ماجرای جالب شیعه‌ شدن وهابی خوزستانی

ماجرای جالب شیعه‌ شدن وهابی خوزستانی

به گزارش حوزه، قرار ملاقاتمان در مدرسه علوی آیت الله گلپایگانی واقع در خیابان امام خمینی(ه) قم بود. در چوبی اتاق مدیر را زدم و وارد شدم. جوانی ساده پوش و لاغراندام که در صندلی انتهایی اتاق نشسته بود؛ توجهم را بیشتر جلب می‎کرد. نامش «ابوحسن حلّی» بود.
صدای نسبتا زیری داشت و ته لهجی عربی‎ به بیان شیرین خاطراتش کمک شایانی می‎کرد. تا سوالی نمی‎پرسیدم، لب به سخن نمی‎گشود. برخلاف ظاهر آرامش حرف‎های جنجالی بسیاری برای گفتن داشت.
در تمام دوساعت زمان مصاحبه، با افتاده‎حالی سخن می‎گفت. تواضع بیش از حد و به کاربردن کلمات فوق العاده محترمانه، اجازه هرگونه گزافه گویی و شیطنت‎‌های خبرنگارانه را از من می‏گرفت.
سُنی به دنیا آمد، تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفت، سپس شیعه شد...
اصلا باورم نمی‎شد ابوحسنی که مقابلم نشسته، روزهای نه چندان دور بخاطر کینه‎ای که از شیعه داشت، می‎خواست خود را در میان پیروان اهل‎بیت(ع) منفجر کند. تا به حال معنای عاقبت به خیری را به این وضوح درک نکرده بودم.
آمده بود که بِبَرد ولی بُردنش(!). عازم مشهد شده بود که برای نابودی تشیع، توشه‎ای با خود به عربستان سعودی ببرد ولی غافل از اینکه صدای نقاره‎خوان های حرم سلطان علی بن موسی‏الرضا(ع) دلش را خواهد بُرد.
از آرزوهایش حرف زد، انتظار شنیدن خواسته‏های ماورایی را داشتم که با همان ته لهجه عربی گفت: "از اهل‎بیت(ع) می‏خواهم حالا که مرا خریدند، به راحتی آزادم نکنند. اجازه دهند لذت نوکری کردن برایم مادام العمر باشد".
ما را از وهابیت پروری در مشهد برحذر داشت و از برگزاری نمازجمعه وهابیون در شهر امام هشتم خبر داد. بزرگترین ضعف اهل سنت را عدم مطالعه تطبیقی میان کتب شیعه و سنی بیان کرد و این قیاس را راهی برای نجات از ظلمت می‎دانست.
توصیف‎ها و تمجیدهایی که از «آیت‎الله جزایری» نماینده ولی فقیه در خوزستان می‏کرد، بسیار شنیدنی بود و از وی به عنوان اسطوره مبارزه با وهابیت در این استان نام برد.
فرصت را غنیمت شمرد و از برخی افراطی‏گری ها نیز گلایه کرد: هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد(!).
توقع زیادی نداشت، با بغضی که سعی در پنهان کردنش از من داشت و در گلو می‎پروراند گفت: می‎توانی کاری کنی تا با مراجع دیدار کنم؟!
القصه که جای سیاهه بسیار است و وقت اندک؛ پس تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آنچه درپی می‎آید ماجرای شیعه شدن یک وهابی متعصب می‎باشد:

* اگر اجازه بفرمایید، گپ و گفت را از روزهایی آغاز کنیم که هنوز به مذهب تشیع گرایش پیدا نکرده بودید.
خواهش می‎کنم، بفرمایید.

* اهل کجایید؟
خوزستان.

* تفکرتان درمورد شیعه چگونه بود؟
کینه عجیبی از شیعیان به دل داشتیم.

* عجیب است، اهل سنت که چنین عقیده‎ای نسبت به شیعیان ندارند!
مدتی تحت تاثیر افکار وهابیت قرار گرفته بودم.

* چگونه جذب وهابیت شدید؟
از طریق شبکه های ماهواره ای و شب‎نامه هایی که وهابیون به منازل می‎انداختند.

* شب‎نامه پخش می‌کردند و کسی جلودارشان نبود؟
نیمه های شب به این کار می‎پرداختند، البته گاهی توسط سپاه ،شناسایی و دستگیر می‎شدند. صبح که بیدار می‎شدیم، جزوه‎ای در حیاط منزل افتاده و در آن نوشته بود: «ید الله فوق ایدیهم» پس خدا دست دارد؛ «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظره» پس خدا صورت دارد.

* چیزی از کافر بودن ما شیعیان نوشته نشده بود؟!
آش که بدون کشک نمی‎شود، می‎شود؟! (باخنده). اصلا همه رفتار و اعمال وهابیت برای سرکوب و ملحد معرفی کردن شیعیان است.

* شبکه های وهابیت چگونه افکار را علیه مذهب تشیع ملتهب می‌کردند؟
مهمترین اقدامات آنان، کافر جلوه دادن شیعیان است و شبهاتی که مطرح می‎کنند، در تحقق همین هدف شوم آن‎ها می‏باشد. اخیراً در حال جوسازی علیه علما و مراجع شیعی هستند. می‎گویند مراجع شیعیان همگی حرام خوارند، چون از مردم خمس می‎گیرند و این موضوع در هیچ جای قرآن نیامده است(!).

* در سوالات قبلی گفتید که نسبت به شیعیان کینه شَدیدی داشتید. تا چه حد؟
به حدّی که آماده شده بودیم تا به عنوان انتحاری، خود را در تجمعات شیعی منفجر و آنان را تکه تکه کنیم. چون وهابیون معتقدند با کشتن هفت شیعه به بهشت می‎روند و شام را با پیامبر(ص) می‎خورند، به ما نیز می‎گفتند حتما با خود یک قاشق ببرید!!!
این موضوع در کشورهایی که وهابیت عملیات انتحاری انجام می‎دهد کاملا مشهود می‎باشد و پس از انفجارها، قاشق‎هایی همراه با جسد وهابیون پیدا می‎کنند.

* غالب اهل سنت ایران، انسان‎های معتدلی هستند. خانواده‎تان در مقابل افکار تند شما موضع نمی‏گرفتند؟
خانواده‎ام تحصیلات عالیه نداشتند و انسان‎های ساده‎ای بودند، من مرجع آنها بودم چراکه بسیار تحقیق و مطالعه می‎کردم و به هرچیزی که می‎رسیدم، خانواده نیز تبعیت می‎کردند. هر سوال شرعی که داشتند از من می‎پرسیدند. ضمنا آنها از گرایش جدید من خبر نداشتند.

* جرقه گرایش به تشیع کجا زده شد؟
من اصلا قصد شیعه شدن نداشتم، می‎خواستم شیعه را نابود کنم.

* نابود؟
پنج سال پیش بود (در سن ۱۹ سالگی). خبری به گوشم رسید که یکی از وهابیون قصد دارد از میان جوانان اهل سنت خوزستانی، تعداد محدودی از آنها که اهل علم و تحقیق هستند را به عربستان ببرد تا در شبکه های ماهواره‏ای علیه شیعیان صحبت کنند. از نظر رفاهی نیز تمام زمینه ها را فراهم خواهد کرد؛ از بهترین خودرو و حقوق گرفته تا فراهم کردن زیباروترین زن‎ها برای ازدواج.
تصمیم خود را گرفتم تا با رفتن به عربستان، به تمام آمال و آرزوهای خود برسم. گفتم بمانم در ایران چه کنم؟! خودم را منفجر کنم؟! به عربستان می‎روم تا از لحاظ علمی، حق بودن مکتب وهابیت را اثبات کنم. این خدمت فراتر از انتحاری شدن است و درنتیجه بهتر می‎توان داغ بر دل‎های شیعیان گذاشت.
کمی تفکر کردم. گفتم بروم مقابل دوربین و بگویم من شنیدم که شیعیان فلان کردند و بهمان؟! عقلانی نیست. باید بروم با چشمان خودم ببینم تا اگر کسی اشکال وارد کرد، بگویم من دیدم که شیعیان آهن می‎بوسیدند و به غیر خدا توسل می‏کردند؛ مشاهده موارد شِرک شیعیان، توشه راه خوبی می‎تواند باشد.
گفتم به کجا بروم که از دیدگاه شیعیان هم بسیار مقدس و هم مستند باشد؟! گفتم حرم امام رضا(ع). آنچه نیاز بود برداشتم و روانه مشهد شدم.
وارد حرم شدم، از خدّام پرسیدم ضریح کدام طرف است که نشانم دادند. در چندمتری ضریح به جایی رسیدم که حلقه های معرفت مدرسه پریزاد در سمت راست و دارالقرآن در سمت چپ قرار داشت.
چند قدمی رد شدم که عبارت "حلقه های معرفت" در ذهنم سوالی ایجاد کرد. عزم بازگشت کردم که همزمان با رسیدن من مقابل حلقه‎های معرفت، روحانی باهیبتی که وقار خاصی داشت بر صندلی نشست. حدوداً ۶۰ نفر از زائرین دورش را گرفته بودند. گفت هرکسی سوالی دارد بپرسد. این جمله مرا در فکر فرو برد.

