چرا باید خدا را بپرستیم؟



چرا باید خدا را بپرستیم؟

خدا

قطعا بهترین کسی که می‌تواند به این سوال پاسخ صحیح دهد، خود حضرت حق، تبارک و تعالی است. پس بی شک این پاسخ را باید از قرآن جست.

در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:

* چون خداوند خالق و مربّى شماست. خداوند در آیه ۲۱ سوره بقره می‌فرماید «اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ »۱

* چون تأمین کننده رزق و روزى و امنیت شماست. در آیه ۳ و ۴ سوره قریش آمده است: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ »

* چون معبودى جز او نیست. در آیه ۱۴ سوره طه می‌خوانیم: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی»

عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده که خداوند تبارک باشد چرا که او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین کافر شوند او کماکان بى‏نیاز است چنان که خود می‌فرماید: «إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ …»۲ مگر نه این است که اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد. با این که عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى باز هم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مى‏دهد و این نهایت لطف اوست.

آنچه انسان را وادار به عبادت مى‏کند امورى است، از جمله:

۱٫ توجّه به نعمت‏هاى او که خالق و رازق و مربّى ماست.

۲٫ توجّه به فقر و نیاز خود.

۳٫ توجّه به آثار و برکات عبادت.

۴٫ توجّه به آثار سوء ترک عبادت.

۵٫ توجّه به این که همه هستى، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشیم.

۶٫ توجّه به این که عشق و پرستش، در روح ماست و به چه کسى برتر از او عشق بورزیم.
مگر نه این است که اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد. با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى باز هم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مى‏دهد و این نهایت لطف اوست.

حال یک قدم فراتر رویم: وقتی به آیه ۹۹ سوره حجر می رسیم می‌بینیم که حضرت باری تعالی فرموده‌است: «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ » یعنى عبادت کن تا به یقین برسى. اینجاست که این پرسش به ذهن می‌آید که: پس آیا اگر کسى به یقین رسید، دیگر نیازی به عبادت نیست و می‌تواند مثلا نمازش را ترک کند؟!

شاید بهتر باشد با این مثال مطلب را پاسخ گوییم که: اگر کسی به شما بگوید نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چرا که عاقبت این کار سقوط است. کسى که از عبادت جدا شود، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ «فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء»۳ روش آنان که به یقین رسیده‌اند مانند رسول خدا و امامان معصوم، نیز موید همین معناست چرا که ایشان لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراین، معنای فرمایش خداوند بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده‏ى عبادت.


تحقیق کامل درباره نماز

بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم

کدام عبادت است که بیش از هر برنامه ای تحقق بخش یاد خدا در زندگی ماست ؟

جواب : نماز خواندن

نماز چیست؟

معنا و مفهوم نماز

نـمـاز در لـغت به معناى پرستش, نیاز, سجود, بندگى و اطاعت, خم شـدن بـراى اظـهـار بـندگى و اطاعت و یکى از فرایض دین و عبادت مـخصوصى است که مسلمانان پنج بار در شبانه روز به جا مى آورند.

نـماز یعنى خدمت و بندگى, فرمان بردارى, سر فرود آوردن و تعظیم کردن به نشانه احترام.

نماز, داروى نسیان و وسیله ذکر خداوند است. نـمـاز, رابـطه معنوى مخلوق با خالق است. نماز یعنى دل کندن از مـادیـات و پـرواز دادن روح; یـعـنى پا را فراتر از دیدنى ها و شنیدنى ها نهادن.

نماز در قرآن و حدیث

فـلـسـفـه, فایده و آثار, شرایط و آداب و اوصاف نماز در آیات و روایـات بـسـیارى آمده که پرداختن به همه آن ها در این جا ممکن نـیـسـت, لـکـن بـه طور مختصر قطره اى از دریاى معارف اسلامى را درباره نماز بازگو مى کنیم.

نماز, بزرگ ترین عبادت و مهم ترین سفارش انبیا است. لقمان حکیم پـسـرش را بـه نـمـاز تـوصـیه مى کند.۱ حضرت عیسى(ع) در گهواره فـرمـود: خـدایـم مـرا بـه نـماز و زکات سفارش کرده است.۲ حضرت ابـراهـیـم(ع) هـمـسر و کودک خویش را در بیابان هاى داغ مکه آن هـنـگـام که هیچ آب و گیاهى نداشت, براى به پا داشتن نماز مسکن داد.۳ پـیـشـوایـان مـعـصوم ـ علیهم السلام ـ هنگام نماز رنگ مى باختند.

گـرچـه بـعـضـى نـمـاز را به خاطر بهشت یا ترس از عذاب جهنم مى خـوانند, اما حضرت على(ع) نه براى تجارت و ترس از آتش, بلکه به خاطر شایستگى خدا براى عبادت نماز مى خواند.۴

نـمـاز, اهرم استعانت در غم ها و مشکلات است. خداوند مى فرماید:

از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آن ها پیروز شوید. نـمـاز بـه مـنزله پرچم و نشانه مکتب اسلام است. پیامبر اکرم مى فرماید: (علم الاسلام الصلوه).

نـماز به منزله سر نسبت به تن است. پیامبر(ص) مى فرماید: (موضع الصلوه من الدین کموضع الراس من الجسد).۵

نـمـاز بـراى اولـیاى خدا شیرین و براى غیر آنان دشوار و سنگین است. قرآن مى فرماید: (وانها لکبیره الا على الخاشعین).۶

در اهـمـیـت نـمـاز همین بس که حضرت على(ع) در جنگ صفین و امام حـسین(ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و به نماز ایستادند. و آن گـاه کـه بـه عـلى(ع) ایراد گرفتند که چه هنگام نماز است؟

ایـشـان فرمود: ما براى همین مى جنگیم تا مردم اهل نماز باشند.

در زیـارت نـامـه وارث مـى خـوانیم: (اشهد انک قد اقمت الصلوه; شهادت مى دهم که تو نماز را برپا داشتى.)

حضرت على(ع) درباره نماز بارها سخن به میان آورده که در این جا به چند نمونه اشاره مى کنیم.

الـف) درباره برکات نماز مى فرماید: فرشتگان, آنان را در بر مى گیرند و آرامش بر آنان نازل مى شود, درهاى آسمان بر آنان گشوده و جایگاه خوبى برایشان آماده مى شود.۷

ب) در خـطـبـه ۱۹۶ نهج البلاغه گوشه هایى از مفاسد اخلاقى هم چون کـبر و سرکشى و ظلم را برمى شمارد و آن گاه مى فرماید: نماز به هـمـه وجـود انـسـان آرامـش مى بخشد, چشم ها را خاضع و خاشع مى گـردانـد, نـفس سرکش را رام و دل ها را نرم و تکبر و بزرگ منشى را محو مى کند.

ج) هـم چـنین در نامه اى به محمد بن ابى بکر مى نویسد: نماز را در وقـت مـعین آن به جاى آر و به خاطر آسوده بودن از کار نماز, پیش از وقت معین آن را برپاى مدار و آن را واپس مینداز.۸

آداب نماز و آثار تربیتى آن

شـرایـط و آداب نماز به قدرى زیاد است که تمام نظام ها و روابط انـسـانـى را بـه طور خودکار تنظیم و اصلاح مى کند. توجه به همه آثـار تـربیتى نماز کار مشکلى است ولى ما چند نمونه آن را بیان مى کنیم:

۱٫ ادب در بـرابـر سـخـن امـام جماعت; در نماز جماعت وقتى امام مشغول خواندن حمد و سوره است باید ساکت باشیم.

۲٫ مـراعات حقوق دیگران; آب وضو, مکان نمازگزار و لباس او باید حـلال و از مـال دیگران و غصبى نباشد; حتى اگر از مال خمس نداده لباس تهیه کند, نمازش باطل است.

۳٫ تـغـذیـه و بهداشت نمازگزار; اگر نمازگزار از مشروبات الکلى اسـتـفـاده کـرده باشد, تا چهل روز نمازش مورد قبول نیست. لباس نـمـازگـزار نیز باید پاک باشد و بهتر است به هنگام نماز عطر و مسواک زد و موها را شانه کرد.

۴٫ همسردارى; کسى که به همسر خود نیش بزند, نمازش قبول نیست.

۵٫ ولایت; کسى که اهل نماز است ولى تسلیم طاغوت ها است و ولایت و حـکـومـت رهـبـران اسلامى را پذیرا نیست, نمازش قبول نیست; گرچه تمام عمر در کنار کعبه باشد.

۶٫ نـظـم و ترتیب; در تمام کلمات و کارهاى نماز نظم و ترتیب به چشم مى خورد.

۷٫ انـعطاف و هم آهنگى; امام جماعت باید با مردم هم آهنگ باشد; بـه ایـن معنا که مراعات ضعیف ترین افراد را بکند. اگر کسى دیر بـه جماعت رسید, امام باید کمى رکوع خود را طول بدهد تا او نیز بـه نـمـاز بـرسد. مردم نیز باید خود را با امام هم آهنگ کنند; مـثـلا کسانى که یک رکعت از نماز جماعت عقب هستند و در رکعت دوم بـه جـمـاعـت پیوسته اند, مى توانند با نوعى انعطاف و تغییر در نماز جماعت شرکت کنند.

۸٫ اعـتـماد; اگر هریک از امام یا مردم در انجام قسمتى از نماز شـک کـردنـد, بـایـد بـه یک دیگر اعتماد کنند; یعنى با توجه به رفتار دیگرى تصمیم بگیرند.

۹٫ ورزش; اگـرچه نماز براى انجام وظیفه الهى است, ولى طراحى آن طـورى اسـت که در لابه لاى نماز و حرکات رکوع و سجود یک نوع حرکت ورزشى نیز نهفته است.

۱۰٫ آمـوزش اجبارى; نمازگزار باید مسائل و احکام مورد نیاز خود را فراگیرد.

۱۱٫ آگـاهـى از اخـبـار; مـردم با شرکت در نمازجمعه و جماعت با اخبار و مسائل دینى و مشکلات مسلمانان آشنا مى شوند.

۱۲٫ امـر به معروف و نهى از منکر; (حى على الصلوه) در اذان یکى از بزرگ ترین معروف ها است.

معانى بلند عبارات و الفاظ نماز

نـمازگزار با گفتن (الله اکبر) ابهت همه ابرقدرت ها را مى شکند و خـطـ بـطلان بر همه قدرت هاى طاغوتى, وسوسه هاى ابلیس و جاذبه هاى مادى مى کشد.

بـا گفتن (بسم الله) به کار خود قداست و کرامت مى دهد و در خود تـوکـل و وابستگى به قدرت غیبى را ایجاد مى کند و به دنیا اعلام مـى کـنـد قدرتى که من به او پناه آورده ام, سرچشمه مهربانى ها است.

بـا (الـحـمـدلله) گفتن خود را از اطاعت کردن و بله قربان گفتن انسان هاى سفله و پست رها مى کند.

بـا (رب العالمین) قدرت لایزال خداوندى را بر تمام جهانیان حاکم مى داند.

با (الرحمن الرحیم) تمام هستى را از آن خدا معرفى مى کند.

بـا ایـن جمله بیان مى کند که نه تنها نعمت هاى مادى خداوند ما را احـاطه کرده بلکه نعمت هاى معنوى خداوند نیز ما را فراگرفته است.

بـا گـفتن (مالک یوم الدین) مسیر و آینده را مشخص مى کند و یاد روز سخت دادرسى را در دل زنده مى کند.

تـا ایـن جـا, نمازگزار زمینه براى اظهار بندگى و ابراز نیاز و مـددخـواهـى از خدا را فراهم مى کند و بعد از این مرحله با درک عـظـمـت خـدا و رحـمـتش و ابراز نیاز خویش مى گوید: (ایاک نعبد وایـاک نـسـتـعـین) تنها مطیع امر تو هستیم نه غلام حلقه به گوش جباران و تنها از تو یارى مى طلبیم.

با گفتن (اهدنا الصراط المستقیم) از خدا طلب هدایت مى کند, چرا کـه با پیمودن این راه او به تمام هوس ها و افراط و تفریط ها و وسوسه هاى شیطانى پشت پا مى زند.

با گفتن (صراط الذین انعمت علیهم) الگوها را مشخص مى کند.

بـا (غـیـر الـمغضوب علیهم ولا الضالین) به گروه هاى انحرافى که انسان هاى پاک را اغفال مى کنند, هشدار مى دهد.

بـا رکوع در برابر عظمت پرورگار, اظهار بندگى و اطاعت مى کند و فـروتنى و تواضع و خضوع خود را در برابر عظمت پروردگار نشان مى دهد.

با سجده, تذلل و اظهار کوچکى و خاکسارى در برابر خدا را نمایان مى سازد.

ذکـر مـقـدس (سبحان الله) که در تمام عبادت ها به چشم مى خورد, حـقـیـقـتـى را در بر دارد که ریشه در همه عقاید و تفکرات صحیح اسـلامـى دوانده است و زیربناى ارتباط انسان با خدا و صفات کمال او اسـت; روح تعبد و مغز عبادت, همان تسبیح است. توحید و عدل و نـبـوت و امـامـت و معاد براساس تسبیح خدا و منزه دانستن او از عـیـوب و کـمبودها است. توحید خالص جز با منزه دانستن پروردگار از شریک و شبیه و عیب و عجز محقق نمى شود.

آثار فردى و اجتماعى نماز

نـمـاز تاثیر بسزایى در زندگى فردى و اجتماعى فرد دارد. در این جا برخى از آن ها را فهرست وار بیان مى کنیم.

نمازگزار در مقایسه با کسى که نماز نمى خواند, احساس آرامش بیش ترى دارد.

هـنـگـامى که از طریق نماز, روح خود را به معراج مى فرستد و با خـدا و نام او پیوند مى دهد, احساس عزت و قدرت مى کند و از هیچ کس و هیچ قدرتى نمى ترسد.

نـمازگزار هیچ گاه چشمش را به چیزهاى حرام آلوده نمى کند و نمى گـذارد هوس هاى زودگذر و وسوسه هاى شیطانى روح و ذهنش را مشغول کـنـد. در مـقـابل, دامن گیرى مفاسد, جاذبه هاى آلوده موجود در اجـتـمـاع, زلـف هـا و بدن هاى عریان, صحنه هاى بدآموز و تحریک کـنـنده, موسیقى و نغمه هاى حرام چنان پرده اى بر دل هاى افراد بـى نـماز مى کشند که آنان را توان مشاهده و ارتباط با ظرایف و لطایف و معنویت نیست.

در جـهان امروز که لجام گسیختگى فرهنگى به طور فزاینده اى سلامت و امـنیت جانى بسیارى از جوامع را به مخاطره انداخته است و همه روزه شاهد طغیان و عصیان گروه هاى مختلف مردم به ویژه نوجوانان و جـوانان هستیم, کیست که فریادرس این مردم باشد؟! آیا چیزى جز نـماز و توکل و امدادهاى غیبى خداوندى مى تواند ناجى این افراد از مـنـجـلاب ایـن گـنـاهان عظیم شود و آن ها را از سقوط به دره نیستى و فلاکت باز دارد؟

آثار و عواقب ترک نماز

تـرک نماز در دنیا و آخرت عواقب تلخى دارد. در قیامت, اهل بهشت از دوزخـیـان مى پرسند: چه چیزى شما را روانه جهنم کرد؟ یکى از پـاسـخ هایشان این است که ما پاى بند به نماز نبودیم.۹ در جایى دیگر به نمازگزارانى که در نمازشان سهل انگاراند; یعنى گاهى مى خوانند و گاهى نمى خوانند, مى گوید: واى بر آنان.۱۰

رسـول خدا(ص) فرموده است: (من ترک الصلوه متعمدا فقد کفر; هرکه عمدا نماز را ترک کند, از اسلام خارج شده و کافر است.)

در جـایـى دیـگر مى فرماید: (بین العبد وبین الکفر ترک الصلوه; مرز بین بنده خدا و کفر, ترک نماز است.)۱۱

هیچ انسان با وجدان و متفکرى نیست که از ابعاد و اسرار و ظرایف نـماز آگاه باشد ولى از کنار آن ها بى اعتنا رد شود, مگر کسانى کـه بـه خـاطر غفلت و بى خبرى, توفیق سخن گفتن با خداوند را از خود سلب کرده اند.


پرستش چیست

پیرامون واژهٔ پرستش

پرستش خدا

پرستیدن از دو بخش تشکیل شده‌است. بخش نخست آن پیشوند “پَر” به‌معنای “پیرامون (پیرا)” و “دُور”، و بخش دوم “استادن (ایستادن)” است. بر این اساس، پرستیدن به‌معنای دُور و اطراف چیزی ایستادن است.

“عبادت” معادل عربیِ پرستش، از ریشه «عَبَدَ» و به‌معنای پرستش و اطاعت خاشعانه و نهایت خضوع است. از ریشهٔ عبد دو مصدر عبودیت و عبادت مشتق شده‌است. این دو واژه در زبان‌های عبری و عربی کاربرد دارند و دارای معنی همسان‌اند.

ابوعلی سینا گفته‌است::: العباده هیَ غایه الخضوعِ و التّذلّل (عبادت نهایت خضوع و فروتنی است). مرتضی مطهری در تعریف عبادت می‌گوید: پرستش آن حالتی است که در آن انسان یک توجهی می‌کند که از ناحیهٔ باطن خودش به آن حقیقتی که او را آفریده‌است و خودش را در قبضهٔ قدرت او می‌بیند، خودش را به او نیازمند و محتاج می‌بیند. درواقع، سیری است که انسان از خلق به‌سوی خالق می‌کند. این امر اساساً قطع‌نظر از فایده و اثری که داشته‌باشد، خودش یکی از نیازهای روحی بشر است.
پرستش در ادیان ابراهیمی

عبادت و پرستش در سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام به عنوان یک اصل جدایی ناپذیر برشمرده می‌شود که در هر سه دین به عنوان یکی از اولویت‌ها بر آن تأکید شده‌است. این تأکید به حدی است که در آرمان و هدف بعثت موسی(ع) آمده که او مأمور شده بنی‌اسرائیل را برای عبادت خداوند از مصر بیرون ببرد. قرآن نیز اولین دعوت پیامبر را دعوت به توحید، عبادت خدا و دوری از شرک ذکر می‌کند. ادا کردن عبادت در زندگی انسان با آغاز خلقت بوده به طوری که اولین عبادت به صورت قربانی در تورات و قرآن در مورد دو پسر آدم(ع) (قابیل و هابیل) ذکر شده‌است. عبادت در طول زمان، صورت‌های مختلفی به خود گرفته‌است. عبادت به معنی اخص آن عبارت است از عبادات شریعت که در شریعت یهود، عمدتاً به قربانی، عشریه، روزه، اعیاد و نماز و در شریعت اسلامی عمدتاً به نماز، روزه، زکات و حج اطلاق می‌شود. پرستش آن عبادت عربی نیست، آن ستایش است پرستش = پرستیدن، پرستاری کردن، تیمار کردن، نگهداری کردن نمونه از شاهنامه فردوسی: هوشنگ پس از شناختن آتش میگوید: بگفتا فروغیست این ایزدی (سخن از آتش ایزدی است، ) پرستی باید، اگر بخردی (سخن از نگهداری آتش است نه آنکه آنرا عبادت کنند) آتش پرستی آن نیست که کسی یا یک زرتشتی آتش را عبادت کند، آتش پرست آن است که آتش را با افزودن ناپاکی ها آن را آلوده نکند و از آن به درستی نگهداری کند. برای نمونه ساختن بمب و ابزار جنگی که آتش میزند و جان و خانماسوزی دارد نشان از نپرستیدن از آتش، پرستاری یا نگهبانی از آتش نیست، که تنها سودجویی است.

و باز از زبان رستم به کیخسرو: خُنُک شهر ایران که تخت تو را (خوشا به مردم ایران که تخت تو را) پرستند و بیدار بخت تو را ( نگهداری کنند که بخت تو بیدار هست) دوباره چنین گفت رستم که با بخت تو نترسد پرستنده ی تخت تو نیاکان ما را پرستیده اید بسی شور و تلخ جهان دیده اید

همیشه به یزدان ستایش کنید (همیشه ستاییدن «عبادت» پروردگار) جهان آفرین را نیایش کنید (آنکه جهان را آفرید«جهان آفرین» نیایش دعا کنید)
پرستش در یهودیت

عبادت از منظر کتب عهد قدیم، اطاعت کامل و محض خداوند می‌باشد چنانچه در «اول تواریخ» آمده:

حال ای پسر من سلیمان، بکوش تا خدای اجداد خود را بشناسی و با تمام دل و جان او را بپرستی و خدمت کنی. خداوند تمام دل‌ها را می‌بیند و هر فکری را می‌داند. اگر در جستجوی خداباشی، او را خواهی یافت، ولی اگر از او برگردی، تو را تا ابد طرد خواهد کرد.

در مزامیر نیز آمده‌است که: خداوند را با تمام دل خود، در مجلس راستان و میان قوم او ستایش خواهم کرد. اطاعت در عهد قدیم شامل اطاعتی می‌شود که از روی میل و رغبت است. و عبادت مختص خداوند بوده و برای غیر خدا سزاوار نمی‌باشد و تنها اوست که شایسته عبادت است. در یهودیت حتی جنگ هم در راستای عهد خداوند عبادت است. در یهودیت آمده‌است: خداوند، جان پناه من است، او صخره من است و مرا نجات می‌بخشد. خدایم صخره محکمی است که به آن پناه می‌برم. او همچون سپر از من محافظت می‌کند. به من پناه می‌دهد و با قدرتش مرا می‌رهاند. او را به کمک خواهم طلبید و از جنگ دشمنان رهائی خواهم یافت. ای خداوند بزرگ تو شایسته پرستش هستی. (مزامیر ۱۸:۲-۳)
پرستش در مسیحیت

خداوند، در یهودیت خدائی است مهربان و بخشنده که پناهگاه و محل انس و امنیت است برای مردم زمانه، و همه چیز با او معنا پیدا می‌کند امّا در عهد جدید خداوند معنای عمیقتر و باشکوه‌تر دارد. از دیدگاه مسیح خداوند را باید با تمام قلب و جان دوست بدارید و این اولین و مهم‌ترین دستور خدا است. ایمان و عبادت در مسیحیت به دو معنای دوست داشتن خداوند با تمام قلب و جان و محبت و خدمت به مردم به کار رفته‌است. امّا در مسیحیت از آنجائی که باور عهد جدید بر آن است که عیسی پسر خداوند است، عبادت هم شامل خداوند آسمانی می‌شود و هم خداوندی که جسم شد؛ یعنی مسیح. پس پرستش و عبادت خداوند، بدون اطاعت و پرستش مسیح غیر ممکن است. مسیح چهره دیدنی خدای نادیده‌است. او فرزند خداست و بر تمام موجودات برتری دارد. در واقع هستی به وسیله عیسی مسیح به وجود آمده‌است……. (کولسیان ۱:۱۵-۱۹)
پرستش در اسلام

روشهای صحیح و کاربردی عربی نشان می‌دهند که عبادت، نوعی از خضوع در نهایت درجه آن و ناشی از دریافت قلبی نسبت به عظمت و سلطه معبود است. برای عبادت دو چیز لازم است: اول: پایبندی به آنچه خداوند به صورت امر و نهی و حلال و حرام تشریع نموده و توسط پیامبران ابلاغ گردیده‌است. این امر به عنصر اطاعت و خضوع در برابر خدا عینیت می‌بخشد. کسی که از پذیرش فرمان خدا سرپیچی کند و از پیروی راه و پایبندی به شریعت او استکبار ورزد، بنده و پرستش کننده خدانیست؛ هر چند او را خالق و روزی دهنده خود بداند و بدین امر اعتراف کند، چنانچه مشرکان عرب هم چنین ادعایی داشتند.

دوم: پایبندی او، از دل سرشار از محبت خدا برخیزد؛ زیرا در هستی، چیزی دوست داشتنی‌تر از خدا وجود ندارد. برای اینکه او صاحب فضل و احسان است و انسان را که چیزی نبود به وجود آورد و آفرید. اساس محبت خداوند متعال، آگاهی از فضل، نعمت، نیکی، رحمت، احساس جمال و کمال اوست. اگر کسی احسان را دوست دارد، صاحب احسان اوست و اگر زیبائی را دوست دارد، مصدر زیبائی اوست و اگر کسی طالب کمال است، کمال حقیقی اوست و اگر کسی خود را دوست دارد، بداند که آفریننده و پدید آورنده‌اش خداوند می‌باشد. کسی که خدا را بشناسد، او را دوست دارد و به اندازه درجه شناخت خویش، نسبت به او محبت پیدا می‌کند. به همین دلیل محبت محمد نسبت به خداوند، از همه بیشتر بود؛ زیرا معرفت بالاتری نسبت به خدا داشت.

