در خصوص مذاهب چهارگانه اهل سنّت «حنبلی، حنفی، شافعی و مالکی»

در خصوص مذاهب چهارگانه اهل سنّت «حنبلی، حنفی، شافعی و مالکی» و وهابیّت و تفاوت این پنچ مذهب با مبانی شیعه، توضیحاتی ارائه بفرمائید ؟

تشیّع در سه حوزه اساسی با مذاهب اربعه اهل سنّت و وهابیّت اختلاف جدّی دارد. این سه حوزه اختلاف عبارتند از:
۱٫ از نظر تاریخی. ۲٫ از نظر کلامی. ۳٫ از نظر فقهی.

۱٫ از نظر تاریخی:تشیّع یک مکتب کلامی یا سیاسی نیست که درباره علل پیدایش آن در میان امت اسلامی پس از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سخن بگوئیم، بلکه تشیّع بر یک اصل استوار است که در عصر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ پی ریزی گردید، و گروهی را به خود جذب نمود، و آن اصل، پذیرفتن ولایت و خلافت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ـ علیه السلام ـ از جانب خدا پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ بود،‌ و این اصل جزء‌ تعالیمی است که به وسیله رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مطرح و بیان گردید.(۱)
هواخواهان و پیروان علی ـ علیه السلام ـ نظر به مقام و منزلتی که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و صحابه و مسلمانان داشت، مسلّم می دانستند که خلافت و مرجعیّت پس از رحلت پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن علی ـ علیه السلام ـ می باشد، ولی بر خلاف انتظار آنان درست در حالی که پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و عده ای از صحابه سرگرم لوازم سوگواری و تجهیزات بودند که خبر یافتند،‌ عده ای دیگر با کمال عجله و بی آنکه با اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و خویشاوندان پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و هوادارانش مشورت کنند و حتّی کمترین اطّلاعی بدهند، از پیش خود در قیافه خیر خواهی، برای مسلمانان خلیفه معین نموده و علی ـ علیه السلام ـ و یارانش را در برابر کاری انجام یافته قرار دادند.(۲)
البته شیعه که پیروان علی ـ علیه السلام ـ و در حقیقت پیروان اسلام حقیقی بودند در همان روزهای نخستین، محکوم سیاست وقت شده، نتوانست به غیر از اعتراض کاری دیگر از پیش ببرد و علی ـ علیه السلام ـ نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی کافی دست به یک قیام خونین نزد، ولی جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و مرجعیّت علمی را حق خدادادی علی ـ علیه السلام ـ می دانستند و مراجعه علمی و معنوی را تنها برای آن حضرت روا می دیدند و به سوی او دعوت می کردند.(۳)
پس از رحلت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ این اختلافات سبب پیدایش فرقه هایی مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی که در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ پدید آمد، مربوط به مسئله خلافت و امامت بود که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرد.
یک دسته معتقد بودند که امامت، همانند نبوت، منصب و مقام الهی است و از شرایط امام این است که معصوم از خطا و گناه باشد و این صفت را جز خداوند کسی نمی داند، بنابراین راه تعیین امام نص الهی است که در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و امام مسلمین است.
حضرت علی و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه، اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده شیعه ـ خصوصا شیعه امامیه ـ در مسئله امامت است.
و دسته دیگر ـ که در راس آنها ابوبکر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ برای خود جانشین تعیین نکرده است، و این کار را به مسلمانان واگذار نموده است. بر این اساس و با توجه به اهمیت مسئله خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یک اقدام شتابزده با ابوبکر به عنوان خلیفه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بیعت کردند.(۴) این همان عقیده اهل سنّت در مسئله جانشینی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ است.
بر این اساس مهمترین مبانی که شیعه را از اهل سنّت که شامل چهار مذهب و وهابیّت می شود متفاوت می کند همان نظریه امامت و جانشینی پیامبر است.

۲٫ از نظر کلامی:در کلام و اصول دین «اهل سنّت و جماعت» از ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری پیروی می کنند که در سال ۲۷۰ هجری قمری بدنیا آمده و در سال ۳۲۵ درگذشته است. برخی دیگر از آنها در اعتقادات پیرو ابومنصور ماتریدی می باشند که در این حوزه نیز با کلام شیعه تفاوت دارند.
کلام امامیه از روش استدلال عقلی پیروی می کند و برای تفکر عقلانی اهمیت بسیار قائل است، با تفکر اشعری که اصالت را از عقل گرفته و آن را تابع ظواهر الفاظ می کرد، مخالف و مغایر است. اصولاً طرح بحث های عقلی عمیق در معارف امامیه اولین بار توسط علی ـ علیه السلام ـ در خطبه و دعوات و مذاکرات آن حضرت مطرح شد. به همین خاطر مباحث کلامی در احادیث شیعه بر پایه دقیق ترین روش عقلی و برهانی مورد تحقیق قرار گرفته و بدین جهت احادیث شیعه در زمینه معارف دینی، از اصیل ترین منابع متکلمان و حکیمان امامیه به شمار می رود.(۵)
بنابراین کلام شیعه از طرفی از بطن حدیث شیعه برمی خیزد و از طرف دیگر با فلسفه شیعه آمیخته است.(۶)
همین مشرب کلامی باعث تفاوت هایی در مسائل کلامی شد. مهمترین مباحث کلامی متفاوت با کلام شیعه عبارتند از: ۱٫ صفات ازلی خداوند. ۲٫ صفات خبری. ۳٫ حدوث و قدم کلام الهی. ۴٫ خلق افعال و کسب.
توضیح هر یک از این تفاوت ها از عهده این نوشته بیرون است. خواننده را ارجاع می دهیم به منابعی که در پایان نوشته معرفی خواهیم کرد.

۳٫ از نظر فقهی:یکی دیگر از تفاوت های مذهب شیعه با مذاهب اهل سنّت، تفاوت فقهی است، اهل سنّت و جماعت در مسائل فقهی از چهار تن از فقهای اهل سنّت پیروی کرده و می کنند. و این چهار نفر، نه از صحابه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بوده اند، و نه از تابعین. و نه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پیروی از آنها را توصیه نموده است. و در هیچ حدیثی حتّی در کتابهای خود اهل سنّت اثری از این چهار مذهب نمی باشد.
۱٫ پیشگام ترین آنها ابوحنیفه است. که میان او و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ صد سال فاصله بوده است. زیرا او در سال ۸۰ هجری به دنیا آمده و به سال ۱۵۰ هجری قمری درگذشته است.
۲٫ مالک ابن انس، در عهد خلافت ولید بن عبدالملک به دنیا آمد و در روزگار هارون الرشید در مدینه از دنیا رفت.
۳٫ محمد بن ادریس شافعی، در سال ۱۵۰ هـ . در غزه به دنیا آمد و در سال ۲۰۴ هـ . در مصر از دنیا رفت.
۴٫ متأخرترین آنها احمد بن حنبل است که در سال ۱۶۵ هجری به دنیا آمده در سال ۲۴۱ هجری درگذشته است.(۷)

منابع فقه در نزد اهل سنّت:۱٫ قرآن و سنت پیامبر ۲٫ سنّت خلفای راشدین. ۳٫ سنّت همه صحابه. ۴٫ سنّت تابعین. ۵٫ شیوه فرمانروایان.
دیگر منابع آنها قیاس، استحسان، استصحاب، سد باب ذرائع و اجماع، بسیار مشهور است. امام ابوحنیفه در عمل به قیاس و کنار نهادن احادیث، شهرت داشته، چنانکه مالک، در مراجعه به عمل مردم مدینه و سد باب ذرائع و امام شافعی در مراجعه به فتوای صحابه شهرت داشت. امام احمد حنبل به خودداری از اجتهاد و پرهیز از فتوا و پیروی از نظر صحابه ـ هر چه که باشد ـ شهرت داشت.(۸)

منابع فقه در نزد شیعه:شیعه به پیروی از کتاب خدا و سنّت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به منظور استنباط احکام شرعی، از چهار منبع به شرح زیر بهره مند می گردد:
۱٫ کتاب خدا: پیروان مکتب تشیّع قرآن را به عنوان استوارترین منبع فقه خویش و معیار شناخت احکام الهی می دانند.
۲٫ سنّت: سنّت به معنای گفتار، رفتار و تأیید کاری توسط رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دومین سرچشمه زلال فقه شیعه می باشد و امامان از اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به طور مستقل به عنوان ناقلان سنّت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و گنجینه علوم وی قلمداد می گردند.
مقصود از «اهل بیت» که پیامبر گرامی، آنان را قرین قرآن و مرجع مسلمانان جهان معرفی نموده است، همان پیشوایان دوازده گانه از عترت پیامبرند که حافظان سنّت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و حاملان علوم او می باشند.
محدثان هر دو گروه شیعه و سنی برآنند که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دو میراث گرانبها از خود به جای گذاشته و همه مسلمانان را به پیروی از آنها دعوت نموده و سعادت و هدایت مردم را درگرو تمسک به آن دانسته است، یکی کتاب خدا «قرآن» و دیگری اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و عترت خویش.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«ای مردم، من در میان شما دو چیز را به جای می گذارم که اگر بدانها تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترت خودم.»(۹)
عقل و اجماع به عنوان دو منبع دیگر برای استنباط احکام فقهی در نزد شیعه معتبر می باشند.
پس اهل سنّت هم از نظر کلامی و هم از نظر فقهی در زمان حیات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و حتّی سالها بعد از رحلت آن حضرت بر خلاف تشیّع موجودیت نداشته است. چنانچه گفته شد امام آنها در کلام در قرن سوم هجری متولد شده و ائمه فقهی آنها هم حداقل صد سال با پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فاصله داشته اند، یکی از علمای اهل سنّت که اخیراً مستبصر شده و شیعه شده می گوید: اگر اهل سنّت و جماعت ادعا دارند که به سنّت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پایبندند، پس چرا مذاهب آنها این همه دیر پدید آمده است؟ و اهل سنّت و جماعت پیش از پیدایش این مذاهب کجا بودند؟ و چه دینی داشتند و به چه کسی مراجعه می کردند؟(۱۰)
اما فرقه وهابیّت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدی است که در قرن دوازدهم هجری ظهور کرد و مورد قبول و حمایت آل سعود قرار گرفت، و به عنوان مذهب رسمی در عربستان سعودی پذیرفته شد و با حمایت بی دریغ آنان توانست در بیرون از مرزهای عربستان نیز هواداران و طرفدارانی به دست آورد. پیروان این مذهب خود را ادامه دهنده راه سلف امت «صحابه و تابعین» دانسته، دیگر مذاهب اسلامی را اهل بدعت و ضلالت، و شرک می پندارند و خود را «سلفیه» می نامند. عقاید و اندیشه های افراطی و رفتار خشن و انعطاف ناپذیر آنان، منشاء تفرقه و نزاع، و برخوردهای خشونت آمیز در میان امت اسلامی شده، و عملاً به وحدت و یکپارچگی امت اسلامی ضربه وارد کرده است. و بدین جهت در راستای اهداف و منافع استکبار جهانی و دشمنان جهان اسلام قرار گرفته است.(۱۱)
گذشته از تفاوت هایی که برای هر دو مذهب شیعه و اهل سنّت بیان گردید،‌ وهابیّت دارای اعتقادات خاص دیگری می باشد که همه آنان در محور شرک و توحید مطرح است. وهابیّت بنابر اعتقاد مختص به خودشان که دارند اعمالی را حرام می دانند.(۱۲)
۱٫ سفر برای زیارت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ . ۲٫ زیارت قبر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ . ۳٫ تعمیر قبور. ۴٫ مسجد سازی در کنار مشاهد. ۵٫ نمازگزاردن در مشاهد. ۶٫ توسل به پیامبران ۷٫ سوگند به مقدسات. ۸٫ سوگند دادن خدا به حق اولیاء. ۹٫تبرک به آثار پیامبران و اولیاء. ۱۰٫ نذر برای انبیاء و صالحان.
در حالیکه مذهب تشیّع و سایر مذاهب اهل سنّت این مسائل را جایز می شمارد و حتّی از امورات مستحبی در شرع مقدس اسلام می داند.


پاورقی:

۱٫ مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره ۵۲، ص ۷٫
۲٫ شرح ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۵۸، ص ۱۲۲، به نقل از شیعه در اسلام، علامه طباطبایی، ص ۳۳، انتشارات نشر قدس رضوی، چ سوم، ۸۳٫
۳٫ طباطبائی، علامه محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۳۴، انتشارات قدس رضوی، چ سوم، ۱۳۸۳٫
۴٫ علی ربانی، گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، ص ۱۸۷، انتشارات دارالعلم، چ اول، ۷۸٫
۵٫ ربانی، گلپایگانی، علی،‌مدخلی بر علم کلام، ص ۱۸۹، انتشارات دارالفکر، چ اول، ۱۳۷۸٫
۶٫ مطهری، شهید مرتضی، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۹۱، انتشارات صدرا، چ دوم، ۷۲٫
۷٫ گرجی، دکتر ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، ص ۸۴، انتشارات سمت، چاپ سوم، ۱۳۷۹٫
۸٫ تیجانی، دکتر محمد، شیعه اهل سنّت واقعی، جلد اول، ص ۲۰۸، ترجمه عباسعلی براتی، بنیاد معارف اسلامی، قم، چ دوم، ۷۴٫
۹٫ صحیح ترمذی، کتاب المناقب، باب مناقب اهل بیت النبی، ج ۵، ص ۶۶۲، حدیث ۳۷۸۶٫
۱۰٫ تیجانی، دکتر محمد، شیعه اهل سنّت واقعی، ج اول، ص ۱۱۶، ترجمه عباسعلی براتی، نشر معارف اسلامی، قم،‌ چ دوم، ۷۴٫
۱۱٫ مدخل علم کلام، ص ۳۱۵، همان.