* نکته شگفتی در جمله "هرکس سوالی دارد بپرسد" وجود داشت؟!
بله برای من بسیار عجیب بود. پیروان اهل سنت و وهابیت حق ندارند کتب شیعیان را مطالعه کنند. در مکتب خانه ها، کسی حق پرسیدن سوال از استاد را ندارد. می‏گویند به کتب شیعی مراجعه نکنید، آن‎ها پُر از سحر و جادو هستند و موجبات خیانت شما به صحابه پیامبر(ص) را فراهم می‎سازد. همین‎ها باعث عدم شناخت حق از باطل می‎شود.
آقای تیجانی نقل کرده‎اند: روزی پدرم به من گفت که شیعیان مشرک و کافرند. دلیلش را پرسیدم که گفت، شیعیان به مدینه می‎روند تا بر قبور پیامبر(ص) و خلفا مدفوع کنند!!! (نعوذبالله). پرسیدم پدر، شما دیدی؟ گفت، همه مردم می‎دانند و برای یکدیگر نقل می‎کنند. مدتی گذشت تا در مکتب خانه بودم و استاد نیز همین موضوع را نقل کرد. دستم را به نشانه سوال بالا بردم که با صدای بلند فریاد زد "اُسکُت"..! زیر لب گفتم، ای بابا سوال هم نمی توان پرسید؟! گذشت و گذشت تا خودم به مدینه مشرف شدم. گفتم به مزار خلفا بروم تا آنچه شنیده‎ام را با چشمانم ببینم. دیوارهای بلندی را دیدم که قبر خلفا را به شعاع چندین متری محاصره کرده بودند، درهای ورودی نیز قفل‎هایی به اندازه یک کتاب خورده بود. نزدیک دیوار که شدم، شرطه ها مانع از حرکتم شدند. به خودم گفتم چه تهمت‎ها که به شیعه نمی‎زنند. منِ سُنی نمی توانم به این دیوار حفاظتی نزدیک شوم، لابد شیعیان زمین را سوراخ کرده و به داخل راه پیدا می‎کنند(!).
حال، شما با تصور چنین فضایی که من در آن قرار داشتم، بشنوم یک روحانی شیعه به هم‎کیشان خود می‎گوید: هرکه سوالی دارد بپرسد... .

* حلقه‎های معرفت چه شد؟
مقابل حلقه معرفت که ایستاده بودم، به ذهنم خطور کرد که به آن روحانی پیشنهاد مناظره بدهم، قطعا او نمی‎پذیرد و من توشه راه خود به عربستان را تکمیل خواهم کرد. توجه داشته باشید که وهابیت خود را تنها مذهب برحق می‎داند!. به خودم گفتم فکر بسیار خوبی است، بعد هم به عریستان می‎روم و در شبکه‎های ماهواره‎ای جار می‎زنم که شیعیان ضعیفند، من به حرم امام رضا(ع) قلب تشیع ایران رفتم و عالِم آن مکان حاضر به مناظره با من نشد. به حالاتم دقت کنید: پیش از حتی پیشنهاد مناظره به روحانی شیعه، تمام وجودم را حس پیروزی فراگرفته بود.
به یکی از خدام گفتم من سُنی هستم، به آن روحانی که رو صندلی نشسته بگویید حاضر به مناظره با من هست؟ گفت بله! شُکّه شدم ولی به خودم روحیه دادم و گفتم می‎خواهد تظاهر کند. خادم نزد او رفت و به گونه ای که زائران نشنوند به سخن پرداخت. گفتم نکند این روحانی مرا با دست نشان دهد و فریاد بزند که فلانی سنی است بگیرید و تکه تکه ‏اش کنید! چند قدم به عقب‎تر رفتم و پشت پله‎ها ایستادم تا فرصت فرار داشته باشم.
"...سلام علیکم، برادر سنی بفرمایید". این صدایی بود که من از پشت دیوار شنیدم. با تعجب و قدم‎های فوق العاده آهسته، خود را نمایان کردم. نگاهم به جمعیت کثیری افتاد که دور او نشسته بودند و با جمله‎ای که گفت، تمام سرها به سوی من چرخیده بود. باز به فکر رفتم، گفتم شاید می‎خواهد با این سخنان مرا به جمع خود بکشاند و سپس کارم را یکسره کنند ... .
با احتیاط خاصی قدم برمی‎داشتم، دل به دریا زدم و به سمت‎شان رفتم. برخلاف انتظارم، زائران برایم کوچه باز کردند تا رفتم و کنار آن روحانی شیعه نشستم. جمعیت نزدیک تر آمد و زائران در کنارم نشستند. حاج شیخ خیلی مرا تحویل گرفت و طوری احوالپرسی می‎کرد که انگار چندسال رفیق بوده‎ایم. پرسیدم مناظره می‎کنی؟ گفت بله.
اینکه چنین با سرعت و بدون هیچ هماهنگی جوابم را داد، جا خوردم. گفتم شرطی دارم، ۱. تمامی استدلال‎هایت باید بر مبنای کتب معتبر اهل سنت باشد ۲. اگر حق با تو بود که من شیعه می‎شوم ولی اگر حق با من بود، تو و تمام این جمع می‎بایست سُنی شوید. قبول کرد!!!
پیش خودم گفتم، علمای ما بدون هماهنگی به هیچ عنوان مناظره نمی‎کنند، اگر هم هماهنگی شود آنقدر شرط و شروط می‎گذارند تا عرصه بر طرف مقابل تنگ گردد. ضمنا اینکه اگر تمام بزرگان مذهب ما در مناظره شکست بخورند، احتمال اینکه زیر همه چیز بزنند زیاد است؛ دیگر چه برسد به اینکه مسوولیت تغییر مذهب مردمی را هم به عهده گیرند! مهم‎تر از همه اینکه علمای ما به هیچ عنوان حاضر به مناظره در میان خیل مردم نیستند.

* بالاخره مناظره را با آن همه اما و اگرها آغاز کردید؟
بله (با خنده). از ساعت حدودا ۷ شب شروع شد و تا نیم ساعت مانده به صبح به طول انجامید.

* مناظره چطور بود؟
تمام اندیشه هایم درمورد بی سواد بودن طلاب و روحانیون شیعه نقش بر آب شد. من نجنگیده خود را پیروز می‎دانستم ولی وقتی به میدان مناظره آمدم، همچون سربازی بودم که به کوچه پس کوچه های شهر فرار کرده و به هرجا می‎رود با بن بست مواجه می‌گردد.

* فضای مناظره را برایمان تبیین کنید.
من هرچه اشکال وارد می‎کردم، حاج شیخ از نسخ قدیمی کتب خودمان پاسخ می‎داد و او هرچه می‌پرسید، من از این شاخه به آن شاخه می‎پریدم. بیشتر من سوال می‎کردم، از هر ترفندی استفاده کردم ولی بی جواب ماند. می‎فهمیدم که پیروزی در مناظره را از دست دادم، از آن لحظه به بعد فقط برای شکست نخوردن تلاش می‏کردم.

* یکی از سوالات مورد بحث را بیان کنید.
در مورد غدیر خم و بحث جانشینی حضرت علی(ع) بسیار بحث کردیم. هرچه دلیل و سند از کتب ما آورد که پیامبر(ص) پس از خود، ولایت بر مردم را به حضرت علی(ع) سپرده است؛ زیر بار نمی‎رفتم و خلط مبحث می‎کردم.
در آخر هم گفتم، پیامبر(ص) هیچ کس را به جانشینی خود تعیین نکرد و هر چهار خلیفه به ترتیب توسط مردم انتخاب شدند. حاج شیخ گفت: پیامبر(ص) انسان آینده نگری بودند یا خیر؟ گفتم، بله. گفت، ما درحال حاضر چقدر دستورات پزشکی از ایشان داریم که جامعه پزشکی دنیا تازه به آنها دست یافته است؟ گفتم: از این دست اتفاقات بسیار است.
گفت، "پیامبر گرامی اسلام(ص) در مورد نحوه مسواک زدن که باید از بالا به پایین و از پایین به بالا صورت گیرد، سخن به میان آورده است. ایشان فرمورده‎اند که از مسواک زدن به صورت راست به چپ و چپ به راست اجتناب گردد. پیامبری که ۱۴۰۰ سال پیش در مورد یک مسئله کوچک سلامت بدن انسان، چنین دستورالعمل های موشکافانه‌ای ارایه می‌دهد، با علم به اینکه خاتم پیامبران(ص) است؛ مردم را به حال خود رها کرده است؟! واقعا این عقلانی است؟!".