به طور کلی و به صورت اجمالی در قرآن عبادت به صورت‌های مختلف تعریف شده‌است که سه صورت از آنها عبارت‌اند از: ۱- خضوع و کرنش که از اعتقاد به الوهیت و معبود سرچشمه گرفته باشد. دلیل این معنا آیاتی است که به عبادت خداوند امر می‌کند و انسان‌ها را از عبادت غیر او نهی می‌کند و به این دلیل هیچ‌الهی و ربّی غیر خداوند وجود ندارد:

«یاقَومِ آعبُدُوا آلله مَالَکُم مِن إله غَیرُهُ» (سوره اعراف: ۵۹)

۲- خضوع و کرنش در مقابل موجودی که او را «رب» می‌دانیم و شأنی از شئون وجود و زندگی خود را در دنیا و آخرت در اختیار او می‌شماریم؛ چه امور معنوی مانند عزت و پیروزی در دنیا و چه در امور معنوی مانند آمرزش گناهان. رب کسی است که زمام امور را در کف دارد و عهده‌دار تدبیر و تربیت اوست. بنابراین عبادت معبود به خاطر ربوبیت اوست. شاهد این سخنان آیاتی است که دلیل منحصر بودن عبادت به خداوند را یگانگی او در ربوبیت می‌داند:

و قالَ المسیحُ یا بنی اسرائیلَ اعبدوالله رَبّی و رَبَّکُم/ إِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُم أَمَّهً و احِدهً وأَنَا رَبُّکم فَاعبُدُنِ.

(انبیا:۹۲ / مائده:۷۲)

۳- خضوع و کرنش در برابر کسی است که او را عالم، یا موجودی که امور هستی به او واگذار شده، می‌دانیم؛ حال چه امور تکوینی مانند خلق، رزق، زنده کردن و می‌راندن به او واگذار شده وچه امور تشریعی مانند قانونگذاری شفاعت و مغفرت. انحصار عبادت در خدا، تعهد دیرینه‌ای است که خداوند از نوع انسان گرفته‌است. این پیمان با قلم قدرت خداوندی در فطرت بشری نقش بسته و در طبع اصیل انسان کاشته شده‌است.

وِ ِاذُا اَخَذَ رَبُّک مِن بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِم ذُرَّیتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَسنتُ بَرّبکُم قالُوا بَلی شِهدنَا اَن تَقُولُوا یومَ آلقیامَه ِانُّا کُنُّاعَن هَذا غافلینَ* او تقُولُوا انَّما اشرَکَ آبَاوُنا مِن قَبلُ و کُنََّا ذُرَّیهً مِن بَعدِهِم اَفَتُهلِکُنَا بِما فَعَلَ آلُمبطِلُونَ. (سوره اعراف ۱۷۲-۱۷۳)

بنابراین بزرگ‌ترین هدف بعثت، فرستادن رسولان و فرود آمدن کتابهای مقدس، یاد آوری این پیمان دیرینه به مردم، پاک کردن غبار فراموشی، شرک یا تقلید از روی فطرت باشد و نخستین دعوت و رهنمود پیامبران این باشد که

آعبُدُوالله مالَکُم مِن اِله غَیرُهُ (خداوند را بپرستید که غیر از او برای شما ایزدی نیست)(سوره اعراف:۵۹)

نوح، هود، صالح، ابراهیم، لوط، شعیب و هر پیامبری که به سوی قوم دروغگو و گمراهی انتخاب شدند، همین دعوت را فریاد زدند و به قوم خود اعلام داشته‌اند که: خداوند می‌فرماید «ما هیچ رسولی را به رسالت نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که به جز من خدایی نیست تنها مرا به یکتایی پرستش کنید و بس.» (سوره انبیاء:۲۵)

دامنه عبادات اسلام شامل تمام اعمال آدمی می‌باشد به شرط آنکه به قصد و نیت خداوند انجام شود. در واقع دامنه عبادت در اسلام، تمامی دین و زندگی انسان است و تمام وجود انسان را خدا فرا می‌گیرد. به طور کلی بر اساس تعالیم اسلام خداوند انس و جن را برای این آفریده که تنها او را عبادت کنند و در مقابل او سجده کنند و فرمان و امر خداوند را قبول کرده و اجرا نمایند همانطور که در سوره ذاریات آیه ۵۶ به آن اشاره شده‌است: «وَ مَا خَلَقتَ الجِنَّ وَ الانسَ الَّاِلیعبدُونِ» (جن و انسان را تنها برای پرستش آفریدیم)

جوادی آملی از علمای تشیع در این مورد می‌گوید: قرآن کریم در تبیین رابطه عبد و عبادت، عبادت را هدف آفرینش او می‌داند. انسان همانند هسته‌ای است که هدف متوسط آن درخت شدن و هدف بالاتر آن به بار نشستن است و هدفهای دیگری نیز در پیش دارد. امّا هدف اصلی و برتر از عبادت رسیدن به یقین است، همانگونه که در آیه ۹۹ از سوره حجر می‌فرماید:

واعبد ربک حتی یاتیک الیقین (و پروردگارت را پرستش کن تا به یقین برسی) (سوره حجر:۹۹)
اقسام عبادات

عبادات اعمالی هستند که بقصد قربت برای خداوند انجام میگردد عبادات واجب درفقه شیعه ۱۰ گونه است

نماز-روزه-خمس-زکات-حج-جهاد-امر به معروف و نهی از منکر-تولی و تبری [۱]
نگرش‌های ناهمگون

ادیان یهودیت و اسلام و مسیحیت یا به عبارت دیگر، عهد عتیق، عهد جدید و قرآن کریم، در این که، عبادت اطاعت کامل و محض و از روی میل و رغبت در مقابل خداوند در کلیه امور است، با هم اشتراک دارند و هر سه کتاب، عبادت را منحصر در خداوند می‌دانند.

امّا مفهوم عبادت در مسیحیت با مفهوم یهودیت و اسلام کاملاً متفاوت است. در مسیحیت، شخص مسیح که خود، پسر خدا، متأثر از روح القدس و تجسم خداوند است در جسم، مسیر عبادت می‌شود و راه رسیدن به حقیقت نوعی جا پای عیسی گذاشتن است و رفتن و اقتدا به مسیح است، و حقیقت در نزدیک شدن هر چه بیشتر به مسیح کسب می‌شود. چنانکه در انجیل آمده است: «و عیسا گفت: و من راه، راستی و حقیقت هستم. کسی نمی‌تواند پدر را بیابد جز به واسطه من»

در مسیحیت همچنین بر خلاف اسلام و یهودیت، عبادت به زبانی خاص صورت نمی‌گیرد. بلکه تاکید خداوند در انجیل بر آن است که هر قوم و زبانی به زبان خود با او گفتگو کنند. در همین راستا انجیل نیز به زبانهای مختلف دنیا ترجمه می‌شود و هر نژادی به زبان مادری خود به مطالعه آن می‌پردازد.

در اسلام عبادت همراه با آداب و مناسک خاص مبتنی بر شریعت است، و تخطّی از قوانین شریعت مساوی با دور شدن از حقیقت است.


پیوند های نماز

پرستش خدا

پیوندهای‌ نماز؛

در میان احادیث تشیع و تسنن، هیچ یک از موضوعات و واجبات دین به اندازه نماز، روایت و حدیث ندارد و این فراوانی، می‌تواند دلیلی بر اهمیت بسیار زیاد نماز در اسلام باشد از این رو می‌توان نماز را عبادت بزرگی برشمرد.

نماز عبادتی است که پیوند‌های گسترده‌ای با مسائل اجتماعی و فردی دارد، این گستردگی من را بر آن داشت تا در این باره به مطالعه پرداخته و مهم‌ترین پیوند‌هایی که نماز در مسائل اجتماعی، فردی و رخداد‌های گوناگون می‌تواند داشته باشد را گردآوری کنم و مهم‌ترین آنها را در چهار بخشِ نوزده موردی خلاصه نویسی کنم.

پیوند نماز با تاریخ؛

در مطالب گذشته این وبلاگ اشاره‌ای بر این نکته شد که نماز قبل از اسلام نیز در ادیان دیگر بوده است اما به شیوه‌های مختلف، از این رو می‌توان گفت که میان نماز و تاریخ پیوند وجود دارد، این پیوند در تاریخ گذشته بوده است و در تاریخ آینده نیز خواهد بود و گواه این مطلب آن است که در روایات مختلف آمده است، زمانی که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شود، حضرت عیسی(علیه السلام) از آسمان به زمین آمده و پشت سر ایشان نماز خواهد خواند[۱].

بنابراین، طبق روایات وارده از شیعه و اهل سنت، پس از ظهور حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت عیسی(علیه السلام) به اذن خداوند به زمین نزول کرده و در حضور همگان به عنوان یکی از یاران حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پشت سر او به نماز خواهد ایستاد.

چنانکه در روایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آمده است: «سوگند به آن کسی که مرا مژده آور راستین قرار داده، اگر از عمر جهان، جز یک روز نمانده باشد، خداوند همان یک روز را آن قدر طولانی می‌کند تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از خروج او، عیسی روح الله فرود می‌آید و در پشت سر وی نماز می‌گزارد، آن‌گاه زمین با فروغ پروردگار روشن می‌شود و حکومت مهدی به شرق و غرب عالم می‌رسد[۲]».

پیوند نماز با جغرافیا؛

نماز، تنها مخصوص زمینیان نیست چرا که قرآن کریم در آیات بسیاری از سجده، تسبیح و قنوت فرشتگان در اوج آسمان‌ها، حضرت یونس در عمق دریا، حضرت نوح در روی آب، حضرت ابراهیم در بیابان‌های بی‌آب و انبیای الهی در مناطق مختلف سخن به میان آمده است.

این که دین اسلام نماز را در همه شرایط از جمله در خانه، مسجد، مسافرت، کشتی، هواپیما، فرودگاه، بنادر و در همه حال حتی اوقاتی که انسان بیمار است، واجب گردانیده است، نشانگر آن است که نماز با همه زمین‌ها، مناطق و جغرافیا گره خورده و اختصاص به مکان یا منطقه‌ خاصی ندارد.

اقامه نماز در هر شرایطی

پیوند نماز با خورشید؛

طلوع، غروب و دلوک[۳] خورشید، یک نوع زمان‌بندی طبیعی، همگانی و همه‌جایی برای اقامه نماز‌های یومیه است.

اولین فرصت برای نماز صبح، فجر است و آخرین فرصت به جا آوردن نماز صبح، طلوع شمس می‌باشد و برای اقامه نماز ظهر،‌ اولین فرصت دلوک شمس و آخرین فرصت اقامه نماز عصر نیز غروب خورشید است و همچنین اولین فرصت برای نماز مغرب آیه «أَقِمِ الصَّلاهَ لِدُلُوکِ[۴] الشَّمْسِ إِلی‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً[۵]» است که بیانگر وقت نماز مغرب و عشا است که در تاریکی، فراگیر می‌شود.

ترجمه آیه: نماز را از زوال خورشید ( هنگام ظهر ) تا نهایت تاریکی شب [ نیمه شب ] برپا دار و همچنین قرآن فجر [ نماز صبح ] را چرا که قرآن فجر ، مشهود ( فرشتگان شب و روز ) است[۶].

پیوند نماز با ماه؛

یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین پیوند‌ها میان نماز و رخ‌داد‌های پیرامون ما، پیوند میان نماز با ماه است، چرا که اقامه نماز عیدفطر با دیدن ماه شوال محقق می‌شود و همچنین در اوقات نمازهای اول نیمه و یا آخر ماه را باید از طریق شکل‌های متفاوتی که برای ماه است شناسایی کنیم.

[۱] . کتاب بحال الانوار، علامه مجلسی، ج ۵۲، ص۱۹۱، (توجه شود که آنچه در این اینجا نگاشته شده، عین متن کتاب بحار الانوار نیست بلکه مضمون مطلبی است که در این کتاب وجود داشته است).

[۲] . صدوق، کمال الدین، ص ۱۶۳ .

[۳] . دلوک هنگامی است که خورشید از وسط آسمان رو به مغرب میل می کند که زوال نامیده می شود و وقت نماز ظهر و عصر است.

[۴] . لِدُلُوکِ الشَّمْسِ به معنای غروب آفتاب است و اصل کلمه از (دلک) است که به معنای مالیدن است، و اگر ظهر را دلوک گفته‌اند بدین جهت است که از شدت روشنایی هر کس به آن نگاه کند چشم خود را می‌مالد، و اگر غروب آفتاب را دلوک شمس خوانده‌اند باز برای این است که بیننده چشم خود را می‌مالد تا درست درک کند.

[۵] . سوره مبارکه اسراء، آیه شریفه ۷۸ .

[۶] . ترجمه آیت‌الله مکارم .


چرا باید نماز بخوانیم؟ مگر خدا به نماز ما نیاز دارد؟

قطعا خواندن نماز به خاطر نیازمندی خود ماست این مسئله که چرا نماز بخوانیم به خاطر نیازمندی خود ما است و خداوند  به عبادت ما هیچ نیازی ندارد، و این ما هستیم که برای رسیدن به کمال، به نماز خواندن و عبادت خداوند نیازمند هستیم. همانطور که معلم به مشق دانش آموز خود نیازی ندارد و همانگونه که خورشید به ما نیازی ندارد، بلکه هر چقدر خودمان را در پرتو نور خورشید قرار بدهیم، بهره بیشتری می بریم.

بنابراین به طور خلاصه می‌‌توان گفت که؛ به چند دلیل باید نماز بخوانیم:

1. نماز؛ ذکر و یاد خدا:

خداوند متعال، محبوب انسان مومن است و قاعده عشق این است که هر محبی محبوب خود را آن گونه یاد کند که خود او دوست دارد. خداوند در این باره می فرماید:
«اقم الصلاة لذکری»؛ به یاد من نماز برپا دار. (طه، آیه 14)

2. نماز؛ تکیه گاه انسان:

هر انسانی در زندگی نیاز به تکیه گاهی دارد تا بتواند در سختی ها به او پناه ببرد، و بهترین تکیه گاه برای بشر اعتقاد به خداوند و ایمان به اوست.
بنابراین شخص مؤمن به خدا، احساس آرامش خاصی در زندگی خود دارد که افراد غیر مؤمن از آن محرومند. همین خدای مهربان که در تمام زندگی از ابتدای کودکی و حتی زمانی که ما انسان ها جنین و در شکم مادر هستیم، تا آخرین لحظات زندگی از نعمت‌‌های بی کران او برخورداریم، اجازه داده است که با او صحبت کنیم.

3. نماز؛ تشکر از خداوند:

در برابر نعمت‌‌های فراوانی که خداوند به ما داده است، با نماز خواندن از او تشکر می کنیم. و تشکر از ولیّ نعمت عقلا و شرعا واجب است.

4. نماز؛ بارزترین نماد بندگی:

هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال آفرینش است و راه رسیدن به کمال آفرینش و رسیدن به مقام قرب خداوندی و برخوردار شدن از نعمت‌‌های الهی در عالم آخرت، ارتباط با خدا و عبادت خداوند است و به همین جهت در قرآن فرموده است:
«و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون»؛ هیچ جن و انسی را خلق نکردم مگر برای عبادت.
مهمترین وسیله ارتباط با خدا و مهمترین عبادت خداوند نماز است که در نماز انسان مستقیما با خداوند حرف می‌‌زند و با خداوند صحبت می‌‌کند.

5. نماز؛ کفاره گناهان:

نمازهای شبانه روز موجب پاک شدن انسان از گناهان می شود.
از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است: 
«قَالَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ لِأُمَّتِی کَنَهْرٍ جَارٍ عَلَى بَابِ أَحَدِکُمْ فَمَا ظَنُّ أَحَدِکُمْ لَوْ کَانَ فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ فِی ذَلِکَ النَّهْرِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فِی الْیَوْمِ أَ کَانَ یَبْقَى فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ فَکَذَلِکَ وَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ...»؛
حضرت فرمود از رسول خدا شنیدم که فرمود: نمازهای پنج گانه برای امت من هم چون یک نهر آب جاری است که بر در خانه یکی از شما باشد، آیا گمان می‌‌کنید اگر کثافتی در تن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل کند، آیا چیزی از آن بر جسد او خواهد ماند؟ (مسلّما نه) هم چنین است به خدا سوگند نماز‌‌های پنجگانه برای امت من.
یعنی نماز‌‌های پنجگانه گناهان امت را پاک می‌‌کند. در نتیجه غیر از توبه، نمازهای پنجگانه نیز گناهان را از بین می‌‌برد.

6. نماز، فواید فراوانی دارد:

الف) نماز، بهترین برنامه دینی و محبوبترین اعمال نزد خدا:

ابوذر غفاری از رسول خدا (ص) روایت کرده که آن حضرت درباره نماز فرمود: 
«الصلاة خیر موضوع فمن شاء استقل و من شاء استکثر»؛ نماز بهترین چیزی است که مقرر شده پس هر که خواهد کم بخواند و هر که خواهد زیاد کند.
و در حدیث دیگری از آن حضرت آمده:
«اوصیکم بالصلاة و حفظها فانها خیرالعمل وهی عمود دینک»؛ شما را به نماز و نگهداری و حفاظت آن سفارش می کنم که آن بهترین اعمال و ستون دین شماست .
 

ب) نماز، وسیله تقرب مردمان با تقوا:

از حضرت رضا (ع) روایت شده:
«الصلاة قربان کل تقی»؛ نماز، وسیله تقرب هر شخص با تقوایی است.
 

ج) نماز، موجب استجابت دعا:

در چندین حدیث آمده که نماز موجب استجابت دعا می شود مانند این حدیث که از رسول خدا (ص) روایت شده:
«من ادی فریضة فله دعوة مستجابة»؛ هر کس یک نماز فریضه بخواند دعائی مستجاب شده دارد.
و در روایت دیگری از امام عسگری (ع) نقل شده که حضرت موسی (ع) به خدا عرض کرد:
«الهی ما جزاء من صلی الصلوات لوقتها؟ قال: اعطیته سوله و ابیحه جنتی»؛
معبودا پاداش کسی که نماز را در وقت خود بخواند چیست؟ فرمود: خواسته اش را می دهم و بهشتم را در اختیارش قرار می دهم .

د) نماز، نخستین سوال قیامت:

از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
«ان اول ما یحاسب علیه العبد الصلاة، فان قبلت قبل ما سواها»؛
نخستین چیزی که بنده در قیامت مورد حساب قرار می گیرد نماز است، که اگر پذیرفته شد چیزهای دیگر پذیرفته می شود .

ه) نماز، موجب دوری شیطان:

در حدیثی از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود:
«لا یزال الشیطان یرعب من ابن آدم حافظ علی الصلوات الخمس فاذا ضیعهن تجرا علیه و اوقعه فی الظائم»؛
شیطان پیوسته تا وقتی که فرزند آدم بر نماز های پنجگانه محافظت و مواظبت دارد از وی ترسان است و چون نمازها را ضایع کرد بر او دلیر می شود و او را در گناهان بزرگ می اندازد .

و) نماز، یار و یاور انسان در مشکلات زندگی:

یکی از فوائد نماز که در زندگی دنیا و آخرت برای ما بسیار مفید است: استعانت و استمداد از نماز در برابر مشکلات و رفع دشواریها است.
خداوند متعال در آیه 153 سوره بقره می فرماید:
«یا  ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة ان الله مع الصابرین»؛
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از شکیبایى و نماز یارى جویید زیرا خدا با شکیبایان است.
 
در پایان توجه به این نکته لازم است که آنچه بیان گردید؛ برخی از فواید و اسرار نماز است که در قرآن و روایات به آن ها اشاره شده، اما این که حقیقت نماز چیست برای همگان جز انسان های اندکی مخفی است و باید بدانیم نماز به اندازه عظمت و بزرگی خداوند، بزرگ و با عظمت است.
 
منابع:
تنظیم: رضایی
 

مگر خدا به نماز خواندن ما نیاز دارد که ما باید هر روز نماز بخوانیم؟

نویسنده:  غلامرضا حیدری ابهری

(اگر شما و همه کسانی که در زمین هستید کافر شوید و ناسپاس گردید ، به خدا زیانی نمی‌رسد ، چرا که خداوند بی‌نیاز ( از ایمان ایمانداران و سپاس سپاسگزاران است ، و اگر کسی هم بدو ایمان نیاورد و شکر انعامش را نگزارد ، او ذاتاً ) ستوده است .) سوره ابراهیم، آیه ی 8

مگر خدا به نماز خواندن ما نیاز دارد که ما باید هر روز نماز بخوانیم؟

اگر معلم های تو به تو می گویند درس هایت را خوب بخوان، برای چیست؟ حتماً می گویی برای آن است که باسواد بشوم و آینده ی بهتری داشته باشم.

اگر پدر و مادرها از فرزندانشان می خواهند که در کنار خوردنی ها، از شیر و سبزی و خرما نیز استفاده کنند، برای چیست؟ حتماً می گویی برای آن است که قوی شوند و سالم بمانند.

اگر گل های زیبای پارک ها، باید به طور مرتب آب بخورند و نور آفتاب ببینند، برای چیست؟ حتماً پاسخ می دهی برای آن است که رشد کنند و پژمرده نشوند.

اگر خدا هم از ما خواسته است که نماز بخوانیم؛ خواندن آن به نفع خود ماست. نماز، باعث نورانی شدن دل ما و پاک ماندن روح ما می گردد. نماز باعث می شود که ما در زندگی، آدم هایی خوب و مهربان و خوش اخلاق و امیدوار باشیم.

حضرت محمد (ص) نماز را به رودی تشبیه کرده اند که ما هر روز پنج بار خودمان را در آن می شوییم و از زشتی ها پاک می کنیم. کسی که نماز می خواند و هر روز پنج بار با خدا حرف می زند، کمتر دروغ می گوید، کمتر دوستانش را اذیّت می کند و کمتر حرف های زشت می زند. خدا، آدم نمازخوان را در انجام کارهای خوب کمک می کند.

در آیه ی 45 سوره ی عنکبوت آمده است: «نماز انسان را از کار زشت و ناپسند دور می کند.» اگر آدم نمازخوان، گناهی هم انجام دهد، کم کم به برکت نماز، از آن گناه و کار بد دست می کشد و توبه می کند. در زمان حضرت محمد (ص) جوانی بود که همراه پیامبر (ص) نماز می خواند؛ ولی بعضی وقت ها هم گناه می کرد. عده ای پیش پیامبر آمدند و گفتند: «ای پیامبر! این جوان بعضی وقت ها گناهان زشتی انجام می دهد.» حضرت محمد (ص) در جواب آن ها فرمود: «بالأخره یک روزی، نماز او جلوی این کارهایش را خواهد گرفت.» همین طور هم شد. آن جوان گنهکار، بعد از مدتی توبه کرد و از کارهای زشتی که انجام می داد، دست کشید.

خدا به نماز خواندن ما نیازی ندارد. این ما هستیم که برای رسیدن به خوشبختی، به نماز خواندن و گفت و گو با خدا نیاز داریم. اگر مردم نماز نخوانند یا حتی اگر همه ی آنان کافر بشوند، به خدا ضرری نخواهد رسید. در آیه ی  سوره ی ابراهیم از قول حضرت موسی (ع) آمده است: « اگر شما و همه کسانی که در زمین هستید کافر شوید و ناسپاس گردید ، به خدا زیانی نمی‌رسد ، چرا که خداوند بی‌نیاز ( از ایمان ایمانداران و سپاس سپاسگزاران است ، و اگر کسی هم بدو ایمان نیاورد و شکر انعامش را نگزارد ، او ذاتاً ) ستوده است.»

گلی که آب نخورد و نور نبیند، می خشکد و پژمرده می شود. روح آدم بی نماز هم سیاه می گردد و از لذت دوستی با خدا، محروم می شود.