۱۲٫ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج ۳، ص ۲۶، همان.



سوء استفاده وهابیت از نام علمای شیعی - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
حمله دراویش در شهر کوار فارس + فیلم! - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
تاریخچه یهود - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
یک حرکت زیبای عرفانی - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
عبودیت و بندگی راه سعادت بشریت است - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
خطبه حضرت زینب ( سلام الله علیه ) در کوفه - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
اقامه نماز ۳۵۰ مسلمان در خیابان‌های پاریس - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
پرسش - پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۹۰
کوردلان وهابی نمی‌توانند جلوی شور عاشورا را بگیرند - سه شنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۰
ثواب گریه بر امام حسین ( علیه السلام ) - یکشنبه ششم آذر ۱۳۹۰
میلاد امام رضا (ع) مبارک - شنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۰
ولادت امام رضا علیه السلام / طلوع خورشید خراسان - شنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۰
عدم تحریف قرآن - شنبه بیست و ششم شهریور ۱۳۹۰
ساتیا سای بابا کیست؟ - پنجشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۰
ساتیا سای بابا و آئین آلت پرستی،درست یا نادرست!! - پنجشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۰
دیدگاه وهابیت درمورد عزاداری - سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰
سابقه برخورد با فتنه گران در اسلام - سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰
عرفان های کاذب؛ خطری در کمین جوان‌های پاک و مخلص اما ناآگاه - سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰
دین تک بعدی، علت میل به سکولاریسم// دین، جامع تمام شئونات زندگی است - سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰
پشت پرده عرفان های نوظهور - سه شنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۰
توطئه آل‌سعود برای محو میراث مکه و مدینه - شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۰
فعالیت شیعیان در قطر ممنوع می شود - شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۰
کارهای عامیانه و زمینه سازی برای مدعیان دروغین - سه شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۰
حمله دراویش گنابادی به مردم شیراز - سه شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۰
سرکرده دراویش گنابادی در حال احتضار - سه شنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۰
تعطیلی یک فرقه منحرف زنانه - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
ارتباط با جنّ و شیطان راز بزرگ عارف‌نماها - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
قرآن ناطق هم در کرج ظهور کرد - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
چگونه صهیونیست ها از یک خواننده کاباره رهبر فرقه ساختند؟ - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
زنان در حکومت امام زمان (عج) - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
آیه اى که مسیحى را مسلمان کرد - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
۵ علامت حتمی ظهور امام عصر(عج) - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
پیامبر در معراج چه دید؟ - دوشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۰
پیام مهم آیت الله صافی گلپایگانی در سالروز تخریب حرم اهل بیت علیهم السلام در بقیع - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
شهادت هفت تن از شیعیان پاکستان توسط وهابیون حنایتکار - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
جدایی صفوف مسلمانان چه خطراتی در پی دارد؟ - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
کشیشی با 78 همسر! - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
آیت اله بروجردی: زشت است در هفتاد سالگى، خودم براى خودم تدبیر بکنم - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
داستان واقعی مردم سنگ شده شهر پمپی (Pompeii) /عکس - یکشنبه سیزدهم شهریور ۱۳۹۰
حمله نیروهای سعودی به عمره گزاران مصری در فرودگاه جده - پنجشنبه دهم شهریور ۱۳۹۰
تربیت سیاسی نسل نو بر اساس قرآن - سه شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۰
تبریک عید - سه شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۰
دعای امام سجاد(ع) در وداع با ماه رمضان - سه شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۰
چرا غروب جمعه دلگیر است؟ - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
شب قدر و مقام امام زمان(عج) - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
پشت پرده فمینیسم - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
دیدگاهها و اقدامات رژیم صهیونیستی در مورد قدس و استراتژی یهودی سازی قدس - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
اسلام و مساله قدس و دیدگاه امام خمینی (ره) نسبت به رژیم صهیونیستی و بیت المقدس - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
نگاهی به تاریخچه قدس و فلسطین و دیدگاه امام خمینی (ره) نسبت به آن (1) - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰
صهیونیسم و تفاوت آن با یهود - شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۰

۱ ۲ ۳



تحلیلی برعلل پیدایش نخستین فرقه‌های شیعه

تحلیلی برعلل پیدایش نخستین فرقه‌های شیعه

2011 تحلیلی برعلل پیدایش نخستین فرقه‌های شیعهمذهب حقه شیعه در طول تاریخ انشعابات فراوانی به خود دیده است. این انشعابات هر کدام به دلیلی خاص بوده است. آنچه که در این نوشتار می‌آید گذری بر برخی عوامل مهم پیدایش نخستین فرقه‌های شیعی بوده است. بر اساس مهم‌ترین یافته‌های این تحقیق عوامل متعددی را می‌‌توان به عنوان علل پیدایش نخستین فرقه‌های شیعی به شمار آورد که مهم‌ترین آنها وجود اختناق فراوان در عصر برخی ائمه علیهم السلام، جهالت و نادانی مردم، حب مال و جاه و ... بوده است.

مقدمه
مذهب شیعه همزاد اسلام و تاریخ آن همزاد با تاریخ اسلام است. در عصر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله گروهی خاص به نام شیعه شناخته می‌شدند اما ممتاز شدن آنها از دیگران به نخستین روز‌های ارتحال پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بر می‌گردد. شیعیان که در ابتدا همدل و هم‌عقیده بودند، به مرور زمان و به دلایلی خاص دچار اختلافاتی جدی خصوصا در حوزه امامت امامان خود شدند. از رهگذر این اختلافات فرقه‌های گوناگونی شکل گرفت که تا به امروز برخی از این فرقه‌ها در کشورهای مختلف دارای پیروانی فراوان است و حتی حکومت‌هایی نیز در اختیار دارند.

آنچه در این تحقیق می‌آید گذری بر مهم‌ترین عوامل پیدایش نخستین فرقه‌های شیعی است.

اولین شکاف در صفوف مسلمین
تا قبل از رحلت پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در بین مسلمین اختلاف جدّی که موجب تمایز آنها باشد رخ نداد و کسی مسلمانان را به صورت دسته و گروه‌های جدا از هم نمی‌شناخت.

امّا وقتی پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دنیا را وداع نمود و به ملکوت عروج کرد، تاریخ شاهد اولین شکاف در صفوف مسلمین شد. حادثه‌ی سقیفه بنی ساعده آغازگر این اختلاف بود، که در آن گروهی از مهاجرین و انصار جمع شده و برای تعیین، جانشین و خلیفه بعد از نبی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به بحث و مجادله پرداختند. در مقابل گروهی از این ماجرا خارج بوده و با تکیه و تمسّک به احادیث و سفارش‌های پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم درباره‌ی خلافت علی علیه‌السلام به جانشینی ایشان بعد از رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اقرار نموده و کسی را جز وی شایسته‌ی رهبری عالم اسلامی ندانستند.

بعداً به دسته‌ی اول اهل سنت و به دسته دوم شیعه اطلاق شده است.

هر چند که نام شیعه در زمان حیات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود و هم ایشان بود که این نام را بر آنان نهاد؛[1] امّا ظهور آن به عنوان یک گروه از مسلمین بعد از رحلت ایشان و در مسأله خلافت ظاهر شد. علّامه سید محسن امین درباره‌ی ظهور تشیع چنین گفته است:

«در بحث قبل دانستی که در زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گروهی از مسلمانان شیعه‌ی علی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به شمار می‌آمدند، آن گاه این امر در جریان اختلاف در مسأله امامت ظاهر گردید، زیرا در آن مجلس انصار به مهاجرین گفتند: از هر یک از ما و شما رهبری انتخاب شود، امّا مهاجرین نپذیرفتند، گروهی از بنی هاشم و مهاجرین و انصار نیز امامت علی علیه‌السلام را برگزیدند، آنان همان شیعیان بودند.»[2]

علل افتراق شیعه
قبل از بررسی علل پیدایش فرقه‌های نخستین شیعی باید به این مهم اشاره کرد که تشکیل فرقه‌های مختلف از مختصات مذهب تشیع نیست بلکه در میان اهل سنّت نیز این مسأله پررنگ است و آنان در این امر بر شیعیان پیشدستی نمودند. فرقه‌های «عثمانیه»، «خوارج»[3] و انشعابات آنها و مرجئه قبل از نخستین فرقه‌های شیعی زیدیه، کیسانیه و اسماعیلیه تشکیل شده بود و هنوز نام آنها در کتاب‌های فِرق و تاریخ به چشم می‌خورد.

امّا پیدایش انشعاب در میان شیعیان به زمان بعد از واقعه‌ی خونین عاشورا و شهادت امام حسین علیه‌السلام در سال 61 هجری باز می‌گردد، که تا قبل از شهادت ایشان شیعیان همه بر امامت ایشان و برادرشان امام حسن علیه‌السلام متفق بوده‌اند. امّا با وقوع حادثه‌ی خونبار کربلا شیعیان که تکیه‌گاه خود را از دست داده‌اند به شدت دچار وحشت شده و این خود منجر به تشکیل گروه‌های مختلف بعدی گردید، که کیسانیه اولین فرقه‌ی متشکله از شیعه بود[4] و پس از چندی کیسانیة خود به دسته‌های کوچک‌تری منشعب گردید. زیدیه و پس از آن اسماعیلیه هم در طی زمان بوجود آمد و هر یک به نوبه‌ی خود نیز به شاخه‌های باریکی تقسیم شدند، واقفیه هم پس از شهادت امام کاظم علیه‌السلام شکل گرفت. تشکیل این فرقه‌ها مشکل بزرگی بر سر راه ائمه علیهم السلام به وجود آورد و ایشان را برای مدّتی طولانی مشغول مبارزه و تبیین انحرافات آنها ساخت.

ایجاد این انشعاب خود معلول عواملی مهم است که در این بخش به مهم‌ترین عوامل پیدایش این فرقه‌ها اشاره می‌گردد.

1- اختناق
از زمانی که بنی امیه روی کار آمدند شیعیان وارد طوفان شدیدی از ظلم و ستم و شکنجه و قتل شدند، امویان جامعه را براساس هوا و هوس و سلیقه‌ی خود اداره می‌کردند و با ایجاد جوّ رعب و وحشت در صدد بودند تا بر مردم سلطه‌ی بیشتری داشته باشند.[5]

از مجله بدعت‌های معاویه رواج مذهب جبر بود تا بتواند به زورگوئی‌ها و کشتارهای خود لباس مشروعیّت بپوشاند، چنانکه قاضی عبدالجبار معتزلی معاویه را نخستین کسی می‌داند که مذهب جبر را رواج داد.[6] یزید هم دست کمی از پدرش نداشت و آن قدر فسق و فجور کرد که معاویه او را از افراط در تظاهر به فساد نهی کرد.

پس از هلاکت معاویه یزید بر تخت سلطنت نشست و بنا داشت تا از مردم برای خود بیعت بگیرد که از جمله‌ی آنان امام حسین علیه‌السلام بود که یزید اصرار داشت تا از ایشان به زور بیعت بگیرد. امّا آن حضرت از قبول بیعت چنین شخص فاسق و فاسدی امتناع ورزیده و جان خود و اهل بیت خود را برای حفظ اسلام و زنده نگه‌داشتن تعالیم نبی اسلام علیه‌السلام فدا کرد.

شهادت مظلومانه‌ی اباعبدالله و اهل بیت علیه‌السلام و یارانش موجب سختگیری‌های بیش از پیش امویان بر شیعیان گردید، محافل شیعه در عراق و مجاز ضعیف و سست شده و شیعیان از دور امام سجاد علیه‌السلام پراکنده شدند.

امام علیه‌السلام با وجود آن شرایط اختناق به جای قیام که در آن زمان بی‌ثمر بود و نتیجه‌ای جز نابودی ایشان و شیعیان نداشت، از راه دعاها و مناجات‌های خود معارف اسلامی را تبیین می‌کرد و ظلم و ستم‌های بنی امیه را فاش می‌ساخت.

در این شرایط سخت توابین در کوفه برای اعلام پشیمانی از یاری نکردن امام حسین علیه‌السلام قیام کردند که سرانجام نهضت آنان به شکست انجامید. پس از توابین مختار ثقفی در کوفه خود را نماینده‌ی محمد بن حنفیه معرفی کرد و دست به شورش علیه امویان زد، او توانست قاتلان سیدالشهداء علیه‌السلام را به هلاکت برساند. او در سال 67 هجری کشته شد. محمد بن حنفیه نیز در سال 81 هجری از دنیا رفت.