* بین دو راهی سرگردان بودید.
گنگ بودم. چیزی برای گفتن نداشتم و در مقابل، تمام سوالاتی که من از قرآن مطرح می‎کردم را با استناد به صحیح بخاری و صحیح مسلم پاسخ می‎داد. خواستم به بهانه‎ای از مجلس خارج شوم ولی گفتم پیامبر(ص) را که قبول دارم. اگر پیامبر(ص) فرمود با اینکه حق را دیدی چرا به سویش نرفتی چه پاسخ بدهم؟! بگویم به خاطر تعصبات کورکورانه؟!

* پس سرانجام قانع شدید؟
در همان لحظه رو به حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) ایستادم و "اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمداً‌ رسول الله، اشهد ان مولای امیرالمومنین و اولاده المعصومین حجج الله" را بر زبان جاری ساختم. الحمدالله که نجات یافتم.

* واکنش زائران نظاره‎گر این مناظره چگونه بود؟
به گرمی از من استقبال می‎کردند. همگی برای تبریک به سویم می ‏آمدند و برخی می‎گریستند. به یکی گفتم، من کسی نیستم چرا انقدر مرا مورد احترام قرار می‎دهید؟ گفت، تو راه یافته اهل‎بیت(ع) هستی. احساس می‎کنم در پس این حالات، ماجرایی نهفته است که اگر اجازه دهید بیان کنم.

* بفرمایید.
۱۱ سال پیش (در سن ۱۳ سالگی)، وقتی از مدرسه برمی‎گشتم، یکی از معلمان در جمع دانش آموزان گفت در فلان مسجد برنامه‎های فرهنگی داریم که هم قرآن یاد می‎گیرید و هم فوتبال بازی می‎کنید. از فردای آن روز، همه با هم به مسجد می‎رفتیم و در کنار یادگیری قرآن، تفریحاتی نیز داشتیم.
یکی از همین روزها، پس از اتمام کلاس قرآن، معلم گفت که فردا مراسم داریم و همه بیایید. شب وقتی به منزل رفتم، به مادر گفتم فردا به همراه دوستانم می‎خواهم در مراسم مسجد شرکت کنم. مادرم اجازه نداد و گفت پس از کلاس قرآن برگرد به منزل و در مسجد نمان.
روز موعود فرا رسید و من پس از کلاس قرآن، مقابل در مسجد ایستادم و به اضافه شدن دوستان در مراسم می‎نگریستم. دلم شکست و گفتم خدایا مگر من چه تفاوتی با بقیه دارم که مادرم حق شرکت در مراسم را به من نداده است؟! بسیار گریه کردم و به حال دیگر دوستان قبطه خوردم. پس از آن همه گریه، دلم آرام گرفت. آن شب، شب اول محرم بود.
چند روز قبل از اینکه به قم مشرف شوم (در سن ۲۴ سالگی)، در حال استراحت در منزل بودم که فکرم مشغول شد. گفتم خدایا چه شد منی که برای نابودی شیعیان کمر همت را بسته بودم، تو مرا به حرم امام رضا(ع) رساندی تا شیعه شوم؟! ناگهان به فکر آن گریه زمان کودکی ام افتادم، آن گریه روز اول محرم.
جرقه‎اش آن روز زده شد. اتفاقات این دنیا بسیار عجیب است، همه چیز با هم رابطه های ماورایی دارد که فقط کافی است لحظه ای تفکر کنیم. شب اول محرم برای مراسم امام حسین(ع) گریستم تا اینکه این خاندان رحمی بر من کردند و شب اربعین حسینی نیز از منجلاب ظلمت نجاتم دادند. مناظره من در حرم سلطان طوس، مصادف با شب اربعین بود.

* شیعه شدن خود را چگونه با خانواده درمیان گذاشتید؟
وقتی به خوزستان بازگشتم، تا چند روز اول در برزخ فکری بودم. سعی می‎کردم با مطالعه کتبی همچون "شب‎های پیشاور"، "آنگاه که هدایت شدم"، "شیعه پاسخ می‎دهد" و ... آرامش بگیرم. وقتی به آرامش درونی رسیدم، دیگر وقتش بود تا خانواده ام را از این حقیقت مطلع سازم تا تصمیم بگیرند.

* چه راهی را برای تحقق این مهم برگزیدید؟
ما در منزل ماهواره داشتیم. پدر و مادرم بیشتر سریال های عربی را مشاهده می‎کردند، خواهر کوچکم کارتون می‎دید و برادرم نیز به تماشای فوتبال می‎پرداخت. من نیز پیش از آنکه شیعه شوم، فقط شبکه های وهابیت را دنبال می‎کردم و دیگر اعضای خانواده هیچ وقت پای صحبت کارشناسان این دست برنامه‎ها نمی‎نشستند.
یک روز که عزم را برای گفتن حقیقت شیعه جذب کردم، به منزل آمدم و همه بودند. تلویزیون را روشن کرده و شبکه‎ای از اهل سنت که غالبا کارشناسان و مجریان افراطی در آن مقابل دوربین می‎رفتند، را انتخاب کردم. این بار فردی به نام «ملازاده» در حال صحبت بود و فحش های رکیک به شیعیان و نظام حاکم ایران می‎داد.
پدرم سریعاً سر برگرداند و پرسید این چه شبکه‎ای است؟ گفتم، شبکه اهل سنت. گفت، این کارشناس کیست؟ پاسخ دادم، از علمای بزرگ اهل سنت. با تعجب به من رو کرد و گفت، این پیرو سنت است که اینگونه رهبر و مراجع ایران را به فحش و ناسزا بسته است؟! گفتم، بله متاسفانه.
سپس، قرآن و کتب شیعه و سنی را آوردم. همانند همان روحانی مستقر در حرم امام رضا(ع)، ولایت حضرت علی(ع) را بر اساس قرآن و کتب معتبر اهل سنت برایشان اثبات کردم. آن‎ها نیز با دیدن حق و حقیقت، شهادتین را گفتند و شیعه شدند.

* از آن پس، مشاهده شبکه های اهل سنت در منزل قدغن شد؟
به چه شدتی(باخنده). یک روز همان شبکه را برای مشاهده واکنش خانواده انتخاب کردم. ناگهان صدای پدرم را شنیدم که فریاد زد "شبکه را عوض کن، نمی‎خواهیم چهره این ملعون‏ها را ببینیم". وانمود کردم که نمی‎شنوم، پدرم با غضب نگاهی به من کرد و کابل تلویزیون را از پریز برق کشید!!

* چه شد که طلبگی را برگزیدید؟
با فعالیت در این عرصه می‎خواستم از شیعه و تشیع بیشتر بدانم. الان بیش از ۴ سال است که لیاقت سربازی امام زمان(عج) را پیدا کرده‎ام.

* کجا طلبه شدید؟
مشهد

* چندسال آنجا بودید؟
یکسال؛ بعد از آن به خوزستان آمدم. تا به حال این مدت طولانی از خانواده دور نشده بودم. کمی سخت گذشت.

* یکسالی که در مشهد بودید، حضور وهابیت را حس کردید؟
بله، باعث تاسف است که وهابیون در مشهد نمازجمعه نیز برگزار می‎کنند.

* نمونه‎ای از اقدامات ضدشیعی آنها که برای خودتان مشهود بوده را بیان بفرمایید.
حدوداً ساعت ۱ بامداد یکی از شب‎های ماه مبارک رمضان عازم حرم امام رضا(ع) شدم. نمی‎دانم چطور بود که قسمت بازرسی ورودی حرم، زائران را آنطور که باید و شاید تفتیش نمی‎کرد.
گویا دو تن از وهابیون نیز از این فرصت استفاده کرده و از دو ورودی مختلف به همراه اجزای تفکیک شده یک بمب دستی، وارد حرم می‎شوند. وقتی از قسمت بازرسی عبور می‎کنند، در محلی به هم می‎رسیدند و اجزای تفکیک شده آن بمب دستی که میان یکدیگر تقسیم کرده بودند را در کنار یکدیگر قرار می‎دهند.
سپس خود را به ضریح رسانده و بمب دستی را به سمت آن پرتاب کردند. خیلی عجب بود؛ به مدد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بمب عمل نکرد و بر روی زمین آرام گرفت.
در همان لحظه یکی از زائران که صحنه را زیر نظر داشت، با گرفتن دست آن وهابی موجبات دستگیری‎اش را فراهم کرد. اما تا وقتی که خدّام خود را به آن وهابی برسانند، زائران کاملاً از خجالت این فرد ملعون درآمدند. اینجاست که باید گفت: با آل علی هرکه درافتاد؛ ور افتاد...