———————————————————————————–

منبع: خداشناسی قرآنی کودکان پاسخ به 40 پرسش کودکان و نوجوانان درباره ی خدا / مؤلف: غلامرضا حیدری ابهری / انتشارات: جمال قم 1390

چرا خدا به نماز ما احتیاج داره که اگر نماز رو نخونی گناه میکنی؟
نتیجه تحقیق نویسنده وبلاک راه فضیلت:
دوست خوبم ممنون از این که سوال خود را با وبلاک راه فضیلت در میان گذاشتید امیدوارم که همیشه سالم باشید علت این که خداوند نماز را برای ما واجب کرده است به خاطر این نیست که خداوند به نماز ما نیازی دارد بلکه خداوند بی‌نیاز و غنی‌ است‌ و نیازی‌ به‌ عبادت‌ و نماز ما ندارد اما خداوند رحیم‌ و حکیم‌ نماز را برای‌ بهره‌ مندی‌ انسانها قرار داده‌ است‌ زیرا:ما انسانها فقیر و محتاج‌ هستیم‌ و باید با ارتباط‌ با خدای‌ بی‌ نیاز و مبدأ قدرت‌ وکمال‌ نیاز خود را برطرف‌ کنیم‌ چنانچه‌ لامپ ها با ارتباط‌ با منبع‌ انرژی‌، نور می‌گیرند و نورافشانی‌ می‌کنند. در این جا به طور کامل به فلسفه نماز می پردازم ان شاالله که برای شما و همه دوستان مفید باشد خداوند در آیه 45 سوره عنکبوت به فلسفه بزرگ نماز پرداخته مى‏ گوید: «نماز انسان را از زشتیها و منکرات بازمى‏دارد» (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء والمنکر).
طبیعت نماز از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده یعنى اعتقاد به مبدء و معاد مى‏اندازد داراى اثر باز دارندگى از فحشاء و منکر است.
انسانى که به نماز مى‏ایستد، تکبیر مى‏گوید، خدا را از همه چیز برتر و بالاتر مى‏شمرد، به یاد نعمتهاى او مى‏ افتد، حمد و سپاس او مى‏ گوید، او را به رحمانیت و رحیمیت مى‏ستاید، به یاد روز جزاى او مى‏افتد، اعتراف به بندگى او مى ‏کند، از او یارى مى‏ جوید صراط مستقیم از او مى ‏طلبد، و از راه کسانى که غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه مى‏برد (مضمون سوره حمد).
بدون شک در قلب و روح چنین انسانى جنبشى به سوى حق و حرکتى به سوى پاکى و جهشى به سوى تقوا پیدا مى‏شود.
براى خدا «رکوع» مى ‏کند، و در پیشگاه او پیشانى بر خاک مى‏ نهد، غرق در عظمت او مى‏ شود و خودخواهى‏ ها و خود برتربینى‏ ها را فراموش مى‏ کند.
شهادت به یگانگى او مى‏دهد گواهى به رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏دهد.
بر پیامبرش درود مى‏ فرستد و دست به درگاه خداى برمى‏دارد که در زمره بندگان صالح او قرار گیرد (تشهد و سلام).
همه این امور موجى از معنویت در وجود او ایجاد مى‏کند، موجى که سد نیرومندى در برابر گناه محسوب مى‏شود.
بقیه در
این عمل چند بار در شبانه روز تکرار مى‏ گردد، هنگامى که صبح از خواب برمى‏خیزد در یاد او غرق مى‏ شود.
در وسط روز هنگامى که غرق زندگى مادى شده ناگهان صداى تکبیر مؤذن را مى‏ شنود، برنامه خود را قطع کرده، به در گاه او مى‏ شتابد، و حتى در پایان روز و آغاز شب پیش از آن که به بستر استراحت رود با او راز و نیاز مى‏ کند و دل را مرکز انوار او مى‏ سازد.
از این گذشته به هنگامى که آماده مقدمات نماز مى‏ شود خود را شستشو مى‏ دهد پاک مى‏کند، حرام و غصب را از خود دور مى‏ سازد و به بارگاه دوست مى‏رود همه این امور تأثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد.
منتها هر نمازى به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهى از فحشاء و منکر مى‏ کند، گاه نهى کلّى و جامع و گاه نهى جزئى و محدود.
ممکن نیست کسى نماز بخواند و هیچ گونه اثرى در او نبخشد هر چند نمازش صورى باشد هرچند نمازگزار آلوده به گناه باشد، البته این گونه نماز تأثیرش کم است، این گونه افراد اگر همان نماز را نمى‏خواندند از این هم آلوده‏ تر بودند.
روشنتر بگوئیم: نهى از فحشاء و منکر سلسله مراتب و درجات زیادى دارد و هر نمازى به نسبت رعایت شرایط داراى بعضى از این درجات است.
در حدیث از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: که جوانى از انصار نماز را با پیامبر صلى الله علیه و آله ادا مى‏ کرد اما با این حال آلوده گناهان زشتى بود این ماجرا را به پیامبر صلى الله علیه و آله عرضه داشتند فرمود: ان صلاته تنهاه یوماً: «سرانجام نمازش روزى او را از این اعمال پاک مى‏ کند». «مجمع البیان ذیل آیه 45 سوره عنکبوت»
این اثر نماز به قدرى اهمیت دارد که در بعضى از روایات اسلامى به عنوان معیار سنجش نماز مقبول و غیر مقبول از آن یاد شده، چنانکه امام صادق علیه السلام مى‏ فرماید: من احب ان یعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل؟ فلینظر: هل منعت صلوته
عن الفحشاء و المنکر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه!: «کسى که دوست دارد ببیند آیا نمازش مقبول درگاه الهى شده یانه؟ باید ببیند آیا این نماز او را از زشتیها و منکرات بازداشته یانه؟ به همان مقدار که بازداشته نمازش قبول است»! « مجمع البیان ذیل آیه 45 سوره عنکبوت»
در دنباله آیه اضافه مى‏فرماید «ذکر خدا از آن هم برتر و بالاتر است»
 (ولذکر اللَّه اکبر).
ظاهر جمله فوق این است که بیان فلسفه مهمترى براى نماز مى‏ باشد، یعنى یکى دیگر از آثار و برکات مهم نماز که حتى از نهى از فحشاء و منکر نیز مهم‏تر است آن است که انسان را به یاد خدا مى ‏اندازد که ریشه و مایه اصلى هر خیر و سعادت است، و حتى عامل اصلى نهى از فحشاء و منکر نیز همین «ذکراللَّه» مى باشد، در واقع برترى آن به خاطر آن است که علت و ریشه محسوب مى‏شود.
اصولا یاد خدا، مایه حیات قلوب و آرامش دلها است، و هیچ چیز به پایه آن نمى‏رسد: الابذکر اللَّه تطمئن القلوب: «آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان دلها است» (سوره رعد آیه 28).
اصولا روح همه عبادات- چه نماز و چه غیر آن- ذکر خدا است، اقوال نماز، افعال نماز، مقدمات نماز، تعقیبات نماز، همه و همه در واقع، یاد خدا را در دل انسان زنده مى‏ کند.
قابل توجه اینکه در آیه 14 سوره طه اشاره به این فلسفه اساسى نماز شده و خطاب به موسى مى‏ گوید: اقم الصلوة لذکرى: «نماز را برپادار تا به یاد من باشى».
در حدیثى از «معاذبن جبل» چنین آمده است: «هیچ یک از اعمال آدمى براى نجات او از عذاب الهى برتر از ذکر اللَّه نیست، از او پرسیدند حتى جهاد در راه خدا؟گفت: آرى زیرا خداوند مى‏فرماید: ولذکر اللَّه اکبر».
تأثیر نماز در تربیت فرد و جامعه
گرچه نماز چیزى نیست که فلسفه‏ اش برکسى مخفى باشد، ولى دقّت در متون آیات و روایات اسلامى ما را به ریزه کاری هاى بیشترى در این زمینه رهنمون مى ‏گردد:
1:روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است، همان «ذکراللَّه» است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است.
البته ذکرى که مقدمه فکر، و فکرى که انگیزه عمل بوده باشد، چنانکه در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است که در تفسیر جمله ولذکر اللَّه اکبر فرمود: ذکراللَّه عند ما احل و حرم «یاد خدا کردن به هنگام انجام حلال و حرام» (یعنى به یاد خدا بیفتد به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد) «بحار الانوار جلد 82 صفحه 200.»
2:نماز وسیله شستشوى از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است چرا که خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مى ‏کند، لذا در حدیثى مى‏خوانیم: پیامبر صلى الله علیه و آله از یاران خود سؤال کرد: «اگر بر در خانه یکى از شما نهرى از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آیا چیزى از آلودگى و کثافت در بدن او مى‏ماند؟».
در پاسخ عرض کردند: نه، فرمود: «نماز درست همانند این آب جارى است، هر زمانى که انسان نمازى مى‏خواند گناهانى که در میان دو نماز انجام شده است از میان مى‏رود» « وسائل الشیعه جلد 3 صفحه 7( باب 2 از ابواب اعداد الفرائض حدیث 3).»
و به این ترتیب جراحاتى که بر روح و جان انسان از گناه مى‏نشیند، با مرهم نماز التیام مى‏ یابد و زنگارهائى که بر قلب مى‏ نشیند زدوده مى‏ شود.
3:نماز سدّى در برابر گناهان آینده است، چرا که روح ایمان را در انسان تقویت مى ‏کند، و نهال تقوى را در دل پرورش مى‏ دهد، و مى‏دانیم «ایمان» و «تقوى» نیرومندترین سد در برابر گناه است، و این همان چیزى است که در آیه فوق به عنوان نهى از فحشاء و منکر بیان شده است، و همان است که در احادیث متعددى مى‏خوانیم: افراد گناهکارى بودند که شرح حال آنها را براى پیشوایان اسلام بیان کردند فرمودند: غم مخورید، نماز آنها را اصلاح مى‏کند و کرد.

4:نماز، غفلت زدا است، بزرگترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگى مادى و لذائذ زود گذر گردند، اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز پنج بار انجام مى‏ شود، مرتباً به انسان اخطار مى‏ کند، هشدار مى‏ دهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان مى ‏سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد مى‏ کند و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله‏ اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویّا به او بیدار باش گوید.
5:نماز خود بینى و کبر را در هم مى‏شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانى بر خاک در برابر خدا مى‏گذارد، خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مى‏بیند، بلکه صفرى در برابر بى‏نهایت.
پرده‏ هاى غرور و خودخواهى را کنار مى‏زند، تکبر و برترى جوئى را درهم مى‏ کوبد.
به همین دلیل حضرت على علیه السلام در آن حدیث معروفى که فلسفه‏ هاى عبادات اسلامى در آن منعکس شده است بعد از ایمان، نخستین عبادت را که نماز است با همین هدف تبیین مى ‏کند مى‏فرماید: فرض اللَّه الایمان تطهیراً من الشرک و الصلوة تنزیهاً عن الکبر ...: «خداوند ایمان را براى پاکسازى انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر» «نهج البلاغه کلمات قصار 252.»
6:نماز وسیله پرورش، فضائل اخلاق و تکامل معنوى انسان است، چرا که انسان را از جهان محدود ماده و چهار دیوار عالم طبیعت بیرون مى‏ برد، به ملکوت آسمان ها دعوت مى‏ کند، و با فرشتگان همصدا و همراز مى‏ سازد، خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا مى‏بیند و با او گفتگو برمى‏ خیزد.
تکرار این عمل در شبانه روز آن هم با تکیه روى صفات خدا، رحمانیت و رحیمیت و عظمت او مخصوصاً با کمک گرفتن از سوره‏هاى مختلف قرآن بعد از حمد که بهترین دعوت کننده به سوى نیکی ها و پاکی ها است اثر قابل ملاحظه‏اى در پرورش فضائل اخلاقى در وجود انسان دارد.
لذا در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏خوانیم که در فلسفه نماز فرمود: الصلوة قربان کل تقى: «نماز وسیله تقرب هر پرهیز کارى به خدا است»«نهج البلاغه کلمات قصار جمله 136.»
7: نماز به سائر اعمال انسان ارزش و روح مى‏ دهد- چرا که نماز روح اخلاص‏ را زنده مى ‏کند، زیرا نماز مجموعه اى است از نیت خالص و گفتار پاک و اعمال خالصانه، تکرار این مجموعه در شبانه روز بذر سایر اعمال نیک را در جان انسان مى‏پاشد و روح اخلاص را تقویت مى‏کند.
لذا در حدیث معروفى مى‏خوانیم که امیرمؤمنان على علیه السلام در وصایاى خود بعد از آن که فرق مبارکش با شمشیر ابن ملجم جنایتکار شکافته شد فرمود: اللَّه اللَّه فى الصلوة فانها عمود دینکم: «خدا را خدا را درباره نماز، چرا که ستون دین شما است» « نهج البلاغه نامه‏ها( وصیت) 47.»
مى ‏دانیم هنگامى که عمود خیمه درهم بشکند یا سقوط کند هر قدر طنابها و میخهاى اطراف محکم باشد اثرى ندارد، همچنین هنگامى که ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از میان برود اعمال دیگر اثر خود را از دست خواهد داد.
در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم: اول ما یحاسب به العبد الصلوة فان قبلت قبل سائر عمله، و ان ردت رد علیه سائر عمله: «نخستین چیزى که در قیامت از بندگان حساب مى‏شود نماز است اگر مقبول افتاد سائر اعمالشان قبول مى‏شود، و اگر مردود شد سائر اعمال نیز مردود مى‏شود»!
شاید دلیل این سخن آن باشد که نماز رمز ارتباط خلق و خالق است، اگر به طور صحیح انجام گردد قصد قربت و اخلاص که وسیله قبولى سائر اعمال است در او زنده مى‏شود، وگرنه بقیه اعمال او مشوب و آلوده مى‏گردد و از درجه اعتبار ساقط مى‏شود.
8:نماز قطع نظر از محتواى خودش با توجه به شرائط صحت، دعوت به پاکسازى زندگى مى‏ کند، چرا که مى‏دانیم مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، فرشى که بر آن نماز مى‏ خواند، آبى که با آن وضو مى‏ گیرد و غسل مى‏کند، محلى که در آن غسل و وضو انجام مى‏شود باید از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق دیگران پاک باشد کسى که آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، کم فروشى، رشوه خوارى و کسب اموال حرام باشد چگونه مى‏تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراین تکرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتى است به رعایت حقوق دیگران.
9:نماز علاوه بر شرائط صحت، شرائط قبول، یا به تعبیر دیگر شرائط کمال دارد که رعایت آنها نیز یک عامل مؤثر دیگر براى ترک بسیارى از گناهان است.
در کتب فقهى و منابع حدیث، امور زیادى به عنوان موانع قبول نماز ذکر شده است از جمله مسأله شرب خمر است که در روایات آمده: لاتقبل صلوة شارب الخمر اربعین یوماً الا ان یتوب: «نماز شرابخوار تا چهل روز مقبول نخواهد شد مگر این که توبه کند» « بحار ج 84 ص 317 و 320.»
و در روایات متعددى مى‏خوانیم: از جمله کسانى که نماز آنها قبول نخواهد شد پیشواى ستمگر است» «بحار ج 84 ص 318.»
و در بعضى از روایات دیگر تصریح شده است که نماز کسى که زکات نمى ‏پردازد قبول نخواهد شد، و همچنین روایات دیگرى که مى‏ گوید: خوردن غذاى حرام یا عجب و خودبینى از موانع قبول نماز است، پیدا است که فراهم کردن این شرایط قبولى تا چه حد سازنده است؟
10:نماز روح انضباط را در انسان تقویت مى‏کند، چرا که دقیقاً باید در اوقات معینى انجام گیرد که تأخیر و تقدیم آن هر دو موجب بطلان نماز است همچنین آداب و احکام دیگر در مورد نیت و قیام و قعود و رکوع و سجود و مانند آن که رعایت آنها، پذیرش انضباط را در برنامه‏ هاى زندگى کاملًا آسان مى‏ سازد.
همه اینها فوائدى است که در نماز، قطع نظر از مسأله جماعت وجود دارد و اگر ویژگى جماعت را بر آن بیفزائیم- که روح نماز همان جماعت است- برکات بى‏شمار دیگرى دارد که اینجا جاى شرح آن نیست، بعلاوه کم و بیش همه از آن آگاهیم.
گفتار خود را در زمینه فلسفه و اسرار نماز با حدیث جامعى که از امام على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شده پایان مى‏دهیم:
امام در پاسخ نامه ‏اى که از فلسفه نماز در آن سؤال شده بود چنین فرمود:
علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است، و مبارزه با شرک و بت پرستى، و قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع، و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته، و نهادن پیشانى بر زمین همه روز براى تعظیم پروردگار.
و نیز هدف این است که انسان همواره هشیار و متذکر باشد، گرد و غبار فراموشکارى بر دل او ننشیند، مست و مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد، طالب و علاقمند افزونى در مواهب دین و دنیا گردد.
علاوه بر اینکه مداومت ذکر خداوند در شب و روز که در پرتو نماز حاصل مى‏گردد، سبب مى‏شود که انسان مولا و مدبر و خالق خود را فراموش نکند، روح سرکشى و طغیانگرى بر او غلبه ننماید.
و همین توجه به خداوند و قیام در برابر او، انسان را از معاصى باز مى‏دارد و از انواع فساد جلوگیرى مى‏کند « وسائل الشیعه ج 3 ص 4.»
لطفا سوالات و نظرات خود را در قسمت نظرات وبلاک 
راه فضیلت بنویسید برای ورود به وبلاک راه فضیلت روی کلمه راه فضیلت کلیک کنید راه فضیلت

منبع:
یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ،تالیف آیت الله مکارم شیرازی  ص: 408 تا ص 415

آثار و فواید یاد خدا, نماز و دعا

آثار و فواید یاد خدا, نماز و دعا

یاد خدا ودعاو نماز بر انسان چه تاثیری داردوچه فوایدی دارد

اولا از حسن اعتماد شما خرسندیم ثانیا امیدواریم خداوند متعال به همه توفیق عبادت وبندگی و ارتباط با خداوند را عنایت فرماید.
موضوع اول: یاد خدا
نقش ارتباط با خداوند و معنویت و پرستش در زندگی:
1. یافتن پاسخی مطمئن برای زندگی و چرایی آن؛
2. یافتن تکیه‏گاهی مطمئن در دنیای متغّیر و پرشتاب؛
3. برآورده کردن نیازهای معنوی از طریق ارتباط با کمال مطلق (خداوند)؛
4. غلبه بر احساس بیهودگی و پوچی؛
5. وا داشتن روح به تفرّج و نشاط مناسب،
6. سپاسگزاری و ستایش از ولی‏نعمت.
در آموزه‏های اسلامی و دینی، تنها راه برآورده شدن خواسته‏های جوانان، ارتباط با خالق متعال و عبادت پروردگار معرفی شده است. قرآن کریم در آیة 56 سورة ذاریات می‏فرماید: «جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا عبادت کنند».( ما خَلَقْتُ الجنَّ والإنسَ إلاّ لِیَعْبُدُون. ) تنها راه هدایت و رستگاری و سیر در صراط مستقیم، اطاعت از خالق متعال و تسلیم شدن در برابر اوامر اوست.
اگر انسان در خیمة اطاعت‏کنندگان پروردگار و بندگان مطیع الهی قرار گیرد، به اهداف بلندی که همان سعادت و کمال و بالندگی مادی و معنوی است، نایل خواهد آمد. اگر کسی به خیمة الهی وارد نشود، باید به خیمه شیطان و ابلیس وارد شده، جزو مریدان او شود؛ چون جز این راهی ندارد. اگر چنین بشود، زندگی و آینده‏ای تاریک و سرشار از بدبختی در انتظارش خواهد بود؛ زیرا شیطان دشمن قسم‏خوردة انسان است و تمام تلاشش را برای گمراهی انسان‌ها به ‏کار می‏گیرد.
آثار یاد خداوند:
الف) برطرف‏کنندة اضطراب و نگرانی؛ یاد و ذکر خداوند و ارتباط با او، باعث آرامش دل و روح است و انسان‏ها با یاد پروردگار به اطمینان و ثبات قلبی می‌رسند. قرآن کریم در این زمینه می‏فرماید: « الا بذکراللّه‏ تطمئن القلوب ؛ بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دل‏هاست» (رعد، 25).
پیامبر گرامی اسلام، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله )می‏فرمایند: « مَثَل البیت الّذى یذکراللّه‏ تعالى فیه و البیت الّذى لا یذکراللّه‏ فیه کمثل الحىَّ والمیّت؛ مَثَل خانه‏ای که در آن از خدا، یاد می‏شود و خانه‏ای که در آن ذکری از خدا به میان نمی‏آید، مَثَل زنده و مرده است»؛( حسن‌بن‌فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص311). یعنی خانه و دلی که مرکز یاد خدا و ارتباط معنوی با اوست، آباد و آرام است و خانه و دلی که از یاد خدا و ارتباط با او تهی است، ویران و تاریک است و اندوه و نگرانی آن را فراگرفته است.
از طریق ذکر و ارتباط با خالق جهان، همة بیم‏ها از میان برمی‏خیزد و همة ناراحتی‏ها از انسان ستانده می‏شود. آن‌گاه که شخص به یاد خدا و در ارتباط با اوست، قلبش با طمأنینه آباد می‌شود و سرشار از رضایت و خشنودی می‏گردد. قلب و دلی که پیش از این بدون یاد و ذکر او، ویران و تیره گشته بود و در سختی و گرفتاری به‌سر می‏برد «و َمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرى فانَّ لَهُ معیشةً ضنکا؛ آن‏که از یاد من روی‌گردان است، زندگى سخت و غیرقابل تحملی خواهد داشت» (طه، 124).
با ارتباط و مناجات با او، به نورانیت و روشنی می‏رسد. فرد با نیایش و ارتباط با خدا می‏تواند به گنج‏های آسمان و زمین دست یابد و به مقام و منزلتی عالی نایل شود، و در سایة این منزلت به آرامش درونی برسد.
حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)در نامة 31 نهج البلاغه ـ که خطاب به فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی(علیه السلام) است‌- می‏فرمایند: «بدان، خدایی که گنج‏های آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازة درخواست داده و اجابت آن را به ‏عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهی تا عطا کند؛ درخواست رحمت کنی تا ببخشاید؛ و خداوند بین تو و خودش کسی را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند. ... هرگاه او را بخوانی، ندایت را می‏شنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را می‏داند. پس حاجت خود را با او بگوی و آنچه در دل داری، نزد او بازگوی. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غم‏های تو را برطرف کند و در مشکلات، تو را یاری رساند.»
این نامة شریف ـ که از انسانی برگزیده و معصوم، به فردی است که حجت خدا در روی زمین است‌ـ ضمن توصیه به ارتباط و راز و نیاز با خداوند و اظهار مشکلات در محضر او، رفع گرفتاری و اندوه را در سایة این ارتباط تضمین می‏کند و می‏فرماید: خداوند، غم‏های تو را قطعاً برطرف خواهد کرد.
کارل یونگ عقیده دارد در طول سالیان متمادی در درمان بیماری‏های روانی، حتی یک بیمار را ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. او می‌گوید: به‌جرئت می‏توان گفت همه بیماران روانی به این دلیل به بیماری مبتلا شده‏اند که فاقد آن چیزی بودند که ادیان موجود در هر زمانی به پیروان خود می‏دهند. این افراد تنها وقتی به ‏طور کامل درمان شدند که به دین و ارزش‏های دینی بازگشتند. (. على‌احمد پناهى، آرامش در پرتو نیایش، ص159. )
ب) برطرف‏کنندة تکبر؛تکبر، بیماری‌ روحی و اخلاقی است که آثار زیان‌باری در پی دارد. متکبر، خود را برتر از دیگران می‏داند (خودبرتربینی). او توقع دارد دیگران به او احترام کنند، صدرنشین مجلس باشد و همه در مقابل او تعظیم کنند. کسی که روزی پنج بار با نهایت خضوع و خشوع (تواضع ظاهری و باطنی) در برابر پروردگار خود می‏ایستد و در هر نماز چندین بار به رکوع و سجود می‌رود و به خاک می‏افتد و کسی که به ‏دلیل اتصال به قدرت مطلق و خالق متعال، به عظمت و کبریایی او واقف می‏شود، هرگز گرفتار تکبر و خود برتربینی نمی‏گردد و تواضع او در مقابل خداوند و بندگان خداوند آشکار خواهد بود. حضرت علی(علیه السلام)می‏فرمایند: «خدا، ایمان را برای پاک کردن از نجاست شرک و نیایش و نماز را برای پاکیزه کردن از پلیدی کبر، واجب کرده است». (نهج البلاغه، ترجمة عابدینى مطلق، حکمت 252).
ج) سبب‌ساز تقوا و پرهیزکاری؛ اگر شما به یکی از دوستان یا هم‌کلاسی‏هایتان علاقه‏مند باشید و با او ارتباط عاطفی قوی داشته باشید، هرگز حاضر نمی‏شوید کاری را انجام دهید که قلب دوستتان محزون و ناراحت شود؛ به‏ویژه اگر این دوستی و رفاقت به حدّ عشق برسد، تلاش شما این خواهد بود که رضایت خاطر معشوق را به‌دست آورید و کوچک‌ترین حرکت و کاری که مخالف خواسته اوست، انجام ندهید. فردی که با عبادت و نیایش و دست یازیدن به مسائل معنوی، رابطه‏ای صمیمی و عاطفی با خالق خود برقرار کرده و حتی در مواردی به خالق متعال عشق پیدا کرده است، وقتی در محضر او قرار می‏گیرد، به گواراترین و زیباترین لذت‏ها دست می‌یابد و هرگز حاضر نمی‏شود محبوب و معشوق خود را برنجاند و این رابطه را که وسیلة تکامل و سعادت اوست، برهم بزند، بلکه سعی می‏کند حدود و حریم او را حفظ کند و از او نافرمانی نکند و زمینة رنجش‏خاطر او را فراهم نسازد. بنابراین تحت‏تأثیر ارتباط معنوی که با او دارد به پرهیزکاری و رعایت اوامر و نواهی الهی می‌رسد و دستورات او را اطاعت می‌کند.
لذا یکی از آثار پرارزش عبادت و معنویت، تقویت تقوا و پرهیزکاری و التزام به رعایت قوانین الهی خواهد بود. اگر کسی به مرحله تقوا و پرهیزکاری و به مرحلة التزام عملی به دستورات شرع مقدس برسد، آن ‏وقت در سایة تقوا به امتیازات ویژه‏ای دست خواهد یافت .
جهت مطالعه بیشتر در رابطه با مصادیق ذکر خداوند و آثار عبادت و شرایط آن و غیره به کتاب (آرامش در پرتونیایش)مراجعه فرمایید.برای تهیه این کتاب با شماره 02517742326 تماس بگیرید.