با مرگ محمد بن حنفیه عده‌ای قائل به امامت و مهدویت وی گشته و در تاریخ به نام کیسانیة معروف شدند. مردم به دلیل جوّ خفقان و تقیه امام علیه‌السلام نتوانستند امام راستین را تشخیص دهند و به امامت ابن حنفیه روی آوردند.

از کیسانیة به عنوان اولین فرقه از فرق شیعه در کتب ملل و نحل یاد می‌شود، هر چند که به مرور زمان منقرض شده و اثری از آن باقی مانده است. بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام نیز همین وضعیت در زمان منصور عباسی پیش آمد و فرقه‌های ناووسیه، فطحیة، اسماعیلیه و.. . شکل گرفت.»

2- عواطف و احساسات افراطی
شهادت امام حسین علیه‌السلام و خاندان و یاران باوفای او در واقعه‌ی کربلا موجب خشم و تنفّر مردم و انزجار آنها از حکومت بنی‌امیه گردید به گونه‌ای که این احساسات و انفعالات گاهی از حدّ طبیعی خارج شده و حالت افراطی پیدا کرده است.

فرقه‌ی زیدیه با تأثّر از این احساس‌ها و در آن شرایط سخت بوجود آمد.[7] زید در دوره‌ی حکومت هشام بن عبدالملک قیام کرد و به شهادت رسید و بدن او چهار سال بر دار بود. او از داعیان به حق و ظلم‌ستیزی بود. پس از شهادت او فرزندش یحیی در خراسان قیام کرد و او نیز شهید شد.[8] درباره‌ی تشکیل فرقه‌ی زیدیه اختلاف وجود دارد که آیا در زمان زید تشکیل شد یا بعد از شهادت وی. امّا به هر حال قیام با شمشیر از اصول اعتقادی آنان و شرط امامت نزد ایشان می‌باشد.

3- طمع و حبّ مال
مال و دارایی از وسائل آزمایش انسانهاست، همواره افرادی بودند که از راه همین اموال به مقامات مادی و معنوی بالایی رسیده‌اند چرا که راه و کیفیت مصرف آنها را می‌دانستند و پیاده کردند، آنان به اموال به دیده‌ی وسیله نگریستند نه هدف. به نظر ایشان این متاع دنیا ابزاری است برای امتحان است، بنابراین سزاوار دلبستگی و علاقه ندارند و باید از آن برای رسیدن به سعادت واقعی بهره برد.

در مقابل افرادی هم بودند و هستند که با حرص و علاقه‌ی شدید به مال و ثروت راه انحراف را اختیار کرده و به ورطه‌ی ضلالت گرفتار شدند و عده‌ی زیادی را نیز دنبال خود به بیراهه کشاندند، فرقه‌ی واقفیه از این دسته بود که بسیاری از بزرگان آن با وجود اینکه وکلای امام کاظم علیه‌السلام بوده‌اند و جزء افراد معتبر به حساب می‌آمدند، امّا با شهادت امام کاظم علیه‌السلام با توجه به اینکه اموال زیادی از بیت المال را به صورت امانت در دست داشتند از پرداخت آنها به امام رضا علیه‌السلام به عنوان جانشین امام هفتم علیه‌السلام امتناع ورزیدند و با ایجاد شبهاتی درباره‌ی امام کاظم علیه‌السلام و شهادت آن حضرت توانستند تعدادی را با خود همراه سازند.[9]

4- طرح مسأله مهدویت
اعتقاد به مهدی موعود علیه‌السلام از عقاید مسلّم همه‌ی مذاهب اسلامی است که مبنای آن احادیث متواتری است که از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در این باره وارد شده است. بنابراین اصل اعتقاد به مهدی علیه‌السلام مورد پذیرش همه‌ی مسلمین است، هرچند که در موارد فرعی تفاوت‌هایی میان آنها به چشم می‌خورد.

با وجود آن همه روایات نبوی درباره‌ی صفات و ویژگی‌های مهدی موعود، امّا عده‌ای از آن سوء استفاده کرده و آن را دستاویزی برای رسیدن به امیال و اهداف خود قرار داده‌اند. با توجه به فشار حاکم دولت اموی و شرایط سختی که شیعیان سپری می‌کردند، آنان همواره منتظر یک گشایشی بودند تا این وضعیت خاتمه یابد.

حکومت عباسیان هم در ظلم و ستم خود راه امویان را در پیش گرفت و حتی در این گام هم از بنی امیه جلو افتادند ـ در نتیجه اصحاب ائمه علیهم السلام ـ چشم امید به کسی داشتند تا آنها را از این تنگنا نجات دهد، در چنین وضعیت و شرایطی و در زمان‌های منفصلی گروهی پیدا می‌شدند که مهدویت یکی از ائمه علیهم السلام یا یکی از اصحاب ایشان را قائل می‌شدند و مردم را تحت تأثیر افکار و عقائد باطل خود می‌ساختند.

همین فرقه‌ی کیسانیه خود انشعابی دارد که برخی از آنها به مهدویت محمد بن حنفیه قائل بودند. ناووسیه قائل به مهدویت امام صادق علیه‌السلام ، واقفیه مهدویت امام کاظم علیه‌السلام ، و اسماعیلیه به مهدی بودن اسماعیل معتقد شدند.[10]

5- جریان غلات
با وجودی که مذهب شیعه از جنبه‌های فقهی، سیاسی، اعتقادی، تفسیری و حدیثی و... غنی و قدرتمند بوده است و به تفسیر علامه طباطبائی (ره) و در جمیع شئون دینی از اصول معارف گرفته تا آخر فروع و جزئیات آنها به بحث و انتقاد پرداخت و فرآورده‌های روایتی آنها به حدّ کفایت پاسخ هرگونه سؤال دینی را می‌داد و می‌دهد.[11] امّا این مذهب همواره شاهد یورش‌های دشمنان خارجی و داخلی بوده است که به پیکره‌ی آن ضربات سنگینی وارد نمود.

از جمله این مهاجمان، غالیان می‌باشند که در طول تاریخ لطمات بسیاری را بر شیعه و تشیع بوجود آوردند. غالیان کسانی را گویند که در حقّ امام یا یکی از اصحاب امام راه افراط را پیش گرفته و او را بیش از مقدار بالا برده است. به عنوان نمونه خطاّبیه گروهی منتسب به ابوالخطّاب محمد بن مقلاص اسدی بود که در زمان امام صادق علیه‌السلام می‌زیست، و عقایدی فاسد به امام علیه‌السلام نسبت می‌داد و او را تا حدّخدایی بالا برد و خود مدعی نبوت از طرف وی شد.[12] فرقه‌ی بشیریه (ممطورة) که به محمد بن بشیر منسوب است معتقد بود که امام کاظم علیه‌السلام همان مهدی قائم است و محمد بن بشیر نائب او در زمان غیبت است.[13]

این پدیده در جهان تشیع ضررهای جبران ناپذیری بر شیعه وارد ساخت. اصحاب این جریان افرادی نافذ و مشهور در میان اصحاب ائمه علیهم السلام به شمار می‌آمدند و مردم به دیده‌ی وثاقت و احترام به آنها می‌نگریستند. اینان از موقعیت خود بر ضد ائمه علیهم السلام استفاده کرده و با مطرح کردن عقایدی منحرف توانستند در صفوف شیعیان نفوذ یابند و بسیاری را با خود به گمراهی کشانند.[14]

6- جهل و نادانی
اساساً یکی از علل مهم در نفوذ افکار باطل و عقاید فاسد میان یک گروه وجود جهل در برخی از افراد آن به شمار می‌آید، همین سادگی و جهالت بیش از حدّ موجب شده که عده‌ای به راحتی آن را دستاویزی برای انتقال دادن افکار خود به دیگران قرار داده و از این راه به اهداف سوء خود دست یابند. اینکه غلات توانستند در صفوف شیعیان نفوذ وسیعی یابند و با وجود آن همه آراء و اعتقادات باطل به راحتی افرادی را با خود همراه سازند و شخصیت ائمه علیهم السلام و اصحاب ایشان را مخدوش نمایند به دلیل عدم معرفت کامل مردم نسبت به امامی بود. همین عامل موجب شد تا با وجودی که امام در میان آنها بود او را بالا برده و تا حدّ خدایی برسانند.

درست است که فشار دستگاه حکومتی در این انحراف نقش مهمّی داشت امّا در شرایط آزادی و خارج از اختناق نیز تاریخ شاهد گمراهی بسیاری از شیعیان بود. امام صادق علیه‌السلام بعد از مرگ فرزندش اسماعیل، مراسم تشییع شکوهمندی برای وی تدارک دید و بارها قبل از دفن کفن از صورت او برداشت و به مردم نشان داد و آنها به وفات اسماعیل اقرار کردند، امّا همینکه مراسم دفن پایان یافت عده‌ای در مرگ او به شک افتاده و سپس قائل به مهدویت وی شدند و اینکه او نمرده و هنوز زنده و غایب است.[15]

نتیجه
با توجه به آنچه در این مقاله مطرح شد، نتایج زیر حاصل می‌شود:

1- اصل افتراق در میان بشر امری طبیعی و از قوانین عالم تکوین است.

2- در ادیان هم بنابر شرایط و تفاوت عقول و عصور اختلافاتی در فروع و جزئیات وجود دارد و این امری است طبیعی و ناگزیری.

3- اختلاف میان منتسبین به یک دین خطرناک است و موجب انحراف و گمراهی می‌گردد.

4- اولین اختلاف میان مسلمین در مسأله‌ی امامت است که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ظاهر گردید.

5- انشعاب میان اهل سنّت قبل از انشعاب بین شیعیان وجود داشت.

6- عوامل انشعاب در صفوف شیعه و پیدایش فرقه‌های تشیع بسیار بوده و از مهمترین آنها اختناق و تقیه، عواطف افراطی، حب مال، مسأله‌ی مهدویت، جریان غلات و جهل و نادانی است.

شیعیان باید از این وقایعی که در تاریخ برای مذهب تشیع اتفاق افتاده درس اعتبار بگیرند و علاوه بر بیداری عوامل اتحاد را تقویت نمایند تا بزرگترین عامل تفرقه‌ی امروز که استعمار است را ریشه کن کنند.

منابع
1- اسدآبادی معتزلی، قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، قاهره، مطبعة دارالکتب المضریة، 1962م

2- الأمین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1983م.

3- الأمینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1977م.

4- البروجردی، علی، طرائف المقال، قم، مکتبة المرعشی النجفی، 1410ق.

5- جدیدی‌نژاد، محمدرضا، معجم مصطلاحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، 1424ق.

6- الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر البصائر، [بی‌نا] [بی‌تا]

7- السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق.

8- الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ALMESHKAT.NET

9- الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1405ق.

10- طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پروفسور هانری کربن)، بوستان کتاب، 1387هـ.

11- الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، قم، مؤسسة المعراف الاسلامیه، 1411ق.

12- فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی، 1387ش.

13- القمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، [بی‌جا]، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361ش.

14- المفید، محمد بن النعمان، المسائل الجارودیة، بیروت، دارالمفید، 1993م

15- الموسوعة المسیرة فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، الندوة العالمیة للشباب الاسلامی، Alkashf.net

 

[1]. السیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، دارالاحیاء التراث العربی، ج8، ص538. [2]. الأمین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1983م، ج1، ص23. [3].الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، Almeshkat.net ، ج1، ص53. نیز: فرقه‌ی عثمانیه، بنگرید، الأمینی، عبدالحسین، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العزی، 1977م، ج4، ص63. [4]. الشهرستانی، همان، ص83. [5]. ر.ک: الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر البصائر[بی‌نا]، ص14. نیز: الأمینی، عبدالحسینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1977م، ج11، ص28. [6] . اسدآبادی معتزلی، قاضی عبدالجبار، المغنی، ج8، ص4. [7]. الشهرستانی، همان. [8]. الندوة العالمیة للشباب الاسلامی، الموسوعة المسیرة فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، www.Alkashf.net . [9]. الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبیة، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1411ق، ص68. نیز: الشهرستنی، همان، ص80. [10]. ر.ک: الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405ق، ص37. نیز: البروجردی، علی، طرائف المقال، قم، مکتبة المرعشی، 1410ق، ج2، ص234. [11]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پرفسور هانری کربن)، بوستان کتاب، 1387ش، ص60. [12]. السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق، ص409. نیز: الشهرستانی، همان، ج1، ص106. [13]. الشهرستانی، همان،ص98. [14]. برای اطلاع از جریان غلات، ر.ک: صفری فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی. [15]. البروجردی، همان. نیز: جدید نژاد، محمدرضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، 1424ق، ص20.

أمل الحکیم

 

علل پیدایش فرقه شیطان پرستی

علل پیدایش فرقه شیطان پرستی

علل و عوامل پیدایش شیطان پرستی عبارتند از:

۱٫ باور به تأثیر گذاری شیطان و نیروهای شر در حوادث عالم:

درباره عامل گرایش قبایل بدوی به چندخدایی و پرستش خدایان شیطانی، باید گفت: ادیانی که پیامبران الهی برای بشر می‌آوردند، در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران می‌کوشیدند تا دست خلّاق و روزی بخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند. به دنبال تعالیم انبیا؛ مردم، کشت و زرع، باران، آفتاب و سایر نمودها و پدیده‌های طبیعی را نشانه‌ای از پروردگار و لطف و رحمت او می‌دانستند و همواره می‌کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین‌های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند، اما گاهی خشکسالی می‌شد، یا آفتی، تمام تلاش آنها را از بین می‌برد. در این مواقع، تعدادی به جهت انحراف از تعالیم پیامبران، کم‌کم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات، نیروهای شر و شیطانی هم، در امور جهان دست دراز می‌کنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.