* در ابتدا گفتید که بدون اطلاع خانواده قصد سفر به عربستان را داشتید که پس از چندسال با دیدن شما در شبکه‎های ماهواره‎ای، از موقعیت مکانی‎تان مطلع شوند. اما در وصف حالت طلبگی که پس از شیعه شدن آن را انتخاب کردید؛ گفتید که تا به حال یکسال از خانواده دور نبودید و احساس دلتنگی می‏کردید. گویا تغییر مذهب موجب تغییر احساسات نیز شده است؟!
مقایسه جالبی کردید. تا به حال به این دو حسی که بیان کردید، فکر نکرده بودم. حالا که حالات قبل و بعد گرایش به تشیع را بررسی می‎کنم؛ انگار همینطور است که شما گفتید.
پس از آنکه شیعه شدم، خانواده برایم اهمیت زیادی پیدا کرده بود چراکه مذهب تشیع چنین سفارش کرده است. در وهابیت آنقدر که علمایشان از تنبیه زن برای تربیت سخن به میان می‎آورند، اصلا از چگونگی گرم کردن کانون خانواده حرفی نمی‎زنند.

* اعتقاد اهل سنت خوزستان نسبت به امامان و معصومین(ع) چگونه است؟
اکثر اهل سنت خوزستان را مردم عوام تشکیل می‎دهند. از چیزی مطلع نیستند، به دنبال حقیقت نمی‎روند. همانطور که در صحبت‎های پیشین عرض کردم، عالمان اهل سنت از اینکه برحق نیستند مطلع‎اند، وگرنه به مردم نمی‎گفتند سمت کتب شیعی نروید. پس حتما ریگی به کفششان است. چطور شیعیان کتب اهل سنت را می‎خوانند، نه تنها نسبت به تشیع دلسرد نمی‎شوند بلکه پایبندی بیشتری پیدا می‎کنند.
این بنده های خدا هم بازیچه یک مشت عالم مزدور شدند که برای پست و مقام با اعتقادات یک ملت بازی می‎کنند. اهل سنت خوزستان، هم خلفا را قبول دارند و هم در ایام شهادت امامان شیعه، به مسجد و تکایا رفته و به عزاداری می‎پردازند.

* چه کسی در این میان از رفتن اهل سنت به دنبال حق و حقیقت جلوگیری می‎کند؟
وهابیت. همه جا وهابیون پای ثابت اینگونه شرارت‎ها هستند.

* کسی که سُنی باشد، با رفتن به مجالس روضه امام حسین(ع) یا شنیدن ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) حتما تحت تاثیر قرار گرفته و به شک می‎افتد. اینکه متحول نمی‎شود، کمی شک برانگیر نیست؟
همان که عرض کردم، تنها سلاح وهابیت شبهه افکنی است. آنان با طرح شبهات و توجیهات متعدد علیه تشیع، افکار اهل سنت را از مسیر اصلی منحرف می‎کنند.

* مثلاً چگونه شهادت امام حسین(ع) را توجیه می‎کنند؟
وهابیون از طریق بلندگوهای متعددی که صدای خود را به گوش اهل سنت می‎رسانند اعلام می‎دارند: رفتن امام حسین(ع) به کربلا اشتباه بود و می‎خواست انتقام پسرعمویش مسلم بن عقیل را بگیرد. حتی ابن عباس نیز به امام حسین(ع) گفت که نرو ولی ایشان توجهی نکرد. یزید هم نمی‏خواست جنگی صورت گیرد ولی ناچار شد چراکه اگر امام حسین(ع) به شام می‎رسید، مردم بیشتری کشته می‎شدند.
اینها هجویات است که وهابیون به خورد اهل سنت می‎دهند.

* جهاد در سوریه که ساخته وهابیت است، به خوزستان هم نفوذ کرد؟
بله متاسفانه، چند نفر از استان ما برای عمل به فتوای جهاد عازم سوریه شدند.

* الان که به مذهب شیعه قائل شدید، فتوای وهابیت را چگونه می‎بینید؟
واقعا مضحک است.

* خودشان این موضوع را احساس نمی‎کنند؟
به یقین عرض می‎کنم که وهابیت یعنی یهودیت، آنهم یهودیتی که مورد تایید اسراییل است. اسراییل هم مخالف اسلام است.
حالا خوب توجه کنید. اسراییل اگر بخواهد اسلام را بد جلوه دهد باید چه کند؟ باید اسلامی معرفی کند که غیرعقلانی بودنش برای همگان مشهود باشد. پس فرقه ای با نام وهابیت را به وجود می‎آورد تا با انجام اقداماتی همچون کشتار فجیعانه و صدور فتاوای مضحک ـ مثل "حرام بودن فوتبال"، "حرام بودن رانندگی و خرید میوه‎های مردانه یعنی خیار و موز و بادمجان توسط زنان" و ... ـ افکار مردم جهان را نسبت به اسلام مخدوش نماید و درنتیجه اسلام هراسی را ترویج دهد.

* اسطوره مبارزه با وهابیت در خوزستان کیست؟
آقای جزایری.

* چطور؟
ایشان به شدت در مقابل تبلیغات وهابیون ایستاده است. الحمدالله امروزه در خوزستان وهابی نداریم که علناً فرقه خود را اعلام کند. همه آنها در منازل آنهم بصورت مخفیانه به تبلیغ می‎پردازند
آقای جزایری در برگزاری مجالس ایام فاطمیه، محرم و صفر اهتمام ویژه‎ای دارند و اکنون به گونه ای است که در ایام شهادت سراسر استان غرق در ماتم می‎شود.

* بزرگترین ضعف اهل سنت را در چه می‎بینید؟
عدم مطالعه و تحقیق. متاسفانه اهل سنت یکطرفه قضاوت می‎کنند درصورتی که باید به عنوان یک انسان (نه شیعه و نه سُنی) کتب را در مقابل گذاشته و باهم مقایسه کنیم.

* شبهاتی که زمانی خودتان مطرح می‎کردید را می‎خواهم بازخوانی کنم. با این تفاوت که شما امروز شیعه‎اید و باید رفع شبهه کنید.
بفرمایید.
· شیعیان مشرک هستند و می‎بایست کشته شوند.
فرض را بر این می‏گذاریم که شیعیان مشرک هستند. این را هم می‎دانیم که مشرکان از سگ نجس تر هستند. چرا علمای وهابی وقتی شیعیان وارد مکه می‎شوند دستور به قتل آنان نمی‎دهند؟! اینطور که اگر شیعیان نجس(!) به خانه خدا وارد شوند، همه جا را نجس می‎کنند.
وقتی با خود به عربستان ارز وارد می‎کنند مشرک و کافر نیستند، همین که از خانه خدا خارج می‎شوند، مشرک بوده و باید آنان را از دم تیغ گذراند؟! حالا که به شیعیان اجازه ورود به خانه خدا داده می‎شود پس نجس نیستند، پس کافر نیستند، پس اینگونه فتاوای وهابیون فقط وجهه سیاسی دارد نه دینی.
· شیعیان ۱۲ خدا دارند.
اینکه شیعیان ۱۲ خدا دارند یعنی خدای اولشان حضرت علی(ع)، خدای دوم امام حسن(ع)، خدای سوم امام حسین(ع) و الی آخر.
اولاً: اگر شیعیان یکتا پرست نیستند، پس چرا به دور کعبه طواف می‎کنند؟! بروند به نجف، کربلا، مشهد و ... به دور حرم امامانشان طواف کنند. چرا چنین کاری نمی‎کنند؟!
ثانیاً: امام علی(ع) که وهابیون می‎گویند خدای اول شیعیان است، دعایی دارد به نام دعای کمیل. در این دعا که شرح حال امام اول شیعیان است آمده که "الهی أنا عبدک الحقیر الضعیف". مگر خدا نیز خدا دارد؟! از اول خلقت انسان تا کنون هیچ قومی نگفته که خدای من نیز خدا دارد چراکه اگر اینگونه باشد، خدای نهایی را می‎پرستد. پس اصلا عقلانی نیست.
· علمای شیعه از مردم خمس می‎گیرند درحالی که هیچ کجای قرآن نیامده است، پس حرام خوارند.
سوره انفال، آیه ۴۱ می‎فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ ؛ بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، براى پیامبر، براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آن ها) است؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل، روز درگیرى دو گروه (با ایمان و بى ‏ایمان) [روز جنگ بدر[ نازل کردیم، ایمان آورده‏اید و خداوند بر هر چیزى توانا است».

