی علی از من است و من از او هستم و او سرپرست همه مؤمنان، پس از من است.
حاکم نیشابوری پس از نقل این روایت گفته:
صحیح على شرط مسلم.
این روایت صحیح است و شرایط صحیح مسلم را دارد.
المستدرک ج 3 ص 110.
شمس الدین ذهبی نیز در تلخیص المستدرک این روایت را «صحیح» دانسته است.
محمد ناصر الدین البانی نیز در باره این روایت گفته:
صحّحه الحاکم الذهبی وهو کما قالا.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کردهاند. این روایت، صحیح است همانگونه است که حاکم و ذهبی گفتهاند.
السلسلة الصحیحة، ج5، ص222.
برای فهم دقیق معنای کلمه «ولی» باید به سراغ کلمات خلفای اهل سنت در صدر اسلام برویم که آنها از این معنا چه فهمیده است. ابن کثیر در البدایه والنهایه گفته است:
قال ابوبکر: قد وُلِّیتُ أمرکم ولست بخیرکم. إسناد صحیح.
البدایة والنهایة ج 6 ص 333.
ابوبکر (در نخستین سخنرانی خود بعد از خلافت) گفت: من حاکم شما شدم؛ و حال آن که از شما بهتر نیستم.
مسلم در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب گفت:
مسلم ج5 ص 152 ح 4468.
زمانی که رسول خدا وفات کرد ابوبکر گفت: من جانشین رسول خدا هستم.... بعد ابوبکر فوت کرد من جانشین رسول خدا و جانشین ابوبکر شدم.
روشن است که نمیتوان معنای کلمه «ولی» را در این روایات به معنای «دوست»، «ناصر» و... گرفت؛ بلکه تنها میتوان به معنای حاکم، خلیفه، سرپرست گرفت؛ زیرا اگر به معنای دوست باشد، این معنا استفاده میشود که ابوبکر و عمر گفتهاند که تا رسول خدا زنده بود، ما با شما دوست نبودیم و الآن دوست شدهایم.
ابن أبی عاصم در کتاب السنۀ مینویسد که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
وأنت خلیفتی فی کلّ مؤمن من بعدی
تو پس از من، جانشین من در میان همه مؤمنان هستی
البانی در باره سند این روایت گفته:
إسناده حسن.
سند این روایت «حسن» است
کتاب السنة لابن أبی عاصم، ص551.
حاکم نیشابوری این روایت را این چنین نقل کرد است که رسول خدا صلی الله علیه وآله خطاب به امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
إِنَّهُ لا یَنْبَغِی أَنْ أَذْهَبَ إِلا وَأَنْتَ خَلِیفَتِی.
شایسته نیست که من از میان مردم بروم؛ مگر این که شما جانشین من باشی.
المستدرک ج3 ص133.
البانی وهابی در باره سند این روایت میگوید:
صحّحه الحاکم والذهبی وهو کما قالا.
السلسلة الصحیحة ج 5 ص222.
این روایت را حاکم و ذهبی تصحیح کرده است و این روایت صحیح است، همانگونه حاکم و ذهبی گفتهاند.
ابونعیم اصفهانی با سند معتبر در کتاب معرفۀ الصحابه نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
انْتَهَیْتُ لَیْلَةَ أُسْرِیَ بِی إِلَى السِّدْرَةِ الْمُنْتَهَى، فَأُوحِیَ إِلَیَّ فِی عَلِیٍّ بِثَلاثٍ: «أَنَّهُ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ، وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ، وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ إِلَى جَنَّاتِ النَّعِیمِ».
معرفة الصحابة، ج 3 ص 1587،
هنگامی که در شب معراج به سدرة المنتهی رسیدم، خداوند به من در باره علی (ع) سه چیز وحی کرد:
به راستی که او پیشوای پرهیزگاران، سردار مسلمانان و جلودار روسفیدان به سوی بهشت سرشار از نعمت خداوند است.
این روایت معتبر است ؛ چنانچه حاکم نیشابوری گفته است:
صحیح الاسناد.
المستدرک ج3 ص138.
سند این روایت صحیح است.
اثبات ولایت امیرمؤمنان علیه السلام از کتابهای اهل سنت، هدف اصلی ما بود؛ اما این کار زمانی کامل میشود که بطلان خلافت خلفای سه گانه نیز از کتابهای اهل سنت ثابت شود. در این بخش به این مهم خواهیم پرداخت.