باور به این که شر و شیطان، مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانه‌گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافعشان تأمین نمی‌شود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه‌هایی داشته باشند.[۱]

۲٫ نقش یهود در شیطان پرستی:

شیطانیسم قدیمی و مدرن، هم از نظر تاریخی و تبارشناسی، ریشه در دین یهود دارد و هم از نظر سیاسی و اجتماعی، سران یهودی، به ویژه صهیونیسم، نقش برجسته ای در گسترش و ترویج آیین شیطان پرستی، داشته و دارند که در ذیل به طور خلاصه بیان می شود:

الف. بر اساس آموزه های یهودی و عبرانی، شیطان یک فرشته است که در داستان آدم و حوا (علیهما السلام) به نوعی نقش یک منجی را برای نوع بشر بازی می کند و با راهنمایی آن دو به سمت میوه درخت معرفت، آنها را از باطن امور آگاه و از یوغ بندگی استثمارگونه خداوند رها می نماید!.

به روایت تورات، شیطان در قالب یک مار وارد بهشت شد تا آدم و همسرش را فریب دهد. در اولین کتاب از ۵ کتاب تورات که به سفر پیدایش شهرت دارد، این گونه می خوانیم که «مار از همه حیواناتی که خداوند به وجود آورده بود، زیرک تر بود. روزی مار نزد زن (حوا) آمده، به او گفت: آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوه تمام درختان باغ منع کرده است؟. زن در جواب گفت: ما اجازه داریم از میوه همه درختان بخوریم، به جز میوه درختی که در وسط باغ است. خدا امر فرموده است که از میوه آن درخت نخوریم و حتی آن را لمس نکنیم و گرنه می میریم. مار گفت: مطمئن باش نخواهید مُرد! بلکه خدا خوب می داند زمانی که از میوه آن درخت بخورید، چشمان شما باز می شود و مانند خدا می شوید و می توانید خوب را از بد تشخیص دهید…».[۲]

نکته قابل تأمل در ادامه این روایتگری تورات نهفته است، آن جا که خداوند پس از آن که از سرپیچی آدم و همسرش مطلع می شود و مجازات هایی را برای آنها تعیین می کند، به نوعی کلام شیطان را تأیید نموده و رو به ملائکه خود می گوید: «حال که آدم مانند ما شده است و خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند».[۳]

ب. تصوف یهودی یا کابالا (قبالا)،[۴] آیینی است که به نوع خاصی از ریاضت های یهودیت دلالت دارد. کابالا عمیقاً بر برخی باورهای خرافی؛ همچون جادوگری استوار است و رسماً برای آن تقدس قائل است و این عمده ترین نقطه اشتراک شیطان پرستی در گذشته و حال با مفاهیم کابالایی است. کابالا، بخش رمز آلود و بسیار سرّی دین یهود طی پانصد سال اخیر، محسوب شده و ادعا می شود که عمده تحولات جهان، توسط کابالیست ها دنبال می شود. هم اکنون اصطلاح کابالا، وصف کننده تمرین آیین و دانش محرمانه یهود است. یکی از مسائلی که توانسته از کابالا به شیطان پرستی راه یابد، نماد «پنتاگرام یا ستاره پنج پر» است. این نماد به مثابه ابزاری برای جادوگران کابالیست مورد استفاده قرار می گرفت. نقطه اشتراک دیگر کابالا با شیطان پرستی، دیدگاه جنسی این دو است که در هر دو نحله فاسد، لذت جنسی در اولویت قرار دارد.[۵]

ج. رهبری یهودیان به ویژه صهیونیسم، امروزه با ابزار و امکانات گسترده به ویژه از طریق دنیای کتاب و سینما و اینترنت، تلاش در ترویج همه جانبه این فرقه دارد. امروزه صهیونیست ها با بهره جویی از خلأ معنوی جهان غرب و مبانی مدرنیته، به ترویج عرفان یهودی و به تبع آن شیطان پرستی پرداخته اند.[۶] صهیونیست، اتاق فکر ترویج شیطان پرستی است. صهیونیست، قصد جدی از بین بردن ادیان الهی و تحریف نشده را دارد و شیطان پرستی یکی از بهترین این راه ها می باشد.[۷] نحله های مختلف شیطانی از سوی دو سازمان مهم جاسوسی؛ یعنی سازمان سیا و موساد، سازماندهی، هدایت و تغذیه می شوند. رژیم صهیونیستی از اعضای این گروه ها برای مقاصد شوم سیاسی و جاسوسی بهره می برد، به گونه ای که انجام خشونت بارترین اعمال، به این گروه ها واگذار می شود.[۸]

۳٫ جادوگری:

در سده‏های پایانی قرون وسطی به جهت رشد جادوگری و نفوذ فوق العاده جادوگران در دربارهای اروپایی، پایه‏های گرایش به شیطان پرستی مدرن ریخته شد. جادوگران در آن مقطع زمانی با تشکیل گروه‏هایی به نام «سابات»، علناً مبارزه با مسیحیت و تعالیم مسیحیت را آغاز کرده و اعتراف به ارتباط با شیطان و شیاطین نمودند. [۹]با افزایش نفوذ جادوگران در سطوح بالای حکومتی دولت های اروپایی، کلیسا به شدت با جادوگران به مبارزه پرداخت، ولی افراط کاری های اصحاب کلیسا در برخورد با متهمان به جادوگری، به ترویج و گسترش آن انجامید به نحوی که بعدها جادوگران، آشکارا به ترویج عقاید خود از جمله شیطان پرستی پرداختند. شیطان پرستی جدید، پیروی از مراسمی است که در قرون پیش، آن را به جادوگران و ساحران نسبت می دادند و حیات آن از دیدگاه بعضی نویسندگان غربی، تا حدی وام دار محکومیت های گهگاه کلیسایی و نیز ادبیات و سینمای عامیانه غربی است که توجه به شیطان پرستی را برانگیخته است.[۱۰]

۴٫ تلاش برای جایگزینی اومانیسم:

تلاش برای جایگزینی اومانیسم[۱۱] و نگرش های تجربه گرایانه به جای خدا محوری و نگرش های غیبی، یکی از عوامل پیدایش شیطان پرستی است؛ زیرا محوریت دادن به انسان و امیال و لذات او تنها از راه دین های ساخته و پرداخته دست بشری ممکن خواهد بود و شیطان گرایی یکی از بهترین مسیرها برای رسیدن به این هدف است.[۱۲]

۵٫ افول معنویت حقیقی:

آن گاه که چراغ عالم افروز معنویت حقیقی رو به افول نماید، انواع و اقسام منحرف ترین سراب ها رخ نموده و انسان را به دام خود می کشاند. تعویض جای معنویت و نقش خدا با آموزه های مستعمل و فرسوده امروزی، یکی از علل اصلی شکل گیری گروه های شیطان پرستی بوده است. بنیانگذاران فرقه شیطان پرستی و به خصوص «لاوی»، به صورت جدی تحت تأثیر فلاسفه پوچ گرا و بدون معنویتی؛ همچون «نیچه»[۱۳] بوده‌اند. نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد، چنین می نویسد: «شیطان، بیشترین بینش را راجع به خدا دارد؛ زیرا او از خدا دور می گردد. در حقیقت شیطان، قدیمی ترین دوستدار دانش است». با بررسی این جمله و جملات مشابه، می توان نقاط مشترکی بین او و عقاید لاوی پیدا کرد.[۱۴]


[۱]. ر.ک: پایگاه فرق و ادیان، کلیسای شیطان؛  نگارش، حمید، کژراهه شیطان پرستی، تهیه کننده: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص ۴۱ و ۴۲٫

[۲]. کتاب مقدس، سفر پیدایش؛ ۳: ۱- ۵٫

[۳]. همان، ۲۲٫

[۴]. کابالا تلفظ لاتین «کباله» عبری است؛ به معنای قدیمی و کهن.

[۵]. شناخت و بررسی شیطان پرستی، ص ۵۸، ۵۹ و ۶۲؛ ر.ک: شیطانیسم چیست؟ حوزه نت.

[۶]. کژراهه شیطان پرستی، تهیه کننده: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص ۶۴٫

[۷]. ر.ک: سایت اطلاع رسانی پیرامون فرقه شیطان پرستی my savior.ir.

[۸]. شناخت و بررسی شیطان پرستی، ص ۶۳٫

[۹]. ر.ک: نگارش، حمید، فرقه های نو ظهور (۱) شیطان پرستی، نشریه مربیان، شماره ۳۸، ص ۷۱٫

[۱۰]. کژراهه شیطان پرستی، تهیه کننده: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، ص ۴۴٫

[۱۱]. اومانیسم که در فارسی به انسان گرایی، انسان مداری و مانند آن ترجمه شده، نگرش یا فلسفه ای است که با نهادن انسان در کانون هستی، اصالت را به رشد و شکوفایی او می دهد.

[۱۳]. فردریش ویلهلم نیچه، فیلسوف بزرگ و مشهور آلمانی، که از مشهورترین عقاید وی، نقد فرهنگ، دین و فلسفه امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی درباره ارزش ها و اخلاق بوده است.

[۱۴]. ر.ک: شناخت و بررسی شیطان پرستی، ص ۵۵٫

تاریخ پیدایش اهل سنت و تشیع ؟

تاریخ پیدایش اهل سنت و تشیع ؟




نام اهل سنت از چه زمانی وضع شده و چند اصطلاح دارد؟
1. کاربرد های اصطلاح اهل سنت: این اصطلاح در یکی از معانی زیر به کار می رود:
الف) در مقابل اصطلاح شیعه، یعنی اعتقاد به این که درباره امامت و خلافت نصی از کتاب و سنت وارد نشده و تعیین خلیفه ی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیشوای مسلمانان پس از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به انتخاب مسلمانان واگذار شده است، این معنا بر همه ی فرقه های اسلامی غیر از شیعه منطبق است(1)
ب) در مقابل اهل بدعت، که غالباً با کلمه ای (جماعه) ذکر شده، گفته می شود (اهل سنت و جماعت). این معنا نزد متکلمان اشاعره و ماتریدیه رایج است، آنان خود را اهل سنت و فرقه های دیگر از قبیل قدریه، معتزله، خوارج و حتی شیعه را اهل بدعت نامیده اند(2)چنان که ابو منصور بغدادی آن را به فقهای مذاهب چهار گانه فقهی: حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه و متکلمان صفاتیه تفسیر نموده، و معتزله، امامیه و فرقه های دیگر اسلامی را به (اهل بدعت و هوا) وصف کرده است(3) بغدادی سپس ملاک سنی بودن را ایمان به امور زیر دانسته است:
1- حدوث عالم.
2-یگانگی آفریدگار جهان و صفات کمال و جلال او
3 -نبوت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و عمومیت و خاتمیت نبوت و شریعت او.
4- قرآن اساس و سرچشمه ی شریعت اسلامی است.
5-کعبه قبله مسلمانان است، پس هر کس به امور یاد شده ایمان داشته و بدعتی در دین ایجاد نکند که به کفر بینجامد، سنی یکتاپرست خواهد بود(4)
روشن است که همه ی فرقه های اسلامی به اصول یاد شده، ایمان دارند، بنابر این تنها کسانی از اصطلاح اهل سنت بیرون خواهند بود که عقایدی داشته باشند که به کفر بینجامد، مانند قائلان به تشبیه و تجسیم.
ج) گرفتن ظواهر آیات و روایات و به کار نگرفتن تأویل و توجیه، حتی درباره ای متشابهات قرآن و سنت، در این باره باید از هر گونه اظهار نظر و بیان معنای آیه یا حدیث خود داری کرد، و به اصطلاح قایل به تفویض شد، بنابر این کسانی که درباره ای متشابهات دست به توجیه می زنند، اهل سنت نخواهند بود، این معنا تنها بر عده ای از اهل حدیث و حنبلی ها در قدیم و سلفیه در عصر حاضر منطبق می گردد، چنان چه ابن رجب حنبلی گفته است: طریقه صواب همان است که سلف صالح پیموده اند و آن این که از تفسیر آیات و روایات و بیان چگونگی و ذکر مثال خود داری کرده و در معانی آن ها فرو نرفته اند و در کلمات آنان مطالبی از آن چه در کلمات متکلمان آمده است، یافت نمی شود(5)
د: اعتقاد به افضلیت ابابکر و عمر ومحبت عثمان و علی بن ابی طالب،گفته شده است،سلف چنین طریقه ای داشته اند(6)
تاریخ پیدایش اصطلاح اهل سنت :
در این باره اقوالی ذکر شده است:
1- از کلمات برخی از اهل حدیث و اشاعره استفاده می شود که به نظر آنان این اصطلاح در عصر صحابه معروف بوده است، ولی هیچ گونه شاهدی از حدیث یا تاریخ آن را تأیید نمی کند(7)
2- سهل بن محمد سجستانی رازی در کتاب (الزینه) چنان که در کشف الظنون جزء سوم آمده،تاریخ پیدایش این اصطلاح را عهد و زمان خلفای عباسی دانسته و گفته است: در عصر معاویه گروهی از مسلمانان که هوا خواه عثمان بودند (عثمانیه) نامیده می شدند، و دوستداران علی ـ علیه السلام ـ (علویه) خوانده می شدند و آنان پیش از آن به شیعه معروف بودند، آن گاه در زمان حکومت عباسیان نام علویه و عثمانیه، نسخ گردید، علویه به نام پیشین خود، یعنی شیعه و دیگران اهل سنت نامیده شدند، و این دو نام پس از آن ادامه یافت(8)
3-قول دیگر این است که تاریخ این اصطلاح، به اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم هجری باز می گردد(9)چنان که در رساله ای که عمر بن عبدالعزیز (متوفای 101 هـ) در ابطال نظریه قدر نوشته است، اصطلاح (اهل سنت) به کار رفته است، آن چه از ظاهر کلام عمر بن عبدالعزیز استفاده می شود، اهل سنت به معنای اصطلاحی آن نیست، بلکه مقصود محدثان و ناقلان و عاملان به سنت نبوی است، چنان که گفته است: (تحقیقا شما دانستید که اهل سنت می گفتند: چنگ زدن به سنت راه نجات است(10)
نتیجه و پاسخ: با در نظر داشت این مطلب که قول اول را هیچ گونه شاهدی از حدیث و تاریخ تأیید نمی کند، و در قول سوم این احتمال وجود دارد که، مراد از اهل سنت، اهل سنت به معنای اصطلاحی نبوده، بلکه مقصود محدثان و ناقلان و عاملان به سنت نبوی بوده است، به نظر می رسد قول دوم به واقعیت نزدیک تر است،
بنابر این تاریخ پیدایش اصطلاح اهل سنت درزمان خلفای عباسی بوده، و سه اصطلاح دارد:
1- اهل سنت در مقابل اصطلاح شیعه.
2- اهل سنت در مقابل اهل بدعت.
3- گرفتن ظواهر آیات و روایات و اجتناب از توجیه حتی در متشابهات قرآن و سنت (سلفیه).
پی نوشت:
1- فرق و مذاهب کلامی، قم، 1383، ص171. ربانی گلپایگانی، علی،
2 -ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405ق، ج14، ص 658.
3 -بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دار الآفاق الجدیده، ص6ـ7 و 13.
4-. همان، ص 209.
5- فرق و مذاهب کلامی، همان، ص172 به نقل از اصول السنه، ص 42.
6 -النسفی محمد عمر، شرح العقائد النسفیه، کویته پاکستان، مکتبه رشیدیه، ص108.
7 -فرق و مذاهب کلامی، همان، ص173.
8 -الامین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ج1، ص 19.
9 -بحوث فی الملل و النحل، قم، لجته اداره الحوزه العلمیه، سبحانی 1413ق، ج1، ص 343
10- اصفهانی ابو نعیم احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء، مصر، ج5، ص 346.

