یک دوره خداشناسی وهابی‏ + نقد از طرف خود اهل سنت

یک دوره خداشناسی وهابی‏ + نقد از طرف خود اهل سنت 

خداى وهّابیّت غیر از ریش و عورت همه چیز دارد!

خداوند وهّابیّت چهار انگشت بزرگتر از عرش است!

کرسى در اثر سنگینى خداى وهّابیّت ناله مى کند!

خداوند وهّابیّت و هروله (دویدن)!

خداى وهّابیّت با چشم قابل رؤیت است!

خداى وهّابیّت مى خندد!

خداى وهّابیّت به صورت نوجوان و مو فرفرى است!

خداى وهّابیّت نمى تواند همه جا باشد!

خداى وهّابیّت مى تواند بر روى پشه قرار گیرد!

خداى وهّابیّت از عرش به زیر مى آید!

وهابیان درباره ‏ى توحید و خداوند باورهاى گوناگونى دارند که ایمان به آنها را لازمه‏ى ایمان به یکى از ارکان خود مى‏دانند مانند:

1.       ایمان مى‏ آوریم به اینکه باریتعالى سخن مى‏گوید با هر چیز و هر زمان و هر گونه که بخواهد.

2.       ایمان مى‏آوریم به اینکه خدا داراى چهره‏اى آراسته و عظمت و بزرگى و انعام و احسان است.

3.       ایمان مى‏آوریم به این که خداوند داراى دو دست گرامى و عظیم و بزرگ است چنان که مى‏فرماید ایمان مى‏آوریم به این که مؤمنان، در روز قیامت خدا را خواهند دید.

این عبارتهایى که در بالا ذکر شد بخشى از باورهاى نادرست وهابیان نسبت ذات اقدس الهى است.[1]

وهابیان و حکمت پیامبران: وهابیان در مورد وجود پیامبران چنین بیان مى‏کنند که اولین آنها حضرت نوح (علیه السلام) و آخرین پیامبر اسلام است.

از نظر وهابیان ما داراى پنج پیامبر هستیم ولى در مذهب شیعه اعتقاد بر 124000 پیامبر است و این 5 پیامبر، پیامبران الوالعزم هستند و داراى مقام ویژه هستند و اگر بخواهیم بگویم که اولین پیامبر چه کسى است باید بگویم اولین آنها حضرت آدم و آخرین آنها حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. [2]

                        خداى وهّابیّت غیر از ریش و عورت همه چیز دارد!

ابو بکر ابن عربى مى گوید: فردى که مورد وثوق من بود نقل کرد که ابویعلى، (امام و پیشواى ابن تیمیّه) مى گوید: در باره خدا هر عضوى را جز ریش و عورت اثبات خواهم کرد: «إذا ذکر اللّه تعالى وما ورد من هذه الظواهر فى صفاته، یقول: ألزمونى ماشئتم فإنّى ألتزمه، إلّا اللحیة والعورة»[3]

                        خداوند وهّابیّت چهار انگشت بزرگتر از عرش است!

قال ابوبکر ابن العربى فى العواصم: (الرحمن على العرش استوى) قالوا: «إنّه جالس علیه، متّصل به، وأنّه أکبر بأربع أصابع، إذ لایصحّ أن یکون أصغر منه، لأنّه العظیم، ولا یکون مثله لأنّه (لیس کمثله شى‏ء) فهو أکبر من العرش بأربع أصابع» [4]

ابن عربى در تفسیر آیه شریفه (الرحمن على العرش استوى) مى گوید: خداوند بر روى عرش مى نشیند و چهار انگشت از عرش بزرگتر (پهن تر) مى باشد زیرا خداوند عظیم است و نمى شود که با عرش یکسان باشد و از این روى چهار انگشت از عرش بزرگتر مى باشد.

طبرى در تفسیر خود در ذیل آیه شریفه (وسع کرسیّه السماوات والأرض) از عبد اللّه بن خلیفه از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کرده که فرمود: «وإنّه لیقعد علیه فما یفضل منه مقدار أربع أصابع، ثمّ قال بأصابعه» خداوند بر روى کرسى مى نشیند و از هر طرف به مقدار چهار انگشت از کرسى پهن تر مى باشد، آنگاه حضرت فرمود: به مقدار چهار انگشت خداوند.

وقال الدیلمى قال ابن عمر: «إنّ اللّه عزّ وجل ملأ عرشه یفضل منه کما یدور العرش أربعة أصابع بأصابع الرحمن عز وجل». [5]

دیلمى از عبد اللّه عمر نقل کرده که خداوند، عرش خود را پر مى کند به طورى که از هر طرف، چهار انگشت به اندازه انگشت خداوند، بیشتر مى آید.

                        کرسى در اثر سنگینى خداى وهّابیّت ناله مى کند!!!

سیوطى از طرق مختلف عن عمر نقل مى کند که زنى خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و گفت: دعا کن خداوند مرا وارد بهشت سازد، رسول گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) خدا را به عظمت یاد کرد و فرمود: کرسى خداوند سراسر آسمان و زمین را فرا گرفته است و هنگامى که خداوند بر روى کرسى قرار مى گیرد، در اثر سنگینى حق از کرسى، ناله اى همانند ناله شتر بچه خارج مى شود. و هیثمى در کتاب مجمع الزوائد این روایت را صحیح دانسته است‏

 ( (قال السیوطى: وأخرج عبد بن حمید وابن أبى عاصم فى السنة والبزار وأبو یعلى وابن جریر وأبو الشیخ والطبرانى وابن مردویه والضیاء المقدسى فى المختارة عن عمر، «أنّ إمرأة أتت النبى صلى الله علیه وسلم فقالت: أدع اللّه أن یدخلنى الجنّة، فعظمّ الرب تبارک وتعالى وقال: «إنّ کرسیّه وسع السماوات والأرض، وإنّ له أطیطاً کأطیط الرحل الجدید إذا رکب من ثقله». [6]

                        خداوند وهّابیّت و هروله (دویدن)!

از لجنه افتاى سعودى در باره صفت هروله سؤال شده و پاسخ داده اند که صفت هروله (دویدن) خدا در حدیث قدسى که بخارى و مسلم نقل کرده اند آمده که خداوند فرموده: اگر بنده اى یک وجب به من نزدیک شود، من یک ذراع (نیم متر) به او نزدیک خواهم شد و اگر او یک ذراع به طرف من بیاید، من به قدر فاصله دو کف دست (بیش از یک متر) به او نزدیک خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بیاید، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت.

 ( (سألت عن اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: هل للّه صفة الهرولة؟

أجابوا: نعم، صفة الهرولة على نحو ما جاء فى الحدیث القدسى الشریف على ما یلیق به قال تعالى: «إذا تقرّب إلىّ العبد شبراً تقرّبت إلیه ذراعاً، وإذا تقرّب إلىّ ذراعاً تقرّبت منه باعاً، وإذا أتانى ماشیاً أتیته هرولة» رواه البخارى ومسلم .[7]

بن باز مفتى أعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتائى این چنین نوشته: «أمّا الوجه والیدان والعینان والساق والأصابع فقد ثبتت فى النصوص من الکتاب والسنّة الصحیحة وقال بها أهل السنّة والجماعة وأثبتوها للّه سبحانه على الوجه اللائق به سبحانه وهکذا النزول والهرولة جاءت بها الأحادیث الصحیحة ونطق بها الرسول صلى اللّه علیه وسلّم وأثبتها لربّه عزّ وجلّ على الوجه اللائق به سبحانه».[8]

آن چه که صورت و دست و چشم و ساق و انگشت، براى خداوند، در کتاب و سنت صحیح آمده و نظریه اهل سنت بر آن استوار است و همچنین نزول حق از عرش به آسمان عالم ماده و هروله و دویدن در احادیث صحیح وارد شده و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) این صفات را براى خداوند به آن گونه اى لایق او مى باشد، اثبات نموده است.

                        خداى وهّابیّت با چشم قابل رؤیت است!

در کتاب «منهاج السنّة» که در ردّ کتاب «منهاج الکرامة» علّامه حلّى نوشته است مى گوید: عموم منسوبین به اهل سنّت براى اثبات رؤیت خدا اتّفاق دارند واجماع سلف براین است که ذات احدیّت را در آخرت با چشم مى توان دید ولى در دنیا نمى توان دید.[9]

                        خداى وهّابیّت مى خندد!

ابن تیمیّه در رساله «عقیدة الحمویّة» مى نویسد: خداوند مى خندد، و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلّى مى کند.[10]

بخارى از ابو هریرة از قول یکى از صحابه نقل مى کند که از مهمانى پذیرائى کرده بود، به محضر پیامبر گرامى محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و حضرت فرمود: «ضحک اللّه اللیله». خداوند شب گذشته به خاطر پذیرائى تو از مهمان، خندید. [11]

بخارى در صحیح خود از ابو هریر نقل کرده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «یضحک اللّه إلى رجلین یقتل أحدهما الآخر فکلاهما یدخل الجنّة» خداوند مى خندد بر دو نفرى که همدیگر را مى کشند و هر دو وارد بهشت مى شوند.[12]

                        خداى وهّابیّت به صورت نوجوان و مو فرفرى است:

ابو یعلى از ابن عباس نقل کرده که پیامبر گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «رأیت ربى عز وجل، شاب أمرد جعد قطط، علیه حلیة حمراء». [13]

خداوند را به صورت نوجوانى دیدم که هنوز موى صورتش در نیامده، سرش پرمو، پیچ پیچ (فرفرى) و داراى زیور و آلات سرخ بود.