در ادامه ی این بحث به پیامدهای یاد خدا و احادیثی در این زمینه ( از میزان الحکمه / ج 4 ) اشاره می کنیم :
1 – یاد خدا کلید خودسازی است؛ امام علی ( علیه السلام ) : هر که دل خویش را با یاد پیوسته ی خدا آباد کند , در نهان و آشکار نیک کردار شود . در حدیث قدسی آمده است : هر گاه به دل بنده ای سر زنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است , اداره و تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم . (میزان الحکمه / ج 4 / ص 1857)
2 – یاد خدا حیات دلهاست؛‌ امام علی ( علیه السلام ) : هر که به یاد خدای سبحان باشد , خداوند دلش را زنده و اندیشه و خردش را روشن گرداند . (میزان الحکمه / ج 4 / ص 1857)
3 – یاد خدا خوراک جانهاست
امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا خوراک جانها و نشستن با محبوب است.

4 – یاد خدا روشنایی دلهاست؛ امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا نور است و هدایت ؛ فراموشی , تاریکی است و گم کردن ( راه حق ).
5 – یاد خدا صیقل دلهاست؛ امام علی ( علیه السلام ) : خدای سبحان یاد خویش را صیقل دهنده ی دلها قرار داده است , گوشهای سنگین شده ی دلها , با یاد خدا شنوا می شوند و چشمهای ضعیف شده ی دلها به وسیله ی آن تیز و بینا می گردند و دلهای معاند و ستیزه گر با آن آرام می شوند .
6 – یاد خدا شفای دلهاست؛‌امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا داروی بیماریهای جان است .
7 – یاد خدا کلید انس است؛‌امام علی ( علیه السلام ) : هر گاه دیدی که خداوند سبحان تو را انیس یاد خود کرده است , بی گمان دوستت دارد و هر گاه دیدی که تو را با خلقش انیس کرده و از یاد خویش جدایت ساخته است بیگمان تو را ناخوش می دارد .
8 – یاد خدا مایه ی طرد شیطان است؛ امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا سرمایه ی هر مؤمنی است و سود آن سالم ماندن از گزند شیطان .
9 – یاد خدا سبب ایمنی از نفاق است؛ پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) : هر که خدا را بسیار یاد کننده باشد از نفاق به دور ماند .
10 – ثمره ی یاد خدا محبت است؛ پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) : هر که بسیار به یاد خدا باشد خداوند دوستش بدارد .
11 – ثمره ی یاد خدا عصمت است؛ پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله ) : خدای سبحان فرمود : چون بدانم که یاد من بر جان بنده ام چیره گشته است , خواهش او را معطوف سؤال و مناجات با خود کنم ؛ پس چون بنده ام چنین شود و هر گاه دچار سهو و غفلت شود مانع از آن شوم که سهو کند ؛ اینان دوستان حقیقی منند ؛ اینان قهرمانان واقعی هستند .
12 – آرام گرفتن دلها به یاد خدا؛ الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکرالله تطمئن القلوب (سوره ی رعد / 28) آنان که ایمان آورند و دلهایشان به یاد خدا آرام می گیرد , بدانید که با یاد خدا دلها آرام می گیرد . امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا سینه ها را صیقل می دهد و دلها را آرامش می بخشد .
13 – یاد خدا شرح صدر می آورد؛‌امام علی ( علیه السلام ) : یاد خدا شرح صدر می بخشد .
همان طور که در مطالب فوق به آن اشاره شد از مهم ترین آثار یاد خدا «آرامش » است،‌حال
چگونه دل با یاد خدا آرام مى‏گیرد؟
همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگترین بلاهاى زندگى انسانها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملا محسوس است.
همیشه آرامش یکى از گمشده‏هاى مهم بشر بوده، و به هر درى مى‏زند تا آن را پیدا کند، و اگر تلاش و کوشش انسانها را در طول تاریخ براى پیدا کردن آرامش از طرق صحیح و کاذب جمع آورى کنیم خود کتاب بسیار قطورى را تشکیل مى‏دهد.
بعضى از دانشمندان مى‏گویند: به هنگام بروز بعضى از بیماری هاى واگیردار همچون وبا از هر ده نفر که ظاهرا به علت و یا می میرند اکثر آنها به علت نگرانى و ترس است و تنها اقلیتى از آنها حقیقتا به خاطر ابتلاى به بیمارى و یا از بین مى‏روند!
به طور کلى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسانها دارد، و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت و به همین دلیل تا کنون کتاب هاى زیادى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن، و طرز به دست آوردن آرامش است.
تاریخ بشر پر است از صحنه‏هاى غم‏انگیزى که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده، و تن به انواع اعتیادها داده است.
ولى قرآن با یک جمله کوتاه و پر مغز، مطمئن‏ترین و نزدیکترین راه را نشان داده و مى‏گوید: بدانید که یاد خدا آرامبخش دلها است! براى روشن شدن این حقیقت قرآنى به توضیح زیر توجه کنید:
عوامل نگرانى و پریشانى.
1-گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى‏کند، احتمال زوال نعمتها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بیمارى و ناتوانى و درماندگى، و احتیاج، همه اینها آدمى را رنج مى‏دهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایى که همواره کفالت بندگان خویش را بر عهده دارد مى‏تواند این گونه نگرانیها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستى، خدایى دارى توانا، قادر و مهربان.
2- گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى‏دارد و همواره او را نگران مى‏سازد، نگرانى از گناهانى که انجام داده، از کوتاهیها و لغزشها، اما توجه به اینکه خداوند، غفار، توبه پذیر و رحیم و غفور است، به او آرامش مى‏دهد، به او مى‏گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش بر، از گذشته عذر خواهى کن و در مقام جبران براى، که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.
3- ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى، او را نگران مى‏سازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند در میدان جهاد چکنم؟ و یا در مبارزات دیگر چه مى‏توانم انجام دهم؟
اما هنگامى که به یاد خدا مى‏افتد و متکى به قدرت و رحمت او مى‏شود، قدرتى که برترین قدرتها است و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى‏گیرد، با خود مى‏گوید آرى من تنها نیستم، من در سایه خدا، بى‏نهایت قدرت دارم!.
قهرمانی هاى مجاهدان راه خدا در جنگ ها، چه در گذشته، چه در حال، و سلحشوری هاى اعجاب‏انگیز و خیره کننده آنان، حتى در آن جایى که تک و تنها بوده‏اند، بیانگر آرامشى است که در سایه ایمان پیدا مى‏شود.
هنگامى که با چشم خود مى‏بینیم و با گوش مى‏شنویم که افسر رشیدى پس از یک نبرد خیره کننده، بینایى خود را به کلى از دست داده و با تنى مجروح به روى تخت بیمارستان افتاده اما با چنان آرامش خاطر و اطمینان سخن مى‏گوید که گویى خراشى بر بدن او هم وارد نشده است، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پى مى‏بریم .
4- گاهی نیز ریشه نگرانی هاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى‏هدف بودن آن است ولى آن کسى که به خدا ایمان دارد، و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است، و تمام برنامه‏ها و حوادث زندگى را در همین خط مى‏بیند، نه از زندگى احساس پوچى مى‏کند، و نه همچون افراد بى‏هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.
5- عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسیدن به یک هدف زحمت زیادى را متحمل مى‏شود، اما کسى را نمى‏بیند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى و تشکر کند، این ناسپاسى او را شدیدا رنج مى‏دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى‏برد، اما هنگامى که احساس کند کسى از تمام تلاشها و کوشش هایش آگاه است، و به همه آنها ارج مى‏نهد و براى همه پاداش مى‏دهد دیگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟
6- سوء ظن‏ها و توهم ها و خیالات پوچ یکى دیگر از عوامل نگرانى است که بسیارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى‏برند، ولى چگونه مى‏توان انکار کرد که توجه به خدا و لطف بى‏پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد با ایمانى است این حالت رنج‏آور را از بین مى‏برد و آرامش و اطمینان جاى آن را مى‏گیرد.
7- دنیا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى یکى از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهى عدم دستیابى به رنگ خاصى از لباس یا کفش و کلاه و یا یکى دیگر از هزاران وسائل زندگى ساعت ها و یا روزها و هفته‏ها فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوش مى‏دارد.
اما ایمان به خدا و توجه به آزادگى مؤمن که همیشه با زهد و پارسایى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به همه این اضطراب ها پایان مى‏دهد، هنگامى که روح انسان على‏وار آن گونه وسعت یابد که بگوید:
دنیا کم هذه اهون عندى من ورقة فى فم جرادة تقضمها:
دنیاى شما در نظر من بى‏ارزشتر از برگ درختى است که در دهان ملخى باشد که آن را مى‏جود نرسیدن به یک وسیله مادى یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فکر او ایجاد کند.
8- یک عامل مهم دیگر براى نگرانى ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسان ها را آزار مى‏داده است و از آنجا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر مخصوصا به هنگام بیماری ها، جنگ ها، ناامنی ها وجود دارد، این نگرانى مى‏تواند عمومى باشد.
ولى اگر ما از نظر جهان بینى مرگ را به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز بدانیم (همانگونه که مادیون جهان مى‏پندارند) این اضطراب و نگرانى کاملا بجا است، و باید از چنین مرگى که نقطه پایان همه آرزوها و موفقیتها و خواستهاى انسان است ترسید، اما هر گاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه‏اى به یک زندگى وسیعتر و والاتر بدانیم، و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضاى آزاد بشمریم دیگر این نگرانى بى‏معنى است، بلکه چنین مرگى- هر گاه در مسیر انجام وظیفه بوده باشد- دوست داشتنى و خواستنى است، البته عوامل نگرانى منحصر به اینها نیست بلکه مى‏توان عوامل فراوان دیگرى براى آن نیز شمرد، ولى باید قبول کرد که بیشتر نگرانی ها به یکى از عوامل فوق باز مى‏گردد.
و هنگامى که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بى‏رنگ و نابود مى‏گردد تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دلها است (أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) .تفسیر نمونه، ج‏10، ص: 211

موضوع دوم: دعا

دوست خوبم؛ دعا در مفهوم واقعی آن یک نوع کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر، از فیض بی پایان پروردگار است و انسان بوسیله دعا، توجه و شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوندی پیدا می کند و بدیهی است که کوشش برای تکامل و کسب شایستگی بیشتر، عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است نه چیزی بر خلاف آن.
بنابراین دعا نه تنها در مقابل قضای الهی نیست بلکه خود یکی از مظاهر قضا الهی قلمداد شده و لذا تاکیدات قرآن مجید و سنت معصومین علهیم السلام بر آن وارد شده است(برای توضیح بیشتر رجوع شود به: انسان و سرنوشت ، شهید مطهری ص52-130 )
دعا آثار مثبت و گران قدر بسیارى براى انسان به ارمغان مى‏آورد از جمله:
- دعا داراى آثار تربیتى و سازنده فراوانى است. دعاها مشتمل بر مجموعه عظیمى از معارف بلند الهى و عمیق ترین آموزه‏هاى توحیدى عرفانى وفلسفى است.

- دعا کردن از عبادت مهم و مغز و مخ عبادت و عامل جلب توجه و عنایت خداوند به بنده است و بر آن تاکید شدید شد ه است .

- دعا موجب تلطیف روح در سایه ارتباط با معبود و در پى‏آورنده پاکى و طهارت نفس است.
- دعا آرام بخش دل و تسکین دهنده آلام روحى و روانى است.
- دعا آرمان پرور و هدف ساز و جهت بخش است.
- دعا امید بخش انسان است. زیرا در پرتو آن انسان خود را با بزرگ‏ترین منبع فیض هستى در ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه مى‏بیند و از تنهایى و بى کسى نجات مى‏یابد.
- دعا استمداد از نیروها و عوامل ماوراى مادى در حل مشکلات و از طرف دیگر کسب موفقیت هرچه بیشتر در امور است. از طرف دیگر مسأله اجابت دعا از مسائل قطعى در همه ادیان الهى است. قرآن مجید مى‏فرماید: «اذا سألک عبادى عنى فانى قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان»
به عبارت دیگر سنت الهى بر آن تعلق گرفته که برخى از امور را از طریق دعا و درخواست به انسان عنایت فرماید و این تبعیض نیست؛ زیرا سنتى کلى وداراى قوانین عام و مشتمل بر حکمت است. لیکن این به معناى آن نیست که هر بنده‏اى هر چه به هر شکل و در هر شرایطى درخواست کند تماما مطابق خواست او اجابت شود. زیرا اجابت دعا نیز امرى قانونمند و ملایم با دیگر سنت‏هاى جارى الهى در نظام تکوین و مشروط به شرایطى است؛ از جمله:
1) شرایط مناسب روحى دعا کننده از قبیل تضرع و تواضع در مقابل پروردگار.
2) مصلحت بودن تحقق خواسته شخص دعا کننده. چرا که در بسیارى از موارد تحقق آن خواسته براى شخص سودمند نیست؛ مثلا رسیدن به مقام یا امکاناتى خاص چه بسا نه تنها به نفع او نباشد. بلکه ممکن است مایه دورى او از ایمان و تقوا گردد.
3) فرا رسیدن زمان مناسب براى تحقق مطلوب. مثلا ممکن است فردى علاقه‏مند باشد که یک شخصیت علمى ممتاز باشد و تلاش علمى فراوانى کند ولى قطعا در اندک زمان تحقق آن ممکن نیست و سال‏ها باید بگذرد تا نتیجه تلاش‏هاى خود را به دست آورد.
4) اخلاص در نیت و انقطاع کامل به خداوند؛ چرا که عطایا به اندازه نیت و اخلاص در آن سرازیر مى‏شوند و در کلام حضرت امیر(ع) در نهج‏البلاغه آمده است: «ان العطیه على قدر النیه».
5) معقول بودن خواسته انسان.
6) اقدام براى رسیدن به نتیجه و به کار گیرى سایر عوامل طبیعى نقش دارنده متناسب با سنت‏هاى الهى در نظام خلقت.
7) از طرفى خداوند گاهى اجابت مطلوب انسان را به عللى که صلاح مى‏داند و بر ما پوشیده است به تأخیر مى‏اندازد یا آن را به گونه‏اى دیگر تبدیل مى‏نماید و در واقع به شیوه بهتر اجابت مى‏شود بدون آن که ما بدانیم.
8) نکته مهم دیگر این که استجابت در آیه شریفه معناى بسیار عمیقى دارد ولى غالبا برداشت‏هاى عموم با مفهوم شگرف آن ناسازگار است.
ما همواره خیال مى‏کنیم که اگر دقیقا همان را که ما طلب مى‏کنیم در همان زمان و با همان شرایطى که مى‏خواهیم عمل شود دعایمان اجابت گردیده در حالى که چه بسا همین پاسخ نیافتن ما اجابت از سوى خدا باشد. یعنى خداوند منان با طول دادن اجابت ما را بیشتر به حالت انابه و تضرع در درگاهش نگاه مى‏دارد و این لطف بزرگى است که به این وسیله ارتباط عبد با معبود حفظ مى‏گردد و در پى آن الطاف بى‏شمار دیگرى نصیبش مى‏شود.
دراین زمینه به چند نکته توجه کنید:
1- دعا به خودی خود کار مطلوبی است و صرف نظر از نتائج ظاهری آن بهترین عبادت و مهمترین عامل ایجاد صلاحیت و ظرفیت در انسان برای کسب فیض از خدای متعال است .
حقیقت دعا توجه به بارگاه حضرت معبود است و برای مؤمنان نوعی معراج روحی و معنوی به حساب می‌آید. دعا فقط تلفّظ پاره ای کلمات و مراعات برخی آداب خاص نیست. حقیقت و روح دعا توجه قلبی انسان به خداوند عالم است و قوت این توجه به میزان معرفت و محبت انسان به خداوند بستگی دارد از این رو باید پیش از دعا و هنگام دعا به صفات خداوند توجه داشت حقیقت دعا چیزی جز عبادت نیست و حتی به دلیل توجه به خداوند در انجام این عبادت شاید بر بسیاری از عبادات دیگر ترجیح داشته باشد. (بر درگاه دوست،آیت الله مصباح یزدی)
در دعا و توسل، روح تسکین مى‏پذیرد و التهاب دل فرو مى‏نشیند و بى‏قرارى‏ها جاى خود را به آرامش و قرار مى‏دهد؛ همانند فرزند گمشده‏اى که به مادر برسد یا تشنه کامى که به چشمه‏اى زلال و گوارا دست یابد. همدم شدن با خداوند و راز و نیاز با دوست و در میان نهادن دردِ دل با او، غم‏ها را سبک مى‏کند و دل‏ها را روشنایى و فروغ مى‏بخشد.
لذت دعا و مناجات با ذات بى زوال خداوند، چون چاشنى سحرانگیزى، همه تلخى‏ها را شیرین کرده، زندگى را باصفا و گوارا مى‏سازد. جان ناشکیبا و بى‏طاقتى که دیگر توان تحمل بار رنج و درد را ندارد، در پرتو دعا و راز و نیاز و گریستن و خالى شدن از عقده‏ها، گنجایش دریا گونه مى‏یابد و هجوم طوفان و بلا و غم را نسیمى دل‏انگیز مى‏انگارد.
دعا «بهترین و برترین عبادت» (محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمه، ج 3، ص 245، ح 5516) «کلید رستگارى» ( همان، ح 5521.)

«گشاینده درِ رحمت»(همان، ح 5522.)

دعا «محبوب‏ترین عمل در نزد خداوند»(همان، ح 5525.)

«سپر مؤمن» است (همان، ح 5544.).

دعا «دفع کننده امواج بلا»(همان، ص، 249، ح 5554)

«سبب شفاى از هر بیمارى»(همان، ص 248، ح 5552.)
2- دعا در تغییر سرنوشتها به صورت اقتضایی مؤثر است، یعنی عوامل فراوانی ممکن است در تحقق یک خواسته دخالت داشته باشند و دعا هم یکی از عوامل تأثیرگذار است که در صورت تحقق سایر شرایط و عوامل تاثیر خود را دارد؛ و ثالثا انسان به حکم عقل و آگاهی به مصالح و مفاسد، معمولاً چیزی را طلب می کند که مصلحت است و به طور نادر ممکن است مصلحت خود را تشخیص ندهد و چیزی را بخواهد که به صلاح او نیست، در این صورت خدای حکیم، آنچه را که مصلحت واقعی است به او می دهد، در نتیجه دعا تأثیر خود را خواهد داشت، ولی گاه از مصالح مهمتر غفلت می کند. مثلا می اندیشد که اگر بیماری اش خوب شود، حتما به صلاح او است، در حالی که خدای متعال می داند این بیماری برای اینکه او در مسیر کمال و سعادت واقعی قرار بگیرد و امتحان شود و قدرت تحمل و صبر اش افزایش یابد، لازم است، در این صورت مصلحت نهایی او در این است که با این بیماری بسازد و سعی کند، تحمل و صبر اش را برای مراحل بالاتری افزایش بدهد، تا روزی که خدای متعال صلاح بداند و شفایش دهد.

از جمله کتبی که می توان معرفی کرد عبارتند از:
1- دعا آیت الله مشکینى
2- اصول کافى، ج 4، کتاب الدعا
3- تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه 186 سوره بقره
موضوع سوم: نماز
تأثیر هر نماز بستگی به نمازی دارد که انسان به جای می آورد. نماز اول وقت،‌آخر وقت،‌ فرادی،‌ جماعت، با توجه، بی توجه و ... هر کدام آثار خاص خود را دارند. ولی به هر حال هیچ نمازی بدون اثر نمی باشد. انسان مومن باید به هر طریق با خدای خود مرتبط و پیوسته باشد و رابطه اش را با خدای خود هر قدر هم که ضعیف و کم رنگ باشد، قطع ننماید و همین ارتباط ضعیف را روز به روز تقویت نماید تا به تدریچ به درجات عالی قرب و معرفت خدای متعال برسد:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
باید دانست که همین نمازهای بی روح و دست و پا شکسته ما نیز خالی از آثار مختلف تربیتی و روانی و اجتماعی نمی باشد و اگر انسان همین نماز بی روح را هم ترک می کرد، میزان جرم و خطا و معصیت او بیشتر می شد. چون اثر عمده نماز که همان نهی از فحشا و زشتی و گناهان است، حتی در این گونه نمازها نیز ظاهر و آشکار می گردد. در روایت آمده است جوانی از انصار نماز خود را به جماعت با پیامبر ( صلی الله علیه و آله) می خواند ولی گاهی مرتکب خطا و گناه نیز می شد. این جریان را به پیامبر گفتند. حضرت فرمود: بالاخره این نماز روزی باعث بیداری و دوری او از گناه می گردد. طولی نکشید که آن جوان متنبه و بیدار شد و دست از اعمال بد و زشت خود برداشته در صراط مستقیم بندگی قدم گذارد.
انسان به مقتضای مادی بودنش در طول روز با افراد و مسائل مختلفی روبه روست و همین امر باعث دوری او از معنویت می گردد. در این میان،‌ نماز مأمن و پناهگاهی برای برگشت انسان به معنویت است. نماز کرنش و تعظیم در برابر خالق متعال است و جلوی طغیان و غرور انسان را می گیرد.
اگر دیده می شود افرادی نماز می خوانند اما تأثیری در روح آنان دیده نمی شود به این خاطر است که آنان نماز را فقط « می خوانند» و نماز را « بر پا نمی دارند». در قرآن لفظ « صلاة» معمولاً با فعل « یقیمون » و « أقیموا» و مشتقات « قیام» آمده یعنی« نماز را بر پا داشتن». بر پا داشتن نماز با خواندن نماز متفاوت است. فردی که نماز را بر پا می دارد یعنی در تمام زندگی او نماز برپاست و در تمام حیات او توحید و صفات الهیه جاریست.
نماز به انسان، آرامش و طمأنینه می دهد و این حالت را هر انسانی پس از یک نماز با توجه حس می کند.
همان طور که جسم انسان نیاز به غذا دارد،‌ حقیقتاً روح انسان نیز این نیاز را داراست. اگر این نیاز روحی حس نمی شود بدین علت است که روح خود را با هر خوراکی تغذیه کرده و او را از غذای سالم روحی که همانا نماز و یاد خداست دور داشته ایم. به عنوان مثال،‌ غیبت یک غذای ناسالم روحی است که انسان از شدت گرسنگی روحی به آن چنگ می زند. در قرآن کریم هم غیبت به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه شده یعنی ای انسانی که داری غیبت می کنی این کار تو حقیقتاً‌ معادل است با خوردن گوشت برادر مرده ات.
هدف خدا از خلقت انسان،‌ عبودیت و بندگی است. « و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون؛ و من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند.( ذاریات، 56). و این بندگی در نماز موج می زند. اوج بندگی انسان در نماز بوده و حس پرستش نیز با نماز ارضا می گردد. نماز بزرگ ترین نماد پرستش و خاکساری به درگاه خداوند متعال است.
برخی آثار نماز:
ü بندگی و عبودیت در نماز موج می زند.« ایاک نعبد و ایاک نستعین»و اعلان نیاز به حضرت دوست، به خاک افتادن، تعظیم کردن در مقابل معبود حقیقی و ... قطره ای از جلوه های بندگی در نماز است.
ü نماز، کبر و غرور را از انسان دور می کند زیرا در مقابل قدرت مطلق جهان، بارها پیشانی خود را بر خاک می گذارد، سر خم کرده و اظهار ناتوانی و عجز می نماید. اگر حتی توجه مختصری هم در میان باشد، غرور انسان، شکسته شده و اثری از سرکشی باقی نمی ماند.(این اثر، ذره ای است از آثار اخلاقی فردی نماز)
ü یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموش‏کارى است. بنابر این هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز خداى سبحان را یا د کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مى‏شود.
ü وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مى‏کند. بنابر این یکى از اهداف نماز جلوگیرى از فحشا و منکرات است: «ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر».