با قاطعیت تحدی میکنیم که هیچ دلیلی از قرآن و سنت صحیح رسول خدا صلی الله علیه وآله؛ حتی از کتابهای اهل سنت برای مشروعیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمان وجود ندارد؛ چنانچه در صحیح بخاری آمده است که عمر بن خطاب در زمان احتضارش گفت:
صحیح البخاری، ج8، ص126، ح 7218.
اگر جانشین انتخاب کنم کاری کرده ام که کسی که از من بهتر بود یعنی ابو بکر انجام داده است. واگر ترک کنم به درستی کاری کردم که کسی که بهتر از من بود یعنی رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ترک کرده نموده است.
تفتازانی از بزرگترین دانشمندان علم کلام اهل سنت تصریح کرده است:
والنص منتف فی حق أبی بکر.
شرح المقاصد، ج5، ص255.
هیچ نصی (دلیل قرآنی و روائی) در باره خلافت ابوبکر وجود ندارد.
علمای اهل سنت وقتی دیدهاند که نصی برای اثبات خلافت ابوبکر نیست، به اجماع پناه بردهاند و ادعا نمودهاند که صحابه با اجماع او را انتخاب کردهاند؛ در حالی این که ادعا نیز با صحیحترین روایات اهل سنت سازگار نیست؛ چنانچه بخاری در صحیح خود نقل کرده است که عمر بن خطاب سخنرانی کرد و گفت:
کَانَتْ بَیْعَةُ أَبِی بَکْرٍ فَلْتَةً... وَلَکِنَّ اللَّهَ وَقَى شَرَّهَا.
وَلَیْسَ فیکم من تُقْطَعُ الْأَعْنَاقُ إلیه مِثْلُ أبی بَکْرٍ من بَایَعَ رَجُلًا من غَیْرِ مَشُورَةٍ من الْمُسْلِمِینَ فلا یتابع هو ولا الذی تابعه تَغِرَّةً أَنْ یُقْتَلَا.
صحیح البخارى، ج 8، ص26، ح6830.
مبادا کسی در میان شما باشد که همانند ابوبکر که کسانی به سوی او تمایل پیدا کنند؛ اگر با کسی بدون مشورت با مسلمانان بیعت شود، از او پیروی نمیشود؛ زیرا هم کسی که با او بیعت شده و هم کسی که بیعت کردهاند، خود را در معرض کشتن قرار میدهند.
قرطبی از بزرگترین مفسران اهل سنت تصریح کرده است که عمر به تنهایی ابوبکر را انتخاب کرد و هیچ اجماعی در کار نبوده است:
فإن عقدها واحد من أهل الحلّ والعقد فذلک ثابت... ودلیلنا: أنّ عمر – رض - عقد البیعة لأبی بکر ولم ینکر أحد من الصحابة ذلک.
تفسیر القرطبی ج 1 ص 269.
اگر خلافت توسط یکی از اهل حلّ و عقد شکل گرفت خلافت ثابت میگردد.... دلیل ما برای این مدعا این است که: عمر به تنهایی برای ابوبکر بیعت گرفت و هیچکدام از صحابه منکر نشدند.
همچنین بخاری در صحیح خود از زبان عمر بن خطاب نقل کرده است که تمام انصار و نیز علی بن أبی طالب علیه السلام، زبیر بن عوام و تمام طرفداران آنها با خلافت ابوبکر مخالف بودند:
صحیح البخارى ج 8 ص 26 ح 6830
تمامی انصار با ما مخالفت کردند و در سقیفه بنی ساعده جمع شدند، و نیز علی (علیه السلام) و زبیر و کسانی که همراه آنها بودند، با ما مخالفت کردند.
و ابن تیمیه، در منهاج السنۀ مینویسد:
منهاج السنة ج 7 ص 47.
بیشتر بنی عبد مناف ـ از بنی امیه و بنی هاشم و سایر قبایل ـ علاقه فراوانی داشتند که خلافت علی بن ابی طالب را بپذرند.
و طبری و ابن أثیر در تاریخ شان نقل کردهاند که تمام انصار و یا بعضی از آنها گفتند که ما تنها با علی بن أبی طالب علیه السلام بیعت میکنیم:
فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبایع إلاّ علیّاً.
الکامل ج 2، ص 325 وتاریخ الطبری ج 2 ص 443.
