بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت که: به چند دلیل باید نماز بخوانیم: الف: نماز خواندن فرمان خداوند است و او دستور داده و بر بنده واجب است بدون هیچ حرف و سخنی از فرمان خداوند اطاعت کند. ب: هر
انسانی در زندگی نیاز به تکیه گاه و جائی که در سختیها به او پناه ببرد،
دارد، و بهترین تکیه گاه برای بشر اعتقاد به خداوند و ایمان به اوست،
بنابراین شخص مؤمن با خدا احساس آرامش خاصی در زندگی خود دارد که افراد غیر
مؤمن از آن محرومند، همین خدای مهربان که در تمام زندگی از ابتدای کودکی و
حتی زمانی که ما انسان ها جنین و در شکم مادر هستیم، تا آخرین لحظات زندگی
از نعمتهای بی کران او برخورداریم اجازه داده است که با او صحبت کنیم، و
این صحبت و مناجات، نیاز ماست، و گر نه او از هر چیز و هر کس بی نیاز است،
و این صحبت با خالق هستی هنگام نماز است که او را ستایش میکنیم و از او
میخواهیم که به ما کمک کند و به راه راست هدایت فرماید، و این کار را ما
باید به دلیل عقل که شکر منعم را لازم و واجب میداند انجام دهیم. در هر
صورت نماز، رمز ارتباط انسان با خدا و وسیله رسیدن انسان به کمال است و بر
انسان واجب گردانید تا از این طریق به کمال بیشتر دست پیدا کند. ج: نماز؛ تشکر از خداوند است در برابر نعمتهای مختلفی که به ما داده است و عقلا و شرعا تشکر از ولیّ نعمت واجب است. د: هدف
از خلقت انسان، رسیدن به کمال آفرینش است و راه رسیدن به کمال آفرینش و
رسیدن به مقام قرب خداوندی و برخوردار شدن از نعمتهای الهی در عالم آخرت،
ارتباط با خدا و عبادت خداوند است و به همین جهت در قرآن فرموده است که «و
ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون»؛ هیچ جن و انسی را خلق نکردم مگر
برای عبادت. مهمترین وسیله ارتباط با خدا و مهمترین عبادت خداوند
نماز است که در نماز انسان مستقیما با خداوند حرف میزند و با خداوند صحبت
میکند. ه:
نماز خواندن در هر شبانه روز، کفاره گناهان است که بین دو نماز انجام
میشود و اگر کسی با رعایت شرایط قبولی و صحت نمازهای شبانه روز را بخواند و
حقوق مردم را ادا کند، خداوند نیز به واسطه نماز، گناهان او را میبخشد. از
امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده است: «قَالَ(ع) سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص)
یَقُولُ إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ لِأُمَّتِی کَنَهْرٍ
جَارٍ عَلَى بَابِ أَحَدِکُمْ فَمَا ظَنُّ أَحَدِکُمْ لَوْ کَانَ فِی
جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ فِی ذَلِکَ النَّهْرِ خَمْسَ مَرَّاتٍ فِی
الْیَوْمِ أَ کَانَ یَبْقَى فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ فَکَذَلِکَ وَ اللَّهِ
الصَّلَوَاتُ الْخَمْسُ...»؛ حضرت فرمود از رسول خدا شنیدم که فرمود:
نمازهای پنج گانه برای امت من هم چون یک نهر آب جاری است که بر در خانه یکی
از شما باشد، آیا گمان میکنید اگر کثافتی در تن او باشد و سپس پنج بار
در روز در آن نهر غسل کند، آیا چیزی از آن بر جسد اوخواهد ماند؟(مسلّما نه)
هم چنین است به خدا سوگند نمازهای پنجگانه برای امت من. یعنی نمازهای پنجگانه گناهان امت من را پاک میکند.