ü) باز شدن درب خانه خدا؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تا زمانی که در حال نماز هستی، درب خانه پادشاهی مقتدر را می کوبی و هر که درب خانه پادشاه را بسیار بکوبد، سرانجام آن درب به رویش باز می شود.( منتخب میزان الحکمة، حدیث3607)
ü آیا کسی یافت می شود که دوست نداشته باشد مشمول رحمت الهی شود.
امام علی (علیه السلام) فرمود: هر گاه کسی به نماز می ایستد ابلیس از این که می بیند رحمت خدا او را فرا گرفته حسودانه به وی می نگرد.( منتخب میزان الحکمة، حدیث3609)
ü برخورداری از جلالت خداوند؛اگر نماز گزار می دانست که چه هاله ای از جلالت خدا او را فرا می گیرد، دوست نداشت سر از سجده اش بردارد.( منتخب میزان الحکمة، حدیث3608)
ü نماز مایه پاکیزگی روحی و کفاره گناهان؛ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز را به چشمه آب گرمی که بر در سرای مردی جریان داشته باشد، تشبیه کرده. اگر روزی پنج بار، خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند. (نهج البلاغه، خطبه 199)
ü دوری از زشتی ها و بدی ها؛ نماز به خودی خود قدرتی دارد که انسان را از بدی ها دور می دارد. إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر. نماز انسان را از زشتی ها و ناپسند ها باز می دارد.
پیامبر خدا درباره مردی که با آن حضرت نماز می خواند و در عین حال مرتکب کارهای زشت می شد فرمود: نمازش روزگاری او را از کارهای زشت باز خواهد داشت. و دیری نگذشت که آن مرد توبه کرد.( بحارالانوار،ج82، ص98 به نقل از منتخب میزان الحکمة)
ü نماز بزرگ ترین و محکم ترین پناه گاه معنوی است. الصلاة حصن من سطوات الشیطان.
ü نماز مایه ی نزدیکی هر انسان پرهیزگار به خداست. الصلاة قربان کل تقی
ü اگر نماز قبول شود کارهای دیگر هم پذیرفته می شود و اگر نماز رد شود کارهای دیگر نیز مردود است. ان قبلت قبل ما سویها و إن ردّت ردّ ما سویها
ü ترس شیطان از انسان نماز گزار: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «شیطان پیوسته تا وقتی که فرزند آدم بر نمازهای پنج گانه محافظت و مواظبت دارد از وی ترسان است و چون نمازها را ضایع کند بر او دلیر می شود و او را در گناهان بزرگ می اندازد».
ü آثار نماز در عالم برزخ؛ رسول خدا (ص) فرمودند: «نماز بین نمازگزاران و عزرائیل (سلام الله علیه) فرشته ی مرگ)، شفاعت می کند. تا نمازگزار راحت تر جان بدهد.»
نماز در قبر مونس و همدم نمازگزار است، نماز فرش نمازگزار در قبر می شود.
ü آثار نماز در قیامت؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «نماز واقعی و با حضور قلب در روز قیامت تاجی بر سر نمازگزاران است»، «نماز واقعی و با حضور قلب (در روز قیامت) نور چهره ی نمازگزاران است»، «نماز با حضور دل، روز قیامت پوشش و مانعی بین نمازگزار و آتش دوزخ می گردد»
امید است که خداوند متعال ما را از نمازگزاران واقعی قرار دهد.
آثار فرهنگی نماز:
1. نماز آموزگار فرهنگ وادب: اینکه در نماز سفارش شده که در نماز با ادب باشیم ،دست ها روی ران ها، بدن آرام، نگاه ها پایین وبه محل سجده، داشتن لباس تمیز و...مجموعه این دستورالعمل ها روحیه ادب وفرهنگ را در انسان تقویت می کند،آن هم ادبی براساس ارزش هایی چون شناخت ومحبت ،تواضع وادب (قرائتی،یکصدو چهارده نکته در باره نماز،ص56) نماز موجب احساس غرور و افتخار است؛ چه افتخاری از این بالاتر که انسان با خالق خود سخن بگوید و او کلام انسان را بشنود و بپذیرد.

2.نماز از آن جهت که وسیله اتصال عبد به مولاست، موجب احساس قدرت بنده می گردد. نماز گزاران حقیقی به وسیله نماز به اطمینان قلبی می رسند و ترس از غیر خدا را از دل بیرون می کنند.

3.نماز موجب احساس عزت است؛ چون تمام عزت ها از آن خداست، از این رو اتصال به عزیز مطلق به انسان عزت و سربلندی می بخشد.

4. نماز بزرگترین عامل تربیت و اصلاح ظاهری و باطنی است.
آثار اجتماعی نماز:
1.تحکیم وتقویت روابط مردم: از آنجا که اصل در نماز جماعت خواندن است ودر جماعت نیز با مردم،در مردم،از مردم بودن است،اینکه انسانها بدون هیچ گونه امتیاز از هر نژاد واقلیم ودر هر شرایط اقتصادی در کنار هم می آیند ،وحدت وانسجام آنها تقویت می شود.

2.افزایش اطلاعات مردم از وضعیت همدیگر ووضعیت جامعه:اسلام با طرح نماز جماعت وحضور مردم در صحنه عبادات آن هم در خانه خدا وبا وضو بهترین فرصت را برای آشنایی مردم با حرف ودرد همدیگر آشنایی با توطئه های دشمنان وپیش بینی راه حل ها ،تقد از محرومین جامعه ومحل همه در سایه نماز آن هم به صورت جماعت می باشند.

3.نظم وسامان دهی به امور مسلمانان: زمان بندی نماز،توصیه به منظم بودن صفهای نمازجماعت،در با هم سجده افتادن ، باهم نشست وبرخاست کردن در نماز جماعت ...همه دارای پیام اجتماعی به مسلمانان می باشد که تفرق ها را به وحدت تبدیل کنند ،در پیشبرد امور باهم همکاری کنند و...

منبع:قرائتی محسن؛ یکصدو چهارده نکته در باره نماز،چاپ نهم 72

دوست خوبم؛ روی اساس توحید که روح اسلام است, زندگی انسان فرصتی است برای خدایی شدن و هدف دین و انبیا هم همین است که از طریق ارتباط و انس انسان با خدا انسان خدایی تربیت کند و نماز در این میانه مهمترین و اصلی ترین عمل توحیدی است که هیچ عمل دیگری نمی تواند آن را جبران کند.
تمام سعادت انسان از طریق ارتباط و انس با خداوند و نزدیک شدن به او تامین می شود و نماز بهترین وسیله برای قرب و انس با خداوند است. باید توجه کنید که معنای انس به خدا در آیه صبغه مطرح شده است. در قرآن کریم می خوانیم صبغه الله و من احسن من الله سبغه. یعنی رنگ خدا و چه نیکو است به رنگ خدا در آمدن. راه به رنگ خدا شدن انس با او است همان گونه که آهن در اثر همنشنی با آتش به رنگ آتش می شود و خصوصیات آتش را به خود می گیرد. اگر لذتی که انسان از طریق انس با خدا و نماز و عبادت و دعا می برد را درک کند آن را با هیچ لذتی مقایسه نخواهد کرد و تمام لذتها پیش او بی رنگ خواهد شد. علت اصلی اینکه انسان نمی تواند نماز بخواند و با خدا انس داشته باشد، انس به دنیا است. کسی که در اثر تماس زیاد با دنیا و امکانات مادی به لذت های دنیوی انس پیدا کرده اگر بخواهد نماز بخواند بسیار سخت خواهد بود.
نمازهاى پنج گانه در تمامى عمر، همانند چراغ ها و پمپ بنزین هایی است که در مسیرى سخت، طولانى و پرحادثه، به انسان نور و انرژی می دهد تا از راه خود به سوی کمال و قرب الهی و رشد و تعالی باز نماند. بدون نماز، آدمى در مسیر زندگى، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشى خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند. از همین رو، تمامى پیامبران الهى و کتاب‏هاى آسمانى، آدمى را به نماز دعوت کرده‏اند. کسی که نماز نمی خواند رابطه ای با منبع نور و قدرت هستی ندارد و در نتیجه ضعیف و تاریک خواهد شد و توان زندگی اش کم خواهد گشت. آن‏چه گفته شد، تنها اشاره‏اى کوتاه به فلسفه فردى نماز بود و نماز، از جهات مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... داراى حکمت‏هاى عمیقى است.
پرسشگر عزیز؛ تأثیر اعمال و عبادات و به ویژه نماز بستگی کامل و مستقیم به زمینه های روحی و معنوی و و جود بستر مناسب در خود نماز خوان و رفع موانعی که اثر نماز را خنثی می سازد و یا آن اثر را کم رنگ می کنند دارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد پاک و معصومش (علیهم السلام) نماز می خواندند و ما هم نماز می خوانیم و به هر دو نیز نماز گفته می شود، ولی چقدر فاصله و تفاوت بین این دو نماز وجود دارد و دلیل این تفاوت چیست؟ آیا نماز امامی که همه عالم را محضر خداوند می بیند و در حال نماز یکسره خود را در محضر حق می یابد و خود و اسم و رسم و افکار و تعلقات خود را در برابر هستی مطلق نیست و نابود می بیند با نماز ما که همراه با افکار مختلف و خیالات پراکنده و باطل است یکسان است؟ پس نماز به تنهائی معجزه نمی کند و این معجزه و دگرگونی و تأثیر عمیق و شگرف را باید فرد نمازگزار خود رقم زند. اوست که باید اعتقادات و باورهایش را درست و مستقیم و استوار سازد و اصول عقایدش را با مطالعه و تفکر از آبشخور صافی و زلال منابع دین یعنی قرآن و سنت پیامبر (صلط الله علیه و اله وسلم ) و ائمه اهل بیت (علیهم السلام) بگیرد و آنگاه در انجام اعمال صالح بکوشد و همزمان جویبار وجودش را از ناپاکی و آلودگی و رذایل نفسانی پیراسته سازد و به اندازه ظرفیت وجودی اش مؤمن و معتقد گردد تا نمازش معراج مؤمن و نزدیک کننده انسان با تقوا به خدا گردد.

پرسشگر عزیز؛ می توانید جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایتhttp://akhlagh.porsemani.ir مراجعه نمایید.

مطالعه بیشتر:
1- اسرار الصلوة میرزا جواد آقا ملکى تبریزى
2- آداب الصلوة امام خمینى
3- راز نماز محسن قرائتى
4- 1001 نکته درباره نماز حسین دیلمى
5- معراج السعادة، ملا احمد نراقی
6- 114 نکته درباره نماز محسن قرائتى
7- وصال دوست رحیم کارگر
8- آشنایى با نماز محمدتقى صرفى
9- از ژرفاى نماز آیت الله خامنه‏اى
10- اسرار نماز على‏اکبر مهدى‏پور
11- اسرار و شگفتیهاى نماز ایوب نظرى
12- تفسیر نماز محسن قرائتى
13- چهل حدیث پیرامون نماز صالح کلیاتى
14- چهل حدیث در اهل نماز نورى اشتهاردى
15- حلقه‏هاى وصل دکتر على‏اکبر افتخارى
16- راز نماز براى نوجوانان محسن قرائتى
17- روشهاى پرورش احساس مذهبى نماز در کودکان و نوجوانان دکتر غلامعلى افروز
18- سجده دل یا قلب نمازگزار افشان صالحى
19- سخنى درباره نماز سیدهاشم رسولى محلاتى
20- مى‏خواهم نماز بخوانم سپیده خلیلى
21- نماز از دیدگاه دانشمندان رحیم کارگر
22- همراه با نماز محسن قرائتى
23- آرامش در پرتو نیایش رحیم کارگر

عبادت و فلسفه آن

عبادت و فلسفه آن

 

چرا عبادت ؟                                              

عبادت ،به معنای اظهار ذ لت ،عالی ترین نوع تذلل وکرنش در برابرخداوند است .در اهمیت آن همین بس که ،آفرینش هستی و بعث پیامبران (عالم تکوین و تشریع)برای عبادت است. خداوند می فرماید:

((وما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون)) سوره ذاریات آیه 56

هدف آفرینش هستی و جن و انس ،عبادت خداوند است.

کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز ،دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است:((و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت)) سوره نحل آیه 36

پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران ،عباد ت خدا بوده است.

روشن است که خدای متعال ،نیازی به عبادت ما ندارد،((فان الله غنی عنکم)) سوره زمر آیه 36و سود عبادت ،به خود پرستندگان بر می گردد،همچنان که درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم ندارد.

ریشه های عبادت

آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است،از جمله:

1-عظمت خدا

انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند ،ناخودآگاه در برابراو احساس خصوع و فروتنی می کند.آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم ،انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده،او را تعظیم و تکریم می کند.

2-احساس فقر و وابستگی

طبیت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید،در برابرش خصوع می کند.

وجود ما بسته به اداره خداست و در همه چیز ،نیازمند به اوییم. این احساس عجز و نیاز ،انسان را به پرستش خدا وا می دارد . خدایی که در نهایت کمال و بی نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود ، هرگز گردن بعضی نزد خدا خم نمی شد.

3-توجه به نعمت ها

انسان ،همواره در برابر برخوداری از نعمت ها ،زبان ستایش و بندگی دارد. یادآوری نعمت های بیشمار خداوند،می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد .در مناجات های امامان معصوم ،معمولا ابتدا نعمت های خداوند ،حتی قبل از تولد انسان ،به یادآورده می شود و از این راه،محبت انسان به خدا را زنده می سازد آنگاه درخواست نیاز از او می کند

خداوند هم می فرماید:

((فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف)) سوره قریش آیه 3و4

مردم پرودگار این کعبه را بپرستید ،او را که از گرسنگی سیرشان کرد واز ترس،ایمانشان  نمود.

درآیه ای دیگر است ،پرودگار تان را بندگی کنید،چون شمارا آفرید.  

4- فطرت

پرستش ،جزئی از وجود ئ کشش فطری انسان است. این روح پرستش،که در انسان فطری است،گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به ((خدا پرستی ))می رسد گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان در سایه جهل یا انحراف ،به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود.

انبیا ،برای ایجاد حس پرستش نیامده اند،بلکه بعثت آنان ،برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است .

علی (ع) می فرماید :خداوند ،محمد (ص)را به حق فرستاد،تا بندگانش را از بت پرستی ،به خدا پرستی دعوت کند.

بیشتر آیات مربوط به عبادت در قرآن ،دعوت به توحید در عبادت می کند،نه اصل عبادت. زیرا روح عبادت در انسان وجود دارد .مثل میل به غذا که در هر کودکی هست،ولی اگر راهنمایی نشود ،به جای غذا خاک می خورد و لذت می برد!

اگر رهبری انبیا نباشد ،مسیر این غریزه منحرف می شود و به جای خدا،معبودهای دروغین و پوچ پرستیده می شود.آنگونه که در نبود حضرت موسی و غیبت چهل روزه اش ،مردم با اغوای سامری ،به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند.

 

نقش عبادت                                       

عبادت ،قرار دادن همه ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است.اینگونه رنگ خدای زدن به کارها ،تأثیرهای مهمی در زندگی انسان دارد که به گوشه ای از آنها اشاره می شود:

1- باقی ساختن فانی

انسان ؛و همه تلاش هایش از بین رفتنی اما آنچه برای رضای خدا انجام گیرد ومتعلق به الله باشد ،به صورت ذخیره در می آید و باقی است .

قرآن می فرماید))ما عند کم ینفد وما عند الله باق)) سوره نحل آیه 96

آنچه نزد شماست پایان می پذیرد و آنچه نزد خداست ،ماندگار است.

و نیز ))کل شیء هالک إلا وجهه)) سوره قصص آیه 88

هر چیزی نابود می شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روی الهی داشته باشد.

2- تبدیل ماد یات به معنویات

اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نیت و انگیزه و جهت کارهایش را در مسیر خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد،حتی کارهای مادی از قبیل خوردن ،پوشیدن ،مسافرت ،دیدار ،کار روزانه ،خانه داری ،تحصیل ،همه و همه ،معنوی می شود . بر عکس ،گاهی مقدس ترین کارها ،اگر با هدف مادی و دنیوی انجام گیرد،از ارزش می افتد . اولی نهایت استفاده است ، دومی نها یت زیان.

3- سازندگی فرد و جامعه

عبادت و توجه به خدا و پرستش او ،چون همراه با نادیده گرفتن هوس ها و  تمایلات ،و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بی نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است،این مسائل در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش دارد.

عبادت ،حرکت در مسیر مستقیم الهی است:((و أن أعبدونی هذا صرط مستقیم)) سوره یس آیه 61

عبادت ،باز نیست ،بلکه اهرم حرکت است )) و استعینوا با لصبرو الصلوة))از صبر و نماز کمک بگیرید. سوره بقره آیه 45و153

عبادت ،هم انسان را به صورت فردی ،از بردگی هوس ها و گناهان و شیطان نجات می دهد ،و هم یک جامعه عابد ،که خدا را می پرستد ، از پرستش طاغوت ها و ستمگران و ابر قدرت ها آزاد می شود .

اقبال لاهوری می گوید:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد                

                                        گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی زسگان پست  تر است

                                         من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

عبادت ،هم ((فرد ساز)) است و هم جامعه ساز ،فساد جوامع ،بیشتر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه و ریشه می گیرد.

ابعاد عبادت                    

در فرهنگ اسلام ،عبادت فراتر از نمونه هایی چون نماز و روزه است. همه کارهای شایسته ای که به نفع مردم نیز باشد ،عبادت است . به برخی از کارها که در اسلام ،عبادت به حساب آمده ،اشاره می کنیم:

1- تفکردر کار خدا

امام صادق (ع) می فرماید:عبادت ،زیاد نماز خواندن و روزه گرفتن نیست ، همانا عبادت ،اندیشیدن در امر خداست.

تفکری که انسان را به خدا نزدیک و آشنا سازد عبادت به حساب آمده است.

2- رسول خدا(ص)فرمود:عبادت ،هفتاد بخش است،برترین آنها طلب حلال و به دنبال روزی رفتن است.

3- آموختن دانش

پیامبر اسلام(ص) فرمود:کسی که از خانه به د نبال آموختن دانش بیرون برود،تا با آن باطلی را رد کند و گمراهی را به هدایت بکشد . کار او همچون چهل سال عبادت است.

4- خدمت به مردم

روایات بسیار است که مرد م و رسیدگی به مشکلات آنان را از بسیاری از عبادت ها و حج مستحب ،به مراتب برتر به حساب آورده است . به قول سعدی:

عبادت به جز خدمت خلق نیست               به تسبیح وسجاد و د لق نیست

5- انتظار حکومت عدل جهانی                                              

پیامبر (ص) فرمود : انتظار فرج و گشایش {با آمدن امام زمان (ع)} برترین عبادت است. روشن است که انتظار مثبت و سازنده که زمینه سازی و تلاش برای دولت عدل مهدی (ع) را نیز داشته باشد.

چگونه عبادت کنیم؟

روش عبادت را باید از قرآن و عترت آموخت. آیات قرآن و احادیث  معصومین ،بهترین عبادت را کدام می دانند و چه اوصافی برای آن  می شمارند ؟ جواب را باید از قرآن و عترت دریافت . پس مروری به کلمات اولیاء دین می کنیم:

1- آگاهانه

در حدیث است: دو رکعت نماز عالم ،بهتر از هفتاد رکعت نماز جاهل است. ورسول خدا (ص) فرموده است : از نماز ،آن قسمتی مورد قبول است که انسان بر اساس تعقل و آگاهی بخواند. عابدی که از روی فهم و درک عبادت نکند ،همچون الاغ آسیاب حرکت می کند ولی در جا می زند و پیش نمی رود.

قرآن می فرماید (( لا تقربوا الصلوةو انتم سکری حتی تعلموا ما تقولون)) سوره نساء آیه 43

در حالی مستی سراغ نماز نروید،تا بدانید که چه می گویید.            

امام صادق (ع) می فرماید:

هر که دو رکعت نماز بخواند و بداند، با که سخن می گوید، گناهانش بخشیده می شود.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

دو رکعت نماز با توجه ،از شب زنده داری غافلانه بهتر است.

2- عاشقانه

آنگونه که بیمار ،از غذای لذیذ ،لذت نمی برد ،عبادت کنندگان بی شوق هم،لذتی از پرستش نمی برند . عبادت باید همراه محبت و عشق و نشاط و لذت باشد ،نه همراه کسا لت و بیحالی و افسرده دلی. نشاط در عبادت ،امتیازی است که انسانهای شیفته دل از آن برخودارند. زمینه آن را هم باید با معرفت و توجه بد ست آورد. عبادت زوری و تحمیلی بی نتیجه است.

امام صادق (ع) فرمود:

عبادت را به خودتان تحمیل نکنید.  آن گونه که برای دیدار یک شخصیت محبوب و بزرگ ،نشاط و شوق می یابیم ،برای دیدار با خدا و پرستش در آستان او هم باید قلبی مشتاق وبا نشاط بیابیم . اولیا ء دین و معصومین (ع)چنان شیفته لحظه دیدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نماز و عبادت داشتند که شگفت آوراست .

3- خالصانه                                                                                                             

گوهر خلوص ،به عبادت ها ارزش و اعتبار می بخشدو عبادتی که خالص برای خدا نباشد و ریا ،نقاق و شهرت طلبی و عوام فریبی باشد،فاقد ارزش است ونزد خداوند هم پذیرفته نیست.

قرآن می فرماید:

((و لایشرک بعبادةربه أحدا)) سوره کهف آیه 110

(هر که به خدا و قیامت ایمان دارد )کسی را در عبادت ،شریک خدانسازد.

امام رضا (ع) فرمود:

هر کس با طرح عبادت خویش در جامعه ،خود را مشهور می کند ،نسبت به دین او بدبین باشید. چنین کسانی از دین ،دامی برای فریب مردم می سازند . عبادت بی اخلاص همچون جسم بی جان و پیکر بی روح است. وبه تعبیر قرآن ،مردم فرمان نیافته اند مگر آنکه با دینی خالص خدا را بپرستند: سوره بینه آیه 5

4- خاشعانه

خشوع ، آن توجه قلبی به پرودگار و داشتن حالتی است که مناسب با عظمت خدا و کوچکی و نیاز در مقابل او باشد .

پرستش خدا باید همراه با قلبی سرشار از احسا س عظمت خدا و کوچکی و نیاز در مقابل او باشد. قرآن ، در وصف مومنان رستگار ،((خشوع در نماز ))را بیان می کند.

((الذین هم فی صلاتهم خشعون)) سوره مومنون آیه 3                                                                   

در حدیث است :خدا را چنان عبادت کن که گویا اورا می بینی

5- مخفیانه

انسان، مصون از دام های شیطان نیست و عبادت های عابد ،چه بسا با عجب و ریا و خود نمایی تباه می شود .

راه غلبه براین آفت ،عبادت های پنهانی است.

رسول خدا (ص) می فرماید:

پاداش عبادتی بیشتر است که مخفی تر است.

آفات عبادت

شیطان ، این دشمن قسم خورده و دیرینه انسان ، که همواره در کمین انسان است تا عبادتها یش را تباه و بی نتیجه سازد ،از این راه ها برای فاسد کردن و باطل نمودن عبادات ما واردمی شود:

1- ریا

کسی که نه برای خدا ، بلکه برای جلب نظر مردم یا رسیدن به موقعیت و شهرت ،عبادت می کند ،او گرفتار دام شیطان است و عباداتش به هدر می رود.

2- عجب

شیطان انسان را در حین عبادت ،به خود پسندی و مهم دانستن عبادت ها می کشد ،و اگر کار ،با نام و برای خدا هم شروع شده باشد،در نیمه راه شیطان آن را تباه می سازد و انسان را به غرور دچار می سازد.

3- گناه

بی شک ،گناهان، آثار خوب عبادات را از بین می برند . کشاورزی که پس از ماهها تلاش و زحمت در راه به ثمر رساندن مزرعه و باغ ، در اثر یک غفلت گرفتار آتش سوزی و حریق خرمن می شود.

امام سجاد (ع) در دعای ((مکارم الاخلاق))از خداوند چنین می طلبد:

خدایا مرا بنده خودت ساز، ولی عباد تم را با عجب ،فاسد مگردان،

مرا عزیز کن ولی به تکبر مبتلایم مساز.