ابو یعلى در کتاب دیگرش گفته: ابوزرعه دمشقى این روایت را صحیح شمرده ... و أحمد بن حنبل گفته: «هذا حدیث رواه الکبّر عن الکبّر، عن الصحابة عن النبى (صلی الله علیه و آله و سلم) ، فمن شک فى ذلک أو فى شى‏ء منه فهو جهمىّ لا تقبل شهادته ولا یسلّم علیه، ولا یُعاد فى مرضه».

این حدیث را بزرگان از بزرگان از صحابه روایت کرده اند و هر کس در صحت این روایت شک نماید او جهنمى و شهادت او پذیرفته نیست، سلام نباید به او داد و به هنگام مریضى از وى نباید عیادت کرد.[14]

پیامبر وهّابیّت در کنار خداى آنان جلوس مى کند

ابن قیم شاگرد ابن تیمیّه مى نویسد: «إنّ اللّه یجلس على العرش، ویجلس بجنبه سیّدنا محمد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) وهذا هو المقام المحمود»[15]

خداوند بر روى عرش مى نشیند و رسول اکرم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در کنار او جلوس مى کند، و این همان مقام محمود و شایسته اى است که قرآن وعده داده است‏.

                        خداى وهّابیّت نمى تواند همه جا باشد!

از هیأت عالى افتاى سعودى پرسیده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چیست؟ و چگونه مى شود به او پاسخ داد؟

هیأت جواب داد: عقیده اهل سنّت این است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته، و در درون جهان نیست بلکه خارج از این عالم مى باشد.

ودلیل بر علوّ خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، و مسلّم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت مى گیرد، همانطورى که در قرآن نیز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقّ ...): ما قرآن را به سوى تو به حق نازل نمودیم.

تا آنجا که مى نویسند: رسول گرامى (صلی الله علیه و آله و سلم) از کنیزى که مى خواستند آزاد نمایند پرسید: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسید: من، چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پیامبر خدا.

آنگاه حضرت به صاحب آن کنیز فرمود: او شخص با ایمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمایى.

و همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)) فرمود: من امین کسى هستم که در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مى رسد.

آن گاه هیأت عالى افتاى سعودى مى نویسد: «من اعتقد أنّ اللّه فى کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فى جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلّا فهو کافر مرتدّ عن الإسلام».

هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، باید به چنین فردى با دلیل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد، و خارج از جهان مى باشد، و اگر نپذیرفت او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است‏

کیف الردّ على القائلین بأنّ (اللّه فى کلّ مکان) تعالى عن ذلک، وما حکم قائلها؟

وأجابت اللجنة: أوّلا: عقیدة أهل السنّة والجماعة أنّ اللّه سبحانه وتعالى مستو على عرشه بذاته، وهو لیس داخل العالم بل منفصل وبائن عنه .... وممّا یدلّ على علوّه على خلقه نزول القرآن من عنده، والنزول لا یکون إلّا من أعلى إلى أسفل، قال تعالى (وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَ- بَ بِالْحَقّ مُصَدّقًا لّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ) [16]

إلى أن ذکرت قول رسول اللّه لجاریة: أین اللّه؟ قالت: فى السماء قال: من أنا؟ قالت: أنت رسول اللّه، قال: أعتقها فإنّها مؤمنة. أخرجه مسلم وأبوداود والنسائى وغیرهم، وفى الصحیحین حدیث أبى سعید الخدرى رضى اللّه عنه قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلّم: «ألا تأمنونى وأنا أمین من فى السماء، یأتینى خبر السماء صباحاً ومساءً». [17]

وثانیاً: من اعتقد أنّ اللّه فى کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فى جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلّا فهو کافر مرتدّ عن الإسلام.[18]

                        خداى وهّابیّت مى تواند بر روى پشه قرار گیرد!

و همچنین گفته: «ولو قد شاء لاستقرّ على ظهر بعوضة فاستقلّت به بقدرته ولطف ربوبیّته فکیف على عرش عظیم»[19]

اگر خداوند بخواهد با قدرت خویش مى تواند بر پشت یک پشه اى هم قرار گیرد، پس چگونه نتواند بر روى عرش استقرار بیابد.

                        خداى وهّابیّت از عرش به زیر مى آید!

ابن تیمیّه مى گوید: هر شب هر طور که بخواهد به آسمان دنیا فرود مى آید، و مى گوید: آیا کسى هست که مرا بخواند و من اجابتش کنم، و طالب مغفرتى هست که او را ببخشم ... خدا این کار را تا طلوع فجر انجام مى دهد.

و پس از نقل مطلب فوق مى نویسد: «فمن أنکر النزول أو تأوّل فهو مبتدع ضالّ» (هر کس فرود آمدن خدا را به آسمان دنیا انکار یا توجیه کند بدعتگذار و گمراه است) .[20]

 «ابن بطوطه» در سفرنامه خود مى نویسد: «ابن تیمیّه» درمسجد جامع دمشق که من حضور داشتم، بر بالاى منبر گفت: «إنّ اللّه ینزل إلى السماء الدنیا کنزولى هذا» (خداوند به آسمان دنیا فرود مى آید، همچنان که من از پلّه این منبر فرود مى آیم)، سپس یک پلّه پایین آمد، «ابن الزهراء» از فقهاء مالکى اعتراض کرد، و اظهارات وى را به اطلاع ملک ناصر رساند، وى دستور داد تا او را زندانى کردند، و در زندان از دنیا رفت. [21]

نقد عقائد فوق از زبان خود اهل سنت:

احمد بن حنبل و بطلان نظریه قائلین به تجسیم:

بیهقى از بزرگ شخصیتهاى علمى اهل سنت مى گوید: «وأنکر أحمد على من قال بالجسم وقال: إنّ الأسماء مأخوذة من الشریعة واللغة، وأهل اللغة وضعوا هذا الإسم على ذى طول وعرض وسمک وترکیب وصورة وتألیف، واللّه سبحانه خارج عن ذلک کلّه، فلم یجز أن یسمّى جسماً لخروجه عن معنى الجسمیّة ولم یجئ فى الشریعة ذلک فبطل» .[22]

امام احمد بن حنبل نظریه قائلین به جسمانیت حق تعالى را باطل دانسته و گفته است: اسم ها از شریعت و لغت گرفته مى شود و اهل لغت کلمه «جسم» را در برابر چیزى که داراى طول، عرض، ارتفاع، ترکیب و صورت باشد، قرار داده اند و خداوند متعال از تمامى این ها منزّه است و شایسته نیست که او را جسم بنامیم زیرا او از هرگونه معنا و مفهوم جسم، خارج است و در شریعت نیز این لفظ وارد نگردیده است، بنا بر این عقیده به جسمانیت باطل است.

علماى اهل سنت و تکفیر مجسّمه:

1.    امام قرطبى پس از نقل اقوال دیگر عالمان، پیرامون مجسمه مى گوید: «والصحیح القول بتکفیرهم إذ لا فرق بینهم وبین عبّاد الأصنام والصور»[23]قول صحیح این است که قائلین به جسمانیت حق تعالى کافر هستند زیرا تفاوتى میان آنان و بت پرستان و چهره پرستان نیست.

2.    نَوَوى از علماء بزرگ اهل سنت مى گوید: «فمِمَّن یُکَفّر، من یجسّم تجسیماً صریحاً ومن ینکر العلم بالجزئیّات»[24]از جمله کسانى که کفر آنان ثابت است، قائلین به جسمانیت حق تعالى و آنان که علم به جزئیات او را انکار مى کنند.

3.عبد القاهر بغدادى متوفاى 429 ه-، از متکلّمان بلند آوازه اهل سنت مى گوید: «وأمّا جسمیّة خراسان من الکرامیّة، فتکفیرهم واجب لقولهم: بأنّ اللّه تعالى له حدّ ونهایة من جهة السفل ومنها یماس عرشه، ولقولهم: بأنّ اللّه تعالى محلّ للحوادث» [25] فرقه کرامیه منطقه خراسان که معتقد به جسمانیت حق تعالى هستند، تکفیرشان واجب است زیرا خداوند متعال را محدود به حدود دانسته و براى او از ناحیه پایین، نقطه پایانى قائل هستند که با عرش تماس دارد و محل عروض حوادث است.

و همو در کتاب الفرق بین الفرق ضمن شمردن امورى که اهل سنت بدان اجماع نموده اند، مى گوید: «وقالوا بنفى النهایة والحدّ عن صانع العالم». اهل سنت، هرگونه حدود و نقطه پایانى را از خداوند متعال نفى کرده اند[26]

تا آن جا که مى گوید: «وأجمعوا على أن لا یحویه مکان ولا یجرى علیه زمان، خلاف قول من زعم من الشهامیّة والکرامیّة أنّه مماسّ لعرشه، وقد قال أمیر المؤمنین على رضى اللّه عنه: إنّ اللّه تعالى خلق العرش إظهاراً لقدرته لا مکاناً لذاته»[27] اهل سنت اجماع دارند که خداوند متعال را نه مکانى در بر گرفته و نه زمانى بروى مى گذرد، (ذات مقدسش فراتر از مکان و زمان است» بر خلاف قول باطل شهامیّه و کرامیّه که مى گویند: ذات اقدس ربوبى با عرش، در تماس است امیر مؤمنان على (علیه السلام) مى فرماید: خداوند عرش را به خاطر قدرت نمایى آفریده، نه براى جایگاه خویش.

4.    ابن نجیم متوفاى 970 ه-، از فقهاى بزرگ اهل سنت مى گوید: «والمشبّه إن قال: إنّ للّه یداً أو رِجْلًا کما للعباد فهو کافر، وإن قال: إنّه جسم، لا کالأجسام فهو مبتدع» [28] مشبهه (آنان که خداوند را به بندگان تشبیه مى کنند) اگر بگویند که خداوند همانند بندگان داراى دست و پا هست، کافر هستند و اگر بگویند خداوند داراى جسم است ولى نه مانند اجسام، بدعت گذار هستند.

5.    غزالى آن عالم بلند آوازه اهل سنت مى گوید: فإن خطر بباله أنّ اللّه جسم مرکّب من أعضاء فهو عابد صنم فإنّ کلّ جسم فهو مخلوق، وعبادة المخلوق کفر، وعبادة الصنم کفر لأنّه مخلوق وکان مخلوقاً لأنّه جسم، فمن عبد جسماً فهو کافر بإجماع الأئمة، السلف منهم والخلف .[29]اگر کسى به ذهنش خطور کند که خداوند تعالى داراى جسمى هست که از عضوهاى متعدد تشکیل یافته، او بت پرست است زیرا هر جسمى مخلوق و آفریده شده است و به اجماع تمام علماى و پیشوایان دینى در تمام زمان هاى پیش و نزدیک، پرستش مخلوق، کفر و بت پرستى است.

 دخول تجسیم از کانال یهود:

یقول الشهرستانى: «وضع کثیر من الیهود الذین اعتنقوا الإسلام أحادیث متعددة فى مسائل التجسیم والتشبیه وکلّها مستمدّة من التوراة».[30]

. شهرستانى مى گوید: بسیارى از یهودیان که به طرف اسلام کشیده شدند احادیث متعددى را در جسمانیت حق تعالى ساختند و وارد شریعت اسلامى کردند، و تمامى احادیث تجسیم از تورات سر چشمه گرفته است.

 



[1] . کتاب عقیده اهل سنت/ 23/ 39

. [2] عقیده اهل سنت/ 51

[3] . (العواصم من القواصم: 210، الطبعة الحدیثة: 2/ 283، دفع شبه التشبیه بأکف التنزیه لابن الجوزى: 95، 130- الهامش.)

[4] . (العواصم من القواصم: 209.)

[5] . فردوس الأخبار ج 1 ص 219

[6] . الدر المنثور ج 1 ص 328. قال الهیثمى: رواه البزار ورجاله رجال الصحیح. مجمع الزوائد ج 1 ص 83. وقال أیضاً: رواه أبو یعلى فى الکبیر ورجاله رجال الصحیح غیر عبد اللّه بن خلیفة الهمذانى وهو ثقة. مجمع الزوائد ج 10 ص 159.

[7] . فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء: 3/ 196، فتوى رقم 6932 ..

[8] . فتاوى بن باز، ج 5 ص 374

[9] . مختصر منهاج السنّة: 2/ 240

[10] . مجموعة الرسائل الکبرى، رساله یازدهم: 451

[11] . صحیح بخارى، ج 4، ص 226، کتاب المناقب، باب مناقب الأنصار

 [12] . صحیح بخارى، ج 3، ص 210، کتاب الجهاد مناقب، باب وجوب النفیر، صحیح مسلم، ج 6، ص 40، کتاب الإمارة، باب بیان الرجلین یقتل أحدهما الآخر

[13] . طبقات الحنابلة: ج 3 ص 81 ج 82، ط ج مکتبة العبیکان، مکة المکرمة ج جامعة أم القرى.

 [14] . إبطال التأویلات لأبى یعلى: ج 1 ص 141، ط 1 ج مکتبة دار الإمام الذهبى الکویت، 1410 ه-.، إبطال التأویلات: ج 1 ص 145

[15] . بدائع الفوائد، ج 4، ص 39

[16] . المائدة: 48.

[17] . مسند أحمد (3/ 4، 68، 73) والبخارى (فتح البارى) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064

[18] . فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/ 216- 218

[19] . التأسیس فى ردّ أساس التقدیس: ج 1 ص 568

[20] . مجموعة الرسائل الکبرى، رساله یازدهم: 451

[21] . رحلة ابن بطوطة: 113

[22] . طبقات الحنابلة: 2/ 298، اعتقاد الإمام ابن حنبل للتمیمى: 298، العقیدة لأحمد بن حنبل: 110، تهنئة الصدیق المحبوب لسقاف: 39

[23] . تفسیر القرطبى: ج 4 ص 14، التذکار: ص 208

[24] .المجموع: ج 4 ص 253

[25] . اصول الدین: 337، یراجع: التندید بمن عدد التوحید للسقاف: 52

[26] . الفرق بین الفرق: 40، تحقیق لجنة إحیاء التراث العربى، ط. دار الجیل- بیروت‏

[27] . الفرق بین الفرق: 41

[28] . البحر الرائق: ج 1 ص 611

[29] . إلجام العوام عن علم الکلام: 209، دراسات فى منهاج السنة: 145، نقلا عن الرسالة التدمریّة: 92

[30] . الملل والنحل: 1/ 117


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

10کاریکاتور از جهاد النکاح


جهاد النکاح (شما بخوانید جهاد الزنا! این از خدا بی خبرها پیوند مقدس نکاح را هم به سخره گرفته اند! ) روشی دیگر برای جذب سلفیها جهت جنگیدن در سوریه بر علیه دولت بشار اسد می باشد.


وهابی ها با صدور فتوایی بهترین راه برای شرکت زنان در جهاد را "جهاد نکاح" در سوریه عنوان کردند. بر اساس این فتوا دختران نوجوان، یا زنان مطلقه اگر برای رفع نیازهای جنسی "شورشیان در سوریه" به این کشور سفر کنند، ثواب آنها بهشت است!!


شیوه محرم کردن زنان به این صورت است که دستشان را روی سر هر زنی بگذارند و ۳ بار الله اکبر بگویند، آن زن محرم و حلال می شود.یکی از دلایل توجه خبرنگاران غربی و امریکایی به جهاد نکاح، علاوه بر جذابیتی که برایشان دارد، این است که باز هم چهره اسلام را مخدوش کنند!




باتوجه به مسایل مربوط به سوریه و مسئله جهاد نکاح، کاریکاتوریست های عرب با نگاه ظریفی به بازگو کردن مسایل سوریه پرداختند؛ در این کاریکاتور به تفاوت نگاه وهابیت در دیروز و امروز می پردازد که دیروز چگونه به سوریه می رفتند و امروز چگونه؟؟؟

یک مفتی وهابی: زن متاهل می تواند اقدام به جهاد نکاحی کند به شرط این که همسرش را مطلع نکند!!

پس از صدور فتوای غیر شرعی و جنجالی وهابیون نسبت به جهاد نکاح برای کمک به تروریست های مستقر در سوریه، فتوای غیر شرعی دیگری نیز توسط فرقه موهوم وهابیت صادر شده است که بر طبق آن جهاد نکاح با محارم نیز مجاز دانسته شده است!!

چند روز  پیش  با خبر شدیم که یکی از سرکردگان تروریستها را هنگام زنا با نوه خود (پناه بر خدا!!) دستگیر کرده اند!!! خیلی تعجب کردم ! از اینکه چرا دستگیرش کرده اند؟؟!

 چون شاید!! انشاءالله!! دست به سر نوه اش گذاشته و سه بار تکبیر گفته!! و نوه اش را بر خودش حلال کرده است!!!

نسل خطری...!  وزیر کشور تونس: برخی از زنانی که برای جهاد نکاح به سوریه رفته‌اند، حامله برگشته‌اند!

 

متعه را حرام کرده اند تا از تولد فرزندان بی سرپرست جلوگیری کند!!!!!

کسانی که از این مجاهدین!!!! حمایت میکنن چه جوابی برای تولد فرزندان حرام زاده دارند! سرپرستی اینها با کیست؟!

 

(این هم از جنین‌های بی‌جان در زباله‌دان‌های وهابی‌های جهادگر!!!!)

تصاویر و گزارش‌هایی که از جنین‌های سر بریده‌شده یا به در مخروبه رهاشده از همبستری تروریست‌های تکفیری با زنان فریب‌خورده از سوریه می‌رسد به قدری دردناک است که نهادهای حقوق بشری را به واکنش واداشته است!


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

کلکسیونی از مضحک‌ترین فتواهای دنیا لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

کلکسیونی از مضحک‌ترین فتواهای دنیا


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

یک مفتی سعودی وهابی برای تبلیغ فرقه وهابیت صفحه‌ای اجتماعی را راه‌اندازی کرده و در آن پیام‌هایی را به زبان فارسی منتشر می‌کند.


به گزارش سرویس وب پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر ، تبلیغات دین خود ساخته وهابیت در سراسر جهان در حال گسترش می‌باشد و این موضوع دلایل مختلف دارد و سرمایه گذاری هنگفت مسئولین سعودی از جمله این دلایل است و در این راه صهیونیست‌ها و آمریکاییان نیز تلاش مجدانه‌ای برای کمرنگ کردن اسلام واقعی می‌کنند و همین امر باعث شده است که بیشتر افرادی که از ادیان و مذاهب مختلف به اسلام روی می‌آورند اهل تسنن شده و متاسفانه بیشتر آن‌ها وهابی می‌شوند.
محمد العریفی از علمای وهابیت در عربستان که دارای طرفدارانی در کشور عربستان و کشورهای عربی است جدیدا صفحه‌ای فارسی در یکی از شبکه‌های اجتماعی به راه انداخته است که در آن به ترویج مذهب دویست ساله وهابیت می‌پردازد. او همچنین از تروریست‌های سوریه حمایت می‌کند و دستش به خون مردم سوریه آلوده است.
در این صفحه فیلم‌های العریفی نیز قرار داده شده است و در آن به بیان احادیث وهابیت می‌پردازد. هر چند عدم اقبال به این پیج نشان از آگاهی فارسی زبانان به این دین خود ساخته می‌باشد ولی برای آگاهی جوانان به گوشه‌ای از عقاید و فتاوای مضحک وهابیت می‌پردازیم.
1. بچه دار شدن از راه دور: برخی علمای وهابیت به ارائه فتواهای عجیب شهره هستند اما اخیرا فتوایی منتشر شده که در نوع خود قابل تامل است؛ اگر مردى دخترش را که در شرق جهان با وى زندگى مى کند به همسرى پسرى در آورد که او در غرب جهان با پدرش زندگى مى کند و هیچگاه آن دو یکدیگر را نبینند و از محل زندگى بیرون نروند، سپس شش ماه از ازدواج آنان بگذرد و آن دختر صاحب فرزند شود پدر او‌‌ همان کسى خواهد بود که در غرب دنیا زندگى مى کند، اگر چه هیچگاه همسرش را ملاقات نکرده و حتى ندیده باشد!
همچنین اگر کسى را از لحظه عقد ازدواج به مدّت پنج سال زیر نظر نگهبانان زندانى کنند، سپس آزاد شود و به منزلش برود و تعدادى فرزند در کنار همسرش ببیند همه آنان فرزندان وى خواهند بود! اگر چه فرصت یک لحظه دیدار و ملاقات با همسرش را پس از عقد نداشته است. این امر امکانش دور از واقعیّت نیست، زیرا ممکن است بر اثر کرامت یکى از اولیاء با آنکه مسافت بین زن و شوهر زیاد است آن دو به دیدار یکدیگر رسیده باشند و از این راه فرزندى به وجود آمده باشد!
2. استفاده از کمربند ایمنی: پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می‌شود!
3. بهداشت گوشت: شستن گوشت قبل از پختن بدعت است؛ ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر (ص) گوشت را بدون شستن می‌پختند و می‌خوردند!
4. همبستر شدن با همسر مرده حلال است: فتوای جنجال برانگیز دیگری که شیخ عبد الباری الزمزمی، رئیس انجمن مطالعات و تحقیقات در مغرب صادر کرد، این است که هم بستری مرد با همسرش که تازه فوت کرده است، مجاز است!
5. حرام بودن خوردن سمبوسه؛ جنبش الشباب المجاهدین (جوانان مبارز) در سومالی با صدور فتوایی در ماه رمضان اعلام کرد خوردن سمبوسه به علت شکل سه ضلعی آنکه مشابه ثالوث مقدس مسیحیان است، حرام است.
6. خوردن گوشت جن جایز است؛ محمد الزغبی مبلغ مصری با صدور فتوایی، خوردن گوشت جن را درصورت دسترسی به آن مجاز دانست. 
7. شنیدن قرآن کریم در زمان رانندگی و در محل کار است؛ شیخ جمال قطب رئیس سابق کمیته فتوای دانشگاه الأزهر مصر در فتوای جنجالی خود، شنیدن قرآن کریم در زمان رانندگی و در محل کار را حرام اعلام کرده است.
8. روزه برای افراد مناطقی که قطعی مکرر برق دارند، واجب نیست؛ شیخ عبدالمحسن عبیکان از مفتیان وهابی و مقامات بلندپایه وزارت دادگستری عربستان چندی پیش در فتوایی که در روزنامه الخلیج چاپ عربستان منتشر شد، فتوای عدم وجوب روزه برای مناطقی که قطعی مکرر برق دارند را صادر کرد.
9. کسی که به علت بیماری ایدز بمیرد، شهید است؛ شیخ احمد ابویوسف، رییس مرکز ارشاد مذهبی در وزارت دیانت مصر، در پاسخ به استفتای مردی که پرسیده بود، نظر اسلام در مورد مرد مسلمانی که بر اثر ایدز بمیرد چیست؟ پاسخ داد: هرکسی که به علت بیماری ایدز بمیرد، از نظر اسلام شهید به حساب می‌آید!
10. حلیت همجنسبازی!: دعی عبدالله؛ امام جماعت مسجد نور الاصلاح در واشنگتن، ضمن سخنانی ادعا کرد: هم جنس بازی حلال است. وی اعتراف کرد که خود او از نوجوانی آن را تجربه کرده و در زندگی‌اش با چهار مرد رابطه داشته است! زیرا اسلام آن را مجاز شمرده است! وی در پاسخ به این سوال که، شما امام جماعت یک مسجد هستید پس چگونه هم جنس بازی را مجاز می‌دانید؟! پاسخ داد: تمام سعی من این است که اسلام را به صورت امروزی عرضه کنم و با مظاهر تجدد آن را هماهنگ کنم. شکی نیست که حلال شمردن این رابطه یکی از مظاهر پیشرفت اسلام است!
11. خوردن گوجه فرنگی برای مسلمانان حرام است؛ یک گروه در مصر که به گروه اتحادیه اسلامی مردم مصر مشهور است، ادعا نمود که خوردن گوجه فرنگی برای مسلمانان حرام است چرا که وقتی گوجه فرنگی را بطور عمودی برش می‌دهیم، در وسط آن یک صلیب می‌بینیم. بنابراین گوجه فرنگی بجای پرستش خداوند، صلیب را می‌پرستد. صلیبی که بجای خداوند واحد به وجود ۳ خدا معتقد است. بنابراین گوجه فرنگی مسیحی است و خوردن آن حرام است.
12. حلال بودن فیلم‌های مستهجن؛ «عیسی بن صالح» مفتی سر‌شناس وهابی در جدید‌ترین فتوای خود اعلام کرد: جایز است افرادی که از ناتوانی جنسی رنج می‌برند، فیلم‌های غیراخلاقی مشاهده کنند، به شرط اینکه بازیگران آن مسلمان باشند!
13. فروش مشروبات الکلی و تجارت جنسی جایز است؛ شیخ «جاسم السعیدی» مفتی سر‌شناس وهابیون بحرین در فتوایی عجیب گفت:‌‌ همان طور که قبلا هم اعلام کرده بودم، اگر هدف بر طرف کردن کمبود بودجه و ناتوانی اقتصادی بحرین باشد، فروش مشروبات الکلی و تجارت جنسی به اندازه مورد نیاز، البته با اجازه ولی أمر، جایز است!
۱۴ . خوردن زعفران جایز نیست؛ یکی از اعضای هیئت افتاء کویت در یک فتوای عجیب اظهار داشت: زعفران مواد مخدر است و خوردنش جایز نیست و همچنین مخلوط کردن آن با غذا نزد أکثر فقهاء دارای اشکال می‌باشد و بعضی از آن‌ها کمی از زعفران را که مخدر کننده نباشد جایز می‌دانند و خدای بزرگ دانا‌تر است.
۱۵ . پوشیدن شلوار برای زنان جایز نیست؛ از شیخ ابن جبرین سوال شد: حکم پوشیدن شلوار لی برای زنان چیست؟
جواب: پوشیدن شلوار برای زنان جایز نیست حتى اگر در مقابل زنان یا شوهر خود باشد، به دلیل اینکه تفاصیل بدن را نشان می‌دهد و بعد بر آن عادت می‌کند.
۱۶. حضور هر دختری با پدرش در یک مکان خلوت حرام است؛ شیخ محمد العریفی چهره سر‌شناس وهابیت عربستان سعودی فتوا داده است: حضور هر دختری با پدرش در یک مکان خلوت حرام است زیرا ممکن است این پدر دارای انحرافات اخلاقی باشد و به دختر خود تجاوز کند! نکته جالب اینجا است که العریفی این فتوای خود را در گفتگو با روزنامه الأنباء کویت اعلام کرد، گفت: در آیه قرآن کریم آمده که دختران می‌توانند با پدر، برادران، عمو‌ها و دایی‌های خود در جایی خلوت باشند زیرا به آنان محرم هستند اما بنده معتقدم در صورت انحراف اخلاقی حضور دختران حتی با این افراد حرام است.
17.  تارکان نماز: شیخ صالح الفوزان یکی از مفتی‌های وهابی سعودی در پاسخ سوالی درباره افراد تارک‌الصلاة و وظیفه افراد در مقابل آنان مدعی شد که این افراد را باید دور کرد و اگر توبه نکردند کشتن آنان نیز واجب است!
18. نحوه همکاری زن و مرد نامحرم:   دکتر عزت عطیه، رئیس بخش حدیث الازهر، فتوا داده است اگر دو همکار (یک زن و یک مرد) در یک اتاق که درب آن توسط فردی جز آن‌ها باز نمی‌شود، کار می‌کنند، بخواهند بین آن‌ها محرمیت ایجاد شود، زن می‌تواند پنج بار از شیر خود به همکار مرد خود بدهد و بدین ترتیب آن‌ها با هم محرم و حضورشان در یک اتاق، شرعی می‌شود. براساس این فتوای عجیب، در صورتی که این عمل انجام شود، زن می‌تواند چهره و موهای خود را به مردی که شیرش را خورده است، بنمایاند. وی البته این را هم گفته است که چنین محرمیتی باید به صورت رسمی و کتبی ثبت شود. بر اساس این فتوا، کسانی که با این روش محرم می‌شوند، می‌توانند با یکدیگر ازدواج کنند ولی تا قبل از عقد متعارف شرعی، حق داشتن روابط زناشویی را نخواهند داشت.
و برخی دیگر از فتاوای عجیب شامل: استفاده از دوچرخه و سوار شدن بر آن را حرام است زیرا وسیله شیطان هست/ روشن کردن کولر در غیاب شوهر برای زن حرام است/ خوردن گوشت ذبح شده بدست شیعیان حرام است. / حلال بودن ازدواج پدر با دخترش که از طریق غیر مشروع یعنى زنا به دنیا آمده باشد. / دیدن چهره‌ نامزد ازطریق اینترنت حرام است/ اگر چند نفر از شیر یک گوسفند استفاده کنند خواهر و برادر رضایى مى شوند و داستان محرمیّت و حرمت ازدواج دامنگیرشان خواهد شد.
البته بعد از شنیدن این تعداد از فتاوای عجیب و غریب چگونه این افراد می‌توانند از چنین مذهبی دفاع کنند و چگونه تبلیغ کنند؟ افرادی که گوجه فرنگی را مسیحی می‌دانند و خرید خیار را حرام اعلام می‌کند چه گونه می‌توانند از همچین مذهبی سخنی بگویند و اعلام کنند که وهابی هستیم؟ به امید روزی که سراسر جهان از مذاهب ساختگی چون وهابیت، بهائیت و... پاک شود و تمام مردم جهان پیرو ادیان الهی باشند و جهان در آرامشی همراه با تعقل زندگی کند و افراط در دنیا نابود شود.

منبع : شبکه خبر

لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

رواج صیغه در بین صحابه+سند لطفا با ذکر منبع منتشر کنید دانلود 8 کتاب در مورد ازدواج موقت و شبهات آن

رواج صیغه در بین صحابه+سند


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

برخی صیغه را حرام و از بدعتهای شیعه می دانند ولی ما اکنون فهرستی از اسامی بعضی از کسانی را که در کتب اهل سنت، قول به حلیت متعه از ایشان نقل شده است ذکر می کنیم:


    جابر بن عبداللَّه انصاری:

    صحیح مسلم ج2 ص1022 باب نکاح المتعه چاپ دار إحیاء التراث العربی بیروت/    مصنف عبد الرزاق ج7 ص499 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت/  عمدة القاری ج17 ص 246 باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث  العربی بیروت/ شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/ و...



    عمران بن حصین خزاعی:

    صحیح بخاری ج 4 ص 1642 چاپ دار ابن کثیر بیروت 1407 کتاب التفسیر باب "فمن تمتع بالعمرة إلی الحج" (بقره أیه 196)/ مسند أحمد بن حنبل ج4 ص 436 چاپ موسسه قرطبه مصر/    المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی/    التفسیر الکبیر ج10 ص41 چاپ دار الکتب العلمیه بیروت سوره نساء ذیل آیه "فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَئَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً"/    تفسیر قرطبی ج5 ص 133چاپ دار الشعب قاهره



    ابو سعید خدری:

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/    عمدة القاری ج17 ص 246 باب غزوة خیبر چاپ دار إحیاء التراث  العربی بیروت



    عبداللَّه بن مسعود:

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة



    سلمة بن اکوع:

    المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 498 ش 14023 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت/    کنز العمال ج 16 ص 219 ح 45731 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت



    امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام:

    التفسیر الکبیر ج10 ص43چاپ دار الکتب العلمیة بیروت ذیل آیه متعه سوره نساء/    (روایت نهی عمر از متعه به نقل ازامیر مومنان):    الدر المنثور ج2 ص486 دار الفکر بیروت - تفسیر الطبری ج 5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت -  المصنف ج7 ص500 شماره  14029 - کنز العمال ج16 ص219ح ‏ 45728 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت/    ابن حزم نیز می گوید در مورد متعه از امیر مومنان روایات مختلفی نقل شده است (بعضی جواز و بعضی حرمت):    المحلی ج9 ص 520 چاپ دار الآفاق بیروت



    سعد بن أبی وقاص:

    صحیح مسلم ج2 ص 898  کتاب الحج باب جواز التمتع چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت/    مسند أحمد بن حنبل ج1 ص181 چاپ موسسة قرطبه مصر/    و...



    اشکال: این روایت و باقی روایات نقل شده از سعد مربوط به متعه حج است

    پاسخ: در روایت وی لفظ متعه آمده است ؛ علمای اهل سنت این روایت را مربوط به متعه حج( حج تمتع) می دانند ولی خود سعد در این روایت گفته است: زمانی متعه کردیم که معاویه کافر بود و همگان می دانند که حج تمتع رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در سال حجة الوداع بوده است و معاویه در آن سال اسلام آورده بود  پس این روایت مربوط به قبل از آن زمان می گردد و مقصود از آن متعه نساء است نه حج.


    عمرو بن حریث (حویرث):

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14025 و ص500  ش 14028 و 14029 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت/    کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45712 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت/    فتح الباری ج9 ص172چاپ دار المعرفة بیروت

    سنن کبری بیهقی ج7  ص237 چاپ مکتبة دار الباز مکة المکرمة/    أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت



    معاویة بن ابی سفیان:

    معاویه در ماجرای فتح مکه اسلام آورد. وی در زمان فتح طائف، زنی به نام معانه را  متعه نمود. این زن، تا زمان خلافت معاویه زنده ماند و معاویه همه ساله هدایایی برای وی می فرستاد. پس ادعای حرمت متعه در فتح خیبر یا بعد از آن و حتی در ماجرای فتح مکه نمی تواند صحیح باشد.

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 497 ش 14021 و ص 499 ش 14026 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت



    سلمة بن أمیّة:

    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 498 ش 14024 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت/    جمهرة انساب العرب ابن حزم  ص‏ 159 ذیل بحث بنو جمح/    الإصابة حرف السین المهملة القسم الأول/    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت



    فضالة بن جعفر بن أمیة:

    أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    ربیعة بن أمیة:

    موطأ مالک ج2 ص542، ح1130 باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی مصر/    الدر المنثور ج2 ص486 چاپ دار الفکر بیروت/    سنن البیهقی الکبری ج7 ص206 ش 13950 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه/    الإصابة فی تمییز الصحابة ج2 ص521 چاپ دار الجیل بیروت/    الأم، ج 7  ص 235 چاپ دار المعرفة بیروت/    کنز العمال ج 16 ص 217 ح 45717 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت/    أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 382 ش 1197چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    معبد بن أمیة:

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 499 ش 14027 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت


    عبد الله بن أبی عوف بن جبیرة:

    أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    عمرو بن حوشب:

    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 500 ش 14031 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت


    أبی بن کعب:

    وی از کسانی بود که آیه متعه را به صورت إلی أجل مسمی (یعنی صریح در حلیت متعه) قرائت می کرد:


    التفسیر الکبیر ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت/    الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بیروت/    تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت/    فتح القدیر ج1 ص449 چاپ دار الفکر بیروت/    نیل الأوطار ج6 ص270 چاپ دار الجیل بیروت/    و...


    زید بن ثابت:

    المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی


    اسماء دختر ابوبکر:

    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    شرح الزرقانی ج3 ص 199 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت کتاب النکاح باب نکاح المتعة/    مسند طیالسی ص227 ح1637 چاپ دار المعرفة بیروت/    در محاضرات الأدباء راغب ج2 ص234 - باب جواز المتعة چاپ دار القلم بیروت-  آمده است:    ابن زبیر به ابن عباس گفت: چرا فتوای به حلیت متعه می دهی؟ پاسخ داد از مادرت (أسماء) بپرس که چگونه تو را حامله شد. پس سوال کرد ؛ وی پاسخ داد تو را به دنیا نیاوردم مگر از متعه.

    همین مطلب به صورت خلاصه در کتب ذیل آمده است:

    زاد المعاد ج2 ص206 چاپ موسسة الرسالة بیروت و  التمهید لابن عبد البر ج8 ص 208 و الاستذکار ابن عبد البر ج4 ص61 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت و..



    البته متن کامل گفتگو در بعضی از منابع شیعه چنین آمده است: ابوالقاسم کوفی می‏گوید: بعضی از علمای شیعه نقل کرده‏اند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبداللَّه بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه می‏خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد ( در آن روزها نابینا بود ) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام می‏دهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلی الله علیه وآله را لعن می‏کند و متعه را حلال می‏شمارد، در حالی که زنای محض است.    این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش - عکرمه که دست او را گرفته بود - را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:زمانی‏که با گروهی رو برو می‏شویم،  آن گروه را متلاشی می‏کنیم‏  ... تا اینکه گفت: و اما اینکه می‏گویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال می‏دانم ؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله به آن عمل می‏شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد ؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که می‏گفت: دو متعه در زمان رسول‏خداصلی الله علیه وآله وجود داشت و من آن دو را منع می‏کنم و ( مرتکبین را مجازات می‏کنم ) و ما گواهی او ( جواز متعه در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله ) را می‏پذیریم و تحریم او را قبول نمی‏کنیم. تو نیز از متعه متولد شده‏ای، پس وقتی از این چوب ( منبر ) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای ( پیراهن ) عوسجه بپرس! عبداللَّه بن عباس رفت و عبداللَّه بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلی الله علیه وآله بود و مردی به نام عوسجه دو برد ( پیراهن ) را به او هدیه کرد و پدرت از بی‏همسری به پیامبرصلی الله علیه وآله گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم - مواظب باش - آنها زبان‏های غیر قابل تحمل و پیروزی دارند./    کتاب الاستغاثه، ص145، مستدرک الوسائل، ج14، ص450


    قسمتی از سخنرانی ابن زبیر و بر خورد شخصی باوی (بدون ذکر نام ابن عباس) در صحیح مسلم باب المتعة  ذکر شده است.در کتب ذیل روایت را با متنی شفاف تر آورده و آن شخص را ابن عباس معرفی می کند: سنن البیهقی الکبری ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه/ جمهرة خطب العرب ج2 ص 125 چاپ المکتبة العلمیة بیروت/ سمط النجوم العوالی ج3 ص237 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    امّ عبداللَّه بنت ابی خیثمه:

    کنز العمال ج 16 ص 218 ح 45726 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    سعد بن أبی سعد بن أبی طلحة:

    أخبار المدینة ابن شبه ج1ص 381 ش 1194چاپ دار الکتب العلمیة بیروت


    عبداللَّه بن عباس بن عبد المطّلب:

    صحیح مسلم ج2 ص 1028 ش 1407 باب نکاح المتعة چاپ دار احیاء التراث العربی بیروت/    مصنف عبد الرزاق ج7  ص 497 ش 14021 و ص499 ش 14027 و ص 501 ش 14032 و ص 502 ش 14033 و 14035 باب المتعة چاپ المکتب الإسلامی بیروت/    المحلی ج9 ص 519چاپ دار الآفاق بیروت/    المحبر ص 289 باب من کان یری المتعة من أصحاب النبی/    التفسیر الکبیر ج10 ص43 چاپ دار الکتب العلمیة بیروت/    الدر المنثور ج2 ص484 چاپ دار الفکر بیروت/    تفسیر الطبری ج5 ص13 چاپ دار الفکر بیروت/    فتح القدیر ج1 ص449 چاپ دار الفکر بیروت/    سیر أعلام النبلاء ج15 ص243 چاپ موسسة الرسالة بیروت/    سنن البیهقی الکبری ج7 ص205 ش 13943 باب نکاح المتعه چاپ مکتبة دار الباز مکه

منبع: سنت

مطلب مرتبط:

دانلود 8 کتاب در مورد ازدواج موقت و شبهات آن


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

تاریخچه مهر و سجده بر آن+سند لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)

تاریخچه مهر و سجده بر آن+سند


لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)
آیا رسول الله (ص) مثل شیعیان امروزی بر مهر و امثال آن سجده می کردند ؟
مهر در نماز از چه زمانی و توسط چه کسی استفاده شد ؟

پاسخ :

خلاصۀ بحث :

آن‌چه که قطعی است در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مهری به این صورت که الآن در میان شیعیان رایج است وجود نداشته است و آن حضرت بنا بر اتفاق شیعه و سنی بر خاک ، سنگ و حصیر سجده می‌کرده و هرگز بر فرش ، سجاده ، لباس و ... که الآن اهل سنت بر آن سجده می‌کنند ، سجده نمی‌کرده است و سجده بر چنین چیزها از بدعت‌هایی است که در میان اهل سنت رایج شده است .


نخستین کسی که بر تربت امام حسین علیه السلام سجده کرد ، امام زین العابدین علیه السلام بود که بعد از دفن سید الشهداء علیه السلام مقداری از خاک آن حضرت را برداشت و به مدینه برد و خود و اهل بیت رسول خدا بعد از آن بر خاک سید الشهداء سجده می‌کردند .

شیعیان نیز با تأسی به ائمه اهل بیت علیهم السلام که یکی از ثقلین هستند ، سجده بر تربت سید الشهداء را مستحب می‌دانند و بر این کار مداومت می‌کنند .

تفصیل بحث :

سجدۀ رسول خدا بر زمین :

شیعه و سنی اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر زمین سجده می‌کرده و می‌فرموده است :

أعطیت خمسا لم یعطهن أحد قبلی ... وجعلت لی الأرض مسجدا وطهورا .

صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 86 .


پنچ چیز به من داده شده است که به هیچ کس قبل از من داده نشده است ... زمین برای من محل سجده و  پاک کننده قرار داده شده است .

و نیز از ابو وائل نقل شده است که می‌گفت :

رأیت النبی ( ص ) إذا سجد وضع جبهته وأنفه على الأرض .

أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 3 ، ص 36 ، و مسند احمد ،  ج 4 ، ص 315 ، 317 .


پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را دیدم که وقتی سجده می‌کرد ، پیشانی و بینی‌اش را بر زمین می‌نهاد .

و صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نیز به تبعیت از آن حضرت ، جز بر زمین بر چیز دیگری سجده نمی‌کردند :

وعن أبی عبیدة أن ابن مسعود کان لا یصلی أو لا یسجد إلا على الأرض . رواه الطبرانی فی الکبیر .

مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 2 ، ص 57 .


ابن مسعود نماز نمی‌خواند و سجده نمی‌کرد ؛ مگر بر زمین ... طبرانی این روایت را در الکبیر نقل کرده است .

حتی نقل شده است که برخی از صحابه ؛ از جمله مسروق بن الأجدع ، چیزی شبیه مهر امروزی با خود حمل می‌کرد و در زمان مسافرت با کشتی بر آن سجده می کرد . محمد بن سعد در الطبقات الکبری می‌نویسد :



حدثنا محمد قال کان مسروق إذا خرج یخرج بلبنة یسجد علیها فی السفینة .



الطبقات الکبرى ، محمد بن سعد ، ج 6 ، ص 79 .




مسروق ، هر وقت که به مسافرتی می‌رفت ، مقداری از خاک با خود بر می‌داشت تا در کشتی بر آن سجده کند .



و روایاتی فراوانی که در کتاب‌های شیعه و سنی بسیار یافت می‌شود .

سجدۀ رسول خدا بر سنگ :



از ابن عباس نقل شده است که می‌گفت :



أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم سجد على الحجر .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بر سنگ سجده می‌کرد .



این روایت را حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ، ص473 نقل و آن را تصحیح می‌کند و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک صحت آن را تأیید می‌کند .


سجده رسول خدا بر سجاده‌ای ساخته شده از حصیر :



مسلم نیشابوری در صحیح مسلم از أبی سعید خدری نقل می کند :



حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی عَلَى حَصِیرٍ یَسْجُدُ عَلَیْهِ .



صحیح مسلم ، ج 2 ، ص 62، کتاب الصلاة ، باب الصلاة فی ثوب واحد . و 128، باب فضل صلاة الجماعة .




از ابو سیعد خدری نقل شده است که بر رسول خدا وارد شد و دید آن حضرت بر روی خمره (حصیری) نماز می خواند و بر روی همان سجده می کند .



همچنین بخاری و مسلم از ام المؤمنین میمونه نقل کرده‌اند :



کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یُصَلِّی عَلَى الْخُمْرَةِ .



صحیح البخاری‌ ، ج1 ، ص 101 ، کتاب الصلاة ، باب الصلاة على الخمرة ، صحیح مسلم ،‌ ج 2 ، ص 128،  کتاب الصلاة ، باب فضل صلاة الجماعة .



از میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که فرمودند رسول خدا بر روی خمره (حصیری) سجده می فرمودند .



و نیز مسلم از عایشه نقل می‌کند :



عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِینِی الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّی حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَیْضَتَکِ لَیْسَتْ فِی یَدِکِ .



 صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 168.




از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصیر ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمی شود.



و هیثمی در مجمع الزوائد از ابن عمر نقل می‌کند :



کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یصلی على الخمرة ویسجد علیها. رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر والأوسط ، ورجال أحمد رجال الصحیح .



 مجمع الزوائد ، ج 2 ، ص 56 .



از ابن عمر نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر روی تکه حصیری نماز می خوانده و بر همان سجده می کردند.



مراد از «خمره » همان طور که علمای شیعه و سنی گفته‌اند ، سجاده‌ای است که از حصیر درست می‌شده است ؛ چنانچه ابن سلام در غریب الحدیث می نویسد :



وقال أبو عبید : فی حدیث النبی علیه السلام أنه کان یسجد على الخمرة . قال أبو عبید : الخمرة شئ منسوج یعمل من سعف النخل ویرمل بالخیوط وهو صغیر على قدر ما یسجد علیه المصلی أو فویق ذلک ، فإن عظم حتى یکفی الرجل لجسده کله فی صلاة أو مضجع لو أکثر من ذلک فحینئذ حصیر ولیس بخمرة .



غریب الحدیث ، ابن سلام ، ج 1 ، ص 276 - 277




ابو عبید گفته است که در روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که ایشان بر روی خمره نماز می خواندند . ابو عبید گفت مقصود از خمره ، تکه ای کوچک و بافته است که از برگ خرما درست می‌شود و در بین آن نخ عبور داده می شود و کوچک است به اندازه محل سجده یا کمی بزرگتر از آن ؛ ولی اگر بزرگتر باشد که تمام بدن بر روی آن جا شود در نماز یا در هنگام خواب به آن حصیر گفته می شود نه خمره .



و زبیدی در تاج العروس می‌نویسد :



ویقال : صلى فلان على الخمرة ، وهی حصیرة صغیرة تنسج من السعف ، أی سعف النخل وترمل بالخیوط .



تاج العروس ، الزبیدی ، ج 6 ، ص 365




وقتی می گویند فلان کس بر روی خمره نماز خواند ؛ یعنی بر روی حصیر کوچکی که از برگ درخت خرما درست می شود و با خط به هم متصل می گردد.

فرمان رسول خدا (ص) بر سجده بر خاک



در بسیاری از روایات نقل شده است که رسول خدا به کسانی که از سجده بر خاک پرهیز می‌کردند ، دستور می‌داد که بر خاک سجده کنند . ما به برخی از این روایات از کتاب‌های اهل سنت اشاره می‌کنیم :



عبد الرزاق صنعنانی از خالد الجهنی نقل می‌کند :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) صهیبا یسجد کأنه یتقی التراب فقال له : تربّ وجهک یا صهیب .



المصنف لعبد الرزاق الصنعانی ، ج1 ، ص391 ، ح1528 و کنز العمال ، ج7 ، ص465 .




پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله ) شخصی به نام صهیب را دید که در هنگام سجده مراقب بود که صورتش به خاک مالیده نشود ، پیامبر به او فرمود : ای صهیب ، صورت را بر خاک بگذار .



و همچنین از ام سلمه رضی الله عنها نقل شده که فرمود :



رأى النبی (صلى الله علیه وآله وسلم ) غلاما لنا یقال له أفلح ینفخ إذا سجد ، فقال : یا أفلح تربّ .



الاصابة ، ابن حجر ، ج 1 ، ص252 و أسد الغابة ، ج1 ، ص107 و صحیح الترمذی ، ج 2 ، ص236 و  فتح البارى، ج3 ، ص68 و کنز العمال ، ج7 ص 459 ، ح19776 .




پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم  غلام مرا که افلح نام داشت ، دید که در هنگام سجده خودش را از خاک دور نگه می‌داشت . پیامبر به او فرمود : خودت را به خاک بینداز ( بر خاک سجده کن ) .

منع رسول خدا از سجده بر عمامة :



عن عیاض بن عبد اللّه القرشی : رأى رسول الله صلى الله علیه وسلم رجلا یسجد على کور عمامته فأومأ بیده : ارفع عمامتک ، وأومأ إلى جبهته .



پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مردی را دید که بر قسمتی از عمامۀ خود سجده می‌کرد ، آن حضرت با دستش اشاره کرده که عمامه‌ات را بالا بکش و بر پیشانی‌اش اشاره کرد ( بر پیشانی‌ات سجده کن) .



و از امیر المؤمنین علیه السلام نقل شده است که فرمود :



إذا کان أحدکم یصلی فلیحسر العمامة عن جبهته .



السنن الکبری ، ج2 ، ص105 .



هر گاه خواستید سجده کنید ، باید عمامه را از پیشانی تان کنار بزنید .




این نشان می‌دهد که در موقع سجده هیچ مانعی نباید بین پیشانی و زمین باشد و سجده کردن بر عمامه ، فرش و ... باطل است .

سجده فقط بر خاک جایز است :


شیعیان هرگز سجده کردن بر تربت حضرت سید الشهداء یا هر تربت دیگری را واجب نمی‌دانند ؛ بلکه با تأسی و پیروی از فرامین ائمه اهل بیت علیهم السلام که عدل و قرین قرآن در حدیث ثقلین ذکر شده اند ، سجده کردن بر تربت امام حسین علیه السلام را مستحب می‌دانند . و طبق روایاتی که از آن خاندان پاک رسیده است ، سجده ، تنها بر زمین و آن‌چه که از او می‌روید صحیح است و بر چیزهای دیگر ؛ از جمله لباس ، فرش و ... جایز نیست . ما در این جا فقط به نقل یک روایت بسنده می‌کنیم :

عن هشام بن الحکم أنه قال لأبی عبد الله ( علیه السلام ) أخبرنی عما یجوز السجود علیه وعما لا یجوز ، قال : السجود لا یجوز إلا على الأرض أو على ما أنبتت الأرض إلا ما اکل أو لبس ، فقال له : جعلت فداک ما العلة فی ذلک ؟ قال : لان السجود خضوع لله عز وجل فلا ینبغی أن یکون على ما یؤکل ویلبس ، لان أبناء الدنیا عبید ما یأکلون ویلبسون ، والساجد فی سجوده فی عبادة الله عز وجل ، فلا ینبغی أن یضع جبهته فی سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها ، الحدیث

وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 343 .


هشام بن حکم می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم : سجده بر چه چیزهایی جایز و بر چه چیزهایی جایز نیست ؟ امام علیه السلام فرمودند : سجده جایز نیست ؛ مگر بر زمین و آن‌چه که از زمین می‌‌روید ؛ غیر از خوردنی‌ها و پوشدنی‌ها . هشام بن حکم می‌گوید به آن حضرت عرض کردم : فدایت شوم ، دلیل آن چیست ؟ آن حضرت فرمود : زیرا سجده برای خداوند و تواضع در برابر او است و سزاوار نیست که بر روی خوراکی وپوشاک باشد ؛ چرا که دنیا پرستان بنده آن چیزی هستند که می خورند و می آشامند ؛ اما کسی که سجده می کند در حال سجود برای خداوند بلند مرتبه است ؛ از این رو ، سزاوار نیست که در حال سجده پیشانیش را بر همان چیزی نهد که دنیا پرستان از حیله های آن فریب خورده اند .


مرحوم علامۀ امینی رضوان الله تعالی علیه در این باره می‌فرماید :

نحن نتخذ من تربة کربلاء قطعا لمعا وأقراصا نسجد علیها کما کان فقیه السلف مسروق بن الأجدع یحمل معه لبنة من تربة المدینة المنورة یسجد علیها والرجل تلمیذ الخلافة الراشدة ، فقیه المدینة ومعلم السنة بها ، وحاشاه من البدعة ... وکثیر من رجال المذهب یتخذون معهم فی أسفارهم غیر تربة کربلاء مما یصح السجود علیه کحصیر طاهر نظیف یوثق بطهارته أو خمرة مثله ویسجدون علیه فی صلواتهم . ونحن نرى أن الأخذ بهذین الأصلین القویمین ، والنظر إلى رعایة أمری الحیطة والحرمة ومراقبتهما ...

السجود على التربة الحسینیة ، الشیخ الأمینی ، ص 66 – 67 .


ما از خاک محل شهادت امام حسین (علیه السلام) قطعه‌هایی را در اندازه های متفاوت می سازیم که هنگام سجده پیشانی را بر آن می گذاریم ، همان گونه که مسروق بن اجدع فقیه اهل سنت وشاگرد مکتب خلافت قطعه ای از خاک مدینه را همراهش می برد و بر آن سجده می کرد . آیا می شود گفت : دانشمند و فقیه اهل مدینه و آموزگار سنت نبوی بدعت گذار بوده و کارش ناشایست بوده است ؟


آری بسیاری از بزرگان مذهب ( شیعه ) هنگام سفر قطعه ای حصیر یا غیر آن را که پاک وطاهر بود همراه می بردند و هنگام نماز برآن سجده می کردند ، و لذا ما بر اساس این نقل و روش محکم سجده بر خاک را الازم می دانیم .


مرحوم علامه کاشف الغطاء رضوان الله علیه نیز در این باره می‌فرماید :


ولعلّ السر فی التزام الشیعة الإمامیّة (استحبابا) بالسجود على التربة الحسینیة ، مضافاً إلى أنّها أسلم من حیث النظافة والنزاهة من السجود على سائر الأراضی وما یطرح علیها من الفرش والبواری والحصر الملوّثة والمملوءة غالباً من الغبار والمیکروبات الکامنة فیها.


مضافاً إلى کلّ ذلک لعلّه من جهة الأغراض العالیة والمقاصد السامیة منها ، أن یتذکر المصلی حین یضع جبهته على تلک التربة ، تضحیة ذلک الإمام بنفسه وأهل بیته والصفوة من أصحابه فی سبیل العقیدة والمبدأ ومقارعة الجور والفساد .


ولما کان السجود أعظم أرکان الصلاة ، وفی الحدیث «أقرب ما یکون العبد إلى ربه حال سجوده» فیناسب أن یتذکر بوضع جبهته على تلک التربة الزاکیة ، أولئک الذین جعلوا أجسامهم ضحایا للحق ، وارتفعت أرواحهم إلى الملأ الأعلى ، لیخشع ویخضع ویتلازم الوضع والرفع ، وتحتقر هذه الدنیا الزائفة ، وزخارفها الزائلة ، ولعل هذا هو المقصود من أن السجود علیها یخرق الحجب السبع کما فی الخبر ، فیکون حینئذ فی السجود سر الصعود والعروج من التراب إلى رب الأرباب .

 الأرض والتربة الحسینیة ، ص 24 .


شاید علت التزام شیعه به سجده بر روی تربت امام حسین – جدا از اینکه پاکیزه تر است واز جهت نظافت مناسب تر از سجده بر هر خاک و حصیری که غالبا پر از غبار و میکروب است – یک هدف عالی باشد وآن این است که وقتی نماز گذار پیشانیش را بر روی آن خاک می گذارد به یاد فداکاری امام حسین علیه السلام وخاندان پاکش - در راه دین وعقیده ومقابله با جور وفساد - بیفتد .


وچون سجده مهمترین رکن نماز است و در روایت نیز آمده است که نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش ، حالت سجده است ؛ از این رو مناسب است که در هنگام سجده به سبب نهادن پیشانی بر تربت پاک ایشان به یاد کسانی افتد که بدن های خود را قربانی حق نمودند و روحشان به عالم بالا پرواز کرد ؛ تا فروتنی پیدا کرده و سجود ( پایین رفتن ظاهری) را با بالا رفتن ( معنوی) همراه کند . و این دنیای پست و زینت های نابود شونده آن را کوچک بشمارد؛ وشاید همین مقصود از سجده بر تربت است تا – همانطور که در روایت آمده است - این سجده حجاب های هفتگانه آسمان را پاره کند . پس این سجده در واقع رمز بالا رفتن و عروج است از خاک به نزد پروردگار عالمیان .

فرق بین مسجود له و مسجود علیه :



یکی از ایراد‌هایی که وهابی‌ها به شیعیان می‌گیرند ، این است که می‌گویند شما مهر پرست هستید و خیال می‌کنند که نمازگذار مهری را که جلوی خود گذاشته است ، عبادت می‌کند ! .



در جواب این مطلب باید گفت که متأسفانه وهابی‌ها فقط به دنبال این هستند که با کوچکترین بهانه مشرک بودن شیعیان را ثابت کنند ؛ با این که خود آن‌ها می‌دانند که شیعیان اگر بر مهر سجده می‌کنند ، نه به این خاطر است که مهر را عبادت کنند ؛ بلکه فقط به این خاطر است که به پاک بودن آن اطمینان دارند و و نیز یقین دارند که این تربت جزئی از زمین هستند .


اگر قرار باشد که سجده بر مهر شرک باشد ، قطعاً سجده بر فرش ، عمامه ، لباس ، سجاده و ... نیز شرک خواهد بود . اگر نعوذ بالله شیعیان مهری را که از پاک‌ترین مکان‌های روی زمین تهیه کرده‌اند ، عبادت می‌کنند ، وهابی‌ها فرش و سجاده را عبادت می‌کنند . چه فرقی است بین سجده بر مهر و سجده بر فرش ؟

اهتمام رسول خدا بر ترتب امام حسین :
اگر امروز شیعیان تربت سید الشهداء علیه السلام را محترم می‌دانند و بر این تربت پاک سجده می‌کنند ، در واقع آن‌ها به رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم تأسی می‌کنند . رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم اهمیت فراوانی به تربت سید الشهداء می‌دادند و هر وقت این تربت را می‌دیدند اشک‌هایشان جاری می‌شد و از شهادت مظلومانۀ آن حضرت در کربلا سخن می‌گفتند . حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج3 ، ص176_177 می‌نویسد :


عن أم الفضل بنت الحارث انها دخلت على رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم فقالت یا رسول الله انی رأیت حلما منکرا اللیلة قال وما هو قالت إنه شدید قال وما هو قالت رأیت کأن قطعة من جسدک قطعت ووضعت فی حجری فقال رسول الله صلى الله علیه وآله رأیت خیرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فیکون فی حجرک فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله صلى الله علیه وآله فدخلت یوما إلى رسول الله صلى الله علیه وآله فوضعنه فی حجره ثم حانت منى التفاتة فإذا عینا رسول الله صلى الله علیه وآله تهریقان من الدموع قالت فقلت یا نبی الله بابی أنت وأمی مالک قال اتانی جبریل علیه الصلاة والسلام فأخبرنی ان أمتی ستقتل ابنی هذا فقلت هذا فقال نعم وأتانی بتربة من تربته حمراء .


ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله(ص) رسید وعرض کرد: دیشب خواب بدی دیدم ، فرمود: چگونه بود ؟ گفت : خیلی بد بود ، فرمود : برایم نقل کن . عرض کرد : درخواب دیدم قطعه ای از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد . فرمود : تو خواب خوبی دیده ای ، به امید خداوند فاطمه صاحب فرزندی می شود که تو او را بردامن و آغوشت می‌گیری .


ام الفضل می گوید : فاطمه حسین را بدنیا آورد که من او را بردامنم می گذاشتم همانگونه که پیامبر فرموده بود .


روزی محضرش رسیدم و حسین را بر زانوانش قرار دادم ، نگاهی به او نمود ، دیدم چشمانش پر از اشک است ، گفتم : پدر و مادرم به فدایت چه شده است ؟ فرمود : جبرئیل نزد من آمد و به من خیر داد که افرادی از امتم این فرزندم را خواهند کشت ، سپس خاکی سرخرنگ از محل شهادت حسین به من داد .


و حتی روایات فراوانی از طریق خاصه و عامه نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تربت امام حسین علیه السلام را استشمام کرده و آن را می‌بوسید :


عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة رضی الله عنها ان رسول الله صلى الله علیه وآله اضطجع ذات لیلة للنوم فاستیقظ وهو حائر ثم اضطجع فرقد ثم استیقظ وهو حائر دون ما رأیت به المرة الأولى ثم اضطجع فاستیقظ وفی یده تربة حمراء یقبلها فقلت ما هذه التربة یا رسول الله قال أخبرنی جبریل ( علیه الصلاة والسلام ) ان هذا یقتل بأرض العراق للحسین فقلت لجبریل أرنی تربة الأرض التی یقتل بها فهذه تربتها .


هذ حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .


المستدرک ، الحاکم النیسابوری ، ج 4 ، ص 398 .


ام السلمه گوید : در یکی از شب ها رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) مشغول استراحت بود ناگهان نگران و مضطرب از جایش حرکت کرد ، سپس نشست و دراز کشید که باز هم از جایش با ناراحتی حرکت کرد که از دفعه قبل شدیدتر بود ، باز هم دراز کشید در حالی که خاکی سرخرنگ در دستهایش بود و آن می بوسید ، گفتم : این خاک چیست ؟ فرمود : جبرئیل به من خبر داد که بر این خاک حسین مرا می کشند ، از او درخواست کردم تا آن خاک را به من نشان دهد، جبرئیل این خاک را برایم آورد.

ثواب سجده بر تربت امام حسین علیه السلام :


امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید :


محمد بن علی بن الحسین قال : قال الصادق ( علیه السلام ) : السجود على طین قبر الحسین ( علیه السلام ) ینور إلى الأرضین السبعة ، ومن کانت معه سبحة من طین قبر الحسین ( علیه السلام ) کتب مسبحا وإن لم یسبح بها .


وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 365 – 366 و من لا یحضره الفقیه ، الشیخ الصدوق ، ج 1 ، ص 268 .


امام صادق علیه السلام فرمودند : سجده بر خاک قبر حسین علیه السلام نورش تا آسمان هفت آسمان را نورانی می‌‌کند . هر کس تسبیحی از خاک قبر امام حسین علیه السلام به همراه داشته باشد ، تسبیح کننده به حساب می‌آید ؛ هر چند که با آن تسبیح نکند .


کان لأبی عبد الله جعفر بن محمد علیه السلام خریطة من دیباج صفراء فیها من تربة أبی عبد الله ( ع ) ، فکان إذا حضرته الصلاة صبه على سجادته وسجد علیه قال ( ع ) : إن السجود على تربة أبی عبد الله ( ع ) تخرق الحجب السبع .


وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 5 ، ص 366 .


امام صادق علیه السلام کیسه ای داشت که در آن تربت امام حسین علیه السلام را نگه می‌داشت . هر وقت که نماز می‌خوانده آن را بر سجاده‌اش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد . امام علیه السلام فرمود : سجده بر تربت امام حسین علیه السلام هفت حجاب را پاره می‌کند .


این امام صادق علیه السلام ، فرزند رسول خدا است که جز بر خاک امام حسین علیه السلام بر چیز دیگری سجده نمی‌کند . از این جا است که ارزش سجده بر تربت کربلا آشکار می‌شود . ما نیز خود را پیرو همان بزرگوران می‌دانیم .


وعن الصادق ( علیه السلام ) قال من أدار سبحة من تربة الحسین ( علیه السلام ) مرة واحدة بالاستغفار أو غیره کتب الله له سبعین مرة وأن السجود علیها یخرق الحجب السبع .



امام صادق علیه السلام فرمودند : هر کس با تسبیح خاک کربلا یک دور استغفار یا کاری دیگری بکند ، خداوند برای او هفتاد مرتبه می‌نویسد . سجده بر خاک کربلا ، حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند .


وسائل الشیعة (آل البیت) ، ج 6 ، ص 456 .


کسی که سجده بر تربت او حجاب هفت آسمان را پاره می‌کند ، خود او چه می‌کند ؟ و چه زیبا سخنی گفته است علامۀ بزرگ ، شیخ عبد الحسین امینی رضوان الله تعالی علیه :


هذا حبنا وهذا حسیننا ، وهذا مأتمه ، وهذه کربلاؤه ، وهذه تربته ، وهی مسجدنا ، والله ربنا ، وسنتنا وسیرتنا سیرة نبینا وسنته ولله الحمد .


سیرتنا وسنتنا - الشیخ الأمینی - ص 180 .


این عشق ما و این حسین ما است . این عزای او ، این کربلای او و این تربت او است . تربت او سجده‌گاه ما ، الله پروردگار ما و سنت و روش ما ، سنت و روش پیامبر ما است . خدا را [بر این همه نعمت] سپاس می‌گوییم .
منبع: سنت

لطفا با ذکر منبع منتشر کنید! ( منبع : 73 فرقه http://313muslims.blog.ir)