چرا ما باید نماز بخوانیم؟ مگر خدا به عبادت ما نیاز دارد؟
پس غرض از خلقت آدمی این است که در سیر صعودی خود ، از پایین ترین رتبه ی وجود ، شروع به حرکت تکاملی نموده ، حقیقت و کمال وجودی تک تک موجودات را به دست آورد و به جایی برسد که از تمام ملائک نیز فراتر رفت%
عبادت، به معنای اظهار
ذلّت، عالی ترین نوع تذلّل و کرنش در برابر خداوند است. در اهمیّت آن، همین
بس که آفرینش هستی و بعثت پیامبران (عالم تکوین و تشریع) برای عبادت است.
خداوند می فرماید:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»**ذاریات، آیه 56.***
هدف آفرینش هستی و جن و انس، عبادت خداوند است.
کارنامه همه انبیاء و رسالت آنان نیز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده
است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ
اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ»**نحل، آیه 36.***
پس هدف از خلقت جهان و بعثت پیامبران، عبادت خدا بوده است.
روشن است که خدای متعال، نیازی به عبادت ما ندارد، «فَإِنَّ اللَّهَ
غَنِیٌّ عَنکُمْ»**زمر، آیه 7.*** و سود عبادت، به خود پرستندگان برمی
گردد، همچنانکه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودی برای معلّم
ندارد.
آنچه انسان را به پرستش و بندگی خدا وادار می کند (یا باید وادار کند) اموری است، از جمله:
1- عظمت خدا
انسان وقتی خود را در برابر عظمت و جلال خدایی می بیند، ناخودآگاه در
برابر او احساس خضوع و فروتنی می کند. آن سان که در برابر یک دانشمند و
شخصیت مهم، انسان خویشتن را کوچک و ناچیز شمرده، او را تعظیم و تکریم می
کند.
2- احساس فقر و وابستگی
طبیعت انسان چنین است که وقتی خود را نیازمند و وابسته به کسی دید، در برابرش خضوع می کند.
وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چیز، نیازمند به اوییم. این احساس
عجز و نیاز، انسان را به پرستش خدا وامی دارد. خدایی که در نهایت کمال و بی
نیازی است. در بعضی احادیث است که اگر فقر و بیماری و مرگ نبود، هرگز گردن
بعضی نزد خدا خم نمی شد.
3- توجّه به نعمت ها
انسان، همواره در
برابر برخورداری از نعمت ها، زبان ستایش و بندگی دارد. یادآوری نعمت های
بیشمار خداوند، می تواند قوی ترین انگیزه برای توجه به خدا و عبادت او
باشد. در مناجات های امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمت های خداوند، حتی قبل
از تولّد انسان، به یادآورده می شود و از این راه، محبت انسان به خدا را
زنده می سازد آنگاه درخواست نیاز از او می کند. خداوند هم می فرماید:
«فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ ، الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ»**قریش، آیه 3 و 4.***
مردم پروردگار این کعبه را بپرستند، او را که از گرسنگی سیرشان کرد و از ترس، ایمنشان نمود.
در آیه ای دیگر است، پروردگارتان را بندگی کنید، چون شمارا آفرید.
4- فطرت
پرستش، جزئی از وجود و کشش فطری انسان است. این روح پرستش، که در انسان
فطری است، گاهی در مسیر صحیح قرار گرفته و انسان به «خدا پرستی» می رسد،
گاهی انسان در سایه جهل یا انحراف، به پرستش سنگ و چوب و خورشید و گاو و
پول و ماشین و همسر و پرستش طاغوت ها کشیده می شود.
انبیا، برای ایجاد حسّ پرستش نیامده اند، بلکه بعثت آنان، برای هدایت این غریزه فطری به مسیر درست است.
علی علیه السلام می فرماید: «فَبَعث اللّهُ مُحَمَّداً بِالْحقّ
لِیُخرِجَ عِبادَهُ مِنْ عِبادَةِ الاَؤثان اِلی عِبادَتهِ»**نهج البلاغه،
خطبه 147.*** خداوند، محمّد صلی الله علیه و آله را به حق فرستاد، تا
بندگانش را از بت پرستی، به خدا پرستی دعوت کند.