و در بخاری به نقل از عائشه آمده است که حضرت زهرا و امیرمؤمنان علیهما السلام تا شش ماه با ابوبکر بیعت نکردند:
عن عائشة:... وَعَاشَتْ ]فَاطِمَةُ[ بَعْدَ النَّبِیِّ (ص) سِتَّةَ أَشْهُر... وَلَمْ یَکُنْ علی یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ.
صحیح البخارى ج 5 ص82 ح 4240 و ح 4241
(حضرت زهرا سلام الله علیها) بعد از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شش ماه زنده بود... و علی در این مدت هرگز با او (ابوبکر) بیعت نکرد.
و ابن حزم اندلسی در باره اجماعی که علی بن أبی طالب علیه السلام آن را قبول نداشته باشد، گفته است:
ولعنة اللّه على کلّ إجماع یخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة.
المحلى ج 9 ص 345.
لعنت خداوند بر هر اجماعی که علی بن ابی طالب علیه السلام و اصحابی که در محضرش هستند در آن جمع حضور نداشته باشند.
بخاری در صحیح خود به نقل از عائشه مینویسد که عمر بن خطاب در زمان انتخاب ابوبکر مردم را میترساند و در میان مردم نفاق وجود داشت:
خَوَّفَ عُمَرُ النَّاسَ وَإِنَّ فِیهِمْ لَنِفَاقًا.
صحیح بخاری، ج4، ص195، ح 3669.
و طبری در تاریخ خود مینویسد که عمر بن خطاب پس به خلافت رسیدن ابوبکر میگفت:
ما هو إلاّ أن رأیت أسلم، فأیقنت بالنصر.
تاریخ الطبری ج 2 ص 458.
هنگامی که قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.
قبیله اسلم همان قبیله چماق به دست می باشد که از مردم به زور برای خلیفه بیعت می گرفت.
علمای اهل سنت وقتی دیدهاند که دست شان از دلیل و نص خالی است، به قضیه نماز خواندن ابوبکر در زمان بیماری رسول خدا صلی الله علیه وآله استناد کردهاند و میگویند که اگر او شایستگی خلافت دنیوی را نداشت، رسول خدا صلی الله علیه وآله او را به امامت نماز که امامت اخروی است نمیگماشت؛ در حالی که طبق روایت صحیح بخاری هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله فهمید که ابوبکر به مسجد رفته تا امامت جماعت را به عهده گرفته است، برای این که برای او طرفدارانش دستاویزی برای آینده نشود، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و ابوبکر کناری ایستاد و تنها مکبر بود و با صدای بلند تکبیر میگفت:
وَأَبُو بَکْر یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ.
صحیح البخاری ج 1 ص 174 ح 712.
ابوبکر صداى تکبیر را به مردم مى رساند.
همچنین در کتابهای اهل سنت آمده است که تعدادی از صحابه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله به دستور آن حضرت امام جماعت بودهاند. ابی داود در سنن خود مینویسد:
اسْتَخْلَفَ ابْنَ أُمِّ مَکْتُومٍ یَؤُمُّ النَّاسَ وَهُوَ أَعْمَى.
سنن أبی داود ج 1 ص 143 ح 595.
پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم ابن امّ مکتوم را که شخصی نابینا بود به امامت مردم در نماز برگزیدند.
حتی علمای اهل سنت تصریح کردهاند که خود رسول خدا صلی الله علیه وآله پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده است:
النبی (ص) صَلَّى خَلْفَ عبد الرحمن بن عَوْفٍ.
مصنف ابن أبی شیبة ج 2 ص 119 ح 7170.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خواند.
پس اگر نماز گذاردن کسی به جای پیامبر (ص) دلیل بر خلافت اوست، چرا عبد الله بن ام مکتوم و یا عبد الرحمن بن عوف جانشین پیامبر (ص) نشدند؟
از این گذشته، علمای اهل سنت نقل کردهاند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:
من أصل الدین الصلاة خلف کل بر وفاجر.
سنن الدارقطنی ج 2 ص 44 ح 1747.
جواز نماز خواندن پشت سر هر نیک و بدکاری، از اصل دین است.