* افراطیون در هر مذهبی وجود دارند. در این گفتگو از افراطیون اهل سنت بسیار سخن گفتیم، شبکه‎هایی در فضای ماهواره‎ای فعالیت می‎کنند که به اسم شیعه، تیشه به ریشه تشیع می‌زنند.
بله، دقیقاً به یاد دارم که شبکه های وهابی از اهانت‎های شبکه‎های شیعه‎نما به اهل سنت سوء استفاده ابزاری می‎کردند تا مردم سُنی از شیعیان کینه به دل بگیرند و به سوی وهابیت سوق پیدا کنند.

* زمانی که تحت تاثیر افکار وهابیت بودید، کلیپ مراسم‎های جشن مرگ خلیفه دوم به شما می‎رسید؟
بله، شبکه وهابی وصال بصورت مداوم این کلیپ ها را پخش می‎کرد تا تمام پیروان خلفا را تا سرحد جنون نسبت به شیعیان ،کینه توز کند.

* در این امر موفق هم بودند؟
صد در صد. نمونه بارز تاثیر پذیری خود بنده هستم که به خاطر همین کینه‎ای که از شیعیان داشتم، می‎خواستم در شبکه‎های ماهواره‎ای علیه شیعیان صحبت کنم.
به عبارت دیگر، هرکجای دنیا که قرار باشد پیروان اهل سنت و وهابیت را علیه شیعیان بشورانند، کافی است یکی از ویدئوهای مراسم عمرکشون را پخش کنند، دیگر نیازی به توضیحات نیست، خودش شیعه موردنظر را به فجیع ترین شکل ممکن از بین خواهد برد(!).

* گویا مسلمانان وهابی(!) شبهه‎ای درمورد نماز شیعیان نیز وارد کرده‎اند؟!
بله. با یکی از وهابیون مناظره‎ای داشتم که گفت شما شیعیان پس از هر نماز سه مرتبه می‏گویید "خان الامین". دلیل را جویا شدم که گفت، شما جبرئیل را خائن می‎دانید چون وحی را به علی(ع) نداد و به پیامبر(ص) داد. گفتم بیا نماز بخوانم ببین خان الامین می‎گویم؟! گفت خیر، در کتاب‎هایتان نوشته شده است. گفتم کدام کتاب؟ گفت در کتب سرّی‎تان!
گفتم شما نیز پس از هر نمازتان سه مرتبه "الشیطان ربّی و ربّ آبائی" را زمزمه می‎کنید. خود را به در و دیوار می‎زد که کذب محض است و این‎ها ساخته دست دشمنان ماست، بیا نماز بخوانم تا به یقین برسی. گفتم، می‎خواهی تظاهر کنی چون در کتاب‎هایتان این مطلب وجود دارد. گفت سریعا آدرس بده؛ در کدام کتاب؟ گفتم در کتب سرّی‎تان...!

* کتب اهل سنت مملو از تناقضات است که پیروان این مکتب با بررسی موشکافانه آن، می‎توانند از دروغ‎های عالمان خود مطلع می‎گردند.
همینطور است که می‎گویید. جا دارد که این خاطره را نقل کنم:
با یکی از اهل سنت بر سر همین موضوع بحث کردم. گفتم مذهبی که کتاب‎هایش دروغ می‎گوید، از بنیان ویران است. گفت با دلیل سخن بگو.
گفتم، سوالی دارم که اندکی از بیانش خجالت‎زده می‎شوم، ناراحت نمی‎شوی اگر بپرسم؟ گفت، خیر. گفتم، اگر اجازه بدهی، میخواهم از مادرت شیر بخورم. رنگ از رخسارش پرید و گفت، خجالت نمی‎کشی؟ اهانت می‎کنی؟ شما شیعیان بی تربیت ترین مخلوقات هستید و ... . گفتم، حرف زشتی بود؟ گفت، این اهانت‎ها برای شما شیعیان بددهن عادی است. گفتم، آرام باش، مذهب تو این اجازه را به من می‎دهد. با کمال تعجب از من دلیل و سند خواست. گفتم، خوب گوش‎هایت را تیز کن:
این کتاب پیش روی من است، صحیح مسلم، معتبرترین کتاب اهل سنت، چاپ دارالفکر بیروت، سال ۲۰۱۰، باب تحریم الکذب، پیامبر(ص) فرمود «من کذب علىّ متعمّدا فلیتبوّء مقعده من النّار ؛ هر که به عمد بر من دروغ بندد جایش از آتش پر شود».
ابتدای همین کتاب آمده که «ما تحت أدیم السماء کتاب أصحّ من کتاب مسلم؛ در زیر آسمان کتابی صحیح‌تر از کتاب مسلم وجود ندارد».
در همین کتاب، باب رضاع الکبیر، حدیث ۱۴۵۳ آمده که «قالت عائشة: "إنَّ سَالِماً مَوْلَى أَبِى حُذَیْفَةَ کَانَ مَعَ أَبِى حُذَیْفَةَ وَأَهْلِهِ فِی بَیْتِهِمْ فَأَتَتْ - تَعْنِى ابْنَةَ سُهَیْلٍ- النَّبِىَّ صلى الله علیه وسلم، فَقَالَتْ: إِنَّ سَالِماً قَدْ بَلَغَ مَا یَبْلُغُ الرِّجَالُ وَعَقَلَ مَا عَقَلُوا وَإِنَّهُ یَدْخُلُ عَلَیْنَا وَإِنِّی أَظُنُّ أَنَّ فِی نَفْسِ أَبِى حُذَیْفَةَ مِنْ ذَلِکَ شَیْئاً. فَقَالَ لَهَا النَّبِىُّ صلى الله علیه وسلم: "أَرْضِعِیهِ تَحْرُمِی عَلَیْهِ وَیَذْهَبِ الَّذِی فِی نَفْسِ أَبِى حُذَیْفَةَ" ؛ عایشه می گوید: سالم غلام آزاد شده ابوحذیفه، به همراه ابوحذیفه و خانواده او در خانه آنها زندگی می‌کرد. دختر سهیل (زن ابوحذیفه) به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: همانا سالم (بزرگ شده و) به سن مردان رسیده و آنچه مردان (از مسائل شهوانی) می‌فهمند او نیز می‌فهمد و همانا او بر ما داخل می‌گردد و من گمان می‌کنم که در دل ابوحذیفه در این‌باره ناراحتی و ناپسندی وجود دارد. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز فرمودند: (سالم) را شیر بده بر او حرام می‌گردی (و او محرم تو می‌گردد) و آن ناراحتی و ناپسندی دل ابو حذیفه نیز دور می‌گردد. (زن ابوحذیفه به خانه‌اش) برگشت (و سالم را شیر داد)، زن ابوحذیفه می‎گوید من (سالم) را شیر دادم (الله) آن ناراحتی و ناپسندی که در دل ابوحذیفه بود را از بین برد».
گفتم این سه روایت همه از کتاب صحیح مسلم خودتان است، آدرس هم دادم، تا به اینجا را قبول داری؟ راهی جز مورد قبول بودن این سه روایت نداشت و فقط سری تکان داد.
گفتم، اگر قبول داری که صحیح مسلم معتبرترین کتاب در عالم هستی است، پس این روایت درست است و بگذار از مادرت شیر بخورم تا مَحرم مادرت و برادر تو بشوم. اگر روایت سوم را دروغ می‎پنداری، پس با توجه به روایت اول عایشه به پیامبر(ص) نسبت دروغ داده است. کدام؟!
در دوراهی عجیبی گیر کرده بود، هرکدام را که انتخاب می‎کرد به ضررش تمام می‎شد. تنها یک جمله گفت و مفقود الاثر شد(باخنده): "دست از سرم بردار".

* آقای حلّی، بنده معتقدم اگر اهل سنت به همان اندازه که بدنبال توجیه اشتباهات سه خلیفه اول خود هستند، در فرمایشات خلیفه چهارم خود ـ حضرت علی(ع) ـ تفکر می‎کردند؛ از ظلمت تعصب خارج می‎شدند.
دقیقاً. این موضوع که شما می‎فرمایید در یکی دیگر از مناظره‎ها بر من ثابت شد. از یکی از اهل‎سنت پرسیدم اگر کسی علیه خلیفه اول شورش کند حکمش چیست؟ گفت، "کافر و مرتد است و می‎بایست اعدام شود". گفتم، اگر کسی علیه خلیفه دوم شورش کند حکمش چیست؟ گفت، "کافر و مرتد است و می‎بایست اعدام شود". گفتم، اگر کسی علیه خلیفه سوم شورش کند حکمش چیست؟ گفت، "کافر و مرتد است و می‎بایست اعدام شود". گفتم اگر کسی علیه خلیفه چهارم شورش کند حکمش چیست؟ گفت،"همچون سه مورد قبلی، کافر و مرتد است و می‎بایست اعدام شود".
گفتم، خودت حکم را صادر کردی. گفت چطور؟ گفتم جنگ جمل و صفین چه کسی علیه چه کسی شورش کرد؟ خودت حکمش را صادر کردی!!!

* تا به حال واسطه شیعه شدن کسی شده‎اید؟ البته به غیر از خانواده.
من با بسیاری از اهل سنت و وهابیون به مناظره نشسته‎ام. به یقین عرض می‎کنم که همه شبهاتشان را پاسخ دادم ولی حرفی برای گفتن در مقابل سوالاتی که از کتب خودشان مطرح می‏کردم نداشتند. با این حال به جای اینکه به دنبال حق باشند و راه حقیقت را پیش گیرند، بر تعصبات خود پافشاری می‎کنند.
به همین دلیل فقط توانستم یکبار واسطه خیر شوم و یکی از آنها که انسان منطقی بود را به مذهب تشیع سوق دهم.

* بی‎صبرانه مشتاق شنیدن این ماجرا هستیم.
سال گذشته برای حفظ قرآن کریم به شیراز سفر کرده بودم. در ترمینال بودم که برای اقامه نماز به نمازخانه رفتم. متوجه نماز خواندن یکی از افراد شدم که بدون مُهر اقامه کرده بود. فهمیدم که سُنی است.
برای چگونگی شروع بحث به فکر فرو رفتم که خداوند عنایت کردند و از وی پرسیدم، برایتان مُهر بیاورم؟! گفت، نه متشکرم. پرسیدم، تعارف می‎کنید؟! گفت، نه عزیزم نیازی نیست. گفتم، واضح است که تعارف می‎کنید چون بدون مهر که نمی‎توان به نماز ایستاد. گفت، مذهب من با شما متفاوت است، من سُنی هستم.
گفتم، سنی چیست؟ با مذهب ما شیعیان متفاوت است؟ با این مقدمه وارد بحث شدیم. تمام کتابهایم را باز کردم. از قرآن و معتبرترین کتب اهل سنت برایش دلیل و مدرک آوردم. انسان بسیار منطقی بود. کم و بیش قانع می‎شد. در آخر، روضه حضرت زهرا(س) و چگونگی شهادت این بهانه خلقت را تعریف کردم. از جراحات عمیقی که خلیفه دوم بر دختر رسول گرامی اسلام(ص) وارد کرد سخن گفتم و به ماجرای عیادت عمر و ابوبکر از حضرت زهرا(س) که چه اتفاقاتی افتاد پرداختم.
درنهایت، با علم و یقین به حقانیت شیعه پی برد و شهادتین را بر لب جاری کرد. پیش از خداحافظی نیز نحوه وضو ساختن از منظر شیعه و چگونگی اقامه نماز را به او تعلیم دادم و رفت.

* واسطه عاقبت به خیر شدن یکی از مخلوقات خداوند، چه احساسی دارد؟
هرگز قابل توصیف نیست.

* بزرگ‎ترین خواسته‎ای که از اهل‎بیت(ع) دارید چیست؟
به آدمیت برسم.

* حرف دل؟
به حرم هرکدام از ائمه معصومین(ع) که مشرف می‎شوم عرض می‎کنم "حالا که مرا خریدید، به راحتی آزادم نکیند. اجازه دهید لذت نوکری کردن شما برایم مادام العمر باشد".
شکر خدا تا کنون هرچه طلب کردم، مرحمت فرمودند. از امام رضا(ع) کربلا خواستم، برات این سفر را امضا کردند و اربعین گذشته رهسپار سرزمین عشق شدم.
در کربلا هم از اربابم حسین بن علی(ع) خواستم عقیده‎ام را نسبت به مذهب غنی تشیع افزایش دهد و یاری ام دهد تا این ندای حق را به گوش همگان برسانم.

* گفتگوی بسیار مفیدی بود، امیدوارم بیش از پیش مورد الطاف و توجهات مولانا امیرالمومنین(ع) قرار بگیرید.
از اینکه چنین فرصتی را در اختیارم قرار دادید، کمال تشکر را دارم.

دانلود pdf کتاب


ردیف

عنوان

نویسنده

ناشر

محل نشر

 دانلود

1

 ابن تیمیه از دیدگاه اهل سنت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

2

 استمداد از اولیا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

3

 البانی و بن باز محدث و مفتی وهابیان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

4

 بدعت چیست؟

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

5

 تأویل صفات خدا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

6

 خدای مجسم وهابیت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

7

 دشمنی ابن تیمیه با اهل بیت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

8

 رفتار وهابیان با مسلمانان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

9

 زیارت پیامبر و اولیاء

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

10

 سلفی گری در بوته نقد

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

11

 عقل از منظر وهابیان

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

12

 علم و سلطه غیبی اولیا

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

13

 نظام واسطه در خلقت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

14

 نقد وهابیت از درون

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

15

 وهابیان تکفیری

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

16

 وهابیت و تبرک

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

17

 وهابیت و تقریب مذاهب

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

18

 وهایبت و توجه به اولیاء(قسم،‌دعا، نذر و قربانی)

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

19

 وهابیت و شرک

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

20

 وهابیت و شفاعت

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

21

 وهابیت و عالم برزخ

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

22

 وهابیت و توسل

علی اصغر رضوانی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

23

 تاریخ و نقد وهابیت

سید محسن امین

مطبوعات دینی

قم

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

24

 توسل و رد شبهات

یوسف احمد دجوی مصری

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

 25

 جنبش‌های اسلامی معاصر

سید احمد موثقی

سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

26

 سلفیه بدعت یا مذهب نقدی بر مبانی وهابیت

محمد سعید رمضان البوطی

بنیاد پژوهش‌های اسلامی

مشهد

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

27

 نخستین اندیشه‌های شیعی تعالیم امام محمد باقر

دکتر ارزینا آر. لالانی

پژوهش فرزان روز

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

28

 نقد و بررسی اندیشه‌های وهابیت در مسئله توحید و لوازم آن

خادم حسین حبیبی

موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی

قم

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

29

 هشدار در خصوص تکفیرهای بی رویه

محمد بن علوی مالکی

مشعر

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

30

 وهابیت و ریشه‌های آن

نور الدین چهاردهی

سازمان چاپ و انتشارات فتحی

تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

31

 وهابیگری                                   

حامد الگار

بنیادپژوهش‌های اسلامی

مشهد

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
32  دانشنامه امام علی(ع) (8) زیر نظر علی‌اکبر رشاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

33  دانشنامه امام علی(ع) (9) زیر نظر علی‌اکبر رشاد پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران

دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

34  مظلومی گمشده در سقیفه (1) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
35  مظلومی گمشده در سقیفه (2) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
36  مظلومی گمشده در سقیفه (3) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
37  مظلومی گمشده در سقیفه (4) علی لبّاف مرکز فرهنگی انتشاراتی منبر تهران دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
38  سیره رسول خدا(ص) رسول جعفریان دلیل ما قم دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف
39  سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص) جمعی از محققان پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم دانلود کتاب وهابیت شیعه  pdf پی دی اف

 

کتاب+عقائداهل سنت

دانلودستان

18. ترجمه جلد اول نقد کتاب اصول مذهب شیعه17 . لله ثم للتاریخ جلد 216 . داستان گفتگوی آرام (مناظره استاد قزوینی و الغامدی )15. دو مکتب ( شیعه و سنی ) ج3 علامه عسکری14. دو مکتب ( شیعه و سنی ) ج2علامه عسکری13. دو مکتب ( شیعه و سنی ) ج1 علامه عسکری12. وهابیت بر سر دو راهی ( آبت الله مکارم )11. مناظره مامون با دانشمندان درباره امامت10 . از سلفیه تا وهابیت9. راهی بسوی حقیقت ( مناظره شیعه و سنی)8. آشنایی با چهره واقعی ابوهریره7. خاطرات مستر همفر6. به نور فاطمه هدایت شدم ( شیعه شدهی سودانی )5. وهابیت از منظر عقل و شرع ( دکتر قزوینی )4. آنگاه هدایت شدم ( تیجانی )3. ترجمه المراجعات (سید شرف الدین )2. مناظراه دکتر قزوینی در شبکه المستقله1. شبهای پیشاور (سلطان الواعظین شیرازی)

·         گرافیک و تصاویر مذهبی

·         اهل ولایت امیرالمؤمنین

·         از این وبلاگ در نشریات

·         نرم افزار شیعی تحت وب

·         پایگاههای اطلاع رسانی شیعی

http://sonni.blogfa.com/

وهابیت پاسخ بدهد
سوالاتی از کتب اهل سنت
خلیفه الناس یا خلیفه الرسول
خیانت عمر از زبان مولا علی
تحریف صحیح بخاری
پیامبر هذیان گفت
مطالب خواندنی
آیه تطهیر ، رد شبهات و بیان مستندات
خلفا از زبان خودشان
مناطره دکتر تیجانی
غدیر و اسنادش
پاسخ به برخی شبهات مذهبی
40 سوال پیرامون امامت وخلافت
چرا گریه و سوگواری می کنیم
گذری بر وهابیت
وهابیت و تفرقه
ریشه هاى تاریخى وهّابیّت
وهابیت و تجسیم
وهابیت و تکفیر مسلمین
وهابیت و تحقیر مقام انبیاء و اولیاء
مناظرات : صوتی
مناظره دکتر قزوینی با مولوی ملازاده 1
مناظره دکتر قزوینی با مولوی ملازاده 2
گفتگوی دکتر قزوینی با مفتی اعظم عربستان
مناظرات : متن
اولین دیدار با دکتر حمدان الغامدی
مناظره دکتر قزوینی با استاد حمدان وهابی 1
مناظره دکتر قزوینی با استاد حمدان وهابی 2
مناظره دکتر قزوینی با شیخ محمد بن جمیل زینو
پژوهشی در کتب اهل سنت
صلوات در کتب اهل سنت
آیه تطهیر در کتب اهل سنت
آیه ولایت در کتب اهل سنت
پیامبر در صحاح سته
شهادت حضرت زهرا در کتب اهل سنت
مهدی عج در کتب اهل سنت
رویت خدا در کتب اهل سنت
خدا در صحیح بخاری
خدا در صحیح مسلم
خدا در سنن ابی داود
خدا در سنن ترمذی
خدا در سنن ابن ماجه
خدا در مسند امام حمیدی
خدا در سنن امام دارمی
خدا در مسند احمد
ردیه ها بر کتاب : اهل بیت از خود دفاع میکنند
ردیه 1
ردیه 2
ردیه 3
ردیه 4
تالیفات حضرت آیت الله سید محسن حجت
دفاع از مذهب اهل بیت ( ردیه بر کتاب اهل بیت از خود دفاع میکنند) به قلم آیت الله حجت
ترجمه و شرح رساله حقوق
تشیع چیست ؟ و شیعه کیست ؟
جمع بین صلاتین در روایات فریقین
دست باز یا دست بسته
کتاب " اصول کافی " شیخ کلینی - فارسی
اصول کافی ج1
اصول کافی ج2
اصول کافی ج3
اصول کافی ج4
کتاب " اصول کافی " شیخ کلینی
اصول کافی ج1
اصول کافی ج2
اصول کافی ج3
اصول کافی ج4
اصول کافی ج5
اصول کافی ج6
اصول کافی ج7
اصول کافی ج8
کتاب " بحار الانوار " علامه مجلسی
بحار الانوار ج 1
بحار الانوار ج 2
بحار الانوار ج 3
بحار الانوار ج 4
بحار الانوار ج 5
بحار الانوار ج 6
بحار الانوار ج 7
بحار الانوار ج 8
بحار الانوار ج 9
بحار الانوار ج 10
بحار الانوار ج 11
بحار الانوار ج 12
بحار الانوار ج 13
بحار الانوار ج 14
بحار الانوار ج 15
بحار الانوار ج 16
بحار الانوار ج 17
بحار الانوار ج 18
بحار الانوار ج 19
بحار الانوار ج 20
بحار الانوار ج 21
بحار الانوار ج 22
بحار الانوار ج 23
بحار الانوار ج 24
بحار الانوار ج 25
بحار الانوار ج 26
بحار الانوار ج 27
بحار الانوار ج 28
بحار الانوار ج 29
بحار الانوار ج 30
بحار الانوار ج 31
بحار الانوار ج 32
بحار الانوار ج 33
بحار الانوار ج 34
بحار الانوار ج 35
بحار الانوار ج 36
بحار الانوار ج 37
بحار الانوار ج 38
بحار الانوار ج 39
بحار الانوار ج 40
بحار الانوار ج 41
بحار الانوار ج 42
بحار الانوار ج 43
بحار الانوار ج 44
بحار الانوار ج 45
بحار الانوار ج 46
بحار الانوار ج 47
بحار الانوار ج 48
بحار الانوار ج 49
بحار الانوار ج 50
بحار الانوار ج 51
بحار الانوار ج 52
بحار الانوار ج 53
بحار الانوار ج 54
بحار الانوار ج 55
بحار الانوار ج 56
بحار الانوار ج 57
بحار الانوار ج 58
بحار الانوار ج 59
بحار الانوار ج 60
بحار الانوار ج 61
بحار الانوار ج 62
بحار الانوار ج 63
بحار الانوار ج 64
بحار الانوار ج 65
بحار الانوار ج 66
بحار الانوار ج 67
بحار الانوار ج 68
بحار الانوار ج 69
بحار الانوار ج 70
بحار الانوار ج 71
بحار الانوار ج 72
بحار الانوار ج 73
بحار الانوار ج 74
بحار الانوار ج 75
بحار الانوار ج 76
بحار الانوار ج 77
بحار الانوار ج 78
بحار الانوار ج 79
بحار الانوار ج 80
بحار الانوار ج 81
بحار الانوار ج 82
بحار الانوار ج 83
بحار الانوار ج 84
بحار الانوار ج 85
بحار الانوار ج 86
بحار الانوار ج 87
بحار الانوار ج 88
بحار الانوار ج 89
بحار الانوار ج 90
بحار الانوار ج 91
بحار الانوار ج 92
بحار الانوار ج 93
بحار الانوار ج 94
بحار الانوار ج 95
بحار الانوار ج 96
بحار الانوار ج 97
بحار الانوار ج 98
بحار الانوار ج 99
بحار الانوار ج 100
بحار الانوار ج 101
بحار الانوار ج 102
بحار الانوار ج 103
بحار الانوار ج 104

اهل سنت را بهتر بشناسیم

خود ارضائی، جایز است، حتی به وسیله دست دختر خردسال - پنجشنبه هفدهم تیر 1389
تجاوز به دختر خردسال، زنا محسوب نمی‌شود! -
یکشنبه سیزدهم تیر 1389
سرباز مجاهد، اگر زنا کند، حد زده نمی‌شود! -
پنجشنبه دهم تیر 1389
نزدیکی با جنازه، زنا محسوب نمی‌شود! -
یکشنبه ششم تیر 1389
دیدگاه امام صاوی مالکی در باره وهابیت و تحریف آن در چاپ‌های جدید -
شنبه پنجم تیر 1389
بینا شدن کور با توسل به ریش ابوبکر! -
دوشنبه سی و یکم خرداد 1389
خاک قبر ابن تیمیه، شفای درد چشم ! -
یکشنبه سی ام خرداد 1389
ازدواج و نزدیکی زورکی عمر با عاتکه دختر زید -
جمعه چهاردهم خرداد 1389
اهل رده، زکات را قبول داشتند، به ابوبکر نمی‌دادند -
جمعه هفتم خرداد 1389
لقب «فاروق» هدیه اهل کتاب به عمر بن خطاب -
دوشنبه سوم خرداد 1389
عجب بویی خوشی دارد پیشکل شتر مادرمان عائشه! -
پنجشنبه بیست و سوم اردیبهشت 1389
هر تعداد که دلتان خواست، زن بگیرید! -
جمعه هفدهم اردیبهشت 1389
نخستین کسی که به صدیقه طاهره (س) فحش داد -
پنجشنبه نهم اردیبهشت 1389
با نردیکی از پشت، مهریه واجب نمی‌شود! -
یکشنبه پنجم اردیبهشت 1389
جنایت‌های خلفا در نبرد با ایرانیان و دیگر ملت‌ها -
جمعه سوم اردیبهشت 1389
دست بسته بودن در نماز، برای حفاظت از عورت و نیفتادن شلوار -
جمعه بیست و هفتم فروردین 1389
پیچیدن آلت با پارچه و نزدیکی با آن، زنا محسوب نمی‌شود -
پنجشنبه بیست و ششم فروردین 1389
شستن گوشت، بدعت است -
دوشنبه بیست و سوم فروردین 1389
اربابی که با کنیز شوهردار خود زنا می‌کند، حد زده نمی‌شود -
یکشنبه بیست و دوم فروردین 1389
تراویح از بدعت‌هاى عمر، به اعتراف 20 نفر از بزرگان اهل سنت -
جمعه بیستم فروردین 1389
خرید حوریه بهشتی، با چهار هزار ختم قرآن -
سه شنبه هفدهم فروردین 1389
عمر بن الخطاب، فرشته‌های خدا را تهدید می‌کند! -
دوشنبه شانزدهم فروردین 1389
عمل مشرکانه خادم حرمین شریفین، به روایت تصویر -
شنبه چهاردهم فروردین 1389
ازدواج و بچه دار شدن با کنترل از راه دور!!! -
پنجشنبه دوازدهم فروردین 1389
دو نصف کردن آلت و نزدیکى با آن، غسل ندارد!!! -
دوشنبه نهم فروردین 1389
توسل اهل سنت به آب غسل ، ریسمان دفع شپش و کلاه ابن تیمیه -
یکشنبه هشتم فروردین 1389
زنی که به سگ زنا می دهد، حدّ زده نمی‌شود -
یکشنبه هشتم فروردین 1389
حکم وارد کردن تمام بدن به داخل فرج زن -
جمعه ششم فروردین 1389
اجاره کردن زن برای زنا، آزاد است!!! -
یکشنبه یکم فروردین 1389
ارتباط جنسی با مستخدمه، آزاد است!!! -
جمعه بیست و هشتم اسفند 1388
حکم لواط از دیدگاه اهل سنت -
پنجشنبه بیست و هفتم اسفند 1388
ابن تیمیه: سجده کردن بر سجاده، بدعت است -
دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1388
اگر کسى کفش یا قاطر خود را قربة الى الله بپرستد، اشکالى ندارد -
یکشنبه بیست و سوم اسفند 1388
رسول خدا (ص) برترین مخلوق خداوند نیست!!! -
پنجشنبه بیستم اسفند 1388
ابوبکر: ای کاش پیشکل شتر بودم!!! -
دوشنبه هفدهم اسفند 1388
چاره اندیشی ابوحنیفه برای بانوئی که از نوکر خود باردار شده -
جمعه چهاردهم اسفند 1388
ازدواج زورکی از دیدگاه ابوحنیفه -
پنجشنبه سیزدهم اسفند 1388
امام جماعتی که از بز زاده شده را می‌توان قربانی کرد!!! -
دوشنبه دهم اسفند 1388
عمر، سوره بقره را در مدت دوازده سال یادگرفت! -
شنبه هشتم اسفند 1388
استفاده از آلت مصنوعی برای زنان مجاز است -
جمعه هفتم اسفند 1388
هر کس با زن بیگانه لواط کند، حد زده نمی‌شود -
پنجشنبه ششم اسفند 1388
منهاج السنة یا منهاج البدعة -
یکشنبه دوم اسفند 1388
نزدیکی از پشت با همسر ، از دیدگاه اهل سنت -
شنبه یکم اسفند 1388
عمر بن الخطاب، مؤسس فکری خوارج -
چهارشنبه بیست و هشتم بهمن 1388
ایمان ابوبکر و ایمان شیطان، در یک سطح است -
دوشنبه بیست و ششم بهمن 1388
قدامة بن مظعون بدری، شراب خورد و حد زده شد -
دوشنبه نوزدهم بهمن 1388
تحقق رضاع از طریق خوردن شیر حیوانات -
یکشنبه هجدهم بهمن 1388
تخریب گنبد سبز رسول خدا واجب است -
شنبه هفدهم بهمن 1388
اذان گفتن در مسجد با بلندگو حرام است! -
پنجشنبه پانزدهم بهمن 1388
زنا کنید و سپس او را بکشید، با تضمین ابوحنیفه از عذاب خداوند در امانید -
چهارشنبه هفتم بهمن 1388

زن حنفی اگر به کودک و یا دیوانه زنا دهد ، حد زده نمی‌شود - یکشنبه چهارم بهمن 1388
پاسخ به نظرات حافظ روح الله -
سه شنبه بیست و نهم دی 1388
ازدواج با محارم از دیدگاه اهل سنت -
جمعه هجدهم دی 1388

ردیه ای بر یکی از مقاله های اهل سنت :: ٢٥ خرداد ۱۳۸٩
» روز به قتل رسیدن عمر بن خطاب در 9 ربیع الاول :: ٦ اسفند
۱۳۸۸
» بخاری در بوته نقد ! ::
۱۳ بهمن ۱۳۸۸
» کلام خدا یا کلام ابوحنیفه و شافعی !!! :: ٢٧ دی
۱۳۸۸
» ازدواج پدر با دختر و ... حلال شد !!! ::
۱٧ دی ۱۳۸۸
» خدای وهابیت 2 ::
۱۳ دی ۱۳۸۸
» خدای وهابیت :: ٧ دی
۱۳۸۸
» فضایل سیدنا معاویه :: ٢٩ آذر
۱۳۸۸
» نزول ( هل اتی ) در شان اهل بیت علیهم السلام :: ٢
۳ آذر ۱۳۸۸
» پاسخ به یک شبهه :: ٢٢ آذر
۱۳۸۸
» آیه مباهله - سند برتری 5 تن آل عبا بر دیگران :: ٢
۱ آذر ۱۳۸۸
» عید غدیر ::
۱٦ آذر ۱۳۸۸
» دایی شما کیست ؟ ::
۳٠ آبان ۱۳۸۸
» جناب عمر ! با شتر چرا ؟؟؟!!! :: ٢
۱ مهر ۱۳۸۸
» جهالت جناب عمر بن خطاب بر حکم قاتل ::
۱٢ مهر ۱۳۸۸
» رد یک شبهه .... :: ٦ مهر
۱۳۸۸
» یک سوال از اهل سنت ..... ::
۱ مهر ۱۳۸۸
» میلاد 3 نور اهل بیت :: ٤ امرداد
۱۳۸۸
» عید مبعث مبارکباد ! :: ٢
۸ تیر ۱۳۸۸
» توهینی دیگر به پیامبر ::
۱٧ تیر ۱۳۸۸
» میلاد ارباب دو عالم ::
۱٤ تیر ۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه : فایل pps :: ٢٧ اردیبهشت
۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه : بررسی روایت ابن أبی شیبه و تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه(س) :: ٢
۳ اردیبهشت ۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه :بررسی روایت احمد بن یحیی بلاذری و تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه( :: ٢
۱ اردیبهشت ۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه :بررسی روایت تاریخ محمد بن جریر طبری و تهدید عمر به آتش زدن خانه فا ::
۱٩ اردیبهشت ۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه : آیا عمر بن خطاب، فقط تهدید کرده است؟ ::
۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸
» شبهات فاطمیه : جوینی ، حاطب اللیل است !!!! ::
۱٧ اردیبهشت ۱۳۸۸
» اثبات ایمان ابولولوء از کتب اهل سنت ::
۱٦ بهمن ۱۳۸٧
» عدم نزول آیه اکمال در روز عرفه از کتب اهل سنت ::
۱٩ شهریور ۱۳۸٧
» کرامت جناب عمر --- نزدیکی با زن حائض :: ٢ امرداد
۱۳۸٧
» تهدید عمر به آتش زدن خانه ... روایت ابن عبدربه ::
۱٩ خرداد ۱۳۸٧
» اعتراف ابن ابی شیبه به حمله عمر :: ٢
۸ اردیبهشت ۱۳۸٧
» کرامات ( غلو ) شیخین در کتب اهل سنت :: ٢٦ فروردین
۱۳۸٧
» حمله به خانه وحی 2 – اعتراف طبری ::
۱٩ فروردین ۱۳۸٧
» حمله به خانه وحی - ندامت ابوبکر ::
۱٤ فروردین ۱۳۸٧
» بسم الله الرحمن الرحیم :: ٢٦ اسفند
۱۳۸٦
» فیلتر یک مدافع :: ٢٠ اسفند
۱۳۸٦
» بررسی سندی ( کتاب الله و سنتی ) ::
۱٧ اسفند ۱۳۸٦
» بررسی حدیث : اصحابی کالنجوم ::
۱ اسفند ۱۳۸٦
» افسانه اجماع بر خلافت ابو بکر :: ٢٢ بهمن
۱۳۸٦
» پیامبر و شرب خمر در کتب اهل سنت ::
۱ خرداد ۱۳۸٦
» پیامبر و شهوترانی در کتب اهل سنت ::
۸ اردیبهشت ۱۳۸٦
» پیامبر خشن در صحیحین بخاری و مسلم ::
۳٠ فروردین ۱۳۸٦
» امام صادق ع در کتب اهل سنت ::
۱۸ فروردین ۱۳۸٦
» جبرئیل و عمر در روز غدیر خم :: ٢
۱ بهمن ۱۳۸٥http://mola110ali.blogfa.com/

http://yarane59.blogfa.com/

 http://nazer110.wordpress.com/

پیوند ها

شبهای پیشاور

یا فاطمه من عقده دل وا نکردم

مولا علی (پاسخ به شبهات)

بیایید بیشتر بدانیم

اللهم عجل لولیک الفرج

مدافع حریم شیعه

ارادتمندان حضرت آیت الله وحید خراسانی

شیعه؟

فاروق علیه السلام

حقیقت وهابیت

عقائد شیعه، مناظرات و پرسش و پاسخ

دلسوخته

دیوان اشعار تبری

پاسخ به سؤالات وهابیت

چرا شیعه؟

تشیع

تاجدار هشت و چهار