بیشتر آیات مربوط به
عبادت در قرآن، دعوت به توحید در عبادت می کند، نه اصل عبادت. زیرا روح
عبادت در انسان وجود دارد. مثل میل به غذا که در هر کودکی هست، ولی اگر
راهنمایی نشود، به جای غذا، خاک می خورد و لذّت هم می برد!
اگر رهبری
انبیا نباشد، مسیر این غریزه منحرف می شود و به جای خدا، معبودهای دروغین و
پوچ پرستیده می شود. آنگونه که در نبود حضرت موسی و غیبت چهل روزه اش،
مردم با اغوای سامری، به پرستش گوساله طلایی سامری روی آوردند.
عبادت، قرار دادن همه
ابعاد زندگی در مسیر خواست و رضای الهی است. اینگونه رنگ خدایی زدن به
کارها، تأثیرهای مهمّی در زندگی انسان دارد که به گوشه ای از آنها اشاره می
شود:
1- باقی ساختن فانی
انسان، و همه تلاش هایش از بین رفتنی
است، امّا آنچه برای رضای خدا انجام گیرد و متعلّق به اللّه باشد، به صورت
ذخیره درمی آید و باقی است. قرآن می فرماید:
«مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ»**نحل، آیه 96.***
آنچه نزد شماست پایان می پذیرد و آنچه نزد خداست، ماندگار است.
و نیز: «کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»**قصص، آیه 88.***
هر چیزی نابود می شود مگر آنچه وجهه و رنگ و روی الهی داشته باشد.
2- تبدیل مادیّات به معنویات
اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نیّت و انگیزه و جهت کارهایش را
در مسیر خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد، حتی کارهای مادّی از قبیل
خوردن، پوشیدن، مسافرت، دیدار، کار روزانه، خانه داری، تحصیل، همه و همه،
معنوی می شود. برعکس، گاهی مقدّس ترین کارها، اگر با هدف مادّی و دنیوی
انجام گیرد، از ارزش می افتد. اوّلی نهایت استفاده است، دوّمی نهایت زیان.
3- سازندگی فرد و جامعه
عبادت و توجّه به خدا و پرستش او، چون همراه با نادیده گرفتن هوس ها و
تمایلات، و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمین و شهر است و
انس گرفتن با خدا و دل بستن به بی نهایت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت
است، این مسائل، در ساختن فکر و زندگی فردی و اجتماعی مردم نقش دارد.
عبادت، حرکت در مسیر مستقیم الهی است: «وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَطٌ مُّسْتَقِیمٌ»**یس، آیه 61.***
عبادت، بار نیست، بلکه اهرم حرکت است: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ
وَالصَّلَو ةِ»**بقره، آیه 45 و 153.*** از صبر و نماز کمک بگیرید.
عبادت، هم انسان را به صورت فردی، از بردگی هوس ها و گناهان و شیطان نجات
می دهد، و هم یک جامعه عابد، که خدارا می پرستد، از پرستش طاغوت ها و
ستمگران و ابرقدرت ها آزاد می شود. اقبال لاهوری می گوید:
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد - گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان پست تر است - من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
عبادت، هم «فرد ساز» است و هم جامعه ساز، فساد جوامع، بیشتر از گرایش به عبودیت و پرستش غیر خدا سرچشمه و ریشه می گیرد.
چرا باید خدا را عبادت کنیم؟
قطعا بهترین کسی که میتواند به این سوال پاسخ صحیح دهد، خود حضرت حق، تبارک و تعالی است. پس بی شک این پاسخ را باید از قرآن جست.