پیش از این خواندیم که علمای اهل سنت برای اثبات مشروعیت خلافت ابوبکر، به اجماع استدلال کردهاند، حال سؤال این است که اگر مبنای خلافت با شورا و اجماع صحابه است،چرا عمر توسط ابوبکر نصب شد، چرا برای انتخاب او نیز شورا تشکیل نشد؟
ابن أثیر در اسد الغابه مینویسد که ابوبکر گفت:
إنی استخلفت علیکم بعدی عمر بن الخطاب، فاسمعوا له وأَطیعوا
أسد الغابة ج 4 ص 180، نشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت
ابوبکر گفت: من بعد از خودم بر شما عمر بن خطاب را جانشین قرار دادم، حرف شنو و مطیع او باشید.
و ابن حبان در کتاب الثقات مینویسد که ابوبکر در هنگام انتخاب عمر گفت:
اللهم ولیته بغیر أمر نبیک.
الثقات ج 2 ص 193
خدایا من عمر را بدون اجازه پیامبرت، ولی امر مسلمانها قرار دادم
هنگامی که ابوبکر، عمر بن خطاب را انتخاب کرد، صحابه به شدت اعتراض کردند؛ چنانچه ابن أبی شیبه مینویسد:
أن أبا بکر حین حضره الموت أرسل إلى عمر یستخلفه فقال الناس: تستخلف علینا فظاً غلیظاً، ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ، فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر.
المصنف ج 8 ص 574.
وقتی ابوبکر در حال احتضار قرار گرفت، کسی را به دنبال عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند، مردم گفتند: کسی را بر ما مسلط میکنی که خشن و بد اخلاق است، اگر او حکومت را به دست گیرد، سختگیرتر و خشنتر خواهد شد، جواب خدا را چه خواهی داد که عمر را بر ما مسلط میکنی؟
سند این روایت صحیح و تمام روات آن ثقه هستند:
وکیع بن الجراح: ثقة.
تقریب التهذیب ج 2 ص 283.
إسماعیل بن أبی خالد: ثقة.
تقریب التهذیب ج 1 ص 93.
زُبید بن الحارث: ثقة، ثقة.
تهذیب التهذیب ج 3 ص 268.
همچنبن ابن سعد به نقل از عائشه مینویسد که علی بن أبی طالب علیه السلام و طلحه نیز اعتراض کردند:
لما حضرت أبا بکر المتوفی استخلف عمر فدخل علیه علی وطلحة فقالا من استخلفت قال عمر قالا فماذا أنت قائل لربک قال بالله تعرفانی لأنا أعلم بالله وبعمر منکما.
الطبقات الکبری ج 3 ص 196.
وقتی زمان مرگ ابو بکر فرا رسید، عمر را به جانشینی خویش انتخاب کرد ؛ پس علی و طلحه به نزد او آمده و گفتند: چه کسی را انتخاب کرده ای؟ پاسخ داد عمر را! گفتند: با این کار، پاسخ پروردگارت را چه خواهی داد؟ ابوبکر گفت: خدا را به من میشناسانید؟ من به خدا و به عمر از شما دانا تر هستم.
الضحاک بن مخلد. وثقه ابن معین والعجلی.
تهذیب التهذیب ج 4 ص 397.
عبید الله بن أبی زیاد: وثقه العجلی. والحاکم.
تهذیب التهذیب ج 7 ص 14.
یوسف بن ماهک: وثقه ابن معین والنسائی.
تهذیب التهذیب ج 11 ص371.
حتی ابن تیمیه حرانی نیز اعتراف کرده است که صحابه معترض بودهاند:
وقد تکلّموا مع الصدیق فی ولایة عمر وقالوا ماذا تقول لربک وقد ولیت علینا فظا غلیظا؟ فقال: أبالله تخوفونی!.
منهاج السنّة ج 6 ص 155.
صحابه با ابوبکر در باره جانشینی عمر با او صحبت (اعتراض) کردند و گفتند: چرا یک فرد خشن و تند را بر خلافت برگزیده ای؟ فردا جواب خدا را چه خواهى داد؟ ابوبکر گفت: من را از خدا میترسانید؟!
در کتابهای اهل سنت روایات وجود دارد که ثابت میکند خلیفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصریح میکرد که اگر اشخاصی زنده بودند، آنها را خودش انتخاب میکرد نه این که انتخاب را به شورا واگذار کند؛ از جمله عبارات ذیل از او نقل شده است:
لو کان سالم حیا ما جعلتها شوری
الاستیعاب ج 2 ص 568، بتحقیق: علی محمد البجاوی، 2، نشر: دار الجیل- بیروت.