 

محمد ابراهیم مولازاده روحانی مستقر روستای دیوزند

اداره تبلیغات اسلامی شهرستان قروه

 






هرگاه هدف از عبادت این باشد که نیازمندیهاى خدا رابرطرف کنیم و از پرستش خود بهره‏اى به او برسانیم، در این صورت پرسش یاد شده پیش مى‏آید که خداوند وجودى نامحدود و نامتناهى و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است پس چه احتیاجى به پرستش ما دارد؛ ولى هرگاه هدف از پرستش او، تکامل خود ما باشد، در این موقع عبادت وسیله تکامل و سعادت ماست و دستور او به عبادت، یک نوع لطف و مرحمت و راهنمایى خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.
آری خداوند بی نیاز مطلق است و نیازی به نماز و عبادت ما ندارد. دلیل عبادت و نماز نیاز انسان به آن است. نماز فلسفه، آثار و منافع فراوانی برای انسان دارد که بدان اشاره خواهد شد. همچنین درست است که خداوند با فضل خودش عطا می کند، ولی کارهای خداوند گتره و بی حساب نیست. بی حساب عطا کردن خداوند نیز حساب و کتابی دارد. به طور مثال در قرآن کریم فرموده است من به صابران بدون حساب عطا می کنم. قل یا عباد الذین آمنوا اتقوا ربکم للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه و ارض الله واسعه انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب (10، زمر)یکی از اقسام صبر صبر بر اطاعت است و کسی صابر است که نماز می خواند. ما هر قدر هم کارهای شایسته بکنیم باز عمل ما در مقابل نعمت های الهی هیچ است و پاداش الهی در قبال آن بی حساب محسوب می شود.
پس از پذیرش اسلام و قرآن به عنوان دین و کتاب الهى، درمى‏یابیم که در قرآن و نیز کلمات انبیاى الهى و پیشوایان، تأکید وافرى بر اقامه نماز شده است. همچنین نماز داراى جایگاه ویژه‏اى در ادیان الهى است و در طول تاریخ تمامى پیامبران و پیروان آنها سفارش به نماز شده‏اند. اما چرا نماز؟ اسلام و قرآن داراى سیستمى ترتیبى جهت نیل آدمى به مراتب کمال است که از جمله آنها اقامه نماز مى‏باشد. محور تربیت و تعالى انسان در مکتب اسلام، با توجه به خداوند و در نظر گرفتن موقعیت او و نیز جایگاه خود انسان میسّر است. این توجه با نماز حاصل مى‏شود. نماز و نه هیچ عبادت دیگرى، براى خداوند سودى به همراه ندارد و اگر هیچ کس در تمامى هستى سر بر آستان او نساید، بر دامن کبریایى او گردى نمى‏نشیند. ولى غفلت انسان از خداوند، زمینه سقوط وى به پست‏ترین درجات را فراهم مى‏کند. حال آن که یاد خداوند او را بر طریق مستقیم نگاه مى‏دارد و در طوفان حوادث زندگى و فراز و نشیب آن دست او را مى‏گیرد.
نمازهاى پنج گانه در تمامى عمر، همانند چراغ ها و پمپ بنزین هایی است که در مسیرى سخت، طولانى و پرحادثه، به انسان نور و انرژی می دهد تا از راه خود به سوی کمال و قرب الهی و رشد و تعالی باز نماند. بدون نماز، آدمى در مسیر زندگى، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشى خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند. از همین رو، تمامى پیامبران الهى و کتاب‏هاى آسمانى، آدمى را به نماز دعوت کرده‏اند. کسی که نماز نمی خواند رابطه ای با منبع نور و قدرت هستی ندارد و در نتیجه ضعیف و تاریک خواهد شد و توان زندگی اش کم خواهد گشت. آن‏چه گفته شد، تنها اشاره‏اى کوتاه به فلسفه فردى نماز بود و نماز، از جهات مختلف اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... داراى حکمت‏هاى عمیقى است.
نماز، عملاً موجب همبستگى مسلمانان و احساس روح یکرنگى در بین آنان است؛ چرا که همه آنان به یک مشکل و به سمت یک قبله نماز مى‏گذارند و این موضوع، پیامدهاى ارزنده‏اى خواهد داشت.ارزنده‏ترین و شریف‏ترین انسان‏هاى تاریخ، به پا دارنده نماز و فرمان دهنده به آن بوده‏اند.
در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته که بعضى از آنها عبارت است از:
الف) یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموش‏کارى است. بنابر این هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز خداى سبحان را یاد کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مى‏شود.
ب ) وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مى‏کند. بنابر این یکى از اهداف نماز جلوگیرى از فحشا و منکرات است: «ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنکر».
ج ) هدف دیگر نماز عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت است. به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین به خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و... همه نشانه‏هاى خضوع است. و این حقى است از خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشید که همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مى‏کند. امام على(ع) مى‏فرماید: «ومن تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا ؛ خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود» V}(نهج‏ البلاغه، کلمات قصار، حکمت 252){V
حضرت فاطمه(س) نیز مى‏فرماید: «فرض اللّه‏ الصلاه تنزیها عن الکبر ؛ خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیّت پاک گرداند».
د ) راز دیگرى که در نماز نهفته است تشکیل جماعت‏هاست. ویل دورانت مى‏نویسد: بر هیچ انسان منصفى پوشیده نیست که شرکت مسلمان‏ها در نمازهاى جماعت روزانه چه اثر خوبى در وحدت و تشکّل آنها دارد. با کمى دقت مى‏توان دریافت که در سایه همین جماعت‏ها و جمعه‏هاست که انسجام و اتحادى در اقشار مختلف ایجاد مى‏شود و در سایه آن برکات و ارزش‏هایى وجود دارد. از کارهاى عمرانى یک منطقه گرفته تا راه حل سایر مشکلات افراد و جامعه. آنچه ذکر شد بیانگر این حقیقت است که به هر حال یکى از اهداف نماز، پاک و منزه ساختن روح انسان از کبر و منیت است؛ همچنان که نماز بازدارنده انسان از لغزش‏ها و گناهان است. نماز در ساحت روح انسان، همان نقشى را ایفا مى‏کند که نرمش و ورزش در ساحت جسم انسان ایفا مى‏نماید. اگر کسى ورزش رابراى مدت طولانى ترک کند، کم‏کم بدنش دچار یک نوع سستى و کسالت مى‏شود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد.
بنابر این انسان باید روزانه یا لااقل هفته‏اى چند ساعت، به راهپیمایى و ورزش بپردازد تا به تدریج جسم را سلامت و شاداب سازد. روح انسان نیز چنین نیازى دارد، باید هر روز این نیایش و سرود مذهبى و اسلامى تکرار گردد تا به تدریج سلامت و شادابى روح انسان در سایه یاد حق احراز گردد. نماز از جمله عبادات عملى در بینش توحیدى اسلام است که فلسفه آن را تنها در پرتو آن بینش، مى‏توان نظاره کرد.
بدیهى است تا زمانى که ابعاد مختلف این بینش، به درستى شناخته نشود، جایگاه نماز و هم‏چنین دیگر برنامه‏هاى عملى آن، روشن نخواهد شد. در بینش اسلام و ادیان توحیدى، انسان و مجموعه هستى، آفریده‏هاى خداوند و در مسیر حرکت به سوى او و معرفت مبدأ خویشند. در این دیدگاه، هیچ غایتى جز معرفت خداوند براى انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم مى‏خورد و تمامى جاذبه‏هاى دیگر، جملگى براى به حرکت درآوردن آدمى و فراخوان وى به معرفت خداوند هستند.
در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا مى‏کند؛ آن هم به صورت عبادتى موزون و حساب شده که باید به صورت خاصى به جاى آورده شود. بدون این عبادت، سرّ حیات بى‏رنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه‏هاى دیگر، راه اصلى را به فراموشى خواهد سپرد.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر . ک : 1- اسرار نمازشهید ثانی , ترجمه : مهدی پور 2- اسرار الصلاه میرزا جواد ملکی تبریزی 3- آداب نمازامام خمینی 4- پرتوی از اسرار نمازمحسن قرائتی نماز,

برگرفته از پرسمانچرا باید نماز خواند و فلسفه نماز خواندن چیست؟

پاسخ: علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که دستور خداوند و تکلیفی شرعی بر عهده ما است، به جا می آوریم؛ هرچند به روشنی می دانیم که نماز آثار و برکات متعدد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی برای ما دارد؛ با همه این ها می توان پرسید: چرا نماز واجب است و چرا این تکلیف برای ما در نظر گرفته شده است؟

در پاسخ می گوییم وجوب، یکی از احکام پنج گانه شرعی است که در شریعت و از جانب شارع مقدس که خداوند متعال باشد، برای نظام دادن به ساختار بندگی بندگان تنظیم شده است؛ در نتیجه، از آن جا که پذیرش شریعت و عمل به آن، در مرتبه ای بعد از پذیرش اصل دین و اثبات نبوت و پذیرش خداوند از راه عقل و برهان است، در مورد شریعت چرایی و چگونگی عقلی معنا ندارد. بهترین پاسخ در مورد چرایی وجوب عبادات و دیگر وظایف آن است که خداوند فرموده است.

اما اگر منظور از چرایی، یافتن حکمت های وجوب عملی مشخص و مستمر به نام نماز است، می توان گفت اصولا حکمت های عبادتی چون نماز را باید در فلسفه کلی عبادات و مناسک عبادی جستجو کرد. ما معتقدیم که عبودیت و پرستش، یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تاکنون به شکلی پرستش داشته‌اند. روح انسان، نیاز به عبادت و پرستش دارد و هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند؛ اما سخن در نحوه پرستش است. در فرهنگ اسلامی تعیین و مشخص کردن شکل عبادت، با شارع مقدس (خداوند متعال) است. کسی نمی‌تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی ذکر و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است؛ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدس بیان شده است، باید انجام داد؛ نه کم تر و نه بیش تر. در نتیجه، خداوند نماز را واجب فرموده و مقررات و شرایطی هم برای آن وضع کرده است. اما تامل عقلانی در ماهیت نماز نشان می دهد که این عمل با این خصوصیات بهترین شیوه برای رسیدن به همان نیاز روحی انسان نیز محسوب می شود؛ در واقع اگر در ماهیت و شکل نماز دقت شود، می بینیم که نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است. مجموعه اجزا و حرکات آن، تجلی تواضع و تسلیم در برابر خداوند است. در عین حال، گرامیداشت و جایگاه انسان و قدرت و توان او نیز در این تکلیف مورد توجه قرار گرفته است.

به علاوه، نوع چیدمان اوقات نماز به گونه ای است که نه به انسان فشار طاقت فرسایی وارد شود و نه آدمی تا مدت زیادی از انجام آن و توجه به خداوند و حقایق عالم غافل گردد؛ بلکه به طور منظم و مستمر، این عمل عبادی در زندگی تکرار می شود.

از شاخصه های مهم نماز آن است که، غفلت زدا است، بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر گردند، اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف و در هر شبانه روز در چند نوبت انجام می شود، مرتبا به انسان هشدار می دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد می کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله‌ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویا به او بیدار باش گوید.

همچنین نماز خود بینی و کبر را در هم می شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می گذارد، خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می بیند و توجه به این مساله جلوی بسیاری از گردن کشی ها و خود بینی ها را می گیرد.

با این همه، اگر نماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب و با توجه به روح اصلی و ماهیت حقیقی اش خوانده شود، هم انسان را منظم، مقید، اجتماعی و دور از غفلت و دنیازدگی می کند و هم جلوی بسیاری از مفاسد اجتماعی را می گیرد که حصول همه این نتایج، در فرض التزام و جدیت و استمرار در نماز است؛ نه اختیار و حق انتخاب در انجام آن.

قرآن کریم به صراحت اعلام می کند که نماز، مانعی در برابر انجام فحشا و منکر است (۳) و این یعنی حیات پاک و نورانی و سعادتی که برای آینده انسان رقم می خورد. حتی نماز های کم مایه و با بی توجهی نیز در این مسیر خالی از اثر نیستند، چنان که افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنها برای پیشوایان اسلام بیان می شد و ائمه می فرمودند: غم مخورید، نمازشان آنها را اصلاح می کند و همین گونه می شد.

اما دقت و اصرار در این شکل و قالب و شروط و قیود این عمل، به چه دلیلی است؟ نماز، نماد تسلیم و عبودیت در برابر خداوند است. اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل کند و آن را به جا بیاورد، آن چیزی که خداوند از او خواسته، دیگر بندگی او نمی شود؛ بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است. امیرمؤمنان (ع) در روایتی پس از بیان این که معنای اسلام را تسلیم شدن در مقابل پروردگار می داند. که نشان تسلیم در عمل آشکار می شود، می فرماید : مؤمن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمی گذارد؛ بلکه بر آنچه از پروردگارش رسیده، بنیان می‌نهد.(۱)

شاید یکی از رموز خواندن نماز به همان صورتی که پیامبر فرمود، حفظ شکل و ساختار عمل بعد از قرن ها است که در نتیجه آن، ماهیت و روح کلی و ساختار اساسی خود دین هم در پرتو آن زنده و پا برجا باقی می ماند؛ در حالی در ادیان دیگر ما چنین عمل معینی را نمی بینیم. به همین دلیل، آن روح کلی ادیان دیگر و ساختار اصلی به مرور زمان از دست رفته است.

هشام بن حکم از امام صادق (ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می گیرد و هم انسان را به زحمت می اندازد؟ امام فرمود: « پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت کردند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند؛ اما با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام (ص) زنده بماند و این، از طریق نماز امکان پذیر است».(۲)

یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست. در جمع بندی می توان گفت هم شکل و ساختار ظاهری نماز، زیبا و جذاب و اثربخش است و هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی؛ رکوع و سجود و تسبیح و ستایش و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایی ها در نماز موجود است.

اما در نهایت باز باید دانست که هر چند نماز دارای برکات و ثمرات بسیاری نظیر به یاد خدا افتادن، آرامش، دوری از غفلت ها و زشتی ها و.. . است اما اگر در مورد خاصی چنین نتیجه و ثمره ای حاصل نشد یا بدون نماز هم برخی از این ثمرات برای ما حاصل بود، نمی توان نماز را به کنار گذاشت و آن را بی فایده دانست زیرا چنین کاری عین مخالفت با دستور خداوند و ضد تسلیم و عبودیت که حقیقت بندگی است می باشد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. علامه مجلسی، بحار الانوار، نشر اسلامیه، تهران، بی تا، ج ۶۵، ص ۳۰۹.

۲. شیخ صدوق‏، علل الشرائع، انتشارات داورى‏، چاپ اول، ج ۲، ص ۳۱۷.

۳. عنکبوت (۲۹) آیه ۴۵.

دلایل نیاز انسان به دعا/ چرا دعا از بهترین عبادت ها است

دلایل نیاز انسان به دعا/ چرا دعا از بهترین عبادت ها است

انسان باید خدا را با تضرع بخواند، یعنی با کمال خضوع و خشوع و تواضع روبه سوی او آورد در حقیقت دعا کننده نباید تنها زبانش چیزی بخواهد، بلکه باید روح دعا در درون جان و تمام و جودش منعکس شود. پیامبر(ص) می فرماید دعا عبادت است.

به گزارش خبرگزاری مهر، دعا یکی از بهترین عبادت ها و موجب کمال نفس و قرب به خداوند است. خداوند در قرآن کریم بندگان را به دعا کردن دعوت فرموده و می فرماید؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، کسانی که از عبادت من تکبر ورزند به زودی با ذلت داخل دوزخ خواهند شد.

دعا یکی از وسایل ارتباط با خداوند است که این ارتباط عامل موثری در راه خودسازی است. بنده باید ارتباط خود را با خالق هستی نزدیک تر کرده و با زبان خود با خدا سخن گوید تا بر اثر این راز و نیاز شعله ای در او به وجود آید که باعث سوزاندن گناهانش شود. رسول خدا(ص) فرمود؛ دعا، اسلحه مومن و ستون دین و نور آسمان ها و زمین است.

دعا منبع عظیم تغذیه روح و نفس انسانی است و در سازندگی اثر عجیبی دارد. انگیزه دعا در هر فردی با فرد دیگر متفاوت است و دعای هر کسی از انگیزه ای متناسب با درجه معرفت و ایمان او ناشی می شود. عده ای خدا را می خوانند تا نیاز آنان را برآورد و گروهی دیگر از این فراتر رفته و به مقامی رسیده اند که خود دعا برای آنان موضوعیت دارد. این بندگان به امر خدا دعا کرده و او را می خوانند و از این راز و نیاز لذت می برند. این نوع دعاست که در سازندگی موثر است و باید تقویت شود.

حضرت امیر(ع) می فرماید: دعا کلید نجات و گنجینه رستگاری است و بهترین دعا آن دعایی است که از سینه پاک و دلی پرهیزگار برآید. و در راز و نیاز وسیله نجات است و خلاصی در اخلاص است و چون فزع و بی تابی سخت شود مفزع و پناهگاه خداست.

بنده خدا عین فقر و نیاز است و اگر یک لحظه فیض خدا از او قطع شود نابود خواهد شد. انسانی که در حال دعا خدا را یاد می کند و با او ارتباط برقرار می نماید، رسم عبودیت این است که نیازمندی هایش را بدو عرضه نموده و از غنی مطلق که منبع تمام خیرات و کمالات است یاری بطلبد. پیامبر(ص) می فرماید: آیا شما را به سلاحی راهنمایی نکنم که شما را از دشمنانتان رهایی بخشد و روزی شما را فراوان کند؟ عرض کردند؛چرا! فرمود: پروردگارتان را در شب و روز بخوانید زیرا سلاح مومن دعاست. خداوند می فرماید: پروردگارخود را با حال تضرع و در پنهانی بخوانید.خداوند تجاوز پیشگان را دوست ندارد.

حال دعا و راز و نیاز یکی از زیباترین حالات بنده است که اولیای خدا آن را با هیچ چیز معامله نمی کنند. ارتباط با خدا و امید استجابت دعا آرامش بخش دلها و مایه دلگرمی دعا کننده است. قرآن کریم می فرماید؛ ای مردم، شما همه به خدا محتاجید و تنها خداست که بی نیاز و غنی بالذات و ستوده صفات است.

خداوند انسان را تشویق می کند که هنگام فقر و نیاز دست به درگاه خدا بر دارد تا از منبع فیض لایزال الهی نیازمندی های خویش را بر طرف سازد. انسان به چهار دلیل باید پیوسته با خدا راز و نیاز بگوید؛
1. برای رفع نیازمندی های مادی و معنوی
2. حفظ دستآوردهای مادی و معنوی
3. برای برطرف کردن زیان های اجتماعی که مولود حوادث و غفلت ها و هواهاست.به همین جهت در حدیث آمده "دعا بلا را دفع می کند".
4. دعا غذای روح است. انسان مومن همیشه و در هر حال دعا می کند. پس باید در هر حال نه فقط در حال اضطرار و بن بست خدا را بخواند. قرآن کسانی را که در هنگام ضعف و بدبختی دست به دعا بر می دارند توبیخ کرده و می فرماید؛ زمانی که به انسان زیان و رنجی برسد به هر حال که باشد نشسته، خفته، ایستاده، فورا ما را به دعا می خواند. آن گاه که رنج و زیانش برطرف شود باز به حال غفلت و غرور چنان باز می گردد که گویی هیچ ما را برای دفع ضرر و رنج خود نخوانده و همان کفر و غفلت است که اعمال زشت بندگان را در نظرشان زیبا نموده است.

انسان بر حسب فطرت و غریزه ای که دست آفرینش در نهاد او به ودیعت گذاشته به هنگام سختی و درماندگی خدا را می خواند و رفع نیازهایش را از او می طلبد، اما وقتی به رفاه و آسایش دست یافت به اسباب دل می بندد و آنها را در رفع خواسته هایش شریک خداوند قرار می دهد. تاکید قرآن کریم در مورد دعا از این روست که انسان به این غفلت دچار نشود و همیشه ارتباط خود را با خداوند حفظ کند تا به تکامل و درجات عالی انسانی برسد. شخص مومن با دعا به پیکار با یاس و نامیدی بر می خیزد و حل مشکلات خود را از نیروی غیبی می طلبد. پیامبران و ائمه اطهار (ص) همواره از سلاح دعا استفاده نموده و آن را به مومنین توصیه می کردند. دعا نه تنها یک عبادت، بلکه روح عبادت هاست. دعا اگر با شرایطش به جا آورده شود آدمی را به عالم ملکوت عروج می دهد و به خدا نزدیک می سازد. در فضیلت دعا و امر به آن آیات و روایات بی شماری وارد شده است.

دعا کننده برای استجابت دعایش باید شرایطی را رعایت کند که به چند مورد آن اشاره می شود:
1. بکوشد اوقاتی شریف و عزیز را برای دعا خواندن بر گزیند.
2. آن که حالتی را در نظر داشته باشد که در آن استجابت دعا وارد شده است مثل به هنگام آمدن باران، بعد از نمازهای واجب و در میان اذان و اقامه
3. با وضو یا غسل و روبه قبله به دعا بپردازد.

در نتیجه می توان گفت یکی از عوامل اجابت دعا توسل و توجه به درگاه باری تعالی است که دعاکننده با تضرع و زاری حاجت خود را بطلبد. البته حاجت باید شرعی باشد و اگر حاجت دنیایی بود و شرعا حرمتی بر آن مترتب نبود اشکالی درآن نیست. بنابراین نوعی عبادت و خضوع و بندگی است و انسان به سبب دعا توجه خاصی به ذات باری تعالی پیدا می نماید.دعا اثر تربیتی دارد همان طور که سایر عبادات نیز اثر تربیتی دارد.

-------------------
منابع:

- آیه 60 سوره مومن

اصول کافی،ج 4

- بحار الانوار، ج 14

- اصول کافی، ج 2


چرا عبادت؟

پیش از ورود به بحث نماز از آنجا که عبادت،روح نماز است،اندکی درباره ی و بندگی بحث می کنیم و از معنی و فلسفه و ابعاد گوناگون آن با شما سخن می گوییم

عبادت عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است،در اهمیت آن همین بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران برای عبادت است، خداوند می فرماید: هدف آفرینش هستی و جن و انس،عبادت است

پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است،روشن است که خدای متعال نیازی به عبادت ما ندارد و سود عبادت،به خود پرستندگان بر میگردد، همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلم ندارد

:آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند اموری است از جمله

عظمت خدا انسان

 انسان وقتی خودرا در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند،نا خود آگاه در برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند ،آن سان که در برابر یک دانشمند و شخصیت مهم ،انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده ،اورا تعظیم و تکریم می کند

احساس فقر و وابستگی

طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته کسی دید،در برابرش خضوع می کند، وجود ما بسته به خداست و در همه چیز ،نیازمند اوییـــــــم

توجه به نعمت ها

یادآوری نعمت های بیشمار خداوند،می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او باشد،در مناجات امامان معصوم،معمولاَ ابتدا نعمت های خداوند،حتی قبل از تولد انسان،به یادآورده می شود و از این راه، محبت انسان به خدا را زنده می سازدآنگاه درخواست نیاز از او می کند

فطرت

پرستش جزئی از وجود و کشش فطری انسان است این روح پرستش که در انسان فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به خداپرستی می رسد، گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف،به پرستش سنگ و چوب و خورشید و پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود. انبیا، برای ایجاد حس پرستش نیامده اند، بلکه بعثت آنان برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است

منبع:چکیده ای از کتاب پرتوی از اسرار نماز اثر ماندگار محسن قرائتی


خدا چه نیازی به عبادات ما دارد؟


عبادت ها و نیایش هاى ما چیزى بر جاه و جلال خدا نمى‏افزاید همانگونه که ترک آنها چیزى از عظمت مقام او نمى‏کاهد، او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین کافر شوند او بى‏نیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ» چنان که اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد.


عبادة
این عبادتها کلاس هاى تربیت براى آموزش تقوا است، تقوا همان احساس مسئولیت و خودجوشى درونى است که معیار ارزش انسان و میزان سنجش شخصیت او است.

اوّلین نعمت‏ها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق!!

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره21)

اى مردم! پروردگارتان که شما و پیشینیان شما را آفرید، پرستش کنید تا اهل تقوا شوید.

در آیات گذشته سوره بقره خداوند حال سه دسته (پرهیزکاران، کافران و منافقان) را شرح داد و بیان داشت که پرهیزکاران مشمول هدایت الهى هستند، و قرآن راهنماى آنان است در حالى که بر دلهاى کافران مهر جهل و نادانى زده، و به خاطر اعمالشان بر چشم آنها پرده غفلت افکنده و حس تشخیص را از آنان سلب نموده است و منافقان بیماردلانى هستند که بر اثر سوء اعمالشان بر بیماریشان مى‏افزاید.

اما اینجا، بعد از این مقایسه روشن، خط سعادت و نجات را که پیوستن به گروه اول است مشخص ساخته مى‏گوید:" اى مردم پروردگارتان را پرستش کنید که هم شما و هم پیشینیان را آفرید تا پرهیزگار شوید."