در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
* چون خداوند خالق و مربّى شماست. خداوند در آیه 21 سوره بقره میفرماید «اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ »1
* چون تأمین کننده رزق و روزى و امنیت شماست. در آیه 3 و 4 سوره قریش آمده است: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ »
* چون معبودى جز او نیست. در آیه 14 سوره طه میخوانیم: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده که خداوند تبارک باشد چرا که او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین کافر شوند او کماکان بىنیاز است چنان که خود میفرماید: «إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِیٌّ ...»2 مگر نه این است که اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد. با این که عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى باز هم در برابر این اداى تکلیف، پاداش مىدهد و این نهایت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مىکند امورى است، از جمله:
1. توجّه به نعمتهاى او که خالق و رازق و مربّى ماست.
2. توجّه به فقر و نیاز خود.
3. توجّه به آثار و برکات عبادت.
4. توجّه به آثار سوء ترک عبادت.
5. توجّه به این که همه هستى، مطیع او و در حال تسبیح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشیم.
6. توجّه به این که عشق و پرستش، در روح ماست و به چه کسى برتر از او عشق بورزیم.
حال یک قدم فراتر رویم: وقتی به آیه 99 سوره حجر می رسیم میبینیم که حضرت باری تعالی فرمودهاست: «وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ » یعنى عبادت کن تا به یقین برسى. اینجاست که این پرسش به ذهن میآید که: پس آیا اگر کسى به یقین رسید، دیگر نیازی به عبادت نیست و میتواند مثلا نمازش را ترک کند؟!
شاید بهتر باشد با این مثال مطلب را پاسخ گوییم که: اگر کسی به شما بگوید نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست که هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چرا که عاقبت این کار سقوط است. کسى که از عبادت جدا شود، مثل کسى است که از آسمان سقوط کند؛ «فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء»3 روش آنان که به یقین رسیدهاند مانند رسول خدا و امامان معصوم، نیز موید همین معناست چرا که ایشان لحظهاى از عبادت دست برنداشتند. بنابراین، معنای فرمایش خداوند بیان آثار عبادت است نه تعیین محدودهى عبادت.
از "400 نکته از تفسیر نور"، محسن قرائتی، با تصرف
گروه دین و اندیشه – حسین عسگری
1- مشرکان خالقیّت را پذیرفته ولى ربوبیّت را انکار مىنمودند، خداوند در این آیه دو کلمه «ربّکم» و «خلقکم» را در کنار هم آورده تا دلالت بدین نکته کند که خالق شما، پروردگار شماست.
2- ابراهیم، 8.
3- حج، 31. وَ مَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء ؛ و هر کس که به ، خدا شرک آورد، چونان کسی است که از آسمان فرو افتد.
پاسخ: خداوند غنى و بى نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است ، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او.
قرآن میفرماید : «اى مردم! شما همگى نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بى نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است»(1)
بنابر این خداوند بى نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همه نیازهاى مخلوقاتش را بر طرف میکند.
ما انسانها که یکى از مخلوقات خداییم ، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج
فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و . . . که با نبود یکى از
این ها قادر به ادامه حیات نیستیم . ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمیتوانیم
بدون هوا زنده بمانیم. همه این نیازمندیها به وسیله آب و هوا و غذا و . . .
بر طرف میشود که خداى مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است . آرى
این خداى حکیم ومهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر
میکند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه مینماید.
یکى از نیازهاى ما نیازهاى روحى است مثل احتیاج به محبت . از این رو
بچههایى که در خانواده خود احساس کمبود محبت کنند، دچار اختلالات روحى و
روانى میگردند. یکى از نیازهاى واقعى و اساسى روح بشر مسئله عبادت و پرستش
است، چون خداوند انسان را براى تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه
عبادت و بندگى به دست نمی آید.
بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم
که با بندگى او به نعمت هاى جاودان نایل شویم. قرآن میفرماید: « هر کسى
کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است . خداوند از همه جهانیان
بى نیاز است».(2)
در آیه دیگر فرمود : «کسى که جهاد و تلاش کند ، براى خود جهاد مى کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بى نیاز است». (3)
در جاى دیگر میفرماید: « کسى که عمل صالحى به جا آورد ، به سود خود به جا
آورده است، و کسى که کار بدى انجام دهد ، به زیان خود او است. سپس همه شما
به سوى پروردگارتان باز میگردید».(4)
در آیه دیگر فرمود: «کسى که پاکى گزیند، به نفع خود او است».(5)
نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل مییابد و به آسمان قرب خدا
پرواز میکند وبه خوشبختى همیشگى میرسد. و بر اثر جرم و گناه سقوط میکند و
بر بدبختى ابدى گرفتار میشود .
عبادت خداوند انجام هر عملی است که انسان را به خدا نزدیک ساخته واز زشتی ها دور نماید .
بدیهی است عبادت خدا منحصر در نماز نیست.خدمت خالصانه به انسان ها ،
دستگیری از انسان ها و کمک به ضعیفان و بیچارگان ، ادب و احترام و نگه
داشتن دست و زبان و گوش و ...همگی عبادت اند. انجام هر عملی که در آیات و
روایات به انجام آنها توصیه شده عبادت است.
عبادات هدف و فلسفهای دارند که اگر انسان به آن بیتوجه باشد نصیبی از آن
نمیبرد. اگر انسان شرایط باطنی عبادات را رعایت نکند، بهره لازم از عبادت
را نخواهد برد. کسانی که رنج و مشقت عبادت را بر خود هموار ، اما از روح
عبادت غافلند. عبادات آنها به جای این که در روحشان خشوع و خضوع و کمالات
دیگر را به وجود آورد، عجب و غرور و رذایل دیگر را ایجاد میکند. چنین
عبادتی قطعا جز خستگی نتیجهای ندارد، اما نباید این نکته کسی را از انجام
عبادت باز دارد و نا امید کند؛ بلکه فقط هشداری است که انسان مراقب باشد
عبادتش دارای باطن باشد و روح عبادت را دریابد و عبادتش همراه با خشوع و
حضور قلب باشد. تا از آن بهره برده و مصداق این آیه قرار گیرد: «الذینهم
فی صلاتهم خاشعون» ، (6)
فلسفه عبادات را تنها در پرتو بینش توحیدی اسلام ، میتوان دریافت کرد.
بدیهی است تا زمانی که ابعاد مختلف این بینش، به درستی شناخته نشود،
جایگاه عبادات و هم چنین دیگر برنامههای عملی آن، روشن نخواهد شد. در بینش
اسلام و ادیان توحیدی، انسان و مجموعه هستی، آفریدههای خداوند و در مسیر
حرکت به سوی او و معرفت مبدأ خویشند. در این دیدگاه، هیچ غایتی جز معرفت
خداوند برای انسان متصوّر نیست و کمال انسان، تنها در این محدوده رقم
میخورد و تمامی جاذبههای دیگر، جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی و فراخوان
وی به معرفت خداوند هستند.
در این مسیر است که «عبادت» جایگاه خود را پیدا میکند؛ آن هم به صورت
عبادتی موزون و حساب شده که باید به صورت خاصی به جای آورده شود. بدون این
عبادت، سرّ حیات بیرنگ خواهد شد و انسان در بیغوله جاذبههای دیگر، راه
اصلی را به فراموشی خواهد سپرد.
مثلاً نمازهای پنج گانه در تمامی عمر، همانند تابلوها و چراغهایی
است که در مسیری سخت، طولانی و پرحادثه، انسان را به تبعیت از خود فرا
میخواند تا او را از پرتگاههای سقوط و گزند حوادث سنگین، باز دارد. بدون
نماز، آدمی در مسیر زندگی، گوهر عبودیت خویش را در برابر ذات لایزال احدیت
به فراموشی خواهد سپرد و در نتیجه از کمال خویش باز خواهد ماند.خداوند نماز
را واجب نمود تا انسان با ذکر و یاد خدا ، از خواسته های شیطانی دست کشیده
از فحشاء و منکر بیرون آید(7) ؛ پس سود آن برای خود انسان است. از همین
رو، تمامی پیامبران الهی و کتابهای آسمانی، آدمی را به نماز دعوت
کردهاند. آنچه گفته شد، تنها اشارهای کوتاه به فلسفه فردی نماز بود و
نماز و دیگرعبادات ، از جهات مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... دارای
حکمتهای عمیقی است.