لو کان سالم حیا ما تخالجنی الشک فی تولیته علیکم أو فی تأمیره.
تأویل مختلف الحدیث ص 115؛ المحصول للرازی ج 4 ص 322؛
اگر سالم زنده بود شک وتردیدی راجع به سر پرست (خلیفه) قرار دادن او بر شما در من پیدا نمیشد.
لو أدرکت أبا عبیدة بن الجراح لولیته... ولو أدرکت معاذ بن جبل ثم ولیته... ولو أدرکت خالد بن الولید ثم ولیته.
اگر ابا عبیده جراح زنده بود او را سرپرست (خلیفه) شما قرار میدادم.... اگر معاذ بن جبل و یا خالد بن ولید زنده بود او را سرپرست (خلیفه) شما قرار میدادم.
عمر بن شبة النمیری البصری، تاریخ المدینة المنورة، ج2، ص61، ح1496
تعدادی از علمای اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که این شش نفر با همدیگر مشورت کنند و اگر کسی از آنها بر خلاف دیگران نظر داد، گردن او را بزنید:
وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتمونی فی حفرتی فاجمع هؤلاء الرهط فی بیت حتى یختاروا رجلا منهم وقال لصهیب صل بالناس ثلاثة أیام وأدخل علیا وعثمان والزبیر وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شیء له من الأمر وقم على رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسیف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضی ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحکموا عبد الله بن عمر فأی الفریقین حکم له فلیختاروا رجلا منهم فإن لم یرضوا بحکم عبد الله بن عمر فکونوا مع الذین فیهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقین إن رغبوا عما اجتمع علیه الناس
تاریخ المدینة، ج 2 ص 82، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
تاریخ الطبری ج 2 ص 581، نشر: دار الکتب العلمیة – بیروت
الکامل فی التاریخ ج 2 ص 461، نشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتی مرا داخل قبر گذاشتید، این 6 نفر را در یک خانهای جمع کنید تا اینها یک نفر را از میان خودشان برای خلافت انتخاب کنند. به صُهیب هم گفت: تو 3 روز برای مردم نماز بخوان و علی و عثمان و زبیر و سعد بن أبی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع کنید و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأی ندارد) و با شمشیر، بالای سر این 6 نفر بایست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و یک نفر را برای خلافت انتخاب کردند و نفر ششم با آنان مخالفت کرد، سر او را با شمشیر بشکافت (یا سرش را با شمشیر بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت کردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روی یک نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر دیگر روی یک نفر دیگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَکَم است و نظر هر کدام را قبول داشت، حُکْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نکردند، نظر آن گروهی مورد قبول است که عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقیه مخالفت کردند، آنها را بکشید.
طبق این روایت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهایی است و اگر افراد شورا به نتیجه نرسیدند، او داوری خواهد کرد. حال سؤال این است که عبد الله عمر که صلاحیت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوری اساسی ترین مسائل جامعه اسلامی را عهده دار می شود؟!
ابن سعد متوفای 230هـ در کتاب الطبقات مینویسد:
عن إبراهیم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ کَانَ أَبُو عُبَیْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ فَأَیْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَکَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَیْسَ یُحْسِنُ یُطَلقُ امْرَأَتَهُ.
الطبقات الکبرى، ج3، ص343، نشر: دار صادر بیروت
جامع الأحادیث للسیوطی ج 13 ص 382،
تاریخ الخلفاء للسیوطی ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر
از ابراهیم نقل شده است که عمر گفت: من چه کسی را خلیفه کنم؟ اگر أبو عبیدة بن جراح بود، او را خلیفه میکردم. مردی به او گفت: ای امیر المومنین! چرا پسرت عبد الله را خلیفه نمیکنی؟ عمر گفت: خداوند تو را بکشد! (این چه حرفی است که میزنی؟!) به خدا قسم! خداوند را با این سخنت در نظر نگرفتهای. آیا مردی را خلیفه کنم که نمیتواند همسرش را طلاق بدهد؟!
نتیجه آن که:
امیرمؤمنان علیه السلام توسط خداوند انتخاب و توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله معرفی شده است ؛ اما از آن طرف هیچ دلیلی برای اثبات مشروعیت خلافت خلفای سه گانه حتی در کتابهای اهل سنت وجود ندارد.
الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایۀ علی بن أبی طالب علیه السلام.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)