ادادمه دارد...........


اهل سنت چه پاسخی دارند ؟




اهل سنت و پیدایش مذاهب .
شکى نیست که در زمان پیامبر(ص ) و پس از ارتحال آن حضرت مذاهبى که اکنون در بین اهل سنت وجود دارد نـبـوده اسـت بلکه از قرن سوم و چهارم به بعد مذاهب گوناگون اعتقادى و فقهى پدید آمد و در اثر عوامل گوناگون سیاسى و مذهبى برخى از مذاهب به رسمیت شناخته شد و برخى دیگر حذف گردید.
چرا های بی پاسخ اهل سنت؟
1ـ چرا بعضى از مذاهب رسمیت یافته و برخى رسمیت نیافت ؟ به چه دلیل باید از مذهب ابوحنیفه یا مالک تبعیت نمود, ایاقرآن فرموده یا سنت ؟ مگر آنان مجتهد نبودند؟ آیا نظر یک مجتهد براى مجتهد دیگر ارزش دارد؟.
2ـ آیا در عصر صحابه مذاهب اربعه وجود داشته یا صحابه هریک به نظر خود عمل کرده و مردم هر منطقه نیز به آنان مراجعه نموده و مسایل دینى خویش را فراگرفته اند؟.تـفـاوت بسیار روشنى بین اهل سنت قرن دوم و سوم یعنى دوران بنى امیه , بنى عباس و در عصر عثمانیه مـیـان اهـل سـنت و عصرحاضر دیده مى شود خواه از دیدگاههاى فقهى یا اعتقادى که با مطالعه تاریخ به خوبى روشن مى شود.
3ـ آیا آنچه در اثر فشار خلفاى ستمگر بنى امیه و بنى عباس و عثمانیه افزوده شده مى توان به عنوان سنت نبوى معرفى نمود؟.
4ـ آیـا آنـچـه گروههایى مانند سپاه صحابه و متعصبین از اهل سنت و وهابیت تبلیغ مى نمایند و به خورد مـردم مـى دهـنـد مى توان اسلام ناب دانست ؟ آیا اهل سنت از سنت نبوى تبلیغ مى کنند یا از سنت اموى و عثمانى ؟.
5ـ آیـا نـامى از مذاهب اهل سنت در زمان پیامبر اکرم (ص ) وجود داشته است ؟ تاریخ و روایات خلاف آن را ثابت مى کند زیرانام اهل سنت از عصر معاویه به بعد پیدایش یافته است ؟.

6ـ آیـا عـقاید اهل سنت نظیر اطاعت از هر سلطان و خلیفه , عقیده به جبر, عدالت همه صحابه , افضلیت بر اساس خلافت ودهها مورد دیگر نتیجه حکومت معاویه و بنى امیه نیست ؟.
7ـ آیا تقلید از فردى که چندین قرن پیش زندگى مى کرده صحیح است ؟.
8ـ چـرا هـر گـروه از مـذهـب خـاصى تقلید کنند که 13 قرن پیش زندگى مى کردند و آنان هیچ گونه امـتـیـازى بـر فـقـها و بزرگان امروزنداشته اند؟ آیا در هر عصرى یک دانشمندان در میان اهل سنت پیدا نمى شود که با اجتهاد صحیح , اسلام را معرفى نموده ومردم را از تعصبات بیجا نجات بخشد و مسایل جدید و نو پدید را بر اساس قرآن و سنت اجتهاد نماید, چنانکه فقهاى شیعه در هر عصرى از این ویژگى برخوردار هـسـتـند؟ آیا صحیح است که در مسایل اعتقادى از عالمى که در قرن سوم و چهارم دیدگاهایى را عرضه کـرده تـقـلـید نمود و در مسایل فقهى از عالم دیگر, در صورتى که از دیدگاه علماى اهل سنت در اصول دین اجتهاد و یقین شرط است ؟ آیا علوم و افکار امروز مانند 13 قرن پیش است ؟ آیا نیازها و احتیاجات جامعه اسلامى امروزمانند قرنهاى پیشین است ؟
وچرا وچرا؟؟؟؟

ادامه دارد............


اهل سنت چه پاسخی دارند ؟




چـرا فـتواى شیخ محمود شلتوت از علماى بزرگ اهل سنت مصر و رییس دانشگاه الازهر مبنى بر جواز تـقلید و پیروى ازمذهب شیعه که بر اساس قواعد علمى و فقهى نظر داده مورد بى توجهى قرار مى گیرد؟ آیا دلیلى جز تعصبات مذهبى دارد؟مگر مذهب شیعه غیر از مکتب اهل بیت است ؟ آیا براى تبعیت از مذهب شـیـعه دلیلى غیر از حدیث ثقلین ـ ((انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى )) ـ لازم است ؟ اگر براى تبعیت از مذاهب اربعه اهل سنت دلیلى نیست , حدیث ثقلین بهترین دلیل برپیروى و رسمیت یافتن مذاهب شـیـعـه مى باشد اگر کتابهاى بزرگان شیعه مورد مطالعه قرار گیرد هرگز دروغها و افترائات به وجود نـمى آید متاسفانه برخى از اهل سنت براى شناخت عقاید یک مذهب به گفته هاى ملاهاى خودشان بسنده مى نمایندآیا مى توان یک مکتب را از این طریق شناخت و درباره اش قضاوت نمود؟.
10ـ اهل سنت و حادثه عاشوراى سال 61ه ق .
بـا تـوجـه به اینکه حسین بن على (ع ) فرزند عزیز فاطمه زهرا و نوه پیامبر اکرم (ص ) بوده و آن حضرت در روایـات فراوانى به دوستى و محبت ایشان تاکید فرموده و با توجه به اینکه حسین بن على (ع ) پس از پدر و بـرادرشـان حـسـن بن على (ع ) افضل زمان خود به شمار مى آمده و همه مسلمانان آن عصر ایشان را قبول داشته اند و به خاطر عمل به دستورات قرآن و جدبزرگوارش که توسط بنى امیه از بین رفته و ستم و فساد سـراسر جامعه اسلامى را فراگرفته بود قیام و انقلاب نمود تا از 23سال زحمت پیامبر بزرگ (ع ) نگهدارى نماید از این رو از تمام مسلمانان استمداد طلبید و آنان را به وظیفه خود هشدار داد وفرمود: ((جدم رسول خدا فرمود: هرکس سلطان ستمگر را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام نماید و عهد وپیمان الـهـى را نـقـض نماید و بر علیه او قیام نکرده و سخن نگوید جایگاه او در قیامت با آن سلطان ستمگر یکى خواهد بود )) اما در این میان گروه خاصى از مسلمانان و مؤمنان کوفه به آن حضرت لبیک گفته و از آن حضرت دعوت نموده و گفتند: ماحاضر نیستیم خلافت ستمگران بنى امیه را بپذیریم با توجه به آنکه اهل سنت جمعیت فراوانى را داشتند:
1ـ چرا آنان به نداى امام حسین (ع ) لبیک نگفتند؟.
2ـ چـرا افـرادى مانند عبداللّه عمر و عبداللّه زبیر و عبدالرحمن ابوبکر و دهها تن دیگر که امام حسین را بر حـق و افـضل مى دانستند لبیک نگفتند و هر کدام در گوشه اى پنهان شدند؟ بلکه برخى از این افراد مانند عـبـداللّه عمر مردم را به بیعت بایزید دعوت مى کردند چنانکه در صحیح بخارى , ج 9, کتاب الفتن باب اذا قال عند قوم شیئا, روایت کرده که عبداللّه بن عمرمردم را از گرویدن به امام منع نموده ودعوت به بیعت با یزید مى کرده است در مسند احمد بن حنبل , ج 2, ص 48 از نافع نیزاین روایت آمده است
3ـ تاریخ نشان مى دهد که اهل سنت در جبهه امام نبودند اگر مى بودند نامى از آنان در زمره شهدا بود!!

11- اگر اهل سنت ادعا مى کنند که باید از سنت نبوى پیروى شود چرا از امامان اهل بیت بویژه امام صادق (ع ) در کـتـابهاى روایى خود روایت نکرده اند؟, در صورتى که از خوارج و نواصب و امویها روایت کرده اند؟ مانند روایت بخارى در کتاب صحیح خود از یکى از خوارج به نام عمران بن خطان .
12- چرا بیشترین روایات خود را از ابوهریره گرفته اند؟ تعداد روایاتى که از ابوهریره نقل کرده اند 5374 عدد است درصورتى که ابوهریره در دو سال آخر حیات پیامبر(ص ) مسلمان شد و پیش از مدتى اندک همراه آن حـضـرت نـبود اما ازحضرت على (ع ) که از کودکى تا لحظه وفات پیامبر(ص ) همراه آن حضرت بوده است تنها تعداد 537 حدیث نقل شده است ؟.
حـضـرت على (ع ) در پنج سال حکومت خودش بهترین خطبه ها و سخنرانیها را داشته و به تبیین و تفسیر اسلام و سنت نبوى پرداخته اما در صحیح بخارى و مسلم اثرى از آنها دیده نمى شود!.
13- مـگـر پـیامبر(ص ) نفرمود: ((انا مدینة العلم و على بابها)) و یا ((انا دارالحکمة و على بابها)) و در جاى دیگر فرمودند: ((على مع الحق و الحق مع على )), آیا باز هم على (ع ) مظلوم نیست ؟.
14- آیـا عـلـى از مصادیق آیه تطهیر و مباهله نیست ؟ آیا امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه زهرا(س ) مصداق آیات مذکور نیستند؟ .
15- آیا معناى دوست داشتن اهل بیت پیامبر(ص ) این است ؟ دوست داشتن از دو راه ثابت مى شود یکى اظهار آن در مـجامع علمى و اعتقاد به آنها و دیگر پیروى و تمسک به آنان در گفتار و کردار, ((ان تمسکتم بهما لـن تضلوا ابدا)), آیا مودت عترت واهل بیت تنها زبانى است و قلبى نیست ؟ یا معناى آن , همان چیزى است که در حدیث ثقلین آمده است یعنى در همه چیز به خاطر گمراه نشدن به آنها تمسک کردن یعنى به نظر آنها معتقد بودن و عمل کردن ؟.
16- آیـا صـحـیـح است مسلمانان به سوى کسانى سوق داده شوند که عداوت و دشمنى اهل بیت را داشتند مانند معاویه ؟ آیااین روش به معناى جنگ با اهل بیت نیست ؟

ادامه دارد............


.. و مهمترین سوال تاریخی بی پاسخ اهل سنت؟؟؟




17- اگر علی ومعاویه هر دو به حق بودند ؟ چرا با هم جنگیدند ؟ واگر علی به حق بود چرا اهل سنت معاویه را خال المومنین و از صحابه میدانند؟
واگرمعاویه به حق بود چرااهل سنت علی را خلیفه چهارم میدانند ؟
وچرا اگر هر دو به حق بودند چرا فرزند معاویه فرزند علی را کشت ؟ وچرا وچرا؟


مناظره امام حسین(ع) با عمر بن خطاب




روزی عمربن خطاب روی منبر پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته، و برای مردم سخنرانی می‌کرد؛ در ضمن سخنان خود، یاد‌آور شد که من بر جان و مال مؤمنان ولایت دارم.
امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ از گوشه مسجد، خطاب به عمر فرمود:
«اِنْزِل أیُّها الْکَذّابُ عن مِنْبَرِ أبی رَسولِ اللهِ ـ صلی الله علیه و آله ـ لامِنْبَرِ أبیکَ
«مرد دروغگو از منبر‌یکه تعلق به پدرم رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ دارد، و ربطی به پدرت ندارد پایین بیا»
عمر گفت:«حسین! آری بجان خودم سو‌گند که این منبر از آن پدر توست نه پدر من، اما چه کسی این سخن را به تو آموخته؟ حتماً پدرت علی این کلمات را به تو یاد داده است؟!.»
حضرت فرمودند: «اگر بفرمان پدرم سخن بگویم و فرمان پدرم را اطاعت کنم. بجان خودم سوگند که او هدایتگری راستین است و بوسیله او هدایت خواهم شد؛ پدرم علی ـ علیه‌السّلام ـ طبق پیمانی که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ بوسیله جبرئیل و از جانب خداوند آورده است، بر گردن مردم بیعت دارد، و جز افرادیکه منکر کتاب خدا هستند کسی نمی‌تواند این بیعت را انکار نماید، مردم ازاین بیعت و پیمان الهی قلباً آگاهند؛ امابا ز ً آنرا انکار می‌کنند. وای بر آنان که حق ما اهلبیت را انکار می‌نمایند، اینان چگونه با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ روبرو خواهند شد با آنکه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بر آنان غضبناک خواهد بود، و برای خو‌یشتن عذابی سخت در پیش دارند؟»
عمر به آن حضرت گفت:«ای حسین! هر کس حق پدرت را انکار کند لعنت خدا بر او باد، لکن بدان که مردم، ما را به حکومت گماشتند و ما نیز این حکومت را پذیرفتیم، اگر مردم پدرت را امیر خود می‌ساختند، ما نیز فرمان می‌بردیم.» حضرت به او گفت:
:یَا بْنَ الخَطّاب! فاَیُّ النّاسِ اَمَّرَک عَلی نفْسِهِ قَبْلَ اَنْ تُؤمَّرِ اَبابَکْرِ عَلی نَفْسِکَ لِیُؤَمِّرَکَ علَی النّاسِ بلاحُجَّهٍ مِنْ نبیٍّ وَ لا رِضیً مِنْ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله .
ای پسر خطاب! پیش از آنکه تو ابوبکر را بر خویشتن امیر سازی، تا او هم در مقابل، بدون هیچ‌گونه مدر‌کی از طرف پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، و بدون رضایت اهل بیتش، تو را بر مردم امیر سازد، کدام مردم ترا بر خود امیر کرده بودند؟
فَرِضاکُمْ کانَ لُمِحَمَّدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ رِضیً وَ رِضیَ اَهْلِهِ کان سَخَطاً!
اای عمر!آیاتو چنین می‌پنداری که رضایت تو موجب خوشنودی حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است، اما خشنودی اهل بینش موجب غضب او خواهد بود؟!
أما وَالله لَوْ اَنَّ لِلّسانِ مَقالاً یَطولُ تَصْدیقُهُ وَ فِعْلاً یُعنیهِ المُؤمِنونَ لَما تَخَطََّبْتَ رِقابَ آلِ مُحَمَدٍ ـ صلی الله علیه و آله ـ وَ صِرْتَ الحاکِمُ عَلَیْهُمْ بِکِتابٍ نُزِّل فیهِم لا تَعْرِفُ مُعْجَمَهُ وَ لا تَدْری تَأویلَهُ، اِلاّ‌سَماعُ الاذانِ.»
به خدا سوگند اگر زبانم باز بود که حقایق را بگویم، و مردم نیز حقایق را تصدیق می‌نمودند، و افراد با ایمانی بودند که وارد عمل شوند تو نمی‌توانستی روی منبری که مربوط به خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ است قرار‌گیری، و روی سر آنان به سخنرانی پردازی، و با قرآنی که در این خاندان نازل گشته است بر آنان حکومت کنی، با اینکه کلمات و حروف قرآن را از یکدیگر نمی‌‌شناسی و جز مسمو‌عاتی اندک از تفسیر و تأویل آن سر در نمی‌آوری.
الُمخْطِیءُ وَ المُصیبُ عِنْدَکَ سَواءٌ، فَجَزاکَ الله جزاءَکَ، وَ سَألَکَ، عَمّا أحْدَثْتَ سؤالاً خفیّاً»[1] در بی کفایتی تو همین بس که بین خطا‌کاران و پاکان فرق نمی‌گذاری، خداوند ترا بسزای کرده‌هایت برساند، و درباره این همه بدعت‌ها که بنیان گذاشتی، سخت مورد بازپرسی‌ات قرار خواهد داد.
پی نوشت:

1- تاریخ ابن عساکر


تاریخچه‌ شیعه




شیعه‌‌ امامیه
شیعه در لغت و اصطلاح
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود،
یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی،
و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر(1)
و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است(2)
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السلام ـ،
نخست، از طرف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی که از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است. چنان که سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در تفسیر آیه‌ :ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه» (بیّنه / 7) اشاره به علی ـ علیه السلام ـ کرده و فرموده‌اند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.(3)
فرقه های شیعه :
فرقه‌های اصلی شیعه که هم اکنون نیز موجودند عبارتند از: شیعه‌ اثنا عشریه، شیعه‌ی زیدیّه، و شیعه‌ی اسماعیلیه، درباره‌ی ‌هر یک از آن‌ها در فصلی جداگانه، به اختصار بحث خواهیم کرد. موضوع بحث در این فصل، شیعه‌ اثنا عشریه است.
وجه تسمیه
اکثریت شیعه، را شیعه‌‌ امامیه یا اثنا عشریه تشکیل می‌دهد،‌از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دوازده نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند. نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از:
1ـ علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ 2ـ حسن بن علی ـ علیه السلام ـ 3ـ حسین بن علی ـ علیه السلام ـ 4ـ علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ (امام سجّاد) 5ـ محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السلام ـ ) 6ـ جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السلام ـ ) 7ـ موسی بن جعفر (امام کاظم ـ علیه السلام ـ ) 8ـ علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السلام ـ )9ـ محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السلام ـ ) 10ـ علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السلام ـ ) 11ـ حسن بن علی (امام عسکری ـ علیه السلام ـ ) 12ـ ‌حجه بن الحسن (مهدی موعود ـ عج ـ).
شیعه‌ی اثنا عشریه بر مسئله‌ی‌ امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی می‌داند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسین می‌داند. با توجه به این عقاید ویژه درباره‌ی امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ عقیده دارند درباره‌ی شیعه‌ی گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّ جلّی، و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ می‌داند..(4)
پی نوشت :
1- الشیعه القوم الذین تجتمعوا علی امر، و کل قوم اجتمعوا علی أمر فهم شیعه، و کل قوم أمرهم واحد یتبع بعضهم رأی بعض هم شیع. لسان العرب، کلمه‌ی شیع، المیزان، ج17، ص147.
2- اوائل المقالات، ص35، الملل و النحل، ج1، ص146.
3- الدر المنثور، ج8، ص589، ط دارالفکر. نیز به الغدیر، ج2، ص57ـ58 رجوع شود.
4- اوائل المقالات، ص38

ادامه دارد.........


تاریخ پیدایش تشیّع




..گرچه، در عصر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ درباره‌ی‌ پاره‌ای از مسایل، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد،(1)ولی فرقه‌ها و دسته‌بندی‌هایی که بعدها پیدا شد، در آن زمان وجود نداشت. ولی پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اختلافاتی پدید آمد که سبب پیدایش فرقه‌های مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی که در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد، مربوط به مسئله‌ی خلافت و امامت بود که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرد.
یک دسته معتقد بودند که امامت، همانند نبوت، منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است که معصوم از خطا و گناه باشد، و این صفت را جز خداوند کسی نمی‌داند، بنابراین راه تعیین امام نصّ الهی است که در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام مسلمین است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه،‌ اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده‌ی شیعه ـ خصوصاً شیعه‌ی امامیه ـ در مسئله‌ی امامت است.
دسته‌ی دیگر ـ که در رأس آن‌ها ابوبکر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای خود جانشین تعیین نکرده است،‌ و این کار را به مسلمانان واگذار کرده است. بر این اساس، و با توجه به اهمیت مسئله‌ی خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یک اقدام شتابزده - در شرایطی که حضرت علی ـ علیه السلام ـ و عده‌ای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مشغول بودند ـ عده‌ای از مهاجران و انصار در سقیفه‌ی بنی ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهایی که در مورد خلیفه‌ی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ میان آن‌ها مطرح شد، سر انجام با ابوبکر به عنوان خلیفه‌ی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیعت کردند، و چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام و جهان به گونه‌ای بود که امام علی ـ علیه السلام ـ و هواداران او، برای اثبات عقیده خود و عملی ساختن آن، به اقدامات عملی و خصمانه دست می‌زدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی می دید، امام علی ـ علیه السلام ـ مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید، و گرچه در مواقع مناسب، دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان می‌کرد، ولی از درگیریهای خصومت آمیز خودداری کرد، و در هدایت و پیشبرد جامعه اسلامی، از هیچ گونه کوشش و تلاشی خودداری نمی‌کرد.
و در حل مشکلات، دستگاه خلافت را یاری می‌نمود. تا آنجا که از خلیفه دوم نقل شده که هفتاد بار گفته است :اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد» و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله‌ی دشواری که علی بن ابی طالب حضور ندارند، باقی مگذار(2)
در هر حال، شیعه به عنوان پیروان علی بن ابی طالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پدید آمد. البته روایاتی نیز یافت می‌شود که لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر چهار تن از صحابه اطلاق می‌شد که عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر(3)این افراد از جمله کسانی هستند که در مسئله‌ی خلافت و امامت، علی ـ علیه السلام ـ را خلیفه‌ی بلافصل پیامبر می‌دانستند با این وصف، و با توجه به این که نظریه‌ی ‌شیعه در مسئله‌ی امامت به نصوص کتاب و سنّت مستند گردیده است، می‌توان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یک مذهب، پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ موجودیت یافت.
پی نوشت:
1-ر.ک. النص و الاجتهاد، تألیف امام شرف الدین
2- ر.ک. الغدیر، ج1

3- فرق الشیعه، ص17ـ18، اعیان الشیعه، ج1، ص18ـ19.


شیعه در عصر خلفای راشدین!!




نخستین مرحله از تاریخ سیاسی و اجتماعی شیعه با رحلت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آغاز می‌شود و تا شهادت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ ادامه می‌یابد. در آغاز این دوره مسأله‌ خلافت و امامت به عنوان مهم‌ترین مسأله‌ سیاسی و دینی در دنیای اسلام مطرح گردید و در پی اختلافاتی که در این باره پدید آمد شیعه به عنوان گروهی از مسلمانان که در مسأله‌ی امامت به نصب و نصّ نبوی قایل بودند نمایان شدند. و از سوی دیگر جمعی از مهاجران و انصار که در سقیفه‌ی بنی‌ساعده گرد آمده بودند تا در مورد خلیفه‌ی پیامبر و پیشوای مسلمانان تصمیم‌گیری کنند،
پس از مجادلات و بحث‌هایی که میان آنان درگرفت، اکثریت آنها با ابوبکر به عنوان خلیفه‌ی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و رهبر جامعه‌ی اسلامی بیعت کرند. بدین ترتیب ابوبکر زمام امور را در دست گرفت و دو سال و هفت ماه عهده‌دار این امر بود.
در ابتدای این دوره امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و معتقدان به امامت آن حضرت از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در موارد و مناسبت‌های مختلف به تبیین دیدگاه خود پرداختند. به نقل ابن قتیبه، به دستور ابوبکر امام علی ـ علیه السلام ـ را احضار کردند و از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند.
امام علی ـ علیه السلام ـ به آنان فرمود: انا احقّ بهذا الامر منکم، لا ابایعکم و انتم اولی بالبیعه لى (1) من از شما به امر خلافت و رهبری سزاوارترم، من با شما بیعت نمی‌کنم، شایسته‌تر این است که شما با من بیعت کنید.
در این هنگام عمر و ابو عبیده بن جرّاح خطاب به امام علی ـ علیه السلام ـ سخنانی گفته و از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند، ولی امام ـ علیه السلام ـ بار دیگر این مطلب را که خلافت و امامت حق او و اهل‌بیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ است را به آنان یادآور شد و فرمود: فو الله یا معشر المهاجرین، لنحن احقّ الناس به، لأنّا اهل البیت و نحن أحقّ بهذا الأمر منکم ما کان فینا القاریء لکتاب الله، الفقیه فی دین الله، العالم بسنن رسول الله، المضطلع بامر الرعیه، المدافع عنهم الامور السیّئه، القاسم بینهم بالسویّه، و الله، انه لفینا، فلا تتبعوا الهوی فتضلّوا عن سبیل الله، فتزدادوا من الحق بعداً(2) ای گروه مهاجران، به خدا سوگند، ما خاندان سزاوارترین مردم به امر خلافت و رهبری امت اسلامی هستیم. تا وقتی که در میان ما قاری قرآن کریم فقیه در دین خدا، عالم به سنت‌های رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ، توانمند در امر رهبری مردم، و مدافع آنان در ناملایمات، تقسیم کننده‌ی بیت المال در بین آنان به طول یکسان وجود داشته باشد؛ سوگند به خدا که چنین فردی در میان ما خاندان رسالت وجود دارد. پس از هوای نفس پیروی مکنید که گمراه شده و از حق دور خواهید شد.
پیروان و هواداران امام علی ـ علیه السلام ـ نیز در گفتگویی آشکار و روشنگر با ابوبکر اعتقاد خود را در مورد خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ بیان نمودند.
شیخ صدوق نام دوازده تن از مهاجران و انصار که در مورد امامت علی ـ علیه السلام ـ ، با ابوبکر به احتجاج پرداختند را نقل کرده است(3)البته از عبارت وی به دست می‌آید که احتجاج کنندگان منحصر در دوازده نفر نبودند، زیرا پس از ذکر نام آنها گفته است: «و غیرهم» در پایان نیز پس از اشاره به سخنرانی زید بن وهب گفته است: «فقام جماعه بعده فتکلّموا بنحو هذا». این گروه نخست با یکدیگر به مشورت پرداختند. نظر برخی از آنان این بود که هرگاه ابوبکر بر فراز منبر بالا رفت، او را از منبر فرود آورند، ولی عدّه‌ای دیگر این روش را نپسندیدند، و سرانجام تصمیم گرفتند با امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ در این باره مشورت کنند. امام ـ علیه السلام ـ آنان را از برخورد عملی و خشونت‌آمیز با ابوبکر بر حذر داشت. و یادآور شد که چنین برخوردی در آن شرایط مصلحت نیست.
پی نوشت:
1- الامامه و السیاسه: ج1 ص 18
2-همان، ص19
3- شیخ صدوق، الخصال، ابواب اثنی عشر، حدیث 4

ادامه دارد........


گسترش تشیع در عصر امویان




با وجود همه اختناق ها و ظلم و ستم هایی که در عصر امویان بر شیعیان وارد شد، گسترش تشیع متوقف نشد، زیرا مظلومیت خاندان پیامبر، موجب تمایل قلوب مردم به سوی آنان می شد و همواره افراد جدیدی به سلک شیعیان در می آمدند. این مطلب در اواخر دولت اموی کاملاً مشهود است. توسعه تشیع در عصر اموی مقاطعی داشته است که هر مقطع مشخصه ویژه خود را دارد که به سه عصر و مرحله کلی می توان تقسیم کرد:
الف: از سال 40 هـ تا 61 هـ ، عصر امام حسن و امام حسین ـ علیه السّلام ب: از سال 61 هـ تا حدود 110 هـ ، عصر امام سجاد و امام باقر ـ علیه السّلام ـ .
ج: از سال 110 هـ تا 132 هـ ، تا پایان حکومت امویان، عصر امام صادق ـ علیه السّلام
الف ـ عصر امام حسن و امام حسین ـ علیهم السلام ـ
از زمان امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ ، به تدریج شیعه شکل حزبی و گروهی به خود می گیرد و صف شیعیان کاملاً مشخص می شود.
بدین جهت امام حسن ـ علیه السّلام ـ در صلح نامه، یکی از موارد صلح را تأمین امنیت شیعیان پدرش قرار می دهد و این که نباید متعرض آنان شوند(1) شیعه به تدریج تمرین می کند که اطاعت از امام، منوط به حاکمیت بالفعل امام نیست، لذا هنگام بیعت با امام حسن ـ علیه السّلام ـ ، آن جناب شرط می کند که باید در جنگ و صلح از ایشان اطاعت کنند.
همچنین مشخص می شود لزوماً مساوی با حاکمیت نیست و حاکم جوری چون معاویه نمی نواند امام و واجب الاطاعه باشد چنان که امام در خطبه ای که بعد از صلح در مسجد کوفه، به اصرار معاویه و در حضور او ایراد کرد، فرمود:
«خلیفه کسی که به کتاب خدا و سنت پیامبر عمل کند و کسی که کارش ظلم است، نمی نواند خلیفه باشد بلکه پادشاهی است که ملکی به دست آورده، مدت کمی بهره مند می شود بعد لذتش قطع می گردد، ولی باید حساب پس دهد(2)
از دیگر خصوصیات جامعه تشیع در این مقطع، اتحاد و یک پارچگی شیعه است که از موقعیت رهبران شیعه ناشی می شود. تا شهادت امام حسین ـ علیه السّلام ـ هیچ انشعابی در شیعه نمی بینیم. حسنین ـ علیهما السّلام ـ در میان مسلمانان دارای موقعیتی بودند که هیچ یک از ائمه طاهرین بعد از آنها، جایگاه آن دو بزرگوار را نداشتند. اینان تنها ذریه پیامبر بودند. امیرالمؤمنین در جنگ صفین هنگامی که دید امام حسن ـ علیه السّلام ـ با سرعت پیش می رود، فرمود:
«به جای من شما این جوان را نگه دارید(از پیکار او جلوگیری کنید) تا مرا در هم نریزد، که من حریص هستم این دو جوان (حسن و حسین ـ علیهم السّلام ـ )کشته نشوند؛ زیرا با مرگ آن دو نسل پیامبر قطع می شود(3)
حسنین ـ علیهما السّلام ـ در میان صحابه پیامبر نیز احترام خاصی داشتند. این مطلب در بیعت مردم با امام حسن ـ علیه السّلام ـ روشن می شود که صحابه پیامبر خلافت آن حضرت را پذیرفتند و هیچ اعتراضی نکردند؛ لذا در خلافت امام حسن ـ علیه السّلام ـ جز از طرف شام مشکلی نمی بینیم. آنگاه که حضرت صلح کرد و خواست از کوفه خارج شود و به مدینه برگردد، مردم به شدت می گریستند، در مدینه نیز از گزارشی که یکی از قریشیان به معاویه می دهد جایگاه آن حضرت روشن می شود؛ مرد قریشی در گزارش خود به معاویه چنین نوشته بود: یا امیرالمؤمنین! حسن نماز صبح را در مسجد کوفه می خواند و بر سجاده اش می نشیند، تا این که خورشید طلوع کند. آنگاه به ستونی تکیه می دهد، هر کس در مسجد باشد، به خدمتش می رسد و با او گفت و گو می کند تا آفتاب بالا آید، و دو رکعت نماز می گزارد و بر می خیزد و می رود و از حال همسران پیامبر جویا می شود و بعد به منزلش می رود..(4)
امام حسین ـ علیه السّلام ـ نیز مانند برادر بزرگوارش از احترام بالایی برخوردار بود. به طوری که حتی عبدالله بن زبیر، دشمن یر سخت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ، نمی توانست اما حسین ـ علیه السّلام ـ را انکار کند. تا آن جناب در مکه بود، مردم توجهی به ابن زبیر نداشتند و کار او بالا نمی گرفت، لذا دوست داشت که امام هر چه زودتر از مکه برود. از این رو به امام حسین ـ علیه السّلام ـ عرض می کرد:
«اگر من نیز مثل تو جایگاهی در عراق داشتم، به سرعت به آن جا می رفتم».
موقعیت آن حضرت طوری بود که با بیعت نکردنش، حکومت یزید زیر سؤال می رفت؛ بدین سبب آنان این قدر در بیعت ایشان اصرار داشتند.
این دو بزرگوار در میان بنی هاشم احترام و جایگاه ویژه ای داشتند، طوری که هیچ یک از بنی هاشم در زمان آنان نه تنها داعیه رهبری نداشت، که حتی سروری بنی هاشم را نیز هیچ وقت ادعا نمی کرد. هنگامی که امام حسن ـ علیه السّلام ـ بر اثر سم معاویه از دنیا رفت، ابن عباس در شام بود. معاویه به او گفت:
«ابن عباس، حسن وفات کرد و تو سرور بنی هاشم شدی». ابن عباس گفت:«تا زمانی که حسین هست نه.(5)
حتی ابن عباس با آن موقعیت علمی و سیاسی که داشت و حبرالام؟؟؟ه و مفسر قرآن بود و از لحاظ سنی هم از اما حسن و امام حسین ـ علیهما السّلام ـ بزرگ تر بود، به آنان خدمت می کرد. مدرک بن ابی زیاد نقل می کند:
«ابن عباس مرکب حسن و حسین ـ علیهما السّلام ـ را آماده کرد و رکاب آنان را گرفت تا سوار شدند. گفتم: تو چرا رکاب آنان را می گیری، در حالی که از آنان مسن تر هستی. گفت: احمق! نمی دانی اینها چه کسانی اند؟ اینان فرزندان رسول خدا یند. آیا نعمت بزرگی نیست که خدا به من توفیق داده تا رکاب آنان را بگیرم.(6)
پی نوشت:
1-ابن آشوب شهر آشوب. مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 33.
2- ابوالفرج اصفهانی. مقاتل الطالبیین، ص 82،
3- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 168، ص 660.
4- انساب الاشراف، ، ج 3، ص21.
5-مسعودی، علی بن الحسین. مروج الذهب، ، ج 3، ص 9.

6- ابن آشوب . مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 400.


مقالات



خلاصه آمار

مجموع نمایش‌ها۲۹۶۳۶۴ نمایش‌های امروز۱۸۸ نمایش‌های دیروز۱۱۷۵ مجموع مطالب۳۹۱ عمر سایت۱۲۵۵ روز

1)                آثار تقوا در قرآن

2)               آثار گناه

3)              آخرین بُت

4)              آخرین جنگ جهانیِ حق آغاز شود

5)              آداب زیارت

6)               آزمایش الهی

7)              آسیب‌‌ها و چالش‌های فرا روی انقلاب اسلامی

8)              آشنایی با برخی مذاهب اسلامی قسمت اول تا سوم

9)               آهنگر نسوز

10)            آهنگ معجزه آسا

11)            آیات اجتماعی

12)           آیاتی درباره تفکر

13)          احادیثی درباره تفکر

14)          احکام استفاده از ماهواره

15)          احکام ریش

16)           احکام شکل ظاهری

17)          احکام عزاداری

18)          احکام مالیات و عوارض

19)           اختلافات

20)           اختلاف قرائت‌ها و مسئله تحریف

21)           ارمنی بادمجان ـ آنجا که باید حساس باش

22)         ازدواج طلایی

23)        از قاشق‌ زنی تا کودتا!

24)         از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت اول

25)         از لخت شدن تا لخت شدن ـ قسمت دوم

26)         از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت سوم

27)        از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت چهارم

28)        از نشانه‌های محب واقعی

29)         استدراج

30)          استدراج ـ نعمت و بلا

31)          اشتراکات من و یک سوسک

32)        اشعار محرم

33)       اشعار وداع رمضان

34)        اعتراف‌نامه ـ قانون‌های شهید سید مجتبی علمدار

35)        اعقاب هند جگرخوار

36)        أَ فِى اللَّهِ شَکٌّ

37)       أَکْیَسِ الْکَیِّسِینَ وَ أَحْمَقِ الْحُمَقَاءِ

38)       اگر او را درک می‌کردم

39)        امید من

40)          انسان آزاد آفریده شده است ـ انسان آزاد آفریده نشده است

41)          أَنْکَرَ الْأَصْواتِ

42)         انگشت‌سوزی‌

43)        اهمیت مطالعه کتب شهید مطهری

44)        اول ناهار بعد از نماز

45)        این بار سر (شعر)

46)         این ذکر یقیناً اثر دارد

47)        این ره بدون راهبر مرو

48)        با ارزش‌تر از آزادی؟!