نماز، عملاً موجب همبستگی مسلمانان و احساس روح یکرنگی در بین آنان
است؛ چرا که همه آنان به یک مشکل و به سمت یک قبله نماز میگذارند و این
موضوع، پیامدهای ارزندهای خواهد داشت.
از سوی دیگر ما با انجام عبادات به کمال می رسیم ولی باید دانست که : رابطه
کمال و عبادت یک رابطه وضعى و قراردادى نیست؛ بلکه رابطهاى ذاتى و تکوینى
است. همان طور که جسم سرد در اثر مجاورت اجسام گرم حرارت مىپذیرد، انسان
نیز در پرتو ارتباط و انس با کمال مطلق، رو به کمال مىرود.
در اینجا بیان چند مقدمه ضرورى است:
1. غیر از خداوند کمال مطلقى نیست.
2. جز در سایه ارتباط با کمال مطلق، استکمال حاصل نمىشود.
3. ارتباط با کمال مطلق، راه ویژههاى خود را دارد که خداوند بهترین آنها را در قالب عبادات بیان کرده است.
در نتیجه روشن مىشود که از غیر این راهها، رسیدن به کمال خواب و خیالى بیش نخواهد بود.
در نگرش اسلامى، احکام الهى همه منطبق با مصالح و مفاسد نفس الامرى هستند؛
یعنى، اگر مثلاً دستور به نماز با جزئیات و شرایط خاصى داده شده است، همه
به خاطر مصالح واقعى است که در آن عمل نهفته و انسان در مسیر کمال و سعادت
جاودان، سخت بدان نیازمند است و بدون آن زیانکار خواهد بود. البته در
مواردى راهکارهاى بدیل وجود دارد، ولى این موارد نیز در دین الهى مشخص
مىگردد، نه با استفاده از خرد خود بنیاد.
دیگر اینکه عبادت و رابطه با خدا دو طرف دارد:
1. خداوند که معبود و مورد ستایش و نیایش است.
2. انسان پرستشگر و نیایشگر.
همچنین اساسىترین چیزى که انسان در مسیر عبادت و راهیابى به سوى خدا نیاز دارد، دو چیز است:
معبودشناسى؛یعنى، ابتدا باید معرفتى نسبتا درست از او داشته باشد و بداند که با چه کسى روبهرو مىشود.
راهشناسى؛یعنى، بداند که چگونه مىتواند با او رابطه برقرار کند و
بهترین، نزدیکترین، پذیرفتهترین و سالمترین راه به سوى او چیست؟
اکنون این سؤال پدید مىآید که آیا خداوند - که علم مطلق است - خود و
نیکوترین راه بشر به سوى خود را بهتر مىشناسد؟ یا انسانى که نه تنها خدا،
بلکه حتى خویشتن را هنوز به درستى نشناخته است؟ پس اگر او بهتر مىشناسد و
براساس آن بهترین راه را فرا روى بشر قرار داده و پیمودن آن را امر فرموده
است، کدامین منطق سلیم و استوارمىپذیرد که آن را کنار زده و به راه دیگر
برویم!
خلاصه اینکه راه و روش زندگى - در همه ابعاد، حتى در عبادت خداوند -
نیازمند قاعده و قانون صحیح است و تخطّى از آن، جز به بیراهه رفتن و انحطاط
و نابودى نمىانجامد و هیچ قاعده و قانونى که بتواند انسان را به کمال او
هدایت کند، جز قانون خداوندى نیست: (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً
لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ)؛(8) چه اینکه او آفریننده همه موجودات و عالم هستى
است و خود بهتر مىداند که چه آفریده و بر اساس هدفمندى عالم خلقت (به
مقتضاى حکمت) به کدام سو و به چه شیوهاى باید رهسپار گردد و طىّ طریق و
سلوک کند. از این رو، روى گردانى از شریعت الهى - که به وسیله پیامبران
ابلاغ مىشود - و روى آوردن به هر قاعده و قانون غیر خدا را «رویکرد جاهلى»
مىداند (9)
پى نوشتها:
1. فاطر (35) آیه15.
2 .آل عمران (3) آیه97
3 .عنکبوت (28) آیه 6.
4 .فجر (89) آیه 27-30.
5 .ذاریات (51) آیه 56.
6 .مؤمنون، آیه 2.
7. عنکبوت (29) آیة 45.
8 .مائده (5)، آیه 50.
9 .همان.
به گزارش پایگاه خبری آستان مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام، خداوند در بیست آیه اول بقره مردم را به سه دسته تقسیم و صفات هر یک را بیان می کند:
1- مومنان و اهل تقوا : صفـات این گروه در پنج آیـه اول به این صـورت آمـده است:به غیب ایمـان دارند،نمــاز می خوانند، انفاق می کنند، به قرآن و سایر کتب آسمانی ایمان دارند،به قیامت یقین دارند و هدایت شده و رستگارند.
2- کافران و منکران: در دوآیه بعدی کافران (کفار معاند مانند ابوجهل و ابولهب)اینگونه معرفی می شوند: کسانی هسـتند که نصیـحت بر آن ها هیـچ اثری ندارد، قلب، چشم و گوششـان مسـدود است، حقیقت را نمی بینند و نمی شنوند. (نرود میخ آهنین برسنگ)
3- منافقان: دوازده آیه بعدی درباره ویژگی های منافقان است: به زبان میگویند ایمان داریم ولی در قلبشان ایمان ندارند، خدعه می کنند، بیمارند، فساد می کنند و نام آن را اصلاح می گذارند، مومنان را مسخره می کنند و گمراهند.
خطر منافقان بسیاربیشتر ازگروه قبل است و بیشترین ضربه را به اسلام زده اند؛ چون لباس دین را می پوشند و به دین ضربه می زنند.
* چرایی و چیستی عبادت
آیه بیست ویکم سوره بقره شروع مباحث اعتقادی و اخلاقی در این سوره است.بعد از این دسته بندی سه گانه ، خداوند می فرماید:
«یا اَیها الناس اعبدوا ربّکمُ الذی خَلَقَکم و الذین من قبلِکم لعلَّکم تتَّقون»
این آیه دارای سه نکته است:1- دستور(عبادت و بندگی خدا) 2- حکمت(شکر خالق) 3- نتیجه(تقوا و پرهیزگاری)
در قرآن برعبادت،بسیارتاکید شده است و خداوند درآیه 36 سوره نحل میفر ماید: «همه انبیاء برای دعوت به بندگی و عبادت آمده اند.»
چرا عبادت می کنیم؟
1-حس تقدیر:
(که در آیه 21 بقره آمده است)خداوند خالق ماست و ما را از عدم به وجود آورده است؛ آفرینش یک نعمت است وبخاطر شکر نعمت عبادت می کنیم.
2- کسب آرامش :
یاد خدا به دلها آرامش می دهد. خداونددر قرآن می فرماید: «الا بذکرالله تطمئن القلوب»
امام صادق علیه السلام فرمود که در تورات نوشته شده است:«یابن آدم، تُفرِّغ لعبادتی اَملَآ قلبک غِنی: ای پسر آدم،فارغ شو از برای عبادت من تا پرکنم قلبت را از بی نیازی»(1)
آلکسیس کارل نویسنده و پزشک فرانسوی در کتاب نیایش خود آورده است:« نیایش باعث می شود انسان در معرض پرتوهای آرامش قرار بگیرد.»
4- نشانه عقل و خرد:
عبادت انسان اختیاری است، بر خلاف عبادت سایرموجودات که و جبری است. عبادت نشانه رشد انسان و عقل و خرد اوست. انسان عاقل و خردمند عمر خود رافقط صرف خوردن و خوابیدن نمی کند.
5- اعتدال شخصیت:
خداوند در آیات 19تا22سوره معارج می فرماید: «انسان حریص ، ناسپاس و فراموش کار آفریده شده است، مگر کسی که نمازگزار است.» هرکس بندگی خدا رابکند شخصیت او متعادل خواهد شد.
اگر انسان به عبادت دعوت شده است به این دلیل است که آثار عبادت به خود او بر می گردد. خداوند نیازی به ستایش ندارد.(ان الله غنی حمید)
عبادت چیست؟
رکن عبادت و عمده ی آن نماز است، اما عبادت فقط نماز نیست. دوازده مصداق برای عبادت میتوان شمرد که بعضی از آنها عبارتند از:
1- همه ی اعضای ما عبادت میکنند، نمونه هایی از عبادت اعضاء عبارتند از:
– عبادت ذهن: تفکر درجهان خلقت، تفکر درباره گناه و توبه بعد از آن،حسن ظن به بخشش خداوند و…
– عبادت چشم: نگاه به قرآن،پدر و مادر، کعبه ،دریا و…
– عبادت گوش:گوش دادن به موعظه،گوش دادن به تلاوت قرآن،اذان و…
– عبادت پا: پیاده روی به مسجد،پیاده روی برای رفع نیاز مردم و…
2- ترک عادت غلط، مانند نگاه به نامحرم، بدزبانی، وسواس و… عبادت است. تمام ایامی که انسان ترک عادات غلط می کند عبادت است. حضرت علی علیه السلام فرمودند: « أفضل العبادة غلبة العادة: بالاترین عبادت غلبه برعادت (ناپسند) است.»(2)
3- رعایت حقوق مردم و ادای آن عبادت است.مانند آزار نرساندن به همسایه، حفظ حقوق مردم حین رانندگی و…
4- پرنکردن شکم و ارضاء نکردن قوای جنسی از راه حرام عبادت است! امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ما عبدالله بشیءٍ أفضل،من عفّة بطنٍ و فرج: خداوند با چیزی برتر از عفت شکم و دامن پرستیده نشده است.»(3)
5- کمک و یاری رساندن به مردم عبادت است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «شخصی خدمت حضرت عیسی(ع) آمد، پیامبر خدا از او پرسید: چکار می کنی؟ آن شخص پاسخ گفت: عبادت می کنم. فرمود: خانواده ات را چطور تأمین می کنی؟ گفت: برادرم. مسیح(ع) پاسخ داد: برادرت از تو عابدتر است.»
برگزیده سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رفیعی
زمان:چهارشنبه 24آذر
مکان: شبستان امام خمینی(ره)
پیاده سازی و تقریر : باصری
————————————————————-
پی نوشت ها:
1- بحار، جلد71
2- میزان الحکمة، جلد6،صفحه 20
3- الکافی، جلد2،صفحه79
انتهای پیام/ ۹۶۱۱۱
شماره جلسه | شماره درس | عنوان | دانلود فیلم جلسه | دانلود ضمیمه ۱ | دانلود ضمیمه ۲ |
---|---|---|---|---|---|
۱ | درس اول | شناخت احکام | دانلود | دانلود | دانلود |
۲ | درس دوم | اجتهاد | دانلود | دانلود | دانلود |
۳ | درس سوم | تقلید | دانلود | دانلود | دانلود |
۴ | درس چهارم | تقلید،احتیاط | دانلود | دانلود | دانلود |
مجموعه پاورپوینت درباره نماز, وضو ,غسل و تیمم