حال توجه به چند نکته در این مقطع ضروری به نظر می رسد:

1- خطاب" یا أَیُّهَا النَّاسُ" (اى مردم) که در قرآن حدود بیست بار تکرار شده و یک خطاب جامع و عمومى است نشان مى‏دهد که قرآن مخصوص نژاد و قبیله و طایفه و قشر خاصى نیست، بلکه همگان را در این دعوت عام شرکت مى‏دهد، همه را دعوت به پرستش خداى یگانه، و مبارزه با هر گونه شرک و انحراف از خط توحید مى‏کند.

براى برانگیختن حس شکرگزارى مردم، و جذب آنها به عبادت پروردگار از مهمترین نعمت شروع مى‏کند که نعمت خلقت و آفرینش همه انسانها است، نعمتى که هم نشانه قدرت خدا است، و هم علم و حکمت او و هم رحمت عام و خاصش چرا که در خلقت انسان این گل سر سبد عالم هستى، نشانه‏هاى علم و قدرت بى‏پایان خدا و نعمتهاى گسترده‏اش کاملا به چشم مى‏خورد

در کتاب‏هاى قانون، مواد قانون، بدون خطاب بیان مى‏شود، ولى قرآن کتاب قانونى است که با روح و عاطفه مردم سر و کار دارد، لذا در بیان دستورات، خطاب مى‏کند. البتّه خطاب‏هاى قرآن مختلف است.( براى عموم مى‏فرماید: «یا ایّها الناس»، امّا براى هدایت‏یافتگان فرموده: «یا ایّها الذین امنوا» )

2- براى برانگیختن حس شکرگزارى مردم، و جذب آنها به عبادت پروردگار از مهمترین نعمت شروع مى‏کند که نعمت خلقت و آفرینش همه انسانها است، نعمتى که هم نشانه قدرت خدا است، و هم علم و حکمت او و هم رحمت عام و خاصش چرا که در خلقت انسان این گل سر سبد عالم هستى، نشانه‏هاى علم و قدرت بى‏پایان خدا و نعمتهاى گسترده‏اش کاملا به چشم مى‏خورد.

تقوا

آنها که در برابر خدا خاضع نیستند و او را پرستش نمى‏کنند غالبا به خاطر این است که در آفرینش خویش و پیشینیان نمى‏اندیشند، و به این نکته توجه ندارند که این آفرینش بزرگ را نمى‏توان به عوامل کور و کر طبیعى نسبت داد، و این نعمتهاى حساب شده و بى‏نظیر را که در جسم و جان انسان، نمایان است، نمى‏توان از غیر مبدء علم و قدرت بى‏پایانى دانست.   بنابراین یادآورى این نعمتها، هم دلیلى است بر خداشناسى، و هم محرکى است براى شکرگزارى و پرستش.

البته با توجه به آیات قرآن واضح است که هدف از خلقت جهان و انسان، تکامل انسان‏هاست. یعنى هدف از آفرینش هستى، بهره‏گیرى انسان‏هاست ( «سَخَّرَ لَکُمُ» جاثیه، 13. «خَلَقَ لَکُمْ» بقره، 29) و تکامل انسان‏ها در گرو عبادت («وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» ذاریات، 563) و اثر عبادت، رسیدن به تقوى ( «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» بقره، 21)

 و نهایت تقوى، رستگارى است. («وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» بقره، 189)

3- نتیجه این پرستش، تقوا و پرهیزگارى است (لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).

بنابراین عبادتها و نیایشهاى ما چیزى بر جاه و جلال خدا نمى‏افزاید همانگونه که ترک آنها چیزى از عظمت مقام او نمى‏کاهد، این عبادتها کلاسهاى تربیت براى آموزش تقوا است، تقوا همان احساس مسئولیت و خودجوشى درونى است که معیار ارزش انسان و میزان سنجش شخصیت او است.

4- تکیه بر" الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ" (کسانى که پیش از شما بودند) شاید اشاره به این باشد که اگر شما در پرستش بتها استدلال به سنت نیاکانتان مى‏کنید خدا هم آفریننده شما است و هم آفریننده نیاکان شما است، هم مالک و پرورش دهنده شما است و هم مالک و پرورش دهنده آنها، بنا بر این، پرستش بتها چه از ناحیه شما باشد و چه از ناحیه آنها چیزى جز انحراف نیست‏ .

بنابراین یادآورى این نعمتها، هم دلیلى است بر خداشناسى، و هم محرکى است براى شکرگزارى و پرستش

سؤال: چرا خدا را عبادت کنیم؟

پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:

چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ» (مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولى ربوبیّت را انکار مى‏نمودند، خداوند در این آیه دو کلمه«ربّکم» و «خلقکم» را در کنار هم آورده تا دلالت بدین نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.)

چون تأمین کننده رزق و روزى و امنیت شماست.«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ الَّذِی‏أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قریش، 3- 4) چون معبودى جز او نیست. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» (طه، 14) عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده. او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین کافر شوند او بى‏نیاز است: «إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ» چنان که اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد.

پروردگار

با اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مى‏دهد و این نهایت لطف اوست.

آنچه انسان را وادار به عبادت مى‏کند امورى است، از جمله:

1ـ توجّه به نعمت‏هاى او که خالق و رازق و مربّى ماست.

2ـ توجّه به فقر و نیاز خود.

3ـ توجّه به آثار و برکات عبادت.

4ـ توجّه به آثار سوء ترک عبادت.

5ـ توجّه به اینکه همه هستى، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشیم.

6ـ توجّه به اینکه عشق و پرستش، در روح ماست و به چه کسى برتر از او عشق بورزیم.

 

طرح یک سؤال:

در قرآن آمده است: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» یعنى‏ عبادت کن تا به یقین برسى. پس آیا اگر کسى به یقین رسید، نمازش را ترک کند؟!

پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست که هر گاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط مى‏کنى.

کسى که از عبادت جدا شد، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند «فَکَأَنَّما خَرَّ مِنَ السَّماءِ» به علاوه کسانى که به یقین رسیده‏اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند. بنا بر این مراد آیه، بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده‏ى عبادت.

اینکه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مى‏دهد و این نهایت لطف اوست

آیات و روایات، براى عبادت شیوه‏ها و شرایطى را بیان نموده است، ولى چون این آیه، اوّلین فرمان الهى خطاب به انسان در قرآن است، سرفصل‏هایى را بیان مى‏کنیم تا مشخّص شود عبادت باید چگونه باشد:

1ـ عبادت مامورانه، یعنى طبق دستور او بدون خرافات.

2ـ عبادت آگاهانه، تا بدانیم مخاطب و معبود ما کیست. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء، 43)

3ـ عبادت خالصانه. «وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (کهف، 110)

4ـ عبادت خاشعانه. «فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون، 2)

5ـ عبادت مخفیانه. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «اعظم العبادة اجراً اخفاها» (بحار، ج 70، ص 251)

6ـ عبادت عاشقانه. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند:«افضل الناس مَن عَشق العبادة» (بحار، ج 70، ص 253)

و خلاصه در یک نگاه باید بگوییم که براى عبادت سه نوع شرط است:

الف: شرط صحّت، نظیر طهارت و قبله.

ب: شرط قبولى، نظیر تقوى.

ج: شرط کمال، نظیر اینکه عبادت باید آگاهانه، خاشعانه، مخفیانه و عاشقانه باشد که اینها همه شرط کمال است. (براى تفصیل بیشتر به کتاب پرتوى از اسرار نماز و تفسیر نماز نوشته حجت الاسلام قرائتی مراجعه نمایید)

پیام‏های آیه:

1ـ دعوت انبیا، عمومى است و همه مردم را دربر مى‏گیرد. «یا أَیُّهَا النَّاسُ»

2ـ از فلسفه‏هاى عبادت، شکرگزارى از ولى نعمت است. «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»

3ـ اوّلین نعمت‏ها، نعمت آفرینش، و اوّلین دستور، کُرنش در برابر خالق است.

«اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ»

4ـ مبادا بت‏پرستى یا انحراف نیاکان، ما را از عبادت خداوند دور کند، حتّى آنان‏

نیز مخلوق خداوند هستند. «وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»

5ـ عبادت، عامل تقواست. اگر عبادتى تقوى ایجاد نکند، عبادت نیست.

«اعْبُدُوا» «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

به عبادت خود مغرور نشویم که هر عبادتى، تقوا ساز نیست. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1-  تفسیر نور ،ج1

2-  تفسیر نمونه، ج1

3-  بحارالانوار، ج 70

 

خداوند که بی نیاز است ، پس چرا ما را به عبادت و بندگی خود دستور داده است ؟

پاسخ:‌ خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است ، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او.
قرآن می‌فرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است»(1)
بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همه نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف می‌کند.
ما انسان‌ها که یکى از مخلوقات خداییم ، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و . . . که با نبود یکى از این ها قادر به ادامه حیات نیستیم . ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمی‌توانیم بدون هوا زنده بمانیم. همه این نیازمندیها به وسیله آب و هوا و غذا و . . . بر طرف می‌شود که خداى مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است . آرى این خداى حکیم ومهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر می‌کند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه می‌نماید.
یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت . از این رو بچه‌هایى که در خانواده خود احساس کمبود محبت کنند، دچار اختلالات روحى و روانى می‌گردند. یکى از نیازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگى به دست نمی آید.
بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگى او به نعمت هاى جاودان نایل شویم. قرآن می‌فرماید: « هر کسى کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است . خداوند از همه جهانیان بى نیاز است».(2)
در آیه دیگر فرمود : «کسى که جهاد و تلاش کند ، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بى نیاز است». (3)
در جاى دیگر می‌فرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همه شما به سوى پروردگارتان باز می‌گردید».(4)
در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(5)
نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل می‌یابد و به آسمان قرب خدا پرواز می‌کند وبه خوشبختى همیشگى می‌رسد. و بر اثر جرم و گناه سقوط می‌کند و بر بدبختى ابدى گرفتار می‌شود .
عبادت خداوند انجام هر عملی است که انسان را به خدا نزدیک ساخته واز زشتی ها دور نماید .
بدیهی است عبادت خدا منحصر در نماز نیست.خدمت خالصانه به انسان ها ، دستگیری از انسان ها و کمک به ضعیفان و بیچارگان ، ادب و احترام و نگه داشتن دست و زبان و گوش و ...همگی عبادت اند. انجام هر عملی که در آیات و روایات به انجام آنها توصیه شده عبادت است.
عبادات هدف و فلسفه‏ای دارند که اگر انسان به آن بیتوجه باشد نصیبی از آن نمیبرد. اگر انسان شرایط باطنی عبادات را رعایت نکند، بهره لازم از عبادت را نخواهد برد. کسانی که رنج و مشقت عبادت را بر خود هموار ، اما از روح عبادت غافلند. عبادات آنها به جای این که در روحشان خشوع و خضوع و کمالات دیگر را به وجود آورد، عجب و غرور و رذایل دیگر را ایجاد میکند. چنین عبادتی قطعا جز خستگی نتیجه‏ای ندارد، اما نباید این نکته کسی را از انجام عبادت باز دارد و نا امید کند؛ بلکه فقط هشداری است که انسان مراقب باشد عبادتش دارای باطن باشد و روح عبادت را دریابد و عبادتش همراه با خشوع و حضور قلب باشد. تا از آن بهره برده و مصداق این آیه قرار گیرد: «الذینهم فی صلاتهم خاشعون» ، (6)
فلسفه عبادات را تنها در پرتو بینش توحیدی اسلام ، میتوان دریافت کرد. بدیهی است تا زمانی که ابعاد مختلف این بینش، به درستی شناخته نشود، جایگاه عبادات و هم چنین دیگر برنامه‏های عملی آن، روشن نخواهد شد. در بینش اسلام و ادیان توحیدی، انسان و مجموعه هستی، آفریده‏های خداوند و در مسیر حرکت به سوی او و معرفت مبدأ خویشند. در این دیدگاه، هیچ غایتی جز معرفت خداوند برای انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم میخورد و تمامی جاذبه‏های دیگر، جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی و فراخوان وی به معرفت خداوند هستند.
در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا میکند؛ آن هم به صورت عبادتی موزون و حساب شده که باید به صورت خاصی به جای آورده شود. بدون این عبادت، سرّ حیات بیرنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبه‏های دیگر، راه اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.
مثلاً نمازهای پنج گانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغ‏هایی است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا میخواند تا او را از پرتگاه‏های سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.خداوند نماز را واجب نمود تا انسان با ذکر و یاد خدا ، از خواسته های شیطانی دست کشیده از فحشاء و منکر بیرون آید(7) ؛ پس سود آن برای خود انسان است. از همین رو، تمامی پیامبران الهی و کتاب‏های آسمانی، آدمی را به نماز دعوت کرده‏اند. آن‏چه گفته شد، تنها اشاره‏ای کوتاه به فلسفه فردی نماز بود و نماز و دیگرعبادات ، از جهات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... دارای حکمت‏های عمیقی است.
نماز، عملاً موجب همبستگی مسلمانان و احساس روح یکرنگی در بین آنان است؛ چرا که همه آنان به یک مشکل و به سمت یک قبله نماز میگذارند و این موضوع، پیامدهای ارزنده‏ای خواهد داشت.
از سوی دیگر ما با انجام عبادات به کمال می رسیم ولی باید دانست که : رابطه کمال و عبادت یک رابطه وضعى و قراردادى نیست؛ بلکه رابطه‏اى ذاتى و تکوینى است. همان طور که جسم سرد در اثر مجاورت اجسام گرم حرارت مى‏پذیرد، انسان نیز در پرتو ارتباط و انس با کمال مطلق، رو به کمال مى‏رود.
در اینجا بیان چند مقدمه ضرورى است:
1. غیر از خداوند کمال مطلقى نیست.
2. جز در سایه ارتباط با کمال مطلق، استکمال حاصل نمى‏شود.
3. ارتباط با کمال مطلق، راه ویژه‏هاى خود را دارد که خداوند بهترین آنها را در قالب عبادات بیان کرده است.
در نتیجه روشن مى‏شود که از غیر این راه‏ها، رسیدن به کمال خواب و خیالى بیش نخواهد بود.
در نگرش اسلامى، احکام الهى همه منطبق با مصالح و مفاسد نفس الامرى هستند؛ یعنى، اگر مثلاً دستور به نماز با جزئیات و شرایط خاصى داده شده است، همه به خاطر مصالح واقعى است که در آن عمل نهفته و انسان در مسیر کمال و سعادت جاودان، سخت بدان نیازمند است و بدون آن زیان‏کار خواهد بود. البته در مواردى راه‏کارهاى بدیل وجود دارد، ولى این موارد نیز در دین الهى مشخص مى‏گردد، نه با استفاده از خرد خود بنیاد.
دیگر اینکه عبادت و رابطه با خدا دو طرف دارد:
1. خداوند که معبود و مورد ستایش و نیایش است.
2. انسان پرستشگر و نیایشگر.
همچنین اساسى‏ترین چیزى که انسان در مسیر عبادت و راه‏یابى به سوى خدا نیاز دارد، دو چیز است:
معبودشناسى؛یعنى، ابتدا باید معرفتى نسبتا درست از او داشته باشد و بداند که با چه کسى روبه‏رو مى‏شود.
راه‏شناسى؛یعنى، بداند که چگونه مى‏تواند با او رابطه برقرار کند و بهترین، نزدیک‏ترین، پذیرفته‏ترین و سالم‏ترین راه به سوى او چیست؟
اکنون این سؤال پدید مى‏آید که آیا خداوند - که علم مطلق است - خود و نیکوترین راه بشر به سوى خود را بهتر مى‏شناسد؟ یا انسانى که نه تنها خدا، بلکه حتى خویشتن را هنوز به درستى نشناخته است؟ پس اگر او بهتر مى‏شناسد و براساس آن بهترین راه را فرا روى بشر قرار داده و پیمودن آن را امر فرموده است، کدامین منطق سلیم و استوارمى‏پذیرد که آن را کنار زده و به راه دیگر برویم!
خلاصه اینکه راه و روش زندگى - در همه ابعاد، حتى در عبادت خداوند - نیازمند قاعده و قانون صحیح است و تخطّى از آن، جز به بیراهه رفتن و انحطاط و نابودى نمى‏انجامد و هیچ قاعده و قانونى که بتواند انسان را به کمال او هدایت کند، جز قانون خداوندى نیست: (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ)؛(8) چه اینکه او آفریننده همه موجودات و عالم هستى است و خود بهتر مى‏داند که چه آفریده و بر اساس هدف‏مندى عالم خلقت (به مقتضاى حکمت) به کدام سو و به چه شیوه‏اى باید رهسپار گردد و طىّ طریق و سلوک کند. از این رو، روى گردانى از شریعت الهى - که به وسیله پیامبران ابلاغ مى‏شود - و روى آوردن به هر قاعده و قانون غیر خدا را «رویکرد جاهلى» مى‏داند (9)
پى نوشت‏ها:
1. فاطر (35) آیه15.
2 .آل عمران (3) آیه97
3 .عنکبوت (28) آیه 6.
4 .فجر (89) آیه 27-30.
5 .ذاریات (51) آیه 56.
6 .مؤمنون، آیه 2.
7. عنکبوت (29) آیة 45.
8 .مائده (5)، آیه 50.
9 .همان.


هدف خدا از آفرینش انسان و جهان چه بوده است؟ اگر برای بندگی و عبادت ما بوده، چه نیازی به آن داشته است؟

 

 

ایکس – شبهه: این سؤالاتی است که مفسرین و محدثین با استناد به آیات و روایات و هم چنین حکما و متفکرین با اتکا به دلایل عقلی، حِکَمی و نقلی به آن پرداخته و پاسخ‌های متعدد و مطالب مشروحی در این خصوص نوشته‌اند. چرا که از بدیهی‌ترین و مهم‌ترین سؤالاتی است که در ذهن بشر ایجاد می‌شود و پاسخ صحیح به آن است که تکلیف هدفگذاری و نیز چه باید کرد و چه نباید کردهای بشر را معین می‌نماید. لذا در جستجوی علت آفرینش باید اولاً عمیق و مستمر مطالعه نمود و ثانیاً از موضع‌گیری و برخورد احساسی، جوّی و شعاری پرهیز نمود، چرا که عالم حقیقت است و حقایق با جوّسازی و جوّگرایی و شعار متغیر نمی‌گردند. ما هستیم و این عالم هم هست و قابل انکار نمی‌باشد. پس موضوع بسیار جدی است.

الف - همین که برای ذهن هر انسانی این سؤال مطرح می‌شود که «من و ما و این عالم برای چه خلق شده‌ایم؟»، خود گواه بر آن است که نظام خلقت بیهوده و عبث آفریده نشده است – همین نتیجه‌ی قطعی خود دلیل است که اولاً آفریننده دارد - ثانیاً آفریننده حی، علیم، حکیم، واحد و بی‌مانند است و ثالثاً آفرینش به سوی آن هدف رهسپار است:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ * فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ» (المؤمنون، 115، 116)

ترجمه: آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده‏ایم و اینکه شما به سوى ما بازگردانیده نمى‏شوید * پس والاست‏خدا فرمانرواى برحق خدایى جز او نیست [اوست] پروردگار عرش گرانمایه»

ب – شاید برخی بگویند که به فرض آفریننده و هدفی در کار باشد، اما نمی‌دانیم که کیست یا چیست و چه هدفی دارد. اما اگر دقت کنیم معلوم می‌شود که هر کسی، هر چیزی یا هر مقصدی به نشانه‌هایش شناخته می‌شود و نه به ذاتش [قبلاً در این خصوص مطالب بسیاری درج شده است (لینک‌: 12 - 3)].

پس اگر فایده خلقت عالم برای مخلوق [به ویژه انسان برخوردار از قوای عاقله، اختیار و انتخاب]، فقط هیمن شناخت مبدأ و معاد و یا به تعبیر دیگری «آغاز و انجام» و بالتبع شناختن راه رشد و کمال، کفایت می‌کند.

ج – اما «هدف» یک موقع برای مخلوق مورد سؤال قرار می‌گیرد و یک موقع برای خالق و در مورد دوم، اصل سؤال غلط است. چرا که هدف مخلوق همیشه رفع نقص و رسیدن به کمال است، اما خالق نقصی ندارد که بخواهد آن را با تحقق هدفی مرتفع نموده و به کمال برساند؛ لذا بی‌نیاز (غنی) است. او هستی و کمال محض است، از هر نقصی منزه (سبحان) است و کسری در او وجود ندارد که بخواهد کاملش کند.

آیت‌الله جوادی آملی (ادام الله ظله) در پاسخ این سؤال که: «هدف خدا از آفرینش چیست؟» می‌فرمایند: «... این سؤال صحیح نیست، چون خدا خود هدف است، نه این که هدف داشته باشد. هر کسی کاری را انجام می‌دهد، برای آن است که نقص خود را با آن کار برطرف کند. احتیاجی دارد و می‌خواهد آن احتیاج را بر طرف کند تا به کمال برسد». (پرسش‌ها و پاسخ‌ها – دفتر بیستم، ص 128)

د – خلقت، تجلی ذات باریتعالی است. وقتی رحمت، علم، قدرت، حکمت، جود، کرم، غنا، جمال و سایر اسمای الهی ظهور یابند، خلقت (وجود) در مراتب متفاوت خود متجلی می‌گردد و موجودات پدید می‌آیند. (به مَثَل مانند تجلی نور است که خود پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر می‌شود – الله نور السموات و الارض).

ﻫ – اما می‌شود پرسید: ما برای چه آفریده شده‌ایم، یا خدا برای چه ما را خلق کرد؟ یعنی غایت ما کجاست و چگونه حاصل می‌شود؟ قرار است چه کنیم، به کجا برسیم و چرا؟ خداوند کریم در پاسخ می‌فرماید: 

  «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» (الذاریات - 56) 

ترجمه: و من جن و انس را نیافریدم مگر براى این که عبادتم کنند.

در نگاه ساده به این آیه و واژه و مفهوم «عبادت»، همان سؤال پیش می‌آید: برای چی؟ مگر خدا به عبادت ما نیاز داشت که ما را آفرید تا عبادتش کنیم؟

اما اگر معنای «عبادت» را درست و بیشتر درک کنیم، این سؤال پاسخ داده می‌شود. بیان شد که حق تعالی نور است. نور یعنی هستی. پس از او «نور» ساتع می‌شود. یعنی هستی بخش است. اما مخلوقی که هستی‌اش را از دیگری گرفته است، کامل نیست و عشق بی‌حدی به مبدأ خود، یعنی همان «کمال محض» دارد. لذا باید اندیشه کند، خود را بشناسد، هدف را بشناسد و به سوی هدف حرکت کند.

هدف انسان هر چه که باشد، به سوی آن می‌رود. اگر این هدف ناقص و فانی باشد، انسان نیز به کمال نرسیده و به هلاکت می‌افتد، اما اگر هدف کامل و باقی باشد، این انسان همیشه به سوی کمال رفته و حیات و بقا می‌یابد. حال چه هدفی به غیر از کمال مطلق «الله جل جلاله» کامل و باقی است؟ هر چه به غیر از خداوند متعال در نظر گرفته شود، خود مخلوق، محتاج و فانی است. لذا فرمود: انسان را آفریدم تا با عقل، اختیار، علم، راهنمایی توسط انبیاء و کتاب و نیز با تبعیت از انسان کامل، مرا هدف بگیرد و به سوی من حرکت کند تا به کمال برسد. این یعنی «عبادت» [عبادت یعنی وابستگی صرف که منجر به رهروی و اطاعت می‌گردد] لذا خلق نکردم مگر برای این که مرا عبادت کند، یعنی او را خلق نکردم که بندگی دیگران را بنماید، بلکه خلق کردم تا به کمال برسانم و این کمال فقط در راستای وابستگی به خودم حاصل می‌شود. پس، معلوم می‌شود که مخلوق به عبادت نیاز دارد و نه معبود.

البته چنان که بیان شد، بحث در این مورد بسیار است که از منظرهای گوناگون مطرح و بررسی می‌شود.

عاشق شو، ار نه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده درس رمزی، از کارگاه هستی (حافظ)

آیا خدا محتاج پرستش و بندگی است؟ بخش اول؛ چرا پرستش؟چرا خلق؟ چرا جهنم؟


انسان نعمت را دوست دارد حتی همین نعمت ناقص دنیا را چنان دوست دارد که می خواهد جاودان و تندرست بماند. لذا اصلی ترین مشکل ذهن انسان "بودن" نیست، چگونگی بودن است که مثلا چرا ما تکلیف داریم و حساب وکتاب و پاداش و جزا؟ لذا پرسش اول ذهن، نسبت به برنامه عالم است تا خود عالم.