49)         با این روش راحت بخواب

50)          با پسری لواط نمودم پاکم کن

51)          بازگشت به فطرت

52)         با وجود قرآن، چه نیازى به احادیث و روایات داریم؟

53)        بحثی پیرامون هدایت و ضلالت در قرآن

54)        بحثی کوتاه در مبانی ولایت فقیه

55)        برابری جنسیتی زنان 1

56)         برخی اشکالات عزاداری‌های جدید

57)        برده‌های قرن 21

58)        بررسی سه روایت مهم در موضوع ولایت فقیه

59)         بررسی شکل‌های مختلف عزاداری

60)           بررسی فقهی استفاده از کالای خارجی

61)           برکت ادرار بشر حافی

62)         بدعت چیست؟ بدعت‌گذار کیست؟ مصادیق بدعت کدام است؟

63)        بسیجی پیشرو

64)         بصیرت

65)         به آسمان رود و کار آفتاب کند ـ حکایت یک شعر

66)         به به چه نمازی !

67)        به تو پناه می‌برم

68)        بهشت من همه در صورت علی پیداست

69)         بهلول نباش

70)          بیماری دوری از ...

71)          پاسخ به تمام شبهات احکام

72)        پاسخ به مهم‌ترین شبهات وهابیت ـ توسل، شفاعت، تبرک، زیارت قبور

73)       پرومتئوس ـ الحاد مدرن

74)        پنج گنج

75)        پیشرفت‌های ما و خصومت غرب

76)        پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم شیعه بودند یا سنی؟

77)       پیمان یاران مهدی

78)       پیوند میان اقتصاد و فرهنگ در قرآن

79)        تئوری نفوذ ؛ راهبردها و راهکارهای مقابله

80)          تحدی قرآن

81)          ترک گناه و قبولی در دانشگاه اصلی

82)        تصاویر مربوط به عبدالکریم سروش

83)       تفاوت سعادت طلبی با شهادت طلبی

84)        تقوای اجتماعی و ملی

85)        تعدد زوجات پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم

86)        تمرکز حواس

87)       تنها راه سعادت دنیا و آخرت

88)       توبه حسن لاته

89)        توکل بر خدا ـ مطلب نشریه شمیم

90)           توکل و چگونگی درخواست از خداوند

91)           توکل و شرک

92)         ثواب مجلس علم

93)        ثواب هزار شهید

94)         جریمه‌ی چهار ساله

95)         جلباب و خمار چیست ؟

96)         جنایت ساربان

97)        جنبه های مختلف اعجاز قرآن

98)        جو زده نشو !

99)         جهاد اقتصادی

100)        چادرت ارزش است، باور کن (شعر)

101)        چالش‌های امر به معروف و نهی از منکر

102)       چرا بگوییم امام...؟

103)      چرا حجاب ؟

104)      چرا قرآن تحریف نشد؟

105)      چرایی یک اشتباه

106)       چگونه امت‌ها تبدیل به ملت‌ها شدند؟

107)      چگونه شراب حلال شد

108)      چگونگی کار فرهنگی

109)       چگونه مرثیه بخوانیم

110)        چند نکته درباره پوشش، لباس و...

111)        چهارده حدیث دربارهی تربیت فرزندان

112)       چهار گروه در سَقَر

113)      چهل اثر دعا برای تعجیل در ظهور امام عصر ارواحنا له‌ا‌لفدا

114)      چهل حدیث از امام حسن عسگری علیه‌السلام

115)      چهل روش موثر برای ترک خود ارضایی (استمنا)

116)       چهل نکته درباره نماز جماعت و حضور در مسجد

117)      چه‌ها که نکشیدم ـ شرح گوشه‌ای از رنج‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام

118)      حجاب با ارزش ترین گنجی که به دست آوردم

119)       حد مصافحه

120)       حرف‌های خوب کوروش؟ حرف‌های خوب زرتشت؟

121)       حروم سواری

122)     حد مصافحه

123)    حدیث حیا ـ شعر

124)      حقایق انتخابات

125)     حق با اکثریت است ؟

126)     حق تنبیه زنان برای مردان

127)    حق نماز

128)    حقیقت مرگ

129)     حکمت و دلیل احکام

130)      حماسه سازان

131)      خدا عذاب نمی‌کند؟!

132)    خدای غریب (شعر)

133)   خرافه‌ای در مسئله احیای دین

134)     خصال شیخ صدوق

135)    خلبان شهید بابایی و مدیریت شهوت

136)    خوردنی‌های مرتبط با نیروی جنسی

137)   خوف و رجا

138)   خیاط پاک

139)    داستان حیرت‌انگیز برصیصاى عابد

140)      درباره " حسین حاج فرج الله دبّاغ " (عبدالکریم سروش)

141)      در تحول روزگار

142)     درس فشرده ولایت فقیه

143)    درک محرم و معرفت امام حسین علیه‌السلام

144)    در نماز از ساهون نباش

145)    درباره سند 2030

146)     دروغگویان محبت خدا

147)    ده مانع استجابت دعا

148)    دیروز شیطان را دیدم

149)     دیدار شیخ حسن با امام زمان عج

150)      دیکتاتوری نعلین؟؟؟!!!

151)      دین دل بخواهی؟! ـ و تذکری به برهنه شدن در عزاداری

152)     دین دل بخواهی 2

153)    دین واحد

154)    ذبح مشروعه ـ مروری بر اتفاقات مشروطیت و شهادت شیخ فضل‌الله نوری

155)    رابطه‌ی موسیقی با اراده و عزم

156)     راضی بودن به روزی اندک

157)    راه غلط جذب

158)    راهنمای فتاوا ـ مقایسه اختلاف فتوای امام خمینی رحمت الله علیه با امام خامنه‌ای مد ظله‌العالی

159)     راه‌های تقویت حافظه

160)       راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت اول

161)       راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت دوم

162)     راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت سوم

163)    راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت چهارم

164)     راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت پنجم ـ پی‌نوشت‌ها

165)     راه‌های کنترل شهوت یا چگونه عفیف باشیم ـ قسمت ششم ـ فایل‌های صوتی

166)     راه‌های کنترل غضب

167)    ربناهای قرآن

168)    ردّ مظالم

169)     رسوایی

170)      روزی که ایمان سودی ندارد

171)      روش خطابه و سخنوری

172)    روضه خوانی یعنی دروغ خوانی

173)   رفتار کریمانه موجب نجات است

174)    ریش

175)    زنان و عطر

176)    زنجیر تفکر

177)   زیارت ناحیه مقدسه

178)   زیور ابلیس ـ شناخت عوامل و راه‌های درمان بیماری روحی تکبر

179)    سابقه اختلافات مرزی ایران با همسایگان غربی

180)      سبک زندگی ـ قسمت اول ـ اصول و مبانی

181)      سرخی من ربطی به تو ندارد ـ بحثی درباره چهارشنبه سوری

182)    سروش و قانقاریای اخلاقی

183)   سگ

184)    سلام 3003 فرشته در شب جنگ بدر به امیرالؤمنین علی علیه‌السلام

185)    سنگ پرانی برای گریه

186)    سید بحرالعلوم و عزادارى امام زمان علیه السلام

187)   سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری

188)   شاگرد بزاز زیبا

189)    شاهدان بر ما و ثبت اعمال به خصوص آن‌چه می‌گوییم

190)       شجره ملعونه آل سعود

191)       شرح دعای مکارم الاخلاق

192)     شش برداشت غلط از شش واژه قرآن

193)    شش سوء استفاده از واژه‌های قرآن

194)     شش شرط توبه

195)     شش کار این امت از اخلاق قوم لوط است

196)     شرح مختصر زندگانى استاد شهید حضرت آیت‌الله مطهری

197)    شعر آنا برزینا از اوکراین در محضر امام خامنه‌ای

198)    شعوانه

199)     شکستن غرور موتور سواری

200)       شکسته باد دهانی که بی علی باز است

201)       شهید عباس داودی

202)     شیوه مطالعه موفق

203)    صلح تحمیلی به امام حسن مجتبی علیه السلام و تکرار تاریخ در انتخابات

204)     عابد زیبای زنبیل فروش در دام همسر پادشاه

205)     عابد و جوان دزد و اجر ترک گناه

206)     عبد فراری

207)    عربستان و شیعیانش

208)    عشق امام چیز دیگری بود ـ بازخوانی مختصر کودتای نوژه

209)     عرفان هوس قسمت اول ـ بررسی شخصیت و نظرات اُشو  Osho

210)       عرفان هوس (قسمت دوم) وقتی منحرف، عارف شود!!!

211)       عطار و هیزم شکن

212)     علم امام بحثی درباره‌ی علم و دانش امامان علیهم‌السلام با تاکید بر روایات

213)    عوامل تداوم انقلاب اسلامی

214)     غرب غارتگر

215)     غفلت (متن منتشر شده در نشریه شمیم معرفت) (خلاصه)

216)     غفلت مجموعه مباحث  (مباحث مفصل به همراه فایل صوتی)

217)    فرق میان: تعقل، تفکر، تذکر

218)    فقه و امنیت

219)     فناوری زیستی و نبرد آینده‌ی‌ جهان

220)     فیلم مستند فروشنده

221)     قاتلین امروزی امام حسین علیه السلام

222)    قرآن کفایت می‌کند؟!

223)   قرآن مهجور !؟

224)   قرآن و تحکیم خانواده

225)   قرائت زیارت ناحیه مقدسه

226)    قفل قلب

227)   قلب‌های سه‌گانه ؛ عبادات سه‌گانه

228)   قیام مشرق ـ یک حدیث کوتاه

229)    قیامی از مشر ق ـ مقاله کامل

230)    کافر اگر عاشق شود

231)    کتاب آموزش عقاید نوشته حضرت آیت‌الله مصباح یزدی

232)   کتاب و کتاب‌خوانی در فرمایشات امام خامنه‌ای مدظله‌العالی

233)  کشتار تالسا

234)  کمک امام زمان ارواحنا فداه به شیعیان بحرین ـ عدم باور خدا و امام

235)  کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ‌ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ

236)   کیفر زنان گنهکار

237)  کیفیت یا کمیت؟ مسئله این است

238)  گاوهای سیاسی

239)   گر نفس را شکستی ...

240)     گفت و گوی سلمان فارسی با مرده درباره احوالات مرگ

241)     گناهان هفته

242)   لزوم مقابله با تحریف

243)  ماندگاری انقلاب

244)   ماه رمضان رفت ولی یار ندیدیم

245)   مبارزه ابدی حضرت زهرا سلام الله علیها

246)   مخارج حروف در نماز

247)  مراء، جدال، خصومت، مناظره

248)  مرابطه اسلامی

249)   مربیان در صف مقدم جهاد کبیر

250)     مرز ما عشق است (شعر)

251)     مشق شب

252)   مشکی مکروه!؟

253)  مصیبت تشنگی

254)   مطالب محرم 1394 ـ هیأت محبان الزهرا سلام الله علیها

255)   مطهری در بیان امام خمینی رحمت الله علیه

256)   معرفت شهودی و علم حضوری نسبت به خداوند

257)  معصیت بودن بعضى از کارهاى به ظاهر اسلامى‏

258)  مهارت‌هایی برای پاسخ به سؤالات

259)   مواظب عکس‌العمل حرف‌های‌مان باشیم

260)     هدف وسیله را توجیه نمی‌کند

261)     هر چه می‌خواهى گناه کن

262)    هر کس على را دوست بدارد

263)   هفت آسیب تربیتی

264)   هفته برائت

265)   نبرد با مارقین

266)    نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت اول ـ انجام واجبات و ترک محرمات

267)   نخستین قدم ها برای پاکی ـ قسمت دوم ـ تفکر

268)   نخستین قدم ها برای پاکی ـ قسمت سوم ـ عزم

269)    نخستین قدم ها برای پاکی ـ قسمت چهارم ـ مشارطه و مراقبه

270)    نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت پنجم ـ محاسبه، معاتبه، معاقبه

271)    نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت ششم ـ ضبط خیال

272)   نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت هفتم ـ تذکر

273)  نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت هشتم ـ اشک

274)  نخستین قدم‌ها برا ی پاکی ـ قسمت نهم ـ یاد مرگ

275)  نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت دهم ـ نفرت از گناه

276)   نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت یازدهم ـ تاکید دوباره بر محاسبه

277)  نخستین قدم‌ها برای پاکی ـ قسمت دوازهم ـ معاشرت

278)  نرم افزار قرآنی

279)   نشانه مرد منافق

280)    نشانه‌های غافل

281)    نقش مردم در حکومت دینی در اندیشه امام خمینی رحمت‌الله‌علیه

282)   نظر به امام علی بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام

283)  نظر سروش درباره عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام

284)  نقش تربیتی شغل

285)  نکاتی درباره سخنوری

286)   نکاتی درباره‌ی سیزده به در

287)  نگاه به پدر و مادر

288)  نماز 5 وقت است یا 3 وقت

289)   وسواس1 ـ وسواس اطاعت از شیطان

290)     وسواس2 ـ بیماری روانی وسواس

291)     وطن اسلامی یا اسلام وطنی

292)    وطن پرستی

293)   وظیفه کدام است‌؟

294)   وفات حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی و چند نکته قابل تأمل

295)   وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ

296)    وقاحت ـ مخالفت دکتر روحانی با امام خامنه‌ای

297)   وقتی انس پیدا شد

298)   ولایت یعنی به هم پیوستگی

299)    ویکی نفوذ

300)      یار واقعی یعنی این!


صفحه دوم


التماس دعا ـ برگرفته شده از abbasdavudi.ir