اما بررسی پاسخ که محتاج تامل و دقت نظر شما خواننده عزیز است؛
خداوند بی نیاز و غنی مطلق است و معنا ندارد خالقی به مخلوقش محتاج باشد. پس خداوند امر کرده تا تو را نجات دهد مثل تو که برای نجات ماهی بیرون آب، هرچه هم از تو بترسد اما او را به جبر گرفته و به آب برمیگردانی. طبیب امر به درمان می کند، نه چون نیازی به اطاعت تو دارد، چون می داند تنها راه درمان تو همان است.


اما خدا چرا راهی داده که در آن باید پرستش باشد؟
"إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لا یَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ ا لصُّدُورِ
ترجمه؛ اگر ناسپاسى کنید، خدا از شما بى‏ نیاز است. و ناسپاسى را براى بندگانش نمى ‏پسندد. مى‏ پسندد که سپاسگزار باشید. و هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‏ کشد. بازگشت همه شما نزد پروردگارتان است. او شما را از کارهایى که مى‏ کرده‏ اید آگاه مى‏ کند. او به آنچه در دلها مى ‏گذرد آگاه است."(1)

پناه بر خدا از نفس سرکش آدمی که این زبان زیبا را به رهاشدگی و سرگشتی چند روزه دنیا می فروشد. فرموده خداوند راضی نیست برای بندگانش که کفران کنند و از حق روی گردانند. یعنی شان انسان خلافت الهی است و درنظام زیبای هستی خداوند که تنها زیبا را می پسندد برای بنده اش زیبایی شکر را می پسندد و نه زشتی نمک نشناسی را. چه ناپسند است که دوستی برای ما هدایای ارزشمند و فراوان آورد و ما آن را گرفته و بعد به او پشت کنیم و مشغول کار خود شویم. این را دورترین فرد بشر از علم نیز درک می کند که سپاس گزاری در برابر خوبیها لازمه اخلاق انسانی و از اصول بنیادین اخلاق است که به این ویژگی عمومی در الهیات فطرت زیبادوستی و با شرحی فطرت خداپرستی می گویند. خالق بی نیاز قادر است برما سخت بگیرد طوری که برترین امپراتورها را خاک مال کند و کاری کند که مویشان از شدت رنج و ترس سفید و پوستشان چروکیده شود و شرابشان همراه زخم دهان تا منتهای گلو باشد و طعامشان با سوزش دلی باشد که چرک از بدنشان بیرون زند. اما به ما راه درست را با بیانی نرم نشان می دهد که چرک های قلب ما را ببرد و ترس از او در قلبمان به عشق و محبت بدل شود و بدانیم که او از هر مادری دلسوزتر است و راه نشان می دهد. همچنان که مادر نهی می کند طفلش را از لب پرتگاه تا مبادا هلاک شود. خالق هم که نظامی دقیق خلق کرده و به ریز و درشت و اثرات آن واقف است، در این نظام هستی به ما خبر داده که چگونه باشیم تا از آفات و هلاکت ایمن باشیم و سنت خدا ثابت است و او بهتر میداند کدام فعل برتر است. پس خدایی تنها سزاوار اوست، و توکل،همراهی و همرنگی با خالق و خلقش شایسته ما بندگان است که نعمت اختیار داریم.

اما خدا چرا درد داده که درمانش پرستش باشد؛ یعنی چرا ما را طوری خلق کرده که برای سعادت محتاج پرسش باشیم؟
خلق نظام احسن در کمال حکمت صورت گرفت و در این نظام گل سرسبدی بود که بنی آدم بود که قوای خدایی داشت از قدرت و علم و اراده و ...، خداوند راهنمای استفاده درست از این برترین ویژگی ها را به ما داده تا هرچه بیشتر در جهت نظام احسن قرار بگیریم. همه فقها تا فلاسفه شیعه متفقد که امر و نهی الهی تابع مصالح برتر تکوینی نظام هستی است و نه یک عمل و جایزه قراردادی، که به آن در اصطلاح اصولی می گویند "احکام تابع مصالح و مفاسد (حقیقی) است". چیزی مانند قوانین رانندگی و تبعات آن، و مانند قانون مجازات قاتل در حالی که سودی برای مقتول ندارد اما لازمه عدل بشری است. جزا در امور الهی نیز لازمه حکمت و عدالت در عین رحمت الهی است و لذا عالم انسانی لغو و لهوی خواهد بود اگر درآن نیکوکار و بدکار مساوی باشند، مثل اینکه در عالم ماده نور و تاریکی فرق نکنند. "هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی‏ وَ الْبَصیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ"(2)
مثل اینکه بین قاتلین هیروشیما و هیتلر، با راشل کوری و انسان های سالم و صالح زمین فرقی نباشد. چه زشت و دردآور بود آنچنان دنیایی. برای تصور بهتر مثال دیگر مادی در مورد نظام احسن و برنامه الهی برای بهره درست از آن، می تواند مثال برق باشد. برق نعمتی بزرگ و در عین حال نیروی ویرانگر و خطرناک دارد. بنابراین برای بهره از آن نیازمند آگاهی است والا فرد جاهل خود را نادانسته هلاک می کند، در حالی که برق در نظام هستی نعمت بزرگی است و تنها باید برنامه بهره آنرا بدانی. فرض کنید قبل از کشف بشری، کتاب کاملی که اطلاعات برق را در اختیار بشر قرار دهد چقدر با ارزش بود. امر و نهی الهی همان کتاب برنامه و بهره برداری درست در کل نظام هستی است نه صرف چند روز مختصر دنیا. لذا آن راهنمای هر طالب هدایتی است و به ما خبر از حقایق هستی داده که بدون آن علم بشری از آن خبری نمی یافت و امکان کشف برایش نبود. نه اینکه خداوند اول احکام بگذارد و بعد جوایزی برای آن قرار داد کند. خداوند برنامه نظام هستی را در اختیار بشریت قرار داد تا گمراه و سرگردان نباشند. از همین رو می فرماید ما بواسطه ایمان بر شما منت داریم و با ایمان آوردن خود منت بر ما نگذارید. "یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَداکُمْ لِلْإیمانِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ"(3) ترجمه؛ منت مى‏نهند بر تو که اسلام آوردند بگو منت مگذارید بر من اسلامتان را بلکه خدا منت مى‏گذارد بر شما که هدایت کرد شما را براى ایمان اگر هستید راستگویان(4) براستی این نعمت بزرگی است که خداوند قوانین و علم حقایق هستی و ملکوتی را در اختیار بشر قرار داد تا راه و گمراهی را بشناسد.

اما چرا احسن مخلوقات را آفرید تا بعد بخواهد برنامه دهد؛ اگر نبودند که برنامه نیاز نبود؟
احسن مخلوقات زیباترین گل آفرینش است و فیض الهی اگر این برترین اثر را زیبا را نمی آفرید جای سوال و تعجب بود که توانای فیاض چه مانع شد که خلقی در کمال زیبایی و قوای الهی را خلق نکند. لذا انسان در اصل برترین خلقی است که می شناسیم، مشروط بر اینکه خودش کار را خراب نکند. زیرا او قوه الهی تفکر و اختیار را دارد و این بسیار عظیم تر از نعمت برق و انرژی اتمی است. و اختیار یعنی بتواند راه خیر برود یا نرود که اگر نرود پس راه شر و خلاف کل نظام کائنات را انتخاب کرده است. اگر عده ایی پلید انرژی اتمی را بمب بر سر زن و کودک بی پناه کرده، آیا معقول است که بگوییم انرژی و قدرت و عقل و اختیار بد هستند؟ اگر خداوند به ما فرصت داده تا خلیفه خدا در زمین باشیم یعنی اینکه خداگونه باشیم و بتوانیم اراده و اختیار داشته باشیم و خود خیر را برگزینیم. اگر بنا شود خداوند در ظلم اختیار انسان را بگیرد و مانع شود، این نعمت اختیار که تباه شده است، و آدمیان مرتبه و شانی نداشتند همان طور که یک زندانی برای دزدی نکردن مورد تشویق قرار نمی گیرد و هیچ هنر و زیبایی از خود نشان نداده. خداوند هم در نظام احسن اراده فرمود ما زیبایی خلیفه الهی را نمایان کنیم و این در گرو اختیار است و الا ما هنری نکرده ایم وقتی مجوز خطا نداشته باشیم. لذا ما باید در جایگاه بی نظیر خلیفه الهی بیشتر تامل کنیم. خلیفه الهی باید ویژگی های الهی داشته باشد و الا مترسک است نه خلیفه.

شاید عزیزی در تامل اینکه چه مانع فیض و خلق باشد بگوید؛ مانعش این بود که من نمی خواهم جهنم روم؛

تامل بیشتر کلید حل این مشکل نیز هست؛ هیچ کس نمی خواهد و هیچ کس برای جهنم خلق نشده است.
رحمت خداوند بی کران است و کافی است بنده میل خدایی نکند و بداند بنده است و چند مدتی کوتاه برنامه نظام احسن را بکار گیرد و عالم را بخاطر خود و هوس خود بهم نریزد. آن موقع انسان رنگ الهی گرفته و همان گل برتری از نظام احسن که بود می ماند و با عزت در جوار نعمت و رحمت خالق خود جاودان در زیبایی ها می شود.
"نَبئ عِبَادِى أَنىّ‏ أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ * وَ أَنَّ عَذَابىِ هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِیمُ*"(5) با این آیه چرا دل به خدا ندهیم و با آن ترس عذاب چه چیز جز کبر و خود بزرگ بینی سبب نگاه مکدر به خالق حکیم می شود زیرا او فقط همراهی با خلقت زیبا را خواستار است و ما را به آن راهنمایی کرده، چه می شود که انسان نادان با دانش اندکش این راه روشن و سهل را رها کند و از عذاب هم نترسد و سراغ خودسری در نظام احسن برود و عرصه را بر سایر مخلوقات زمین و دریا وآسمان تنگ کند و بعد هم بگوید هرچه کردم کردم نه توبه می کنم و خدا هم نباید مرا عذاب کند و جهلش را با چالش در تدبیر و کار خداوند تکمیل کند. به درستی که چنین مریض معاندی سزاوار محرومیت از رحمت و غفران الهی است.
پس مدتی صبر کنیم تا بشنویم؛ "سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ* ترجمه؛ سلام بر شما بسبب آنچه صبر کردید پس خوبست سر انجام آنسراى."(6)، و نگذاریم جهل ما به برخی حقایق همه هستی ما را تباه کند. چرا که ما وقتی علم به نسخه طبیب نداریم، بازهم از مصرف آن منصرف نمی شویم و به او اعتماد می کنیم چرا که بهتر می داند.
"صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ* ترجمه؛ رنگ خدا، و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟! و ما عبادت کنندگان اوییم."(7)
"اسْتَجیبُوا لِرَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ ما لَکُمْ مِنْ مَلْجَإٍ یَوْمَئِذٍ وَ ما لَکُمْ مِنْ نَکیرٍ* ترجمه؛ قبل از آن که روزى بیاید که در برابر خداوند هیچ بازگشتى نباشد، پروردگارتان را اجابت کنید، در چنین روزى براى شما هیچ پناهگاهى نیست، و شما را هیچ انکارى نیست"(8)
همه خوبیها از خداست و هر چه بدی می کنیم خودمان به خود می کنیم، فقر و جنگ همه نتیجه خودپرستی و خودخواهی ما و سوء استفاده از قوای ویژه الهی است. ما همه می دانیم که آب نعمت است و اگر کسی خود یا دیگری را در آن خفه کند چیزی از ارزش آب کم نمی شود. این ما هستیم که با خودسری و مخالفت با برنامه نظام احسن عالم را پر از سیاهی و تاریکی و جنگ بی فرجام کرده ایم. والا اگر به برنامه سازنده خود گوش می دادیم گردی بر قبای کسی نمی نشست و همه سعادتمند در دوسرا بودیم.
در عالم همه موجودات در حد خود نقش آفرین نظام احسن هستند و قادر بر خدایی نیستند، بجز انسان و مقداری جن که قدرت خدایی به او عطا شده که تصمیم بگیرد و اراده کند و لذا خلیفه الهی همین قوا و استعدادهای انسان است و هر انسان بالقوه یک جانشین خدا در روی زمین است، اما نباید با سوء استفاده یا جهالت از توان بی نظیر خود، ردای خلافت اشرار به تن کند و نظام را بر هم زند.


و اگر عزیزی این امور را متوجه نشد یک مطلب کلی را فراموش نکند؛ "خداوند بهتر می داند"، همین قدر بدان که او بهتر می داند و علم ما اندک است، پس بهتر است به جای چالش در صنع بی نظیر او، همراه آن حکیم بی همتا شویم که در حالی که ترس و نیازی به ما که کمترین هستیم نداشت، با این حال فرمود؛ من خلقی حکیمانه کردم و مهربان به بندگان هستم و به آنها راه درست در این نظام گسترده را نشان داده ام. "إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً * ترجمه؛ ما راه را به او نشان دادیم که یا شکر مى‏کند و یا ناسپاسى مى‏نماید." (9)


ادامه مطلب را در بخش دوم ببینید؛
آیا خدا محتاج پرستش و بندگی است؟ بخش دوم؛ نتیجه، تامل و راه حلی برای تو!


پی نوشت؛
1. الزمر: 7، ترجمه آیتی
2. الرعد: 16
3. الحجرات: 17
4. ترجمه اشرفی، آیه 17 حجرات
5. الحجر: 49-50، به بندگانم خبر بده که منم غفور و رحیم * و عذاب من همانست عذاب الیم * ترجمه احسن الحدیث: سید على اکبر قرشى
6. الرعد: 24 ، ترجمه اشرفی
7. البقره : 138، ترجمه ارفع
8. الشوری: 47، ترجمه برزی
9. الانسان: 3، ترجمه ارفع


چرا خدا را عبادت کنیم در صورتی که خدا به پرستش کسی نیاز ندارد؟ او از همگان بی نیاز است و همگان به او نیازمندند. نیاز خدا به عبادت های ما، با مقام خداوندی او سازگار نیست!


پاسخ :
این پرسش را به دو صورت «اجمالی» و «تفصیلی» پاسخ می دهیم:
پاسخ اجمالی:
اگر هدف از عبادت این باشد که نیازمندی های خدا را برطرف کنیم و از پرستش بهره ای به او برسانیم، در این صورت، پرسش یادشده پیش می آید که خداوند وجودی نامحدود و نامتناهی و پیراسته از هرگونه نقص و نیاز است، پس چه نیازی به پرستش ما دارد. درحالی که هدف از پرستش او، تکامل خود ماست. این گونه است که عبادت وسیله تکامل و سعادت ما و دستور او به عبادت، نوعی لطف و مرحمت و راهنمایی خواهد بود که ما را به کمال شایسته برساند.

پاسخ تفصیلی:
عبادت و نیایش و هرگونه کاری که برای رضای خداوند انجام می گیرد، آثار گران بهای فردی و اجتماعی دارد و در حقیقت، از عالی ترین ابزارهای تربیتی و اخلاقی به شمار می رود؛ زیرا:
نکته اول: پرستش خدا و عبادت وی، حس تقدیر و شکرگزاری را در انسان زنده می کند. قدردانی از مقامی که نعمت های بزرگ و پرارزشی را در اختیار انسان نهاده، نشانه لیاقت و شایستگی فرد است. او با این عمل حق شناسی خود را در برابر نعمت هایی که خدا به او داده است، آشکار می سازد.
نکته دوم: عبادت و پرستش خدا، مایه تکامل روحی انسان است. چه تکاملی بالاتر از اینکه روح و روان ما با جهان بی کران کمال مطلق «خدا» مرتبط شود، با او سخن بگوید و در انجام وظایف بندگی و کارهای زندگی، از قدرت نامحدود او یاری بخواهد.
خداوند نیازی به عبادت و نماز ما ندارد، ولی خداوند رحیم و حکیم، نماز را برای بهره مندی انسان ها قرار داده است؛ زیرا:
1. ما انسان ها فقیر و نیازمند هستیم و باید با ارتباط با خدای بی نیاز و مبدأ قدرت و کمال، نیاز خود را برطرف کنیم؛ همچنان که لامپ ها در ارتباط با منبع انرژی، نور می گیرند و نورافشانی می کنند.
2. فراموشی یاد خدا سبب انحراف ما در مسیر زندگی دنیا و دست زدن به زشتی ها می شود. «نماز» از این غفلت و آن زشتی ها جلوگیری می کند: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ».
به همین دلیل، حضرت علی علیه السلام فرمود: «ذِکْرُ اللهِ رَاْسُ مَالِ کِلِّ مُوْمِنٍ وَ رِبْحُهُ السَّلامَةَ مِنَ الشَّیطانِ؛ یاد خدا سرمایه هر مؤمنی است و سود آن، سلامت از شیطان است».1
نماز وسیله ای دفاعی و مبارزه ای عملی با دشمن نفس و شیطان است. روح و روان آدمی که فطرتی الهی دارد، با نماز و یاد خدا آرام می گیرد و در پرتو این اطمینان و آرامش، با نشاط و سرور زندگی خواهد کرد: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.» (رعد: 28) بنابراین، کسی که نماز نخواند، در دنیا و آخرت خسارت «غفلت» و «بی توجهی» خود را خواهد دید. در دنیا قلبش پر اضطراب و ناآرام و در آخرت، فراموشی یاد خدا جزایش خواهد بود.2
پی نوشتها :
1. غررالحکم و دررالکلم، ح 3621.
2. نک: مجتبی کلباسی، یک‌صد پرسش و پاسخ درباره نماز، صص 33 ـ 35.
www.irc.ir

چرا ما باید نماز بخوانیم؟ مگر خدا به عبادت ما نیاز دارد؟

چرا ما باید نماز بخوانیم؟ مگر خدا به عبادت ما نیاز دارد؟

بنابراین به طور خلاصه می‌‌توان گفت که: به چند دلیل باید نماز بخوانیم:

الف: نماز خواندن فرمان خداوند است و او دستور داده و بر بنده واجب است بدون هیچ حرف و سخنی از فرمان خداوند اطاعت کند.

ب: هر انسانی در زندگی نیاز به تکیه گاه و جائی که در سختیها به او پناه ببرد، دارد، و بهترین تکیه گاه برای بشر اعتقاد به خداوند و ایمان به اوست، بنابراین شخص مؤمن با خدا احساس آرامش خاصی در زندگی خود دارد که افراد غیر مؤمن از آن محرومند، همین خدای مهربان که در تمام زندگی از ابتدای کودکی و حتی زمانی که ما انسان ها جنین و در شکم مادر هستیم، تا آخرین لحظات زندگی از نعمت‌‌های بی کران او برخورداریم اجازه داده است که با او صحبت کنیم، و این صحبت و مناجات، نیاز ماست، و گر نه او از هر چیز و هر کس بی نیاز است، و این صحبت با خالق هستی هنگام نماز است که او را ستایش می‌‌کنیم و از او می‌‌خواهیم که به ما کمک کند و به راه راست هدایت فرماید، و این کار را ما باید به دلیل عقل که شکر منعم را لازم و واجب می‌‌داند انجام دهیم. در هر صورت نماز، رمز ارتباط انسان با خدا و وسیله رسیدن انسان به کمال است و بر انسان واجب گردانید تا از این طریق به کمال بیشتر دست پیدا کند.

ج: نماز؛ تشکر از خداوند است در برابر نعمت‌‌های مختلفی که به ما داده است و عقلا و شرعا تشکر از ولیّ نعمت واجب است.

د: هدف از خلقت انسان، رسیدن به کمال آفرینش است و راه رسیدن به کمال آفرینش و رسیدن به مقام قرب خداوندی و برخوردار شدن از نعمت‌‌های الهی در عالم آخرت، ارتباط با خدا و عبادت خداوند است و به همین جهت در قرآن فرموده است که «و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون»؛ هیچ جن و انسی را خلق نکردم مگر برای عبادت.

مهمترین وسیله ارتباط با خدا و مهمترین عبادت خداوند نماز است که در نماز انسان مستقیما با خداوند حرف می‌‌زند و با خداوند صحبت می‌‌کند.

ه: نماز خواندن در هر شبانه روز، کفاره گناهان است که بین دو نماز انجام می‌شود و اگر کسی با رعایت شرایط قبولی و صحت نمازهای شبانه روز را بخواند و حقوق مردم را ادا کند، خداوند نیز به واسطه نماز، گناهان او را می‌‌بخشد.

از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است: «قَالَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ لِأُمَّتِی کَنَهْرٍ جَارٍ عَلَى بَابِ أَحَدِکُمْ فَمَا ظَنُّ أَحَدِکُمْ لَوْ کَانَ فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ فِی ذَلِکَ النَّهْرِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فِی الْیَوْمِ أَ کَانَ یَبْقَى فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ فَکَذَلِکَ وَ اللَّهِ الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ...»؛ حضرت فرمود از رسول خدا شنیدم که فرمود: نمازهای پنج گانه برای امت من هم چون یک نهر آب جاری است که بر در خانه یکی از شما باشد، آیا گمان می‌‌کنید اگر کثافتی در تن او باشد و سپس پنج بار در روز در آن نهر غسل کند، آیا چیزی از آن بر جسد اوخواهد ماند؟(مسلّما نه) هم چنین است به خدا سوگند نماز‌‌های پنجگانه برای امت من.

یعنی نماز‌‌های پنجگانه گناهان امت من را پاک می‌‌کند.


چرا ما باید نماز بخوانیم؟ مگر خدا به عبادت ما نیاز دارد؟


چرا هدف خلقت انسان عبادت است؟
چرا هدف خلقت انسان عبادت است؟
با سلام دوست عزیز خداوند زمانی که اراده کرد انسان را خلق کند قصد خود را از این آفرینش چنین بیان فرمود : إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً - من در زمین جانشینی قرار می دهم. اما این مقام خلیفه الهی بودن یعنی چه؟ 
اعطای این مقام به انسان یعنی آنکه تمام جهان و عالم هستی و کائنات را به خاطر او خلق نمود و در ید قدرت او قرار داد. خداوند به انسان کرامت و شرافت بخشید و از روح خویش در او دمید (وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی) خویش را با آن عظمت کبریایی اش، همنشین و همدم انسان ساخت و این همه به او لطف کرد و لحظه لحظه هم در حال پروراندن او (به حکم رب بودنش) و تدبیر امر اوست.
اما آیا همه انسان ها صاحب این مقام اند؟ خیر! انسان ها، آدم نیستند در حالیکه بار امانت به اجبار بر گرده شان قرار گرفته باشد. بلکه اگر بار امانت را به دوش بکشند آدمند! اما حفظ این امانت و ادای آن چطور ممکن است؟ این کار با عبودیت ممکن می شود.
العبودیه جوهره کنه ها الربوبیه یعنی: بندگی گوهری است که حقیقت آن مقام ربوبیت [تصرف در امور] است.
"رب" به معنای مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکی از اسمای حسنای حضرت حق"رب" (صاحب اختیار تمام موجودات) است. "مقام ربوبیت" یعنی مقام تصرف در امور و اشیا. روایت فوق می گوید: آن که به مقام بندگی راه یافت، دارای گوهری می شود که می تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگی، مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقای جهان و مظهری از اسم "رب" خدای جهانیان و جانشین او بر روی زمین می گردد. 
ظاهر بندگی در دنیا، اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایی. بنابراین، آن که به مقام قرب الهی راه یافت، توان تصرف در امور و اشیای بیرون از خود را به دست می آورد.
عبادت به منزله سوختی است که انسان با پرستش در قبال رب انجام می دهد بدست می آورد. این سوخت باید خرج شود اما در چه مسیری؟ مسلماً باید در راستای جلو بردن برنامه های ملک خداوندی خرج شود.
آیا کسی که اعمال عبادی را انجام ندهد و مقید به آن نباشد اعمال او خاصیتی برای جلو بردن برنامه های ملک خداوندی که مهمترین آن برپایی ظهور امام زمان می باشد دارد؟ باید گفت اگر کسی مقید به اعمال عبادی نباشد هیچ گونه میل و عزمی نسبت به مسائل مربوط به برنامه ملک خدا و از جمله ظهور ندارد! پس انسان باید همیشه مقید به اعمال عبادی باشد.
خداوند وقتی می خواست حضرت آدم را به زمین بفرستد به او می فرماید:
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعًا فَإِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» بقره/38گفتیم: «همگی از آن(موقعیت)، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن تبعیت کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»
یعنی ای انسان تو باید تمام افعالت حتی عبادتت هم بر اساس تبعیت باشد یعنی تحت شعاع ولایت اهل بیت (ع) باشی تا خاصیتمند باشی. به عبارت دیگر همین عبادت هم باید تحت ولایت اهل بیت (ع) و آن طوری که اهل بیت (ع) می فرمایند باشد.
حال خداوند در سوره ذاریات آیه56 می فر ماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»